صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: مذاکرات خصوصی دکتر نراقی و دکتر رهنما

تاریخ سند: 29 فروردین 1347


موضوع: مذاکرات خصوصی دکتر نراقی و دکتر رهنما


متن سند:

از: 20 ﻫ 5 تاریخ:29 /1 /1347
به: 322 شماره: 4290 /20 ﻫ 5
موضوع: مذاکرات خصوصی دکتر نراقی و دکتر رهنما

عصر روز 28 /1 /47 دکتر احسان نراقی در یک صحبت کاملاً خصوصی با آقای دکتر مجید رهنما1 وزیر علوم و آموزش عالی ضمن احوالپرسی اظهار می‌داشت بچه‌هائی را که آزاد کردند حالا که این بدبخت‌ها رفتند و همه نوع توبه‌نامه هم از ایشون‌‌[ازشون]گرفتند حالا رفتند در منازلشون که ما از نظام وظیفه آمدیم شما باید خودتون را به نظام وظیفه معرفی کنید و خلاصه دیروز با سازمان امنیت هم صحبت کردیم گفتند به ما مربوط نیست دانشگاه این کار را کرده است. آقای دکتر رهنما گفت راست هم می‌گویند، می‌دانی صالح عده‌ای را معرفی کرده است. من با مقدم مفصل صحبت کردم و گفتم آنها که از نظر شما پرونده دارند اهمیت دارند هر کاری بخواهید بکنید ولی بقیه را کاری نداشته باشید. گفت همین کار را می‌کنیم و بقیه را هم آزاد می‌کنیم. ولی صالح مثل اینکه 70 نفری را معرفی کرده بود. دکتر نراقی اظهار داشت صالح گفت سازمان امنیت به من گفته است ولی دروغ می‌گوید می‌خواسته از این فرصت سوءاستفاده کند. من رفتم پهلویش گفت روزی که به من فحش می‌دادند چه بود. می‌خواست انتقامجوئی کند. دیشب گفتم می‌آیم پیش تو ولی آن دفعه که آمده بودم پیش تو، صالح می‌گفت شما دیگه وزیرشناس شدید. گفتم اگر دوباره بیایم ممکن است بیشتر تحریک بشود ولی مهم نیست. دیروز تو با والاحضرت شهناز2 تماس گرفتی. دکتر رهنما ضمن تأیید سخنان دکتر نراقی گفت خیر. دکتر نراقی اظهار نمود اردشیر به خوانساری3 گفته بود که دستگاه‌ها باید از والاحضرت اطاعت کنند. خلاصه والاحضرت باید به صالح بگوید که این چند نفر را برگرداند و مانع از نظام وظیفه اینها بشود. دکتر رهنما گفت من هم سعی خودم را می‌کنم. دکتر نراقی گفت خلاصه با‌‌[یا] والاحضرت شهناز شخصاً تلفن بزند و یا اینکه تو یه کاری بکن که والاحضرت شهناز بهش بگه. دکتر رهنما اظهار نمود من از طرف او هم می‌توانم بگویم. دکتر نراقی گفت بله بگو که والاحضرت شهناز اینطور گفته است. سپس دکتر رهنما گفت امشب که همدیگر را می‌بینیم.
نظریه رهبر عملیات: 1ـ به نظر می‌رسد دکتر احسان نراقی برای جلوگیری از رفتن دانشجویان اخراجی دانشکده داروسازی به خدمت وظیفه فعالیت‌هائی انجام داده و در این‌ باره نیز با دکتر رهنما تماس داشته است. 2ـ به نظر می‌رسد که دکتر نراقی یادشده با دکتر صالح نظر خوشی نداشته و درصدد مرعوب کردن وی می‌باشد. 3ـ به نظر می‌رسد که منظور دکتر نراقی از اردشیر یادشده مهندس اردشیر زاهدی4 وزیر امورخارجه بوده‌اند. 4ـ انجام هر نوع اقدام مستقیم درباره هر یک از افراد یادشده بالا (دکتر نراقی. دکتر رهنما) باعث شناسائی منبع خواهد شد.
1. تیمسار ریاست ساواک
2. اداره کل سوم 31 /1 /47
دکتر احسان نراقی 9522

توضیحات سند:

