تاریخ سند: 17 دی 1347
موضوع : مکالمه تلفنی از منزل آیت اله گلپایگانی توسط آقای صافی با آقای امیر متقی در کاخ سعدآباد عطف/پیرو : 4063/21 ـ 17/10/47
متن سند:
از : 21
به : 316 شماره : 4151 /21
سید مهدی گلپایگانی ضمن مکالمه تلفنی با
آقای امیرمتقی گفت اینجا منزل حضرت
آیت اله گلپایگانی است جناب آقای صافی
می خواستند صحبت کنند.
آقای امیر متقی پرسید آقای صافی کی هستند
اظهار داشت چون آقای وزیر دربار تشریف
ندارند آقای صافی از طرف حضرت آیت اله
صحبت می کنند.
صافی ضمن مکالمه تلفنی با آقای متقی پرسید آقای وزیر دربار کجا هستند گفتند ایشان در
کیش هستند مطلبی اگر دارید بفرمائید وسیله بی سیم به عرضشان می رسانیم صافی پس از
چند لحظه مشورت با آیت اله گفت آقا می فرمایند از قول بنده خدمت آقای وزیر دربار سلام
برسانید و بگوئید یک وقتی به مصالح مملکتی یک طوری است که اصلاً اقتضا ندارد که عده ای به
مکه بروند که اعلیحضرت می فرمایند مصلحت نیست.
ولی وقتی که اعلام می کنند و می گویند
مردم مهیا شوند و وضع اعلیحضرت هم با حجاز خوب است آن وقت این چه وضع و شکلی است
که با مردم مسلمان رفتار می شود؟ که اینها را آورده اند در آن مدرسه سپهسالار ممکن است
بفرستید ببینند.
از علمای تهران عده ای آمده اند برای شکایت تجار و مردم دیگر چه خودشان آمده اند و چه تلفن
می کنند که با این وضع باید برویم اجتماع کنیم حتی توی خیابان و مدرسه سپهسالار کرسی
بگذاریم آن وقت با تمام این مقدمات اشکال تراشی 2 الی 3 روز دیگر بیشتر وقت نداریم.
این مطلب علاوه بر اینکه خلاف شئون یک
دولتی است که با ملت خودش رفتار می کند.
این درست نیست در انظار یک عده که
می خواهند بروند فریضه حج انجام دهند با
اینها این طور سلوک شود.
اگر اعلیحضرت در
اینجا بودند و اگر صلاح می دانید تلگرافی به
پاکستان بکنیم که این وضع سلوک بد است.
دو
انتظار است یکی اینکه مدت را تمدید کنید
دیگر از این صورت وهن1 که در تهران است
وضع را تغییر دهید یا اگر نمی خواهید اصلاً
گذرنامه ندهید که این مشکل حیثیت ایران را
در انظار می برد و مردم را ناراضی می سازد.
و
آقای امیرمتقی قول داد فردا تلفنی جواب این
موضوع را بدهد.
مرشد
نظریه رهبر عملیات ـ مفاد گزارش فوق مورد
تأیید می باشد.
یک نسخه در پرونده صافی موجود است در پرونده محمدرضا
گلپایگانی بایگانی شود.
توضیحات سند:
1ـ اصل : لحن
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 88