صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: دربار شاهنشاهی

تاریخ سند: 21 اردیبهشت 1340


موضوع: دربار شاهنشاهی


متن سند:

شماره: 684 /316 روز گذشته در محافل وابسته به دربار شاهنشاهی جسته گریخته گفته می‌شد که روز سه‌شنبه گذشته به دستور شاهنشاه علیا حضرت ملکه مادر1 ـ علیه حضرت شهبانوی ایران2 و والاحضرت رضا پهلوی3 ولیعهد ایران به خارج از کشور عزیمت فرموده و سه نفر از والاحضرت‌های ذکور نیز ایران را ترک گفته‌اند و اعلیحضرت همایون شاهنشاه نیز تا آخر اردیبهشت یا اوایل خرداد ماه ایران را برای مدت یک ماه ترک خواهند فرمود.
همچنین شنیده شده که کلیه جریانات اخیر و انحلال مجلسین که با توافق شاهنشاه و مذاکرات محرمانه بین معظم‌له با آقای دکتر علی امینی4 صورت گرفته برای انجام یک کودتای سفید در کشور بوده است و در غیاب شاهنشاه نیز عده‌ای از رجال و شخصیت‌های معمر و معروف بازداشت و محاکمه خواهند شد و حتی سه نفر از عضای دولت شورای سلطنت را تشکیل داده و کلیه اوامر و نظریات ملوکانه را به مورد اجرا خواهند گذارد.

توضیحات سند:

1ـ تاج الملوک، فرزند تیمورخان میرپنج دومین همسر رضاخان در سال 1278 به دنیا آمد.
که پس از درگذشت همسر اولش اختیار کرد تیمورخان پدر تاج الملوک فرمانده فوج قزاقی بود که رضاخان از آن برخاسته بود و از مهاجرین آذربایجان شوروی بودند که به ایران آمده بودند.
و در آن زمان برای رضاخان افتخاری بود که با دختر یک میرپنج ازدواج کرده است.
وی در سال 1294 ش با تاج الملوک ازدواج کرد و از او دارای چهار فرزند شد: شمس، محمدرضا و اشرف که دوقلو بودند و علیرضا.
رضاخان از ابتدای ازدواج با تاج الملوک با او اختلاف داشت لذا روابط خوبی با او نداشت و این روابط بعد از اینکه وی در سال 1301 ش دختری از خاندان قاجار بنام ملکه توران را به زنی گرفت، تیره تر و سردتر شد.
ولی با توجه به اینکه تاج الملوک ولیعهد آینده ایران (محمدرضا) را به دنیا آورده بود رضاخان سعی می کرد به او احترام بگذارد...
وی زنی بداخلاق، تندخو، هوسباز، بی حیا و فاسد بود.
بعد از اینکه رضاشاه در تبعید مرد، هنوز کفن او خشک نشده بود که تاج الملوک در تهران غلامحسین صاحب دیوان را به عنوان معشوقه خود برگزید و چهار سال بعد از آن با یکدیگر ازدواج کردند.
صاحب دیوان در واقع هم سن و سال پسر تاج الملوک و عضو یکی از شاخه های خانواده قوام الملک شیرازی بود که مهمترین و بانفوذترین خانواده ها در استان فارس به شمار می آمد.
اما ملکه مادر به غلامحسین خان اکتفا نکرد و بعدها چندین همسر رسمی و غیر رسمی انتخاب و در نهایت در سن 85 ـ 80 سالگی با رحیم علی خرم، ازدواج کرد که یک کارگر آسفالت کار بود.
رحیم علی خرم یک روستایی بی سواد با هیکلی درشت بود.
بعد از انتخاب توسط ملکه 85 ساله به عنوان معشوقه رسمی از کارگری و عملگی ساده یک شبه به مقاطعه کاری ترقی کرد که تأسیسات پارک خرم [پارک ارم فعلی در بزرگراه تهران ـ کرج] و کاباره جزیره جزء املاک او بود که پس از انقلاب اسلامی ایران اموال او مصادره و بواسطه جنایتهایی که در پارک خرم مرتکب شده بود (تجاوز و قتل زنان و دختران، که در یک مورد مردی را که به دفاع از ناموس خود پرداخته بود در قفس یک شیر درنده انداخت) اعدام شد.
حمیدرضا پهلوی [فرزند رضاخان از زن چهارمش بنام عصمت الملوک] پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران اظهار می داشت که «تاج الملوک بسیار آلوده به فساد اخلاقی بود و حتی در زمان حیات رضاشاه نیز دارای معشوقه بود.
یک بار که رضاشاه نسبت به ارتباط خادم منزل خود [سلیمان بهبودی] با همسرش مشکوک شده بود آن قدر او را کتک زد که در معرض مرگ واقع شد.
او مدتی با تهدید و ارعاب با دامادش [شوهر شمس، مهرداد پهلبد] ارتباط نامشروع برقرار ساخته بود.
»...
ثریا اسفندیاری زن دوممحمدرضا پهلوی درباره او می گوید: «وی [تاج الملوک] به عنوان مادر نخستین و بزرگترین پسر [بعد از مرگ رضاخان ]همچنان در رأس می ماند و طبیعتا در تصمیم گیریها و بعضی از مسایل داخلی اثر می گذارد.
من به این نتیجه رسیده بودم که دربار ایران اساسا دربار زنان است.
گر چه از نظر قانونی هیچ نوع حقی نداشتند.
لکن در عمل با به کار بردن هزاران نیرنگ و فریب و دودوزه بازیها به هدف و مقصد خود می رسیدند.
احساس می کردم، من تحت سلطه دربار زندگی می کنم که ملکه مادر یا رئیسه خاندان در رأس آن قرار دارد.
این اشتباه خواهد بود اگر تصور کنیم که زنان آن چنانی از سیاست سر در می آوردند، افق دیدشان بسیار کوتاه و محدود بود.
مهمترین مسئله مورد نظر و توجه آنها انواع دسیسه ها و پشت هم اندازیهای زیبنده دربار بود...
» 2ـ دیبا، فرح در مهر ماه سال 1317 در یک خانوادۀ متوسط، از یک پدر آذربایجانی بنام سهراب و مادر گیلانی بنام فریده قطبی گیلانی تدر تهران به دنیا آمد.
پدر فرح‌، سهراب دیبا افسر ارتش بود و به دلیل مریضی در کودکی پدرش مُرد و با مادرش راهی تهران شد.
در تهران تحت سرپرستی مادر با مراقبت و حمایت دائیش بزرگ شد.
تحصیلات خود را در تهران ابتدا در مدرسۀ ایتالیایی‌ها (مدرسۀ خواهران کاتولیک‌) و سپس مدرسه ژاندارک و دبیرستان رازی به انجام رساند و برای ادامۀ تحصیل به فرانسه اعزام و در رشتۀ معماری مشغول تحصیل شد ضمن تحصیل‌، با گروه‌های دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه‌، که در آن زمان بیشتر گرایشهای چپی داشتند محشور گردید.