1. مجید رهنما: فرزند زین‌العابدین، در سال 1303 ش در تهران به دنیا آمد. در مدرسه فرانسوى حقوق در بیروت، تحصیل نمود و سپس به دانشگاه آمریکایى بیروت رفت و در رشته فلسفه و ریاضیات ادامه تحصیل داد و پس از آن به فرانسه رفت و از دانشگاه پاریس، دکتراى حقوق گرفت.
سوابق مشاغل او پس از بازگشت به ایران، به شرح زیر است:
1321 وزارت دارائى ـ 1324 وابسته مطبوعاتى سفارت ایران در پاریس ـ 1327 وابسته مطبوعاتى سفارت ایران در بیروت ـ 1328 دبیر دوم اطلاعات و مطبوعات و دبیرخانه جمعیت طرفدار ملل متحد ـ 1329 دبیر سوم سفارت کبرى در مسکو ـ 1331 دبیر دوم سفارت کبرى در مسکو ـ 1332 با حفظ سمت، وابسته مطبوعاتى سفارت ـ 1333 کارمند اداره سازمان‌هاى بین‌المللى ـ 1334 معاون اداره سازمان‌هاى بین‌المللى و معاون اداره اطلاعات و مطبوعات ـ 1335 کارمند موقت اداره همکارى‌ها ـ 1336 دبیر اول نمایندگى سازمان ملل متحد ـ 1337 کفیل سرکنسولگرى ایران در سانفرانسیسکو ـ 1339 سرکنسول ایران در سانفرانسیسکو ـ 1341 سرپرست اداره سازمان‌هاى بین‌المللى ـ 1343 معاون در امور بین‌المللى و اقتصادى وزارت خارجه ـ 1344 معاون وزارت خارجه ـ 1345 سفیر ایران در فرانسه ـ 1347 سفیر ایران در سوئیس.»
مجید رهنما، در سال 1347ش، وزیر علوم و آموزش عالى شد و در همین موقع، سوابق شغلی او، از طرف وابسته امور امنیتى سفارت امریکا در ایران، استعلام گردید.
او که نشان‌هاى متعددى از رژیم پهلوى دریافت کرده بود، مدتى نیز به عنوان مشاور مخصوص نخست‌وزیر و همچنین عضو هیئت امناى دانشگاه جندى شاپور به فعالیت مشغول بود.
رهنما از عناصر سیاسى و فرهنگى رژیم پهلوى به شمار مى‌آمد و با حمایت عناصر مؤثر و وابسته به رژیم، مانند اشرف پهلوی، هویدا و خسروانى و عضویت در تشکیلات فراماسونرى (لژ تهران) و وابستگى به غرب و برخورداری از حمایت آنان، به سرعت نردبان ترقى را طى کرد و تا وزارت علوم و ریاست و عضویت در هیئت امناى چندین دانشگاه کشور پیش رفت.
ساواک در ارزیابی شخصیت وی می‌نویسد: «جوانى است عیاش، دورو، از نقطه نظر اخلاقى به فساد معروف است و در سیاست طرفدار غرب (انگلستان) مى‌باشد.»
(اسناد ساواک ـ پرونده‌ انفرادى)
2. شهناز پهلوی: فرزند محمدرضا پهلوی و فوزیه، در سال 1319ش، به دنیا آمد. در شرایط ناسازگاری دربار و جدایی مادرش، دوران سختی را پشت سر گذاشت و در نهایت برای دورنمودن وی از دربار، به بهانه تحصیل به اروپا فرستاده شد. بعد از کودتای 28 مرداد 1332 به ایران بازگشت و در سال 1335ش، با اردشیر زاهدی ازدواج نمود. عیاشی‌های ‌اردشیر زاهدی، دلتنگی‌های ‌او را بیشتر کرد تا اینکه به مواد مخدر روی آورد. در سال 1343 و پس از مرگ فضل‌الله زاهدی، از اردشیر جدا شد، مدتی به زندگی هیپی‌گری و کولی‌وار روی آورد و پس از چندی به سوئیس رفت و در آنجا با خسرو جهانبانی که در رشته نقاشی تحصیل می‌کرد و یک هیپی تمام‌عیار بود، ازدواج کرد. در جریان انقلاب اسلامی، مانند دیگر اعضای خاندان سلطنت با ثروتی افسانه‌ای به خارج از کشور گریخت و در سوئیس مقیم شد.
