تاریخ سند: 15 آبان 1357
درباره: تظاهرات
متن سند:
شماره: 5680 /14ﻫ تاریخ:15 /8 /1357
از: سازمان اطلاعات و امنیت سمنان
به: مدیریت کل اداره سوم 312
درباره: تظاهرات
حدود ساعت 1300 روز جاری عدهای حدود یک هزار نفر از بخش سنگسر1 و پانصد نفر از بخش سرخه به سمنان وارد و جلو دبیرستان پهلوی اجتماع و پس از این که سایر طبقات مردم سمنان به آنان ملحق شده به صورت یکپارچه در حدود 5000 نفر از جلو دبیرستان پهلوی شروع به راهپیمائی نموده و از خیابان سعدی به طرف میدان شاه به حرکت درآمده و هنگامی که جلو این سازمان رسیدند روی آسفالت خیابان نشسته و با دادن شعارهائی علیه رژیم و ساواک قطعنامهای صادر و نام دبیرستان کورش را به دکتر شریعتی و نام بلوار ارتشبد نصیری را به بلوار ملت و خیابان رستاخیز2 را به نام امام خمینی و دبیرستان دخترانه ششم بهمن را به نام 17 شهریور و میدان شاه را به نام میدان خمینی تغییر داده و سپس از طریق خیابان یغما وارد خیابان شاه و میدان شاه گردیده و مجدداً از جلو این سازمان عبور و با فریادهای دستهجمعی و شعار ساواک بایستی منحل شود ما شاه نمی خواهیم ما خمینی را می خواهیم چند عدد سنگ بزرگ به درب ورودی ساواک و داخل حیاط پرتاب نموده و به طرف بلوار ارتشبد نصیری عزیمت نمودند و در آنجا مشغول خواندن نماز جماعت شده و پس از سخنرانی شیخ محمدتقی عبدوس3 مجدداً از خیابان سعدی به طرف میدان شاه عزیمت و هنگامی که از جلو این سازمان گذشته شعارهای مرگ بر سلطنت پهلوی راتکرار نموده و در ساعت 1930 متفرق گردیدند.
جمعیت مذکور متشکل بود از فرهنگیان، دانشآموزان، کارمندان بهداری و بهزیستی پست و تلگراف و سایر طبقات مردم و در جلو تظاهرکنندگان سید4 محمد شاهچراغی. شیخ محمدباقر عبدوس، شیخ علیاکبر ادب، شیخ عبدالحسین لنکرانی و شیخ محمدتقی عبدوس که اخیراً از زندان آزاد شده و شیخ علی سالار مشاهده گردیدند تظاهرکنندگان فوق پلاکارت-هائی از خمینی و دکتر شریعتی5 همراه داشته شب گذشته در شورائی که در استانداری تشکیل شده بود با چند نفر از روحانیون منجمله محمد شاهچراغی و آقای لنکرانی تماس حاصل و وعده دادند که تظاهرات روز جاری را هدایت و مردم را به آرامش دعوت کنند که در ابتدای شروع تظاهرات به وعده خود عمل نموده لکن تظاهرکنندگان چندان توجهی ننمودند و پلیس تنها از پیکره شاهنشاه آریامهر مراقبت نموده و در این تظاهرات افسر معمارزاده که اخیراً آزاد شده در تحریک زنان رُل مهمی را به عهده داشته است و محمدتقی عبدوس در سخنرانی خود ضمن اهانتهائی شدید به مقام شامخ سلطنت چنین اظهار می داشت مردم این ننگ را بردارید و هرچه از رادیو اعلام میگردد به آن توجه نکنید و خطاب به مغازهداران و تاکسیرانان اظهار داشت که فردا همگی عکس خمینی را در مغازهها و جلو تاکسیهای خود نصب کنید و بگوئید ما پیروز شدهایم و اضافه نمود: ای کاش من زودتر از زندان آزاد می شدم تا در راه این نهضت بزرگ کشته شوم و از مأمورین ساواک و شهربانی دعوت نمود که فردا در مجالسی که سخنرانی می نماید شرکت و به سخنان وی گوش دهند تا شاید گرایش به سوی آنان پیدا کنند.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت ـ نصر
16 /9 /57
گوینده . حقیقت
گیرنده . خوانساری
ساعت 2000
توضیحات سند:
1. مهدیشهر یا سنگسر سابق، در 15 کیلومتری شمال شهر سمنان واقع شده است. عشایر ایل سنگسری در این منطقه ساکن هستند که طولانیترین مسیر کوچ رو جهان را دارا هستند. شورای انقلاب پس از پیروزی انقلاب اسلامی در جلسه مورخه 17 /11 /1358 بنا به پیشنهاد وزارت کشور تصویب نمودند که نام شهر و بخش سنگسر از توابع شهرستان سمنان به مهدی شهر تغییر یابد. گفتنی است در سال 1387 ﻫ ش بخش مهدی شهر به شهرستان ارتقاء یافت.