پسر دایی او رضا قطبی هم در میان این دانشجویان بود که با روابط نزدیک بین آن دو، بالطبع در گرایش و کشش او به سمت این فعالیت‌ها بی‌تأثیر نبود.
«فرح هنگام تحصیل در پاریس‌، از نظر تأمین هزینۀ تحصیل و اقامت خود در مضیقه بود و تحت تأثیر شرایط محیط زندگی خود و رواج افکار و عقاید کمونیستی در فرانسۀ آن روز گرایش‌های چپی پیدا کرد و به طوری که احسان طبری از رهبران حزب توده بعدها در کتاب «کژراهه‌» خود نوشت در حوزه‌های حزب توده در پاریس نیز حضور می‌یافت‌.
دوستان او نیز همه گرایش‌های چپی داشتند و پسردایی فرح‌، رضا قطبی‌، که او هم در پاریس تحصیل می‌کرد به گروههای چپ پیوسته بود.
فرح اولین ملاقات خود را با شاه در یک مجلس پذیرایی که از طرف سفارت ایران در پاریس ترتیب داده شده بود خوب به خاطر می‌آورد.
...
دو ماه بعد از این ملاقات‌، فرح برای گذراندن تعطیلات تابستانی به تهران آمد و عمویش اسفندیار دیبا که در آن موقع در دربار کار می‌کرد، او را برای گرفتن یک بورس تحصیلی به اردشیر زاهدی معرفی کرد.
اردشیر زاهدی که در آن موقع داماد شاه بود، دفتری در دربار داشت و ضمن سایر کارها به امور دانشجویان ایرانی در خارج هم رسیدگی می‌کرد.
اردشیر زاهدی از قیافه و هیکل متناسب و طرز صحبت این دختر خیلی خوشش آمد و او را برای همسری شاه مناسب تشخیص داد.
فردای همان روز شهناز دختر شاه و همسر اردشیر زاهدی هم فرح را دید و پسندید و تمام داستان از همین جا آغاز شد.
و طی یک ضیافتی که شهناز و اردشیر زاهدی برپا کردند وسیله‌ای به دست آمد تا با هم بیشتر آشنا شوند و با یکدیگر به گفتگو پرداختند ...
و مراسم ازدواج بعد از ظهر دوشنبه 29 آذرماه 1338 برگزار و در همان شب مجلس شام و ضیافت باشکوهی در کاخ گلستان منعقد گردید.
فرح بعد از مرگ شاه هرگز دربارۀ میزان ثروت و ارثیه‌ای که به او رسید سخنی بر زبان نیاورد ولی با کمترین تخمین‌، دارایی او به دهها میلیون دلار بالغ می‌شود.
وی در یک خانه مجلل در شرق آمریکا زندگی می‌کند و ویلایی نیز در جنوب فرانسه دارد ولی غالباً در آمریکا زندگی می‌کند و سالی یکی دوبار هم برای گردش و تفریح و خرید به فرانسه می‌آید.
3ـ پهلوی، رضا فرزند ارشد محمدرضا شاه بود که در نهم آبان ماه 1339 در تهران بدنیا آمد و چون شاه قبلاً صاحب فرزند پسری از همسران قبلی‌اش نبود در هنگام تولد او، اعلام چند روز جشن و سرور نمود.
و طی یک مراسم مجلل که با عنوان تاجگذاری معروف شد و در آن تعداد زیادی از سران ممالک دنیا شرکت داشتند رضا پهلوی را بعنوان ولایت عهدی برگزید یعنی در سال 1346 شاه که به دنبال حادثۀ سوءقصد در کاخ مرمر بر جان خود ایمن نبود تصمیم گرفت مسئله جانشینی خود را در قانون اساسی روشن نماید و به همین منظور در شهریور ماه سال 1346 مجلس مؤسسان برای تجدید نظر در اصول سه گانۀ 38 و 41 و 44 متمم قانون اساسی تشکیل گردید.
با اصلاحاتی که در اصول مذکور به عمل آمد مقرر شد که اگر در موقع انتقال سلطنت‌، ولیعهد به سن قانونی برای احراز مقام سلطنت (بیست سال‌) نرسیده باشد «شهبانو مادر ولیعهد بلافاصله امور نیابت سلطنت را به عهده خواهد گرفت‌، مگر این که از طرف پادشاه شخص دیگری به عنوان نایب‌السلطنه تعیین شده باشد.
نایب‌السلطنه شورایی مرکب از نخست وزیر و رؤسای مجلسین و رئیس دیوانعالی کشور و چهار نفر از اشخاص خبیر و بصیر کشور به انتخاب خود تشکیل و وظایف سلطنت را طبق قانون اساسی با مشاورۀ آن شورا انجام خواهد داد تا ولیعهد به سن بیست سال تمام برسد».
ولی این ولایت عهدی هرگز عملی نگردید و نامبرده با انقلاب اسلامی مردم ایران برهبری امام خمینی‌(ره‌) ایران را ترک نموده اول به مصر و سپس به آمریکا عزیمت نمود و هم اکنون نیز با ثروت بیکران باقیمانده از پدرش در آنجا مشغول زندگی می‌باشد.
فرح که هنوز به امکان تغییر اوضاع در ایران و بر تخت نشاندن پسرش امیدوار بود، دو ماه بعد از مرگ شاه مراسمی برای سوگند خوردن «ولیعهد» به عنوان پادشاه جدید ایران ترتیب داد و به تلاش گسترده‌ای برای جلب کشورهای خارجی از ادعای سلطنت پسرش دست زد ولی هیچ یک از قدرتهای خارجی این ادعا را جدی نگرفتند.
بین فرح و رضا پهلوی بر سر مسائل مالی اختلافاتی بروز کرده و در محافل ایرانیان مقیم خارج شایع است که رضا پهلوی چندین میلیون دلار از ارثیۀ خواهرانش فرحناز و لیلا را به عنوان سرمایه‌گذاری از آنها گرفته و حاضر به بازپرداخت اصل آن هم نیست‌.
البته او کماکان خود را شاه ایران دانسته و در آنجا با حمایت آمریکا حتی کابینه خود را در غربت تشکیل داده است‌! ولی چند سالی است که ناامید گردیده و فعالیت چندانی از خود نشان نداده و کماکان با درآمدهای بادآورده به عیش و نوش و تفریح مشغول است‌.
4ـ دکتر امینی مجدی، علی فرزند محسن خان امین‌الملک در سال 1284 شمسی در تهران متولد شد.
تحصیلات ابتدایی را در مدرسه رشدیه و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون به پایان رساند.
در سال 1305 برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در سال 1310 دکترای اقتصاد از دانشگاه پاریس دریافت نمود.
پس از بازگشت به ایران‌، در دادگستری مشغول کار شد.
او از سرشناس‌ترین چهره‌های تاریخ سلطنت پهلوی است که با سقوط دولت دیکتاتوری رضاخان‌، در سال 1321 به معاونت احمد قوام‌، نخست‌وزیر وقت رسید.
وی که مورد توجه خاص دیپلماسی آمریکا قرار داشت‌، در سال 1325، ریاست بانک صنعتی را عهده‌دار شد.
امینی در سال 1326 در مجلس پانزدهم‌، نماینده تهران و در 1329 در کابینه حسنعلی منصور وزیر اقتصاد گردید.
در سال 1330 در کابینه اول مصدق مجدداً در رأس وزارتخانه فوق قرار گرفت‌.
او این سمت را پس از کودتای 28 مرداد 1332، در دولت سپهبد فضل‌الله زاهدی نیز حفظ کرد.
در این سمت‌، وی وظیفه داشت اهداف اقتصادی کودتا را تحقق بخشد و منافع شرکتهای بزرگ نفتی غرب را تأمین کند.
در 29 شهریور 1333، قرارداد کنسرسیوم را در جو رعب‌آمیزی که فرماندار نظامی تهران‌، تیمور بختیار به وجود آورده بود، منعقد ساخت و علی‌رغم مخالفت نیروهای اصیل ضداستعماری به رهبری آیت‌الله کاشانی‌، آن را در آبان همان سال‌، به تصویب مجلس رساند.
امینی‌، در کابینه حسین علا نیز که پس از برکناری فضل‌الله زاهدی‌، قدرت را در فروردین 1334 به دست گرفت ـ سمت وزارت دارایی را حفظ کرد.
وی در دی ماه همین سال به دلیل اعتمادی که آمریکا به او داشت‌، سفیر ایران در واشنگتن شد و تا پایان اسفند 1336، این سمت را عهده دار بود.
در طول این مدت شاه به او بدبین شده بود و وی را از سوی آمریکائیها جانشین خود می‌دانست‌.
در سال 1337 به تهران احضار شد و در 17 اردیبهشت 1340 تحت فشار آمریکاییها به نخست‌وزیری رسید و مدت 14 ماه یعنی تا 27 تیر سال بعد در این سمت باقی ماند و سپس جای خود را به اسدالله علم داد.
حوادث مهم دوران نخست‌وزیری امینی عبارت بودند از وارد کردن چند شخصیت چپ و جنجالی در کابینه‌اش‌، بازداشت چندین تن از سران رژیم سابق که به قساوت و بیرحمی مشهور بودند نظیر علوی مقدم‌، کیا و ضرغام‌، اصلاحات ارضی که به توصیه جان کندی رئیس جمهوری دموکرات آمریکا انجام گرفت و برکناری تیمور بختیار از ریاست ساواک و فرار او به اروپا.
او از زمان کناره‌گیری تا پایان حکومت جانسون دموکرات و به قدرت رسیدن نیکسون جمهوریخواه در آمریکا (1350) ـ که موجب بسط اقتدار شاه گردید ـ همواره تحت نظر ساواک بود.
اما در 1355 با پیروزی دموکراتها وی مجدداً وارد تهران شد و به گفته حسین فردوست در ماههای اوج‌گیری انقلاب اسلامی به مشاور دائمی محمدرضا بدل گردید.
در سال 1357 با شکل‌گیری انقلاب اسلامی‌، راهی فرانسه گردید.
بعد از ماجرای گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا، او با آمریکائیها تماس برقرار کرد و «جبهه نجات ایران‌» را با پشتیبانی آمریکا بنیان نهاد، ولی پس از مدتی این جبهه تعطیل شد.
امینی که از اعضای فعال فراماسونری در ایران بود، در 21 آذر 1371، در سن 87 سالگی در پاریس درگذشت‌.
ر.ک: احمد ساجدی‌، مشاهیر سیاسی قرن بیستم‌، ص 54.
برگرفته از: دکتر علی امینی به روایت اسناد ساواک‌، 2 جلد، تهران‌، 1379 ناصر نجمی‌، بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضا شاهی‌، چاپ 1373، ص 84 جعفر مهدی‌نیا، زندگی سیاسی علی امینی‌، صص 15ـ16.

منبع:

کتاب حمیدرضا پهلوی به روایت اسناد ساواک صفحه 66

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.