3. پرویز خوانسارى: فرزند حسین، در سال 1293 ش در تهران متولد شد. پس از تحصیلات مقدماتی در وزارت کشاورزی استخدام شد و پس از آن، در مشاغل مختلفی فعالیت نمود، که از آن جمله است: رئیس اداره حسابدارى، بازرس نخست‌وزیرى. رئیس اداره کل بازرسى و محاکمات وزارت کار و تبلیغات، معاون وزارت کار، کفیل وزارت کار، سفیر و نماینده دائم ایران در دفتر بین‌المللى کار در ژنو.
پرویز خوانساری که زمانی به عنوان نماینده‌‌ی وزارت کار در لندن اقامت داشت، در یکی از ارزیابی‌های ‌ساواک، به شرح زیر معرفی شده است: « نامبرده در زمان تحصیل در دبیرستان صمصامیه اراک، معاشرت‌هاى نابابى داشته و شایع بوده که انحرافات اخلاقى داشته است. در زمان خدمت در وزارت کار و سازمان بیمه‌هاى اجتماعى راجع به سوء استفاده‌هاى مادى او مطالبى در افواه شایع بوده و دوستان نزدیک نامبرده، دکتر اقبال، جمال امامى، سپهبد حاجى على کیا، سیدحسن تقى‌زاده مى‌باشند. در سیاست، طرفدار غرب (انگلستان) و فردى شا‌ه‌دوست مى‌باشد.»
پرویز خوانسارى از افرادى بود که در سال‌هاى 1320 با انگلیسى‌ها رابطه داشت و از جوانى به مشاغل عالى (معاون وزیر کار در کابینه رزم‌آرا) رسید و در پیرى از نخبگان ساواک شد. او فردى استثنایى از نظر هوش و زرنگى بود و تمام استعداد خود را در راه بند و بست، به منظور پول‌سازى به کار گرفت و لذا جزء اطرافیان اشرف بود. فردوست در خاطرات خود ماجراى اولین ملاقات خود با خوانسارى را چنین بیان مى‌کند:
« وقتى وارد شدم، اشرف با خوانسارى تنها بود و به او گفت « ایشان را مى‌شناسى؟» خوانسارى که مرا ندیده بود گفت: به جا نمى‌آورم! همین‌که اشرف نام مرا برد، بلند شد و احترام به جاى آورد و مرا بغل کرد. اشرف که خیلى رک بود در حضور خوانسارى به من گفت: خوانسارى نوکر انگلیسى‌هاست! بعدها که قائم مقام ساواک بودم، روزى نصیرى مرا به اتاقش خواست. دیدم که خوانسارى هم آنجاست، نصیرى گفت: اگر تصویب نمائید او را سرپرست کل دانشجویان در سطح اروپا نمائیم و چون تعیین مشاغل با شماست، تائید شما لازم است! گفتم: به ایشان ارادت دارم و در هوش و ذکاوت و کاردانى و مثبت بودن ایشان تردید نیست و بهترین انتخاب است! نصیرى و خوانسارى هر دو خیلى تشکر کردند و بدین ترتیب پرویز خوانسارى از طرف ساواک، مسؤول امور دانشجویان در اروپا شد. زمانى که اردشیر زاهدى در کابینه هویدا وزیر خارجه شد، به کمک اشرف پهلوی، خوانسارى جانشین او شد و در واقع وزارت خارجه را او اداره مى‌کرد نه زاهدى.»
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى)
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول.
4. اردشیر زاهدى: فرزند فضل‌الله،‌ در سال 1307ش در تهران به دنیا آمد. پس از تحصیلات ابتدایى در تهران و اصفهان، تحصیلات متوسطه را در سال 1325 در دبیرستان اسلامیه بیروت به پایان برد و راهى آمریکا شد و در سال 1328ش از کالج کشاورزى ایالت «یوتا» آمریکا، گواهینامه کشاورزی گرفت که این مدرک، توسط وزارت فرهنگ وقت، به عنوان «معادل لیسانس» ارزیابى شد.
اردشیر زاهدی که از سال‌هاى تحصیل در بیروت با کرمیت روزولت آشنایى یافته و با سرویس اطلاعاتى نوپاى آمریکا در ارتباط قرار گرفته بود، در بازگشت به ایران، داراى روابط دوستانه با آمریکائیان مقیم تهران شد.
