صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجوئی از : آقای سید رحیم خانیان فرزند اسماعیل

تاریخ سند: 21 شهریور 1357


بازجوئی از : آقای سید رحیم خانیان فرزند اسماعیل


متن سند:

س ـ هویت شما محرز است (سید رحیم خانیان فرزند اسماعیل) بنابراین لازم است توضیح دهید افرادی که در معیّت علی اکبر پور استاد بمنزل شما آمدند چه کسانی بودند و مرقوم بفرمائید نام آنان چه بود و در صورت امکان مشخصات آنان را ذکر نمائید.
ج ـ جمعا با آقای استاد چهار نفر بودند اوّلی خود آقای استاد که ایشان را کاملاً میشناختم و دیگری شخصی که با قیافه او آشنائی داشتم و بنام او آشنا نبودم و بعد معلوم شد که اکبر حسینی نام دارد و 2 نفر دیگر را نمی شناختم ولی مشخصات یکی فردی با لباس آراسته و عینک دودی و چهارمین نفر شخصی که بنام آقای گرفتار بمن معرفی شد و از من خواستند کارش را اصلاح کنم کت و شلوار کهنه ای بتن داشت و یک کلاه شاپو همچنین بطوریکه در نظرم هست عینک بچشم داشت.
خانیان س ـ توضیح دهید گرفتاری آن شخص چه بود و از شما چه کمکی را می خواستند بعلاوه چه کسی پیشنهاد کمک کرد چگونگی را مشروحا مرقوم بفرمائید.
ج ـ بعد از مقدماتی که قبلاً مشروحا عرض کردم من وقتی بداخل حیاط آمدم و در کنار باغ پیش آقای استاد و دوستانش رفتم استاد شروع بسخن کرد و همانطور که قبلاً هم عرض کردم با استناد بپیامی که من برای او برای رسیدگی بکار تجارتی اش که مدتها است ورشکست شده و در منزل نشسته گفت ضمن تشکر از شما خواستم بگویم کار من هر چه باشد اصلاح میشود تا روزیکه دارم میفروشم میخورم و اگر نداشتم قرض میکنم تا ببینم خدا چه می خواهد سپس با اشاره بشخصی که کلاه شاپو بسرداشت گفت ولی این رفیق ما آقای...
گرفتار شده و کار او با یک میلیون حل میشود شما اگر میتوانید در این مورد کمکی کنید و سروسامانی بوضع این بنده خدا بدهید و اگر میخواهید ایشان خودش شرح گرفتاریش را بدهد من که تا آن لحظه گوش بودم با توجه به اینکه در باطن مایل بانجام این کار نبودم گفتم نه لزومی ندارد من گرفتاری ایشان و امثال ایشان را میدانم بهرحال موضوع قابل مطالعه است ولی چون آلان دیر وقت است و من با یکی از دوستانم هم وعده دارم که بروم مسجد و خانم ها منتظرند لذا این موضوع باشد من فکر میکنم سپس بشما جواب خواهم داد که همین موقع بود زنگ منزل بصدا در آمد و من نگاه کردم دیدم دوستم آمده تعارف کردم و آمد جلو و خودم برخاستم جایم را باو دادم و گفتم با اجازه من میروم و وضو بگیرم و رفتم و در آن مجلس غیر از آقای استاد همه ساکت بودند فقط شخص کلاه شاپوئی وقتی که استاد گفت اگر میخواهید خودش شرح بدهد گفتم نه یک جمله قریب باین مضمون گفت که من نمیخواهم بگویم الان این کت تنم مال یک نفر است و شلوارم را هم دیگری داده که این جمله مورد پسند من نیامد چون پیش خود فکر کردم چطور میشود یک نفر نتواند برای خود حتی یکدست لباس تهیه کند و حال آنکه بطوریکه بنظر میرسد سال او از چهل تجاوز نمیکرد و قدرت کار کردن داشت.
خانیان س ـ منظور از یکمیلیون چه بود استنباط خود را در این باره مرقوم فرمائید.
ج ـ البته ایشان واحد بعد از آن ذکر نکرد ولی ظاهرا بایستی یک میلیون تومان باشد تا برای یک نفر کاسب یا تاجر بتوان نام آنرا گرفتاری گذارد و از دیگران برای حل آن کمک خواست.
خانیان س ـ درباره پرداخت این مقدار وجه چه اقدامی نمودید مشروحا چگونگی را ذکر نمائید.
ج ـ بعد از اینکه آن جلسه بهم خورد در واقع میشود گفت باصطلاح مرغ از قفس پرید یعنی که من اصولاً در همان جلسه هم بدون توجه بچگونگی موضوع قصد انجام آنرا نداشتم زیرا خود خوب می دانستم که در شرایط اقتصادی فعلی امکان اینکار ولو بطریق ضمانت و گفت و شنود با بستانکاران طرف هم برای من امکان پذیر و بمصلحت نیست و لذا هر بار با استاد برخوردی در خیابان ـ بازار یا مسجد داشتیم ایشان که عنوان میکردند کار رفیق ما چه شد من میگفتم بعدا عرض خواهم کرد فعلاً وقت بسیار است و بنابراین هیچ نوع اقدام مثبتی من معمول نداشتم.
و اگر در منزل هم صریحا جواب رد ندادم فقط بدلیل احترام میهمان و اینکه با امیدواری مراجعه ای کردند من بفوریت جواب رد ندهم.
خانیان س ـ پس از اینکه محترمانه جواب منفی با آنان دادید آیا هیچموقع برای شما پیش آمد که از طرف آنان تهدید شوید در صورت مثبت چگونگی را مرقوم بفرمائید؟ ج ـ غیر از آقای استاد دیگران با من هیچ تماس در این مورد نگرفتند و ایشان هم هرگز تهدید نکرد بلکه همیشه دوستانه و بصورت خواهش میخواست که این موضوع را جواب دهم.
خانیان ج ـ قلم خوردگی از طرف اینجانب است.
خانیان

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام سید علی اندرزگو به روایت اسناد ساواک صفحه 479


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.