تاریخ سند: 29 خرداد 1345
محمد مظفری
متن سند:
از: 23 تاریخ: 29 /3 /1345
به: 319 شماره: 1023 /23
در حین سانسور نامهها دو فقره نامه رسیده از نجف فرستنده محمد مظفری1 به دست آمد که گیرنده اول آقای حاج شیخ عبدالرحیم سامت2 میباشد که یک فقره رسید به مبلغ پانصد تومان به امضاء آقای خمینی پیوست بوده و همچنین گیرنده نامه دومی حاج شیخ هادی باریکبین به ضمیمه یک فقره نامه خمینی که به شیخ هادی اجازه داده وجوهات حاصله از سهم امام و غیره را صرف حوزه علمیه نماید.
نظریه منبع- از مفاد نامه این طور استنباط شده که بین آقای پرهیزکار و آقای خمینی اماناتی رد و بدل گردیده است.
نظریه رهبر عملیات- (1) شیخ رحیم سامت فرزند میرزاحسن که بیوگرافی ملصق به عکس مشارالیه طی شماره 290- 30 /1 /44 از طریق ساواک تهران تقدیم گردیده از کسانی است که سهم امام را جمعآوری و طبق دستور آیتاله حکیم3 و خمینی عمل میکند.
(2) طبق اطلاع در اواخر سال 44 شیخ هادی باریکبین فرزند ابوالقاسم که در این ساواک فاقد سابقه مضره سیاسی بایگانی شده است به طور قاچاق از راه خرمشهر و یا مرز بازرگان به نجف مسافرت و با آقای خمینی ملاقات نموده است و مشارالیه مجتهد در مسجد آقاکبیر قزوین میباشد.
(3) حاج محمد پرهیزکار فرزند حاجی بابا که از بازرگانان قزوین میباشد طبق سوابق موجود مشارالیه تلگرافی در سال 31 به دکتر مصدق4 مخابره و او را قهرمان ملی ایران معرفی و ورود وی را تبریک میگوید.
(4) با تقدیم دو برگ فتوکپی نامه اولی و سه برگ فتوکپی نامه دوم مقرر فرمایید نسبت به ارسال نامهها به مقصد و همچنین هرگونه آموزشی که در این مورد لازم است امر به ابلاغ نمایند.
رونوشت برابر اصل است - اصل در پرونده 14206 بایگانی است.
توضیحات سند:
1. آیتالله محمد مظفری در سال 1304 ﻫ ش در قریه آقابابا دشتابی از توابع قزوین در خانوادهای متدین به دنیا آمد. دروس مکتب را نزد پدرش مرحوم ملاابراهیم و ملاغلامرضا فراگرفت. در سال 1324 وارد حوزه علمیه قزوین شد و تا سطوح عالی در این حوزه تحصیل نمود. در سال 1330 به حوزه علمیه قم رفت و از محضر اساتیدی همچون آیتالله العظمی بروجردی و آیتالله مرعشی نجفی استفاده کرد و پس از آن راهی نجف اشرف شد و سالهای متمادی در آن دیار از محضر علمای بزرگ از جمله آیتالله خوئی(ره) بهره گرفت و در حدود سال 1353 ش به شهر قزوین بازگشت و تا پایان عمر، در سنگر تحقیق و تألیف و تدریس و اقامه جماعت به فعالیت پرداخت. ایشان از اعضای هیئت علمیه قزوین بود که در جریان انقلاب اسلامی نیز همراه با دیگر علمای قزوین در فعالیتها شرکت داشت. وی در 27 اسفند 1380 در قزوین درگذشت و در حرم شاهزاده حسین(ع) قزوین به خاک سپرده شد.
2. آیتالله حاج شیخ رحیم سامت، فرزند میرزاحسن از نوادگان مولا رفیعالدین واعظ قزوینی (صاحب کتاب ابوابالجنان)، در ششم ربیع الثانی 1321ق / 10 تیر 1282 هـ در قزوین دیده به دنیا آمد. در مدارس قزوین تا سیکل اول دبیرستان درس خواند و سپس به دلیل عدم وجود امکان ادامهی تحصیل در آن زمان، چندی در بازار به کسب و کار مشغول شد و بعد به علوم حوزوی روی آورد. در حوزههای علمیهی قزوین، قم، اصفهان و نجف اشرف، از محضر علمای بزرگ عصر، از جمله آیتالله حاج سید ابوالحسن اصفهانی(ره) درس آموخت. بازگشت او به قزوین که پس از یک دهه دوری از شهر بود و تلاش ایشان به همراه دیگر علمای قزوین برای احیای حوزه علمیهی شهر، یکی از فعالیتهای در خور توجه ایشان است. با آغاز نهضت امام خمینی(ره) نیز، ایشان یکی از کسانی بود که علم مبارزه بر دوش داشت و به همراه دیگر علمای شهر، در راستای تحقق نظام مقدس اسلامی فعالیت داشت. آیتالله حاج شیخ رحیم سامت، پس از عمری خدمت و تلاش، در بهمن ماه سال 1378 از دنیا رحلت کرد.
هفته نامه طلوع، ش 61، 16 بهمن 1379
3. آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم، یکى از فقها و مراجع نامدار شیعه در سال 1264 ﻫ ش در خاندانی از علم و تقوا، در لبنان متولد شد. پدرش علامه سیدمهدى حکیم و مادرش نواده آیتالله آقا شیخ عبدالنبى کاظمى، صاحب کتاب «تکملهالرجال» مىباشد. خاندان حکیم یکى از خاندانهاى اصیل عرب در عراق مىباشد که شخصیتهاى علمى و اجتماعى بزرگى از آن برخاستهاند. آیتالله حکیم در محضر علمای بزرگى چون حاج سیدمحمد کاظم یزدى، حاج شیخ محمدکاظم خراسانى، میرزاى نائینى، آقا ضیاءالدین عراقى، شیخالشریعه اصفهانى تلمذ نموده است.
مرحوم آیتالله حکیم بعد از رحلت آیتالله العظمى بروجردى، مرجعیت عامه شیعه را به دست گرفت و در تنظیم امور ادارى حوزههاى علمیه و تأسیس مدارس و تربیت مبلغین سعى و کوشش بلیغ مبذول داشت و در غنا بخشیدن به فرهنگ اسلامى شاگردانى را تربیت نمود. ایشان یکى از موفقترین مراجع تقلید شیعه در امر تألیف و تصنیف بود. آیتالله حکیم در امور جاری و سیاسی دخالت داشته از جمله:
1. شرکت در جهاد مردم عراق علیه استعمار انگلستان
2. تکفیر حزب شیوعى و اشتراکى
3. کمک به جنبشهاى آزادیبخش
4. شرکت در نهضت اسلامى ایران
آیتالله حکیم دارای فرزندانی برومند، عالم و لایق بود که در دوران زعامت پدر بزرگوار خود از معاونت و یارى او خوددارى نکردند و پس از رحلت آن بزرگوار اغلب آنان به دست دژخیمان نظام عفلقى عراق به فیض شهادت نائل آمدند. خاندان حکیم یکى از کانونهاى مقاومت و شهادت در عراق به شمار مىآید.
