تاریخ سند: 27 مرداد 1342
روحانیون
متن سند:
[شماره :] 10954/س ت
وضع و احوال آقایان خمینی و محلاتی و قمی با گذشته چندان تفاوتی ندارد
فقط مراتب زیر درباره آنان مورد گزارش است.
آقای مصطفی1 فرزند آقای
خمینی که به مشهد مسافرت نموده بود عصر روز 20 /5 /42 با هواپیما مراجعت
نمود.
در ساعت 0820 روز 20 /5 /42 شخصی به نام امیرحسینی به منزل آقای
خمینی مراجعه و تقاضای
ملاقات نمود که از ورود وی
به داخل منزل جلوگیری
گردید و از محل دور شد
ولی پس از چند دقیقه آقا
مصطفی فرزند آقای خمینی
به عنوان این که می خواهد
به خانواده خود که در جوار
همان منزل قرار دارد سری
بزند از منزل خارج و
مأمورین او را به طور غیر
محسوس تعقیب نمودند
نامبرده در نقطه ای دور از
منزل و در تاریکی با همان
آقای امیرحسینی ملاقات و
پس از مذاکرات پنهانی
مراجعت می نماید.
تلفن هایی کمتر از روزهای قبل از خارج به آقایان شده که
همه عادی و قابل ملاحظه نبوده است.
روز اول ورود آقای خمینی به منزل جدید
واقع در قیطریه طی صورتی اسامی بستگان و نزدیکان خود را قید نموده بود تا با
اجازه فرمانداری نظامی از آمد و رفت آنان به منزل جلوگیری نشود.
اسم آقای
خلخالی نیز جزو آنان بود ولی به عللی نامبرده مورد بی مهری آقای خمینی قرار
گرفته و دو روز است که دستور داد او را به محل اقامت وی راه ندهند.
ارتباط
آقایان با خارج چندان کنترلی ندارد چون هم تلفن در اختیار دارند
و هم از بستگان و حتی اشخاص دیگر با اجازه فرمانداری نظامی دائما با آنان در
تماس هستند نتیجتا دیده شده که اغلب اعلامیه های دستجات سیاسی و
روحانیون برای آنان آورده می شود و البته آقایان با احتیاط به مطالعه آن
می پردازند.
صبح روز 21 /5 /42 یکی از مصاحبین آقای خمینی درباره
انتخابات و نحوه عمل مردم سؤال می کند او جواب می دهد این موضوع ربطی به
ما ندارد مردم بایستی صلاح خود را تشخیص دهند و هر طور به مصلحت است
رفتار کنند.
آقای محلاتی در روز اخیر کمی کسالت داشته که با دستور پزشک
کمی بهبودی حاصل نموده و در ملاقات روز 21 /5 /42 مراتب زیر را عنوان و
تقاضای اقدام مقتضی درباره آن نموده است.
مشارالیه اظهار داشته برادر وی
آقای جلال الدین آیت اللهزاده که مدتی زندانی بوده و حال آزاد شده است برای
رسیدگی به امور خانوادگی و جزیی زراعتی که در فارس دارد خیال مسافرت به
آن حدود را داشته ولی چون شنیده است امکان دارد مأمورین فارس مجددا او را
تعقیب کنند از رفتن خودداری و استدعا دارد از طرف مقامات عالیه به مأمورین
آن منطقه دستور لازم داده شود که نامبرده آزاد است.
ضمنا گفته است سه نفر
آقایان حاجی ولدان ـ حاج احمد سبحانی و حاجی محیا که مدتی مورد بی مهری
استاندار وقت (تیمسار ورهرام) قرار گرفته و گویا خود را از نظر مخفی
نگاهداشته بودند اکنون می خواهند با امیدواری به مراحم عالیه شاهنشاه کماکان
به زندگی خود در شیراز ادامه دهند چون احتمال می رود هنوز مورد تعقیب باشند
استدعا دارد عنایات مقامات عالیه شامل حال او نیز بشود تا بتوانند به زندگی
خود ادامه دهند.
اداره کل سوم (2 نسخه)
توضیحات سند:
1ـ آیت الله حاج سید مصطفی
خمینی فرزند گرامی حضرت
امام خمینی (ره) روز 12 رجب
1349 برابر با 1309 ش در قم
به دنیا آمد.
پس از اتمام دوره
تحصیلی ابتدایی به فراگیری
معارف دینی پرداخت.
با ادبیات
عرب آشنا گردید و دوره سطح
را نزد استادان برجسته حوزه
علمیه قم از جمله آیات طاهری،
صدوقی، شیخ محمدجواد
اصفهانی و محمدباقر سلطانی
طباطبائی فراگرفت.
در 21
سالگی به درس خارج فقه و
اصول آیات عظام بروجردی و
حضرت امام حاضر شد.
همچنین
از درس خارج آیت الله محقق
داماد هم بهره مند گردید.
حاج
آقا مصطفی به علوم معقول هم
روی آورد و در محضر
سیدابوالحسن رفیعی قزوینی و
علامه طباطبایی فلسفه و کلام
را خواند.
و در این علوم نیز
تبحر یافت.
ایشان همچنین در
علم رجال و تاریخ نیز اطلاعات
گسترده ای داشت.
حاج آقا
مصطفی در 27 سالگی به درجه
اجتهاد رسید.
ایشان در دوران
مبارزه پدر بزرگوارشان
همواره در کنار حضرت امام بود
و هیچ گاه نتوانست از معظم له
جدا باشد و در این مسیر رنجها
و مشقات فراوانی را متحمل
گردید.
از آغاز مبارزه حضرت
امام (ره) تا زمان تبعید ایشان به
ترکیه در آبان 1343 پشت سر
امام گام برمی داشت.
همزمان با
دستگیری و تبعید رهبر نهضت،
منزل حاج آقا مصطفی نیز مورد
تعرض مأموران رژیم قرار
گرفت خود ایشان نیز دستگیر و
روانه زندان قزل قلعه شد.
اما در
اثر اعتراض و انتقاد مراجع و
علماء و نیز فشار افکار
عمومی رژیم مجبور شد ایشان
را آزاد کند.
آیت الله حاج آقا
مصطفی پس از رهایی از زندان
به حضرت امام در ترکیه پیوست
و در 1344 ش به همراه امام به
نجف رفتند.
حاج آقا مصطفی در
نجف حدود ده سال به تدریس
دوره خارج فقه و اصول و فلسفه
(اسفار) پرداخت و حوزه درس
ایشان سومین حوزه در نجف
بود.
افزون بر آن آثار
ارزشمندی در فقه و اصول،
تفسیر و فلسفه به رشته تحریر
در آورد.
آیت الله حاج آقا
مصطفی خمینی روز اول آبان
1356 مطابق با نهم ذیقعده
1398 ق در غربت و به طور
ناگهانی و مرموزی جان به
جان آفرین تسلیم کرد.
قضیه
رحلت ایشان بسیار مشکوک
است.
در آخرین شامگاه حیات،
حجت الاسلام والمسلمین سید
محمود دعایی و صغرا خانم
خادمه منزل حاج آقا مصطفی
آخرین افرادی هستند که با
ایشان دیدار می کنند.
قرار بوده
است که آن شب دو نفر به دیدن
حاج آقا مصطفی بیایند.
کسی
خبر از آمدن آنها ندارد، اما
سحرگاه روز بعد صغرا خانم
خادمه منزل آقا مصطفی با پیکر
بیجان ایشان در اتاقش روبرو
می شود.
از آنجا که علائمی از
مرگ طبیعی مشهود نبوده،
عده ای از نزدیکان ایشان یقین
بر مسمومیت وی پیدا می کنند و
خواستار کالبد شکافی می شوند.
اما حضرت امام به دلیل بدبینی
نسبت به سوءاستفاده احتمالی
بعثی ها از این جریان، با کالبد
شکافی مخالفت می کنند.
پیکر
حاج آقا مصطفی را به کربلا
می برند و در کنار خیمه گاه شط
فرات غسل می دهند و پس از
طواف در حرم حضرت امام
حسین (ع) و حضرت ابوالفضل
به نجف باز می گردانند.
تشییع
جنازه با شکوهی صورت
می گیرد.
پس از اقامه نماز
توسط آیت الله خویی بر پیکر
ایشان در ایوان طلای حضرت
امیر در مقبره معروف کمپانی به
خاک سپرده می شود.
شهید دکتر
مصطفی چمران عکس العمل
حضرت امام (ره) در قبال
شنیدن خبر ارتحال حاج آقا
مصطفی را چنین بازگو می کند :
«جمعی از طلاب با چشم اشکبار
به اتاق امام خمینی می روند و
در حالی که زار زار می گریستند
فقدان حاج آقا مصطفی را به
معظم له تسلیت می گویند.
ولی
پدر مصیبت دیده برآشفته
می شوند و حضار را جواب
می کنند و می فرمایند: امانتی
بود که خدا به ما داد و از ما
گرفت، گریه ندارد!! ذلک
فضل اللّه یؤتیه من یشاء».
منبع:
کتاب
آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 71