2. منظور حزب رستاخیز است: شاه در دهههای 1330 و 1340 به تشکیل احزاب گوناگون مانند «مردم» «ملیون»، «ایران نوین» امر کرده بود. اما در سال 1353.ش حزب «رستاخیر» را به عنوان تنها حزب قانونی کشور اعلام کرد و عضویت در آن را اجباری ساخت و دستور داد کسانی که با آن مخالف هستند ایران را ترک کنند! این حزب بر سه اصل استوار بود: وفاداری به قانون اساسی، وفاداری به نظام شاهنشاهی، و وفاداری به انقلاب شاه و ملت. هویدا، نخستوزیر وقت، به دبیرکلی حزب رستاخیز انتخاب شد و «رستاخیز» کانونی گردید برای تجمع کسانی که به دنبال نفوذ و قدرت بودند. حضرت امام(ره) به محض تأسیس حزب رستاخیز آن را مخالف شرع شمرده فتوا به حرمت عضویت در آن دادند و اجبار مردم را به عضویت در آن نقض قانون اساسی دانستند. در اولین سالگرد تشکیل حزب، رژیم اعلام کرد که بیست و سه میلیون نفر عضو آن هستند! (جمعیت ایران در آن زمان 33 میلیون نفر بود) شاه هیچگاه اجازه نمیداد در حزب، اعضا پیرامون نفت، بررسی اصلاحی یا انتقادی انقلاب سفید، خرید اسلحه و تجهیزات و سیاست خارجی، جلسات و مذاکراتی داشته باشند. شش ماه پس از تشکیل حزب مقامات آمریکا در ایران به واشنگتن گزارش کردند که این حزب عملاً نقشی در سیاست ایران ندارد. هنگام انحلال این حزب حتی یک نفر هم مخالفت نشان نداد! حضرت امام (ره) طی پاسخ به استفتای مردم در مورد حزب رستاخیز در 28 صفر 1395 چنین اعلام کردند: «نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت، حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است و مخالفت با آن، از روشنترین موارد نهی از منکر است و چون این نغمه تازه که به دستور کارشناسان یغماگر برای اغفال ملت از مسائل اساسی، از حلقوم شاه برخاسته تا کشور را بیش از پیش خفقانزده کند و راه را برای مسائلی که در نظر دارند، باز نمایند و قوه مقاومت را به کلی از ملت سلب نموده و نفسها را در سینهها حبس سازند ... علمای اعلام و سایر طبقات بدانند که تشکیل این حزب، مقدمه بدبختیهای بسیاری است که اثراتش به تدریج ظاهر میشود. بر مراجع اسلام است که ورود در این حزب را تحریم کنند و نگذارند حقوق ملت ایران پایمال شود.»
3. حجتالاسلام محمدتقی عبدوس، (در بعضی موارد عبدوست و یا حقدوست)، فرزند عباس در سال 1328 ﻫ ش در سمنان به دنیا آمد. پس از اخذ مدرک ششم ابتدائی به تحصیل علوم دینی روی آورد و در حالیکه هنوز طلبۀ جوانی بود، به منبر رفت. در سال 1352 به علت سخنرانی انتقادی در مسجد مینودشت (گنبدکاوس)، احضار و مورد تذکر قرار گرفت، که این تذکر در سال 1354 نیز تکرار شد. وی که در سال 1356 ممنوعالمنبر شده بود، در مراسم ترحیم شهید آیتالله سید مصطفی خمینی(ره) به منبر رفت و نوار سخنرانی وی در این مراسم، یکی از پرفروشترین نوارها در دوران انقلاب بود. مشارالیه در سال 57 در حالیکه در تنکابن، به سخنرانی پرداخته بود، در تاریخ 23 /5 /57 دستگیر شد؛ متعاقب آن، مردم تنکابن به تظاهرات پرداخته و با مأمورین درگیر شدند، در درگیریهای پیش آمده، 32 نفر مجروح شدند که 11 نفر از مأمورین شهربانی و 21 نفر از مردم بودند.
آقای عبدوست که در تاریخ 26 /6 /57 از زندان آزاد شده بود، در شهرهای مختلف، از جمله شهرری، به سخنرانیهای انتقادی وسیعی، مبادرت کرد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدتی امام جمعه سبزوار و مدتی نیز امام جمعه شهرستان کرج بود.
4. اصل: شیخ.
5. دکتر علی شریعتی، فرزند محمدتقی در سال 1312 ﻫ ش در مزینان از توابع شهرستان سبزوار متولد شد. تحصیلات متوسطه را در دبیرستانهای مشهد به پایان برد و پس از گذراندن دوره دانشسرای تربیت معلم، آموزگار یکی از روستاهای خراسان شد. چندی بعد با ورود به دانشگاه مشهد در رشته ادبیات و زبان فارسی فارغالتحصیل شد. شریعتی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در آنجا دکترا گرفت. آشنائی وی با لوئی ماسینیون، ژانپل سارتر، ژان برگ، جورج گورویچ و فرانتس فانون بر عمق یافتههای علمی او افزود. تلاشهای سیاسی دکتر شریعتی در خارج از کشور بهطور جدی ادامه یافت تا جائی که وقتی در سال 1343 به ایران بازگشت، در مرز ترکیه دستگیر شد و شش ماه به زندان افتاد.
پس از آزادی سخنرانیهای او در دانشگاه مشهد و حسینیه ارشاد تهران توانست جوانان فراوانی را پای افکار و آرای او بنشاند. همین توجه به همراه افشاگریهای او علیه رژیم باعث شد که بار دیگر دستگیر و حبس شود. دکتر شریعتی پس از آزادی از زندان تصمیم به هجرت گرفت و راهی انگلستان شد، اما در 29 خرداد سال 1356، در عین ناباوری درگذشت و پس از انتقال به سوریه در زینبیه دمشق دفن شد.
منبع:
کتاب
آیتالله سید محمد شاهچراغی صفحه 98

