تاریخ سند: 30 آبان 1357
پیرو تلفنگرام روز 30/8/57
متن سند:
سند شماره (371)
مرکز ساواک تاریخ: 30 /8 /57
231 پیرو تلفنگرام روز 30 /8 /57 شماره: 1074
انتشار بلامانع است
اطلاع واصله حاکیست از شهرهاى استان مازندران و سایر شهرستانها مقادیرى وجوه نقد و خواروبار به تهران ارسال تا براى روز نهم محرمالحرام سال جارى مورد استفاده قرار گیرد. انجام عملیات اخلالگرانه در روز مذکور در تهران متصور مىباشد.1 صحت دارد. 11 /30
توضیحات سند:
1. علیرغم حوادث جزیى، تهران در آرامش بسر مىبرد. اما طبق گزارشات رسیده در سارى و دیگر شهرهاى شمال کشور امروز 30 /8 /57 اغتشاشاتى روى داده است) اسناد لانه جاسوسى آمریکا ـ روزشمار انقلاب اسلامى) کتاب نهم (تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سایسى، بهار 1387) ص 346.
فصل سوم
وقایع آذر ماه 1357 (سارى)
وقایع آذرماه 57 در یک نگاه
امام خمینى ده روز پیش از فرا رسیدن ماه محرم، در ابتداى آذرماه 1357 پیام مهمى براى ملت ایران فرستادند و از این ماه به عنوان ماهى که خون بر شمشیر پیروز خواهد شد یاد کردند. این پیام در دهه اول آذرماه 1357، نقش تعیینکنندهاى در ادامه روند مبارزات مردم علیه حکومت محمدرضا پهلوى داشت. سندها خبر از آمادگى مردم براى مقابله با دولت نظامى در ماه محرم مىدهند. حتى شایعه ورود اسلحه و توزیع آن بین مردم در میان گزارشهاى ساواک به کرات منعکس شد؛ و این که در ماه محرم سرنوشت حکومت شاه یکسره خواهد شد. به تبعیت از پیام امام 48 تن از روحانیون حوزه علمیه قم با امضاء اعلامیهاى بر سرنوشتساز بودن ماه محرم تأکید کردند. هم سندهاى ساواک و هم گزارشهاى به جا مانده از دیگر منابع حکایت از نگرانى فزاینده دولت نظامى ایران و دولت ایالات متحده امریکا از رخدادهاى احتمالى ماه محرم دارند. ارتشبد ازهارى رئیس دولت نظامى شاه، این نگرانى را با صدور اعلامیهاى خطاب به مردم نشان داد و اظهار داشت که نیروهاى نظامى و انتظامى با مخالفتهاى ضدحکومت برخورد خواهند کرد. ساواک نیز در بخشنامهاى داخلى با لحنى شدیدتر نیروهاى خود را آماده مقابله جدى با هر مخالفتى در ماه محرم کرد. این بخش نامه و اقدامات امنیتى گسترده ساواک، مانع از این اظهارنظر دولتمردان نشد که بگویند، ساواک کارکرد خود را از دست داده است و به مثابه یک خبرگزارى عمل مىکند. دریافت چنین خبرى براى ساواک گران آمد، اما نیروهاى این سازمان در شرایط بحران زده آن روزگار کارکرد دیگرى نمىتوانستند از خود بروز دهند.
موضوع دیدار فرح دیبا همسر شاه با آیتاللّه سیدابوالقاسم خویى که روز عید غدیر (28 /8 /57) در عراق صورت گرفت، تنشهایى را در جامعه روحانیت ایران به دنبال داشت که دامنه آن به این دهه نیز کشیده شد. در این بین ساواک تلاش محسوسى بر ایجاد شکاف به ویژه در سطح طلاب حوزه علمیه قم، آن هم میان آذرىزبانها و فارسىزبانها از خود نشان داد که موفقیتى در پى نداشت. اعلامیهاى که آیتاللّه خویى در واپسین روز از ماه ذیحجه، که به دنبال درخواست مجدانه روحانیان ایران براى روشنگرى درباره این دیدار صادر کرد، هم به تنشهاى ایجاد شده خاتمه بخشید و هم اقدامات ساواک را خنثى کرد.
حساسترین روز در پنجم آذرماه بود. اعلامیههاى متعددى از طرف روحانیان براى تعطیلى و عزاى عمومى این روز صادر شده بود که در میان آنها اعلامیه روحانیان تهران با 115 امضاء و اعلامیه مشترک آقایان گلپایگانى، مرعشى نجفى و شریعتمدارى چشمگیرتر بود. تعطیلى و عزاى عمومى پنجم آذر به جهت تهاجم مأموران مسلح حکومت نظامى در روزهاى پایانى آبان به آستان قدس رضوى ـ که در تعقیب مردم وارد بارگاه امام هشتم (ع) شدند و با تیراندازى و شلیک گاز اشکآور حرمت این مکان را شکستند ـ صورت گرفت. آن روز در مشهد 250 هزار نفر دست به راهپیمایى زدند. فرماندارى نظامى مشهد به واسطه انبوه حضور مردم مجبور به هموار کردن مسیرهاى راهپیمایى شد. بازارها در بیشتر شهرها تعطیل بود و مجالس سخنرانى در مسجدهاى شهرهاى مختلف برپا گردید. تظاهرات در برخى از شهرها مانند بابل منجر به شهادت تنى چند از شهروندان شد. اصفهان نیز روز خونینى را پشت سر گذاشت. اما خونبارترین حادثه پنجم آذر در گرگان رخ داد. مقابله مأموران مسلح حکومت با مردم، 12 شهید و 60 زخمى در گرگان برجاى گذاشت.
