تاریخ سند: 26 فروردین 1351
موضوع : جلسه هفتگی عده ای از روحانیون
متن سند:
از : 20 ه 12
به : 312 شماره : 10367 /20 ه 12
جلسه مذکور از ساعت 0700 الی 0900 روز 10 /1 /51 در منزل شیخ
حسین کاشانی با شرکت محمد امامی کاشانی، شیخ حسن لاهوتی، شیخ
محمدحسن طاهری اصفهانی، شیخ محمدرضا مهدوی کنی، شیخ فضل اله
مهدیزاده محلاتی که به اتفاق شیخ غلامرضا کنی به جلسه آمده بود.
سید علی
غیوری، شیخ جعفر شجونی و شیخ جعفری اهل گیلان که همراه لاهوتی آمده
بود، تشکیل گردید.
شیخ جعفری که اخیرا از زندان آزاد شده است مدتی درباره
وضع زندان صحبت نمود و گفت هاشمی رفسنجانی دارای روحیه خیلی قوی
است در زندان او را مجبور کرده بودند که روزه اش را بخورد و با زور چای در
دهانش ریخته بودند1 ولی هاشمی جواب داده بود شما سواد ندارید روزه من
باطل نشد جعفری افزود ربانی هم خوبست و روی هم رفته زندانیان مذهبی
دارای روحیه قوی هستند محلاتی اظهار داشت آیت اله شریعتمداری تلگرافی
برای اعلیحضرت فرستاده و خلاصی و عفو زندانیان مذهبی را تقاضا نموده است
اما جواب داده شده اگر این عده علیه من اقدامی کرده بودند آنها را می بخشیدم
ولی اقدام آنها علیه مصالح مملکت بوده است و من نمی توانم آنان را عفو کنم
شجونی موقعی که از در وارد شد گفت آقایان بین شما سازمانی وجود دارد
محلاتی جواب داد شاید خود شما باشید شجونی
افزود شوخی نکنید قبل از عید آقای منوچهری تلفن کرد و با تندی گفت شجونی پوست تو را میکنم باز
جلسه دارید در منزل حسین اشرف، تو ـ محلاتی و اعتمادزاده برای فلسفی جلسه داشته اید و داد و فریاد
می کنید.
محلاتی گفت بیچاره اعتمادزاده نیامده بود و غلط گزارش کرده اند معلوم می شود مناقبی با
دستگاه رابطه دارد و این خبر را داده است.
مهدوی نیز گفت شنیده ام پسرهای صادقی متصدی مسجد
هدایت را که از دوستان سید محمود طالقانی است می خواهند اعدام کنند و گفته اند پدرش بیاید و آنان را
ملاقات نماید.
اگر ممکن است آقایان مراجع واسطه شوند محلاتی پاسخ داد با این جوابی که به
شریعتمداری داده شده هیچ یک از مراجع اقدام نخواهند کرد و بی فایده است.
نظریه شنبه : نظری ندارد
نظریه یکشنبه : یکشنبه نظری ندارد.
آسای
نظریه سه شنبه : نظری ندارد سپاهی
نظریه چهارشنبه : نظری ندارد.
پاد
توضیحات سند:
1ـ حجه الاسلام هاشمی
رفسنجانی در این باره
می گوید: در موقع ورود من به
زندان اوین برخورد عجیبی
کردند به من چای تعارف کردند؛
من نخوردم، با توسل به زور
چای را به حلق من ریختند.
این
اقدام هیچ توجیهی برای من
نداشت.
احتمال دادم که به این
وسیله مرا مسموم کرده باشند.
آنچه این احتمال را تقویت
می کرد این بود که تغییری در
وضع مثانه پیش آمده بود و
ادرار پی درپی که شاید بیشتر
مربوط به تفاوت سطح و هوای
آنجا بود.
به هر حال در آن
لحظات تقریبا مطمئن شده بودم
که مسموم شده ام.
در میان سالن
با صدای بلند خودم را معرفی
کردم و گفتم مرا مسموم کرده اند
و گویا چند روزی شایع شده بود
که مرا در زندان مسموم
کرده اند.
ر.ک : هاشمی رفسنجانی
دوران مبارزه، چاپ اول، جلد
اول، ص 264.
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام فضلالله مهدیزاده محلاتی به روایت اسناد ساواک - کتاب دوم صفحه 184