تاریخ سند: 16 بهمن 1356
موضوع: شیخ ناطقی1 (واعظ)
متن سند:
از: 2ﻫ ب تاریخ: 16 /11 /2536[1356]
به: 2ﻫ 1 و312 شماره: 2482 /2ﻫ ب
موضوع: شیخ ناطقی1 (واعظ)
13561116
در آشوب دانشآموزان شهرستان بابل که در 25 /10 /36 به راه انداختند و از سبزه میدان بابل تا چهارشنبه پیش شعار میدادند و میرفتند و عدهشان بیش از 80 نفر بود و میگفتند مرگ بر خائنین، زنده باد خمینی، مرگ بر دشمن خمینی، دوستان ما را کشتند مردم به ما کمک کنید، امام ما را کشتند و غیره شخصی در چهار نقطه در گوشه و کنار آن پدیدار شد گویا آنان را تشویق میکرد واعظی است در شهر بابل به نام ناطقی که پر طرفدار میباشد بر حسب تصادف در منزل یکی از دوستان که کارمند فرهنگ میباشد به نام براری که در محله شاهکلا بابل خانه دارد به شماره تلفن 5482 اظهار میداشت عجب صحنه خوبی بود واقعاً از این همه شهامت و دلیری دانشآموزان خوشم آمد. اینان باید در آینده، مملکت را رهبری کنند یک عدّه پست و رذل و خائن ولی پاسبان را بی جهت کشتند2 اینان باید سگهای شکاری را بکشند تا طبقه ضعیف از اسارت بیرون آید و ملّت آزاد شود وهمچنین بسیاری از جملات رکیک دیگر گفته بود بعد براری به ایشان گفتند آقای ناطقی کوتاه بیا برای شما خوب نیست، ایشان هم در محله شاهکلا خانهای اجارهای دارد و شب جمعه آینده در امامزاده یحیی کاسگر محله جنب مطب دکتر عالمیان منبر دارد.3
_____________________
1. حجتالاسلام و المسلمین محمدتقی احمد ناطق، مشهور به « احمد ناطقی»، فرزند احمد در سال 1323 ﻫ ش در کامکلای بندپی بابل به دنیا آمد. تحصیلات علوم دینی را از 1338 ش آغاز کرد. دروس مقدّماتی را در مدرسۀ علمیّۀ مسجد جامع آمل و حوزۀ علمیّۀ کوهستان نزد آیتالله شیخ محمّد کوهستانی فراگرفت. در 1340 به قم رفت و در حوزۀ علمیّه این شهر سطح مقدّماتی و عالی را در محضر حضرات آیات: جلیلی، مصطفی اعتمادی، علوی، محمّد فاضل لنکرانی، جعفر سبحانی و حسیننوری همدانی به پایان برد. سپس سالیانی از دروس خارج فقه و اصول حضرات آیات: میرزا هاشم آملی و وحید خراسانی استفاده کرد. احمد ناطق از 1341 به فعّالیّت سیاسی روی آورد و به پخش اعلامیّه و بیان نظرات امام خمینی (ره) و سخنرانی علیه رژیم پهلوی پرداخت. پس از چندی از سوی ساواک از منبر و سخنرانی منع شد. وی به سبب فعّالیّتهایش دستگیر و زندانی شد و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در تاریخ 15 /8 /1357 رهایی یافت.
ایشان که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در عرصه فعالیتهای فرهنگی و دینی اشتغال داشت، ضمن تدریس در حوزۀ علمیّۀ امام جعفر صادق (ع) در تالش و اندیمشک و دانشگاه پیام نور تالش و دانشگاه اصول دین دزفول، در جبهههای نبرد حق علیه باطل نیز حضور یافت و در این عرصه نیز ایفای نقش کرد.
احمد ناطق در 1360 به امامت جمعۀ شهرستان تالش گیلان منصوب شد. از خدمات اجتماعی او در این دوران است: تشکیل جامعۀ روحانیّت تشیّع و تسنّن؛ تلاش در جهت وحدت میان شیعه و سنّی؛ احیای اقامۀ نماز جماعت در مساجد شهر و حومه؛ اعزام مبلّغ در ماه رمضان و محرّم؛ احداث حوزۀ علمیّه امام صادق (ع)، دانشگاه پیام نور، مساجد، بخش سی.سی.یو و دیالیز در بیمارستان تالش و همکاری در احداث بانک خون. وی در 17 اسفند 1375 امامت جمعۀ اندیمشک را برعهده گرفت. از تالیفات ایشان می توان: عوامل رشد معنوی، در پرتو ولایت، نقش دین در مبارزه با ناهنجاریها، رهتوشۀ دو جهانی تفسیر خطبۀ شعبانیّه، پایههای روابط اجتماعی در اسلام و آنسوی مرزها (معاد) را نام برد
اسناد شورای سیاستگذاری ائمۀ جمعۀ سراسر کشور، محمّدتقی ناطقی، زندگینامۀ شخصی، مورخ 12 اسفند 1382 ، بنیاد ریحانه، س 332 /1002
دانشنامهی ائمه جمعهی کشور، به اهتمام سیدمحمدکاظم مدرّسی و میرزا محمّد کاظمینی، یزد: انتشارات برگ رضوان، چاپ اول، جلد اول، 1384،ص 41و42
2. اشاره دارد به حادثه ای که در روز 22 /10 /56 در بابل اتفاق افتاد. بنا به گزارش شهربانی مازندران ساعت 3:45 روز 22 /10 /2536 دو نفر از مأموران شهربانی بابل حین گشت زنی مورد اصابت تفنگ شکاری سه نفر مهاجم قرار گرفته که یکی از آنان فوت و دیگری مجروح میشود و سلاح کمری مأمور فوت شده ربوده شده و یا مفقود میگردد.
3. ساواک مازندران، پس از دریافت این گزارش، طی نامه شماره: 3293 /2ﻫ1 - 24 /11 /36 دستور داد: « مشخصات کامل ملصق به عکس نامبرده بالا را تهیه و به این سازمان ارسال نمایند.» اداره کل سوم نیز پس از دریافت این گزارش، طی نامه شماره: 8831 /312 – 7 /12 /36 به ساواک مازندران نوشت: «دستور فرمایید ضمن توجیه منابع مربوطه مبنی بر ذکر حداقل نام و نام خانوادگی سوژهها در گزارشات خود، به نحو مقتضی از منابر نامبرده بالا مراقبت، چنانچه مجدداً اظهارات خلاف و تحریکآمیزی ایراد نمود باتوجه به نظریـه 2ﻫ ب اقدام و نتایج حاصله را همراه با تهیه و ارسال مشخصات کامل ملصق به عکس وی اعلام دارند.»
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 03 صفحه 171