دولت نظامى در ادامه تهدیدات و گاه تمهیدات خود موفق شد تولید نفت را همچنان افزایش دهد. تولید نفت که در اثر اعتصابات کارکنان و کارگران شرکت نفت به زیر پانصد هزار بشکه در روز رسیده بود افزایش یافت و به بالاترین حد خود یعنى 2 /5 میلیون بشکه در روز رسید. این موفقیت که با خرسندى دولت امریکا همراه بود، موجب شد که نمایندگان شرکتهاى بزرگ صنعتى و اقتصادى که همگى منافعى در ایران داشتند، در جلسهاى گردهم آیند و بر ادامه همکارىهاى اقتصادى خود با حکومت شاه تأکید کنند. آنها آرزو کردند که آرامش هر چه زودتر به «جزیره ثبات» بازگردد. افزایش تولید نفت دوام چندانى نیافت و آرزوى نظام سرمایهدارى امریکا نیز ناکام ماند. سندهاى ساواک نشان مىدهد که تیغ اعتصابات همچنان بر گلوى شاه نزدیک و نزدیکتر مىشد.
از جمله سندهاى قابل توجه بولتنى با طبقهبندى سرى است که خلاصهاى از دیدار نماینده ساواک را با نماینده دستگاه امنیتى دولت انگلیس در ایران منعکس کرده است. در این دیدار نماینده اینتلیجنت سرویس صراحتا مىگوید که غرب با روى کار آمدن دولت نظامى در ایران پذیرفته بود که رقمى در حدود بیست هزار نفر از مردم ایران کشته شوند. در این دوره، جیمى کارتر رئیس جمهور امریکا همچنان بر سیاست حقوق بشر خود تأکید مىورزید، اما در شمایل حکومت شاه، موردى از نقض حقوق بشر مشاهده نمىکرد!1
یازدهم آذر برابر بود با اول محرم. فرارسیدن ماه سوگوارى امام حسین (ع) و یاران فداکار ایشان نیروى مضاعفى به روند مبارزات بخشید. چه گروههاى مردمى و چه دستگاههاى حکومتى به خوبى از ظرفیت این ماه براى ابراز مخالفتها و اعتراضها آگاه بودند. آن چه در میان مردم مطرح مىشد، یکسره شدن سرنوشت حکومت شاه در ماه محرم بود و آن چه در بین سرکردگان امنیتى، نظامى و انتظامى به چشم مىخورد، نگرانى و موج اضطراب از فرارسیدن این دوره زمانى. امام خمینى نیز با در دست داشتن نبض مبارزه، براى دومین بار پیامى را به مناسبت فرا رسیدن این ماه به ملت ایران دادند. پیش از این در ابتداى آذرماه، ایشان ماه محرم را ماه پیروزى خون بر شمشیر نامیده بودند و اینک در یازدهم آذر با لحنى حزنانگیز که حکایتگر خبرهاى رسیده از کشتار شب اول محرم داشت، مردم را به ادامه مبارزه دعوت کردند و در خلال پیامشان رخنهاى دیگر در پیکره فرسوده نظام شاهنشاهى ایجاد کردند؛ و آن درخواست از سربازان و دیگر قشرهاى سازمان ارتش براى فرار از پادگانها و نافرمانى در برابر فرماندههان نظامى بود.
آن چه در یازدهم آذرماه در سرچشمه تهران رخ داد، خونینترین حادثه دهه اول محرم بود. سندها مىگویند که با ورود ماه محرم، به همان میزانى که بر شدت تظاهرات افزوده مىشد، مقابله مأموران مسلح حکومتى هم تشدید مىگردید. با این که آیتاللّه طالقانى پس از کشتار شب اول محرم تهران در اعلامیهاى ضمن تأکید بر جنبههاى سیاسى این ماه از مردم خواست به نحوى رفتار کنند که ضایعات جانى کمترى به جا بگذارند، اما شور و حال محرم، اقتضاى دیگرى به اعتراضات مردمى مىبخشید. از نظر مردم شیعه ایران تالىتلو یزیدبن معاویه و حسینبن على (ع) در آستانه قرن پانزدهم هجرى حاضر بودند.
محرم، شکل تازهاى از مبارزه را رواج داد که پیش از آن سابقهاى نداشت. این حرکت از تهران شروع شد و خیلى زود به دیگر شهرها سرایت کرد. با شروع ساعات منع رفتوآمد، مردم به پشت بام خانههاىشان مىرفتند و با سرزدن شعارهاى اللّهاکبر، لا اله الا اللّه، مرگ بر شاه. ... نفرت خود را از حکومت اعلام مىکردند. بخش قابل توجهى از سندهاى مربوط به تهران گزارش همین روش تازه در مبارزه است. گستره جغرافیایى این حرکت تمام نقاط تهران را شامل مىشد. و همین موضوع مقامات امنیتى را دچار کلافگى کرد. به طورى که سپهبد مقدم رئیس ساواک در نامهاى با طبقهبندى سرى به فرماندار نظامى تهران پیشنهاد کرد چند خانهاى که صداى اللّهاکبر از بام آنها بلند است، شناسایى و پس از اشغال آنها و سرکوب شعاردهندگان، بقیه را مرعوب کند تا از گسترش شعارها کاسته شود. سندها از تحقق چنین اقدامى خبر نمىدهند، اما مىتوان حدس زد که به دلیل فراوانى این «بامهاى مؤذن» امکان چنین کنشى براى نیروهاى فرماندارى نظامى وجود نداشت.
