تاریخ سند: 29 تیر 1342
موضوع: منزل شیخ علی اکبر نوغانی
متن سند:
تاریخ: 29 /4 /1342
اطلاعیه
موضوع: منزل شیخ علی اکبر نوغانی
محترماً اینجانب مأمور س 13 به اتفاق مأمور س 11 در ساعت 8 بعدازظهر در مجلس عزاداری منزل آقای شیخ علی اکبر نوغانی واقع در بالاخیابان مقابل آرامگاه نادر حاضر و اینک مشاهدات خود را به شرح زیر به عرض میرساند .
1. ابتداء دو نفر از اشخاص عادی آیاتی چند از کلام الله مجید قرائت نمودند.
2. سپس یک نفر از اهل علم منبر رفته و اشعاری درباره حضرت رضا خواندند.
3. در ساعت 45 /8 آقای سیدان منبر رفتند ابتداء از خلافت مأمون و دعوت حضرت رضا به محل خلافت خود سخن گفته و سپس آن حضرت را به وسیله زهر مسموم نمودند و در پایان روضه خوانده شد.
4. در ساعت 9 و 3 دقیقه آقای طبسی منبر رفت ابتداء درباره علم در جهان اسلام سخن گفت.
5. درباره آزادی زنان میگفت اگر زنی در منزل شوهرش طبق دستور قرآن و دین اسلام به بچه خود یک مرتبه شیر بدهد پس از آن چنانچه باز شوهر وی به او بگوید بچه را شیر بده در اینجا زن میتواند حق خود را از مرد خود طلب نماید؛ منظور درباره آزادی زنان بود میگفت قرآن به شما آزادی در مقابل مرد داده است و حال شما میخواهید در مملکت آزادی کسب نمائید، این آزادی را امام صادق، امام رضا از شما قبول نخواهد کرد و درباره شماها نفرین خواهند نمود.
6. میگفت در زمان سلطان محمود غزنوی عدالت به طوری حکم فرما بود که کسی در آن زمان نمیتوانست برخلاف عملی انجام دهد. روزی سلطان در منزل خود مشغول صرف غذا بود دید خیلی ناراحت است و غذا نمیتواند بخورد. به یکی از خادمین خود گفت مثل اینکه در خارج منزل کسی ناراحت است که من نمیتوانم غذا بخورم، بروید ببینید کیست. رفتند برگشتند و گفتند کسی نبود، تا اینکه خود سلطان محمود رفت، دید در مسجدی که پشت قصر اوست، شخصی دست به دعا برداشته و میگوید خدایا تو شاهدی که سلطان در منزل خود میباشد، در صورتی که یکی از افسران قشون او به ناموس من تأدی[تعدی]نموده و الان در منزل من است تا اینکه سلطان جریان [را] از او سئوال نموده و شبانه به منزل آن مرد رفته و آن افسر را با شمشیر کشت و سپس گفت حمله به دانشگاه، محلی که جوانان ما در آنجا درس میخوانند، گناه بزرگی است. کسی حق ندارد به آنجا دست درازی کند، ولیای جوانان، درس بخوانید و نماز هم بخوانید، روزه هم بگیرید.
7 . میگفت ظهر دیروز که به مسجد برای نماز رفته بودم، چند نفر جوان شیرازی نزد[من] آمده میگفتند شما که منبر میروید درباره بهداشت شهر و مردم صحبت کنید چون نظافت و بهداشت شهر مقدس مشهد خوب نیست.
[8 .] میگفت همان طور که در دوشنبه گذشته در منبر خود گفتم بنده فعلاً خیلی خونسرد صحبت میکنم و هیچ ناراحتی برای شما ایجاد نخواهم کرد چون آیتاله میلانی از مشهد و آیتاله شریعتمداری1 از نجف[قم] به تهران رفتهاند تا با دولت مذاکره کنند و انشاءاله امیدواریم به سلامت... آن وقت ما سخنان خود را شروع خواهیم کرد.
برای استقلال مملکت و سلامتی علماء دعا نمودند، پس از آن روضه خوانده شد.
جمعیت حاضر در مجلس بیش از 3000 نفر بود و مجلس در ساعت 30 /22 خاتمه پذیرفت.
مأمور س 13. 29 /4 /42
توضیحات سند:
1. سیدکاظم شریعتمدارى، فرزند حسن، در سال 1283ﻫ ش در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در تبریز شروع کرد و سطوح و فقه و اصول را از میرزا ابوالحسن انگجی فرا گرفت. سپس در سال 1305 به قم رفت و در حوزهی درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری حاضر شد.
بعد از مدتی به نجف اشرف رفت و از اساتید آنجا از جمله مرحوم نائینی، آقا ضیاء عراقی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی کسب علم کرد و سپس اجازهی اجتهاد یافت. در سال 1313 به تبریز مراجعت نمود. در ششم خرداد 1326 هنگامی که شاه به مدرسهی طالبیهی تبریز آمده بود، از شاه استقبال به عمل آورد. این موضوع ادامه کار وی در آذربایجان را دشوار ساخت، لذا راهی قم شد. از آن زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط خود را به طور پنهانی با دربار حفظ کرد. اگرچه در بعضی موارد مخالفتهایی نیز با اقدامات رژیم مینمود. موسسهی دارالتبلیغ اسلامی، بنا به دستور وی در قم در سال 1344 افتتاح شد. به ادعای طرفداران این موسسه، دارالتبلیغ جهت احیای دین اسلام پایه ریزی شد؛ اما مخالفان آن از جمله امام خمینی(ره) آن را با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی به نفع رژیم شاه میدانستند. اواخر سال 1345، مقامات ساواک با وی ملاقات کردند و طرح آزمایش طلاب و اعزام آنها را به سربازی مطرح کردند و شریعتمداری طرح را تایید کرد. بعد از درگذشت آیتالله حکیم، شاه در دوازدهم خرداد 1349 تلگرامی به همین مناسبت خطاب به وی ارسال داشت و وی در شانزدهم به تلگرام شاه پاسخ گفت. وی با عناصر رژیم شاه ارتباط داشت و رهنمودهایی را به رژیم ارائه میداد که چگونه با عناصر انقلابی برخورد کند و امام خمینی(ره) را محدود نمایند. وی بارها با بهبودی و انصاری به عنوان نمایندگان شاه ملاقات داشت. مدتی پس از انقلاب و اندکی پس از تشکیل حزب جمهوری اسلامی، حزب خلق مسلمان با تایید و حمایت او شروع به فعالیت کرد. این حزب نظرات انتقادی نسبت به نظام داشت و در عوض آیتالله شریعتمداری را قبول داشتند. در 15 آذر سال 1358 رادیو و تلویزیون تبریز توسط حزب خلق مسلمان اشغال شد و با قطع خبر ساعت 2 صدای جمهوری اسلامی، اعلامیههای شریعتمداری و حزب خلق را قرائت کردند و ضمن آن خواستار آن شدند تا متجاوزان به خانهی شریعتمداری، دستگیر و مسئولان غیر بومی تبریز اخراج شوند و انتصابات حتماً با تایید شریعتمداری باشد. سه روز بعد رادیو و تلویزیون از اشغال خارج شد و کار عادی خود را شروع کرد. روز 14 دی ماه دوباره رادیو و تلویزیون تبریز اشغال شد. در قم نیز طرفداران وی تظاهرات کردند و شعار «رهبر ما شریعتمدار، زنده باد شریعتمدار» را سر دادند و سپس با سپاه پاسداران و حزب الله درگیر شدند و در نهایت در ساعت 2 بعداز ظهر، معرکه را ترک کردند.
در پی این حادثه، جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم طی اعلامیهای از شریعتمداری انتقاد کرد. فردای آن روز مردم به کمک سپاه پاسداران، رادیو و تلویزیون را بعد از ساعتها درگیری خونین از دست طرفداران شریعتمداری خارج کردند. چندی نگذشته بود که پس از دستگیری توطئهگران کودتای نوژه اعتراف کردند که آیتالله شریعتمداری را در جریان کودتا قرار دادهاند و ضمن تایید متعهد شده است که از آنها حمایت کند. بعد از افشای این توطئه و جریان کودتای قطبزاده و همکاری شریعتمداری با آنان، وی در سال 1361 ش از طرف جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم از مرجعیت خلع شد و سرانجام در سال 1365 ش به دنبال یک بیماری سه ماهه از دنیا رفت.
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک صفحه 84