تاریخ سند: 8 تیر 1348
درباره: ملاقات آیت الله شریعتمداری
متن سند:
از: ساواک قم
به: مدیریت کل اداره سوم 316 شماره: 218696
ساعت21 روز 7 /4 /48 با اطلاع قبلی از این که نماینده اعزامی شریعتمداری به عراق، مراجعت نموده، با ایشان ملاقات و اظهار داشتند: فردی را برای روشن ساختن موضوع اختلافات و اوضاع و احوال فعلی به عراق فرستادم؛ او مراجعت و پس از سه روز تأخیر در کرمانشاه، روز قبل به قم مراجعت نمود و مشاهدات عینی خود را به این ترتیب بیان نمود: 1 .
آیتالله حکیم با هیچ کس اعم از دولتی و روحانی ملاقات نمینماید.
فقط سه بار فرستاده آیتالله شریعتمداری که قبلاً زمینه ملاقات تدارک شده، با ایشان ملاقات کرده است.
2.
وضع و رفتار درونی عراقیها آن طوری که در عراق به چشم می خورد، در روزنامه ها منعکس نمیگردد و موضوعاتی در عراق هست، مهم تر از آنچه در روزنامه ها وجراید نوشته میشود وممکن عواملی که در عراق هستند، مطالب را آنگونه که واقع می شود ،گزارش نمینمایند.
3 .
شایع است مصطفی خمینی پنج روز قبل ملاقاتی با رئیس جمهور عراق نموده و در محل ملاقات، تیمور بختیار هم حضور داشته که طبقه روحانیون از این ملاقات و اینکه مصطفی خمینی موضوع را برای آنان بیان نکرده، ناراحت و همچنین شایع است بعد از ملاقات مصطفی خمینی، دولت با شخص خمینی نیز ملاقات نموده است1.
4 .
مدت بیست روز است که بختیار2 در بغداد به سر می برد.
5 .
تلگرافات آیت الله شریعتمداری به آیت الله حکیم نرسیده و دولت عراق از آن جلوگیری نموده است.
به استحضار می رساند که آیت الله شریعتمداری پیشنهاد نمودند در صورتی که دولت موافقت نماید، ترتیبی داده شود که از طرف ایشان دعوتی از نمایندگان دول اسلامی (ترکیه، پاکستان، کویت، عربستان سعودی، اردن، عراق) در ایران به عمل و مصاحبه ای وسیله اینجانب با آنان به عمل آید که صحت آنچه در عراق اتفاق افتاده، به آنان تفهیم و از آنان بخواهد که وسیله دولتهای متبوع خود، تلگرافاتی مبنی بر جلوگیری از تضعیف اسلام، وسیله آن دولت به عراق مخابره نمایند.
آیت الله شریعتمداری در مذاکراتی که می نمود، به این مسأله اشاره می کرد که در حال حاضر سیاست و دین، حالت تلفیق و انطباق پیدا کرده و در صورتی که شاهنشاه آریامهر صلاح بدانند و رأیشان قرار گیرد، این اقدام بشود.
نامبرده در خاتمه تقاضا داشت:
1 .
با توجه به اقدامات اولیه خمینی در عراق که به نفع ایران بوده، نسبت به وضع احمد خمینی فرزندش که در قم محدود می باشد، تجدید نظری شود و تسهیلاتی در دید و بازدید وی فراهم و استمالتی نیز از وی بشود، که نامبرده موضوع را برای پدرش منعکس، که خمینی بفهمد اگرکاری به نفع ایران بکند، شاهنشاه آریامهر در نظر و توجه دارند.
2 .
شهاب الدین اشراقی به قم بیاید.
3 .
درباره آقای سیدصادق روحانی تسهیلاتی جهت دید و بازدید بستگان وی از جمله سیدهادی خسروشاهی به عمل آید و در صورت موافقت، نزد خانواده خود برگردد و زندگی کند.
آیت الله شریعتمداری در خاتمه اضافه نمود که وضع اخیر، وی را در هرگونه تصمیمی متحیر ساخته که چه اقدامی به عمل آورد.
نامبرده افزود هر طور نظر اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر باشد، انجام میدهد و اگر قرار است کسی او را در اتخاذ تصمیم ارشاد و هدایت کند و چنانچه با وزیر امورخارجه ملاقاتی دست دهد، اصلح است.
با عرض مراتب فوق، مقرر فرمایید نظریه عالی را امر به ابلاغ فرمایند.
رئیس ساواک قم مهران 8 /4
توضیحات سند:
1.
آیت الله شهید سیدمصطفی خمینی هیچگونه تماس و ارتباطی با تیمور بختیار نداشت.
اسناد این مسئله در مجموعهای تحت عنوان « امید امام » منتشر شده است که علاقهمندان می توانند به آن مراجعه نمایند.
حجت الاسلام سیدحمید روحانی نیز در این باره می نویسد: « تنها در تاریخ 21 /3 /48 که مقامات عراقی ایشان را دستگیر و به کاخ ریاست جمهوری در بغداد بردند، در آنجا و در کنار حسن البکر برای اولین و آخرین بار تیمور بختیار را دید.
» نهضت امام خمینی .
ج 2 ص 684
2.
تیمور بختیار در سال 1293 ش در یکی از ایلات بختیاری چشم به جهان گشود، پدرش فتحعلی خان بختیار از خوانین بزرگ بختیاری و نیای بزرگ او جعفرقلی خان بختیاری بود.
بختیار تحصیلات خود را تا سیکل در اصفهان گذراند و سپس همراه با شاپور بختیار برای ادامه تحصیل به بیروت رفت.
پس از پایان تحصیلات مقدماتی یکسال دوره مهندسی دید و سپس برای تحصیل در مدرسه نظامی سن سیر به فرانسه رفت.
دو سال بعد این مدرسه را با درجه ستوان دومی ترک کرد و به ایران بازگشت و در هنگ حمله جمشیدآباد تهران مشغول به کار شد.
وی در خدمت نظام در هنگ های سوار به عنوان بهترین افسر جوان شناخته شد.
تیمور بختیار بعد از مدت کوتاهی برای ادامه خدمت به زاهدان منتقل شد و مقارن جنگ جهانی دوم، به اصفهان منتقل و سپس در سال 1321 با درجه سروانی به تهران بازگشت.
صلاحیت و قابلیت های فردی بختیار بزودی از او یک فرمانده هنگ ساخت.
به طوری که در سال 1325 به فرماندهی هنگ سوار حمله رسید.
در جنگ جهانی دوم که ایران توسط قوای روسی و انگلیس اشغال و کنترل شد و تحریکات تجزیه طلبی در کشور شکل گرفت بختیار از جمله افرادی بود که علیه تجزیه طلبی کمونیست ها در آذربایجان مبارزه کرد.
وی در این زمان با درجه سرگردی فرمانده هنگ سوار شاپور بود.
در جریان رفع غائله آذربایجان، بختیار به طور داوطلب برای سازماندهی نیروهای پارتیزانی ضد حکومت آذربایجان و کردستان به منطقه خمسه زنجان که زیر نفوذ برادران ذوالفقاری بود اعزام شد وی در حوالی مراغه در ستون دوم تحت امر سرلشگر ضرابی داوطلب سرکوب یک پایگاه فرقه دمکرات شد.
جنگ سختی درگرفت و به کمک ذوالفقاری ها به دمکراتها حمله کرد و تعدادی را کشته و بقیه را فراری داد این نبرد تنها نبرد واقعی علیه نیروهای دمکرات بود و تیمور به خاطر این شهامت به درجه سرهنگی و اخذ نشان نایل شد.
سپس سرهنگ دوم بختیار برای ادامه تحصیل به دانشگاه جنگ می رود و در سال 1329 با احراز شاگرد اولی و کسب نشان درجه اول دانش به سمت رئیس ستاد لشگر گارد شاهنشاهی تحت فرماندهی حسین منوچهری (بهرام آریانا) مشغول کار می شود.
یکی از رویدادهایی که منجر به محبوبیت و ترقی بیشتر بختیار شد، دفع غائله ابوالقاسم خان بختیاری است.
ابوالقاسم خان عموی تیمور بختیار از خوانین با نفوذ ایلات بود.
وی در سال 1321 تیپ اعزامی ارتش را خلع سلاح و نابود کرد و هر از گاهی علیه حکومت نافرمانی هایی داشت.
دکتر محمد مصدق نخست وزیر وقت سرهنگ بختیار را مأمور سرکوب غائله ابوالقاسم خان کرد.
انجام موفقیت آمیز این مأموریت او را به فرماندهی یکی از تیپ های تهران رساند.
ولی با تصمیم دکتر محمد مصدق مبنی بر انحلال لشکر گارد و انجام تغییراتی در پادگانها، سرهنگ بختیار به فرماندهی تیپ زرهی کرمانشاه منصوب شد.
در جریان 28 مرداد 32 تیپ زرهی کرمانشاه به فرماندهی بختیار عازم تهران می شود عده ای معتقدند این حرکت بدنبال تقاضای سرلشکر زاهدی برای کمک به کودتاگران صورت گرفت، برخی معتقدند بختیار افسر فرصت طلبی بود.
او به سمت تهران حرکت کرد و در صورت پیروزی هر گروهی او به آنها می پیوست.
در تاریخ 5 /10 /1332 به عنوان فرماندار نظامی تهران انتخاب شد و در این مقام از هیچ جنایتی فروگذاری نمی کرد.
با تأسیس ساواک وی به عنوان اولین رئیس ساواک انتخاب گردید.
در دوران ریاست ساواک به ثروتاندوزی مشغول و ثروت فراوانی بدست آورده و رفتار سفاکانهای را از خود به نمایش گذاشت.
او در سال 1338 به درجه سپهبدی رسید و سرانجام در تاریخ اول فروردین 1340 به جهت فزونخواهی و قدرتطلبی بیش از حد مورد سوءظن شاه قرار گرفت و از کار برکنار و در اول مهرماه 1340 بازنشسته شد.
و در ششم بهمن ماه 1340 ایران را ترک کرد و نهایتاً در سال 1349 به قتل رسید.
سپهبد تیمور بختیار به روایت اسناد ساواک، ج اول، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات
منبع:
کتاب
آیتالله شیخ شهابالدین اشراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 291