در این دوره زمانى بود که ساواک متوجه شد آن چه در تهران رخ مىدهد ـ یا بهتر بگوییم برنامهریزىهایى که براى اعتراضات عمومى صورت مىگیرد ـ از ناحیه تشکیلاتى است که روحانیان مقیم تهران سامان دادهاند. این تشکیلات که پس از پیروزى انقلاب اسلامى با نام «جامعه روحانیت مبارز» معروف شد، پایتخت را به هشت منطقه تقسیم کرده بود که شانزده روحانى ذىنفوذ در این نواحى هدایتگر روند مبارزه بودند. دستگاه امنیتى متوجه شد که دکتر سیدمحمد حسینى بهشتى نقش ویژهاى در این تشکیلات دارد. پیش از آن که آیتاللّه سیدمحمود طالقانى در چهاردهم آذر اعلامیه معروف خود را مبنى بر راهپیمایى در روزهاى تاسوعا و عاشورا بنویسد، براى ساواک روشن شده بود که برنامهریزى حرکتى بزرگ در این دو روز در تشکیلات یادشده صورت گرفته است. با این که دستگاه امنیتى اقدام به دستگیرى برخى از این روحانیان ـ از جمله آیتاللّه بهشتى ـ کرد، اما نتوانست موفقیتى در توقف برنامه یادشده کسب کند. اگر بگوییم که تاسوعا و عاشورا و رویدادهاى محتمل این دو روز بزرگترین کابوس ساواک تا آن روز به شمار مىرود، اغراق نکردهایم.
از فحواى برخى سندهاى چنین برمىآید که حکومت شاه تلاش تازهاى را براى تغییر مشى سیاسى امام خمینى در پیش گرفت تا شاید از حادثهاى که ممکن بود در روزهاى یادشده رخ دهد جلوگیرى کند. حکومت با توسل به برخى چهرههاى نسبتاً موجه داخلى چه از میان روحانیان و چه از بین بازاریان، مقدمات سفر آنان را به پاریس فراهم کرد تا ضمن دیدار با امام خمینى ایشان را از خطرات بزرگى که ممکن است کشور و موجودیت آن را تهدید نماید، باخبر کنند. این خطرها همانا حضور کمونیستها و افتادن مملکت به دست آنها بود. امام نیز چه از جهت درایت سیاسى و چه از نظر شناختى که نسبت به موطن و ملت خود داشتند، این نقشه را نقش بر آب کردند.
کشتار، تهدید، ارعاب، دستگیرى و حتى ترور، در این روزها، از طرف نیروهاى امنیتى، انتظامى و نظامى ادامه داشت. از نمونه کشتارها، غیر از حادثه خونین سرچشمه تهران، کشتار مردم سردشت بود که پاسخى بود به اعتراض مردم به دستگیرى دو آموزگار. نزدیک به ده شهید و 24 زخمى، در شهر کوچکى چون سردشت، حادثهاى بزرگ به شمار مىرفت.
از جمله تهدیدها، سخن ارتشبد ازهارى در دیدار با تعدادى از روحانیان بود که صراحتا گفت براى حفظ شاه آماده است پنج میلیون نفر را قربانى کند. از جمله ترورها، به شهادت رساندن حجتالاسلام ابوتراب آشورى در بوشهر به دست شهربانى بود.2
رویدادهاى شانزدهم آذر 1357 تا بیستم همین ماه پنج روز پرتب و تاب و تاریخى بوده است. پرتبوتاب از این جهت که دهه اول ماه محرم ظرف زمانى این دوره است و مردم با شگردهاى تازهاى که در مبارزه با حکومت شاه پیش گرفتند، چهره تازهاى به نهضت اسلامى بخشیدند؛ و تاریخى از این نظر که دو روز تاسوعا و عاشورا که بزرگترین راهپیمایىهاى خیابانى ایران تا آن روز شکل گرفت، در آن واقع شده است. همه چشمها به رسیدن این دو روز دوخته شده بود؛ رژیم شاه و پشتیبانان غربى او با چشمى نگران؛ مردم ایران با چشمى منتظر؛ و ناظران داخلى و خارجى با نگاهى کنجکاوانه انتظار رخدادهاى آن را مىکشیدند. روز شانزدهم آذر مراجع قم اعلامیهاى منتشر کردند و در آن از نیروهاى ارتش خواستند که براى حفظ حرمت روزهاى تاسوعا و عاشورا خویشتندارى کنند. این خویشتندارى، از سر اجبار، پیش از این توسط سران حکومت به ارتش ابلاغ شده بود. دستور این بود که نیروهاى ارتش در شهرهایى که حکومت نظامى در آنها برپا شده، و نیروهاى انتظامى در بقیه شهرها از سطح خیابانها تخلیه شوند و در پادگانها و شهربانىها و پاسگاهها مستقر گردند. حتى از طرف شاه دستور رسیده بود که اگر در این روز مجسمههاى او و پدرش پایین کشیده شد، نیروهاى مسلح متعرض مردم نشوند، اما عملاً این دستور اجرا نشد و در برخى از شهرها به روى مردم آتش گشودند. در همین روز (16 آذر) شوراى امنیت تشکیل جلسه داد تا حوادث احتمالى دو روز تاسوعا و عاشورا را بررسى کند. روحانیان تهران در این روز با 220 امضاء مردم را به راهپیمایى در این دو روز فرا خواندند و مبادى هشت گانه این حرکت را از نقاط مختلف تهران تعیین کردند. ارتشبد قرهباغى وزیر کشور در ابلاغیهاى به استاندارها نوشت که مراقب باشند مردم شهرهاى کوچک و بزرگ براى راهپیمایى تاسوعا و عاشورا به تهران سرازیر نشوند. در این روز جیمى کارتر رئیس جمهور امریکا در گفتوگوى مطبوعاتى در پاسخ به این پرسش که آیا شاه از تظاهرات تاسوعا و عاشورا جان سالم به در خواهد برد یا نه، گفت: امیدوارم. نزدیکى روزهاى تاسوعا و عاشورا سران امریکا را وادار کرد اجازه خروج اتباع خود را از ایران صادر کنند. روز شانزدهم آذر 250 نفر از کارکنان شرکت بل هلىکوپتر ایران را ترک کردند. یک روز بعد 1200 نفر با هواپیماهاى بارى از فرودگاه مهرآباد به مقصد امریکا پرواز کردند. میان دولتمردان امریکا براى خروج این افراد اتفاق نظر وجود نداشت. برخى از مقامات ایالات متحده عقیده داشتند آگاهى شاه از این تصمیم امریکا بیش از حد او را دچار لطمات روحى خواهد کرد، اما برخى دیگر از دولتمردان بر حفظ جان و سلامت اتباع خود به هر قیمتى اصرار مىورزیدند. در آن زمان حدود 54 هزار امریکایى در ایران بسر مىبردند. «دزدموند هارنى» خروج امریکاییها از ایران را به واقعه «دنکرک» تشبیه کرد: بندرى در فرانسه که نیروهاى انگلیسى پس از دریافت تلفات، دستپاچه از آن جا به طرف کشورشان عقبنشینى کردند.
هرچند تهران روزهاى شانزدهم تا هجدهم آذر را به نسبت روزهاى گذشته نسبتاً آرام پشت سر گذاشت، اما در شهرها و روستاهایى چون: فریدونکنار، آمل، اصفهان، رهنان، دهاقان، کرمانشاه، قیر، تبریز، همدان و شمسى تعدادى از معترضان به شاه با گلوله مأموران مسلح به شهادت رسیدند.
در این چند روز شایع شد که امام خمینى در یکى از روزهاى تاسوعا و عاشورا به ایران خواهد آمد. مقامات دولتى ظاهرا باور نکردند، اما احتیاط کردند و فرودگاه مهرآباد را از روز هجدهم آذر بستند. فرودگاه جز براى خروج امریکایىها، براى ورود و خروج بقیه افراد تا چهار روز بعد بسته بود. اطلاعاتى که ساواک از نقاط مختلف به دست مىآورد حکایت از حضور پرحجم مردم در این راهپیمایىها بود. با این که دستگاه امنیتى شاه در این روزها عجز خود را آشکارتر مىکرد اما در حد ایجاد جنگ روانى تلاشهایى به خرج داد تا شاید از حضور گسترده مردم در تاسوعا و عاشورا جلوگیرى کند. ساواک این شایعه را پراکند: کمونیستها به تظاهرکنندگان مىپیوندند و شخصیتهاى مذهبى را ترور مىکنند. در موقعیت آن روزها طبیعى بود که گوشى شنواى این حرفها نباشد، تا چه رسد به باور آن.
آن چه در روزهاى تاسوعا و عاشورا اتفاق افتاد نمایشى از عظمت و شکوه مردم بود. منابع ساواک گزارشهاى این دو روز را تهیه کردند که در تهران لحظه به لحظه بود. پس از 26 و 27 مرداد 1332 که مجسمههاى شاه در برخى از شهرها پایین کشیده شد، این نخستین بار بود که مجسمههاى پهلوى اول و دوم در شهرهاى مشهد، اصفهان، داراب، جهرم، لار، شهرضا، اراک، شیراز، همدان و ... پایین کشیده مىشد.3
بیشتر اخبار و گزارشهاى روزهاى 21 تا 25 آذر 57 مربوط به تظاهرات دولتى است. علت این واژگونى را باید در راهپیمایىهاى بزرگ و بىنظیر مردم در روزهاى تاسوعا و عاشورا (19 و 20 آذر) جستوجو کرد. آنچه در این دو روز روى داد، همانا یک همهپرسى ملى از مشروعیت نظام شاهنشاهى بود. اولین و آخرین نتیجه این حرکت، عدم مشروعیت رژیم پهلوى نزد عامه مردم بود. از اینرو فرداى روز عاشورا که مصادف با 21 آذر بود و در آن زمان روز نجات آذربایجان نامیده مىشد دولت با همه دستگاههاى نظامى، انتظامى و امنیتى خود وارد میدان شد تا شاید مشروعیت از دست رفته خود را با راهپیمایىها و تظاهرات دولتى جبران کند. دولت شاه براى ایجاد زمینه لازم، اقدام به جعل اطلاعیههایى کرد که این حرکت دولتى خالى از پشتوانه مذهبى نباشد. در مشهد اطلاعیهاى را چاپ و توزیع کرد که در آن از قول آقاى سیدحسن قمى آمده بود که او امام رضا (ع) را در خواب دیده و ایشان به آقاى قمى توصیه کرده است که شاه را بیش از این اذیت نکنند. در شهر اصفهان هم اعلامیهاى از قول آقاى شریعتمدارى چاپ گردید و با هلىکوپتر در آسمان این شهر پخش شد که محتواى اعلامیه نشانگر مشروعیت محمدرضا پهلوى بود. آقاى قمى خیلى زود تکذیبیه نوشت و آقاى شریعتمدارى هم از وجود چنان اطلاعیهاى اظهار بىاطلاعى کرد. اگر تظاهرات روزهاى تاسوعا و عاشورا با آرامش و کمترین هزینه جانى به عنوان همهپرسى ملى مردم ایران در رد نظام شاهنشاهى مطرح شد، تظاهرات دولتى روزهاى 21 و 22 آذر با کشتارها و فجایعى همراه شد که منشاء حوادث بعدى گردید. در شهرهاى اصفهان و نجفآباد زمانى که مردم مخالفت خود را با برپایى تظاهرات دولتى آشکار کردند، آتش سلاح نیروهاى نظامى و انتظامى به روى مردم گشوده شد. سى تن در اصفهان شهید و