او در اردیبهشت 1331 به همراه مرتضى امیر ارجمند، (کارشناس ساختمان‌هاى روستایى)، به استخدام وزارت کشاورزى درآمد و در پست معاونت و خزانه‌دارى «کمیسیون مشترک ایران و آمریکا براى بهبود امور روستایى» (اصل 4 ترومن) قرار گرفت. اسناد موجود از روابط بسیار نزدیک اردشیر زاهدى با ویلیام وارن، رئیس «اصل 4 ترومن» خبر مى‌دهد. اردشیر زاهدى، که در جریان کودتای 28 مرداد سال 1332ش، از بازیگران اصلی بود، در اسفندماه سال 1331 از طرف وزارت کشاورزى، به مدت یک سال براى آموزش! به آمریکا اعزام شد. خاطرات کرمیت روزولت، حضور فعال اردشیر زاهدى را، با نام مستعار «مصطفى» و «ویسى» در جریان عملیات کودتا در تهران نشان مى‌دهد و مشخص مى‌سازد که مأموریت آمریکایى زاهدى، پوششى براى استتار حضور وى در تهران و مشارکت در عملیات «سیا» بوده است.
به علت ایفای همین نقش بود که به دریافت نشان درجه یک رستاخیز نایل شد و در سوم آبان 1332 آجودان کشورى شاه گردید.
اردشیر زادهدی در آبان 1336 با شهناز پهلوى ازدواج کرد. این ازدواج در سال 1343 به متارکه انجامید و حاصل آن یک دختر بنام مهناز بود. پس از این طلاق، مدت‌ها شایعاتى پیرامون ازدواج شهناز با برادر شاه مراکش و سپس با پسر محمود زنگنه مطرح بود تا بالاخره وى با خسرو جهانبانى، از اعضاى خانواده دربارى جهانبانى‌ها، ازدواج کرد.
محمدرضا پهلوى در سال 1338 اردشیر زاهدى را به عنوان نماینده خود براى تماس با دانشجویان ایرانى در اروپا اعزام داشت. مدت کوتاهى بعد، در اسفند 1338 اردشیر زاهدى سفیر شاه در واشنگتن شد. در این زمان اردشیر مى‌کوشید تا با دانشجویان ناراضى ایران در آمریکا ارتباط برقرار کند. در دولت اسدالله‌ علم، اردشیر زاهدى در شهریور 1341 به عنوان سفیر کبیر ایران عازم لندن شد و تا آذر 1345 در این سمت بود و در بهمن ماه 1345 در دولت امیرعباس هویدا وزیر امور خارجه گردید. اسناد ساواک، نشانگر تلاش زاهدی در سال‌هاى 1346 ـ 1348 براى احراز پست نخست‌وزیرى است؛ تلاشی که نه تنها او را به صدارت نرساند، بلکه تحرکات جاه‌طلبانه‌اش، به برکنارى وى از وزارت خارجه در شهریور 1350 انجامید. در اسفند ماه 1351 محمدرضا پهلوى داماد سابق خود را به سفارت در واشنگتن اعزام داشت تا به عیاشى‌هایش ادامه دهد و جوّ داخلى دربار را آشفته نسازد. اردشیر زاهدى تا زمان دولت شاهپور بختیار، سفیر ایران در آمریکا بود و در دى ماه 1357 از این سمت برکنار شد. او یکى از هرزه‌ترین عناصر سیاسى و دولتمردان رژیم محمدرضا پهلوى بود و به این صفت نه تنها در میان خواص، بلکه در سطح جامعه نیز شهرت کافى داشت و در مدت اقامتش در لندن و امریکا، مطبوعات آنجا بارها و بارها تصاویر و گزارش‌هایى از ریخت و پاش‌ها و مفاسد اخلاقى وى درج نمودند.
بخشی از اسناد زندگی او، در کتاب مستقلی به چاپ رسیده است.
ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، جلد دوم، صص 258 ـ 272.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)

منبع:

کتاب احسان نراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 189


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.