مجروح شدند. اما فاجعه در نجفآباد عمیقتر بود. مردم نجفآباد براى توصیف آنچه در روزهاى 21 و 22 آذر بر آنها رفت، حمله مغول را مثال زدند. وقتى آیتاللّه طالقانى هیأتى را براى بررسى حادثه نجفآباد بدان شهر فرستاد غیر از آمار خرابیها و 58 مغازه غارت شده، در بخش انسانى نتیجه آن بود که 26 نفر شهید و 42 زخمى به جا مانده است. با این که در دو روز 21 و 22 آذر، هشت تن در شوشتر، پنج نفر در کاشان، همین تعداد در سبزوار و حداقل یازده نفر در شیراز به دست بهائیان به شهادت رسیدند ـ اما حوادث خونبار اصفهان و نجفآباد مبدایى شد تا روز 27 آذر عزاى عمومى در سراسر کشور اعلام شود.
دولت نظامى غلامرضا ازهارى نتوانست نتیجه دلخواه را از راهاندازى تظاهرات دولتى بگیرد؛ نتیجه عکس داد. بهتر است از قلم آنتونى پارسونز سفیر انگلستان در ایران ـ که آخرین روزها مأموریت خود را مىگذراند ـ این نتیجه واژگون خوانده شود: «... گروه به اصطلاح خود انگیختهاى از افراد طرفدار دولت در استانها به تظاهرات پرداختند... روستاییانى را که با اتوبوس به شهر آورده بودند به خیابانها هجوم بردند. سربازان نیز به این گروه پیوسته بودند. پوسترهاى آیتاللّه خمینى را که به درهاى ادارات و مغازهها نصب شده بود پاره مىکردند و مردم را با سر نیزه مجبور مىکردند که فریاد بزنند زنده باد شاه. گروههاى مخالف دولت نیز به حرکت در آمدند و بین این دو گروه درگیرى شدیدى روى داد که بسیار کشتهها از آن واقعه به جاى ماند. ژنرال ازهارى از این واقعه به خشم آمد. او چند روز بعد به من گفت این درگیرى همه آنچه را که در نتیجه خوددارى ارتش در روز عاشورا بافته بودیم بر باد داد. این تظاهرات به طرفدارى از شاه توسط فرماندهان نظامى محلى سازماندهى شده بود.» (غرور و سقوط، ص 280) روز بیستوسوم آذر شهربانى به همه واحدهاى خود اطلاع داد که از مشارکت در تظاهرات دولتى و قراردادن امکانات در اختیار این گروه از افراد امتناع کند. قرهباغى وزیر کشور هم به استاندارها ابلاغ کرد که به تظاهرات دولتى پایان دهند. بدین ترتیب، حرکتى که براى بازگرداندن مشروعیت به حکومت شاه آغاز شده بود به سلاحى علیه خود او تبدیل شد.
چماق به دستان در این دوره زمانى (21 /9 /57 ـ 25 /9 /57) بار دیگر حادثهاى آفرید که براى دولت رو به احتضار ارتشبد ازهارى گران تمام شد؛ و آن حمله به بیمارستان شاهرضا (امام رضا) مشهد بود. مهاجمان با ضرب و شتم بیماران کوچک و بزرگ، پزشکان و کشتن و زخمى کردن عدهاى دیگر، غیر از تهییج مردم مشهد به اعتراضات تازه و تحصن علما در محل بیمارستان، موجب پیدایش موج تظاهرات و مخالفتهاى دوبارهاى ـ به ویژه از طرف جامعه پزشکان ـ علیه حکومت شاه شدند.4
تمرکز رویدادهاى این دوره زمانى کوتاه [26 تا 30 آذر ماه 57] روى چند موضوع دور مىزند. نخستین آنها اعلام عزاى عمومى در بیست و هفتم آذر ماه است. این روز به مناسبت بزرگداشت شهداى دو شهر اصفهان و نجفآباد از سوى امام خمینى، روحانیان و برخى از احزاب عزاى عمومى اعلام شده بود. سندهاى ساواک خبر مىدهند که بازارها، اماکن کسب، ادارات و حتى بانکها در بیشتر شهرهاى بزرگ تعطیل بودند. تظاهرات صورت گرفته در شهرها بعضاً با شهادت تعدادى از شهروندان همراه بود. شاید براى نخستین بار زمزمه پیوستن ارتش به مردم در چنین روزى، آن هم از شهر تبریز در سراسر کشور پیچید. رخداد دیگر ادامه تحصن پزشکان و روحانیان در بیمارستان شاهرضا (امام رضا)ى مشهد بود. اهمیت این تحصن که در اعتراض به یورش نظامیان و کشتن و مجروح کردن بیماران و کارکنان آن صورت گرفته بود، به حدى بود که دولت نظامى را وادار کند هیأتى را براى عذرخواهى و بررسى آن از پایتخت به مشهد اعزام کند. این هیأت وقتى با بىاعتنایى تحصنکنندگان روبهرو شد، بدون نتیجه به مرکز بازگشت. حادثه دیگر تحصن استادان دانشگاه تهران در دبیرخانه این مرکز علمى بود که در بیستونهم آذر رخ داد. استادان در اعتراض خود به عدم بازگشایى دانشگاهها و پىگیرى آن، با واکنش تند رئیس دانشگاه تهران روبهرو شدند: نواختن سیلى به گوش به یک استاد. همانطور که پىآمد تحصن پزشکان در بیمارستان امام رضاى مشهد، به همنوایى و اقدامات مشابه دیگر پزشکان در بیمارستانهاى کشور انجامید، تحصن استادان در دانشگاه تهران نیز به اعتراضات این گروه در دیگر شهرها دامن زد. اخبارى که ساواک از این پس از دانشگاههاى کشور به دست مىآورد، قابل مقایسه با دورههاى گذشته نیست.
در این دوره، تلاش محمدرضا پهلوى براى جایگزینى یک دولت غیرنظامى به جاى دولت نظامى ارتشبد ازهارى همچنان ادامه داشت. غلامحسین صدیقى پذیرفته بود که ریاست چنین دولتى را بهعهده گیرد، اما ناکامى او در ترغیب همقطاران قدیمى خود (جبهه ملى) براى تشکیل دولت، موجب شد که شاه به این باور برسد که صدیقى قدرت درک موقعیت بحرانى ایران را ندارد. به همین دلیل رایزنىهاى امریکا، انگلستان و شاه روى شخص دیگرى متمرکز شد: شاپور بختیار.
آنتونى پارسوتز سفیر انگلستان در ایران در 27 آذر ماه با بختیار دیدار کرد. او در این دیدار از تمایل آشکار بختیار ـ که به مرد شماره دو جبهه ملى معروف بود ـ براى احراز نخستوزیرى آگاه شد.
موقعیت اسفبار شاه و بىکفایتى او در غلبه بر بحران پیشرو، یکى از دلایل دیدارهاى پىدرپى نماینده آمریکا در ایران ـ ویلیام سولیوان ـ با او بود. روز بیستوهفتم آذر سولیوان به کاخ نیاوران مىرود. از جمله موضوعاتى بین آن دو ردوبدل مىشود، رفتن یا ماندن شاه است. سولیوان به محمدرضا پهلوى توصیه مىکند که بر اعصابش مسلط باشد، اما پاسخ درستى به او نمىدهد. تقریباً ده روز بعد نماینده ایالات متحده، شاه را از تردید مىرهاند: خروج او از کشور به نفع همه است. از دیگر اقدامات امریکا در پى ناکامى در کسب اطلاعات از ایران راهى کردن نیروهاى امنیتى تازه نفس به ایران است. این بار در پوشش کارمندان شرکت «بل» عدهاى به اصفهان مىآیند. ساواک در مراقبتهاى خود متوجه ورود نیروهاى C.I.A مىشود و در گزارشى مىنویسد که ورود این نوع آدمها به ایران در حال افزایش است. آنها در قالب نیروهاى حقوق بشر، خبرنگار و... به شهرهاى مختلف سفر مىکردند تا خانههاى خالى جدول اطلاعاتى امریکا را پر کنند. ناامیدى از شاه به حدى آشکار و ملموس بود که غلامرضا ازهارى را نیز وادار به واکنش کرد.5
مردم مسلمان و مبارز شهر سارى در آذر ماه 1357 همگام با مردم مبارز سایر شهرهاى ایران اقدامات ذیل را در راستاى نهضت امام خمینى (ره) انجام دادند:
الف) تظاهرات، سخنرانىها و دستگیرى مبارزین
1ـ 1 /9 /57 دستگیرى سیدمهدى پیشنمازى از روحانیان مبارز سارى توسط شهربانى این شهر؛
2ـ 3 /9 /57 دستگیرى محمد مفتاحى، کاوه برزوئى، اکبر افروزیان و سیاوش مرزدارانى از محرکین اغتشاشات سارى و تحویل آنها به کمیته مشترک ضدخرابکارى در تهران؛
3ـ 4 /9 /57 دستگیرى میرهادى ربیع، نعمتاله گیج، محمد فروزانى در سارى و اعزام آنها به کمیته مشترک ضد خرابکارى در تهران ؛
4ـ 6 /9 /57 اجتماع حدود 200 نفر از دبیران سارى در محوطه اداره آموزش و پرورش این شهر جهت آزادى علىاصغر موحدى و محمد مفتاحى از مدیران مدرسه و کارمندان این اداره؛
5ـ 12 /9 /57 دستگیرى عبدالکریم جعفرى از مبارزین سارى و تحویل به کمیته مشترک ضدخرابکارى در تهران؛
6ـ 14 /9 /57 دستگیرى علىاصغر ساجدى و عبدالرحیم رستمکلاهى و تحویل آنان به کمیته مشترک ضد خرابکارى در تهران؛
7ـ 15 /9 /57 دستگیرى احمد صادقزاده دانشجوى مدرسه عالى کشاورزى سارى به اتهام فروش کتابهاى ضد رژیم و شعارنویسى در این مدرسه و تحویل به کمیته مشترک ضدخرابکارى در تهران؛
8ـ 17 /9 /57 تظاهرات ضد رژیم حدود دو هزار نفر از مردم نکاء از توابع سارى و مجروح شدن یک نفر به نام على یوسفنژاد به علت تیرخوردگى و نیز تظاهرات حدود صد نفر از مردم مبارز سارى در بعدازظهر این روز با دادن شعار به نفع امام خمینى و علیه شاه؛
9ـ 19 /9 /57 تظاهرات و راهپیمایى حدود 6000 نفر از بازاریان، دانشجویان، کارمندان، محصلین و روحانیان سارى در روز تاسوعا و دادن شعار در طرفدارى از امام خمینى (ره) در صبح این روز و نیز تظاهرات حدود 1500 نفر از مردم سارى و دادن شعار علیه شاه و به نفع امام خمینى (ره) در بعدازظهر این روز؛
10ـ 20 /9 /57 تظاهرات و راهپیمایى حدود چهار هزار نفر از مردم سارى در روز عاشورا (صبح این روز) با شعارهاى ضد رژیم و سخنرانى جهاندار طلبه ساروى و راهپیمایى حدود هزار نفر از مردم این شهر به همراه 400 نفر زن چادرى و دادن شعارهاى ضد رژیم و به نفع امام خمینى در بعدازظهر این روز؛
11ـ 20 /9 /57 سخنرانى شیخ محمد طیبى در سورک سارى برعلیه رژیم و تشویق مردم به تظاهرات؛
12ـ 20 /9 /57 تظاهرات عدهاى از مردم جامخانه سارى برعلیه رژیم؛
13ـ 23 /9 /57 سخنرانى شیخ مهدى واسطهاى در فیروزکنده سارى بر علیه رژیم؛
14ـ 26 /9 /57 تظاهرات 100 نفر از جوانان ساروى و دادن شعارهایى برعلیه شاه؛
15ـ 27 /9 /57 سخنرانى شیخ عبدالوهاب قاسمى در مسجد جامع این شهر به طرفدارى از امام خمینى و...،
16ـ 30 /9 /57 دیدار 50 نفر از آموزگاران و عدهاى از کارمندان اداره کل کشاورزى مازندران با بستگان متحصن زندانیان ساجدى و رستمکلاهى در دادگسترى سارى با خواندن شعارها و سرودهاى انقلابى؛
ب) اعتصابات و تحصنها
1ـ 1 /9 /57 تعطیلى تمام مغازههاى سارى و اعتصاب برخى از کارمندان دخانیات سارى طرفدار امام خمینى به حمایت از کارمندان آموزش و پرورش این شهر؛
2ـ 2 /9 /57 اعتصاب کارکنان ادارهکل ثبت و اسناد و املاک منطقه 2 مازندران در اعتراض به وقایع روز 29 /8 /57 سارى و اعلام اعتصاب به مدت سه روز از صبح این روز از سوى کارکنان اداره کل مسکن و شهرسازى مازندران؛
3ـ 5 /9 /57 تعطیلى 95% مغازههاى بازار و شهر سارى؛
4ـ 7 /9 /57 تعطیلى کلیه مشروبفروشىهاى سارى و خوددارى سینماها از نمایش فیلم؛
5ـ 11 /9 /57 تعطیلى تمام بازار سارى و تعطیلى 50% مغازههاى سایر نقاط شهر؛
6ـ 22 /9 /57 تحصن 13 نفر از بستگان زندانیان رستمکلایى و ساجدى در دادگسترى سارى و تعطیلى کلیه مدارس راهنمایى، دبیرستانها و برخى از دبستانها و مؤسسات آموزش عالى سارى و تحصن آموزگاران در اعتراض به دستگیرى مبارزین ساروى؛
7ـ 30 /9 /57 ادامه تحصن آموزگاران و دبیران در اداره کل آموزش و پرورش سارى و اظهار همبستگى گروههاى مختلف مردم با آنها و درخواست از کلیه آموزگاران دبستانهاى سارى جهت خوددارى از حضور در کلاسها به منظور همبستگى متحصنین از صبح روز 2 /10 /57؛
ج) پخش اعلامیهها و شعارنویسى
1ـ 1 /9 /57 الصاق عکس محمود علامه از شهداى وقایع 29 /8 /57 سارى به دیوار معابر این شهر و ارسال تعدادى اعلامیه به همراه عکسهایى از شهید نواب صفوى توسط پست شهرى جهت برخى از مسئولان در شهر سارى؛
2ـ 1 /9 /57 پخش اعلامیه و نوار کاست توسط برخى از کارمندان شرکت دخانیات سارى؛
3ـ 1 و2 /9 /57 پخش اعلامیه ضد رژیم شاه در نقاط مختلف شهر سارى به خصوص در داخل مسجد جامع این شهر؛
4ـ 2 /9 /57 پخش اعلامیه مورخه 24 /8 /57 امام خمینى که از اعتصاب کلیه جناحها و طبقات و ادارات دولتى جانبدارى و تقاضا شده ضررهاى وارده به خاطر اعتصاب به طبقات کم درآمد از محل سهم امام و وجوه شرعیه تأمین گردد از سوى کارکنان دادگسترى مازندران در راهرو این اداره کل؛
5ـ 2 /9 /57 اعلامیه سازمان جوانان مسلمان مازندران مبنى براین که از این تاریخ به بعد در مقابل هر کشتار به اعدام یکى از عمال ساواک و مأموران انتظامى مبادرت مىکنیم؛
6ـ 2 /9 /57 انتشار و پخش اعلامیه از سوى کارکنان اداره کل ثبت اسناد و مدارک منطقه 2 مازندران در اعتراض به وقایع روز 29 /8 /57 سارى و محکوم ساختن حوادث ناگوار مزبور؛
7ـ 2 /9 /57 پخش 6 نسخه اعلامیه دستنویس در خیابانهاى سارى تحتعنوان ملت رنجدیده و مبارز ایران که از سوى فریاد خلق تهیه شده و به وقایع روز 29 /8 /57 سارى اشاره شده بود؛
8ـ 4 /9 /57 تهیه و تکثیر اعلامیه از سوى روحانیان سارى و نمایندگان روحانیان شهرهاى مازندران و درخواست از مردم روستاهاى مازندران جهت دست برداشتن از شاهدوستى و پیوستن به آنها؛
9ـ 5 /9 /57 توزیع اعلامیه حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران در گورستان سارى که با اشاره با وقایع روز 29 /8 /57 سارى مردم را به مبارزه با امپریالیسم شوروى و کلیه ایادى و مزدوران آنها دعوت و تشویق به ایجاد جنگ تودهاى بر علیه شاه را نموده بود؛
10ـ 5 /9 /57 الصاق اعلامیه در رادیو و تلویزیون مازندران و تقدیر از اقدام کارکنان این سازمان جهت هماهنگى با مردم و اعلام عزادارى از طریق پخش رادیو و تلویزیون سارى درخصوص حوادث جنایتبار سراسر ایران و شهر سارى و کشتار مردم این شهر؛
11ـ 5 /9 /57 الصاق اعلامیه از سوى نهضت جوانان به مسجد جامع سارى که در آن تقاضا شده به منظور دستیابى به سلاح و حمله مسلحانه به مأمورین انتظامى آدرس مأمورانى که با خود سلاح حمل مىنمایند در اختیار آنها گزارده شود؛
12ـ 6 /9 /57 پخش فتوکپى تلگراف مورخ 27 /8 /57 آیتاللّه العظمى گلپایگانى به ارتشبد غلامرضا ازهارى در راهرو دادگسترى استان مازندران ؛
13ـ 6 /9 /57 پخش اعلامیه مورخ 24 /8 /57 امام خمینى در سارى به مضمون تشکر و قدردانى از کارگران شرکت نفت و سایر اقشار جامعه و درخواست از علما مبنى بر پرداخت سهم امام و وجوه شرعیه به افرادى که در این مبارزات پیشقدم بوده و ضررهایى دیدهاند و اعلامیه دیگر به امضاء فداییان اسلام که از مردم خواستند که دست به مبارزه مسلحانه بزنند؛
14ـ 8 /9 /57 پخش اعلامیه مورخه 21 ذیحجه 98 حضرت امام (ره) به عنوان ملت مسلمان ایران خصوصاً خطبا و روحانیون درباره وظایف اسلامى مبارزین در ماه محرم که آنها را تشویق نموده بیش از پیش افشاگرى جرایم رژیم عمل نمایید در سارى؛
15ـ 13 /9 /57 مشاهده 4 برگ اعلامیه جوانان قم تحت عنوان پیام به جوانان آگاه و غیور مازندران در خیابان ورزش سارى؛
16ـ 14 /9 /57 پخش اعلامیه تحت عنوان «دولت نظامى، دولت یاغى و برخلاف قانون و شرع است و بر عموم است که با آنان مخالفت کنند» در سارى؛
17ـ 16 /9 /57 پخش اعلامیه روش ساختن بمبهاى نفرکش در اداره ریشهکنى مالاریا وابسته به سازمان بهدارى و بهزیستى مازندران؛
18ـ 17 /9 /57 تهیه و پخش اعلامیه جامعه پزشکان، دندانپزشکان و داروسازان سارى و اعتراض به قتل و کشتار مردم تهران و اعلام همبستگى با تمام قشرها و خصوصاً فرهنگیان سارى و اعلام این که از روز 16 /9 /57 به مدت 5 روز کلیه مطبها را تعطیل و بیماران را در بیمارستانها مداوا خواهند نمود؛
19ـ 17 /9 /57 پخش اعلامیه تحتعنوان جنگ مسلحانه تودهاى تنها راه رهایى خلق در سارى؛
20ـ 17 /9 /57 پخش اعلامیه در سارى که در آن از اقدامات مردم تهران در شبهاى گذشته حمایت و آن را اقداماتى در جهت تحقق اهداف خود دانسته از مردم سارى درخواست شده که به منظور همبستگى با مردم تهران از شب 18 /9 /57 روى پشت بامها یا داخل منزل با گفتن اللّهاکبر و مرگ بر شاه به عزاى هزاران شهید بپزدازند؛
21ـ 25 /9 /57 مشاهده اعلامیه دستنویس در مسجد جامع سارى و دعوت از مردم سارى جهت استماع سخنرانى ابوذر ورداسبى در خانه معلمان بابل؛
22ـ 25 /9 /57 شعارنویسى بر روى در و دیوارهاى منازل روستاى ولوجاء سارى برعلیه شاه؛
23ـ 26 /9 /57 نصب اعلامیه پیام امام خمینى و اعلان عزاى عمومى روز دوشنبه 17 محرم به دیوار دانشسراى راهنمایى تحصیلى سارى؛
24ـ 27 /9 /57 پخش اعلامیه پزشکان دندانپزشکان سارى در حمایت از تظاهرکنندگان برعلیه رژیم؛
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران(ساری)، جلد 2 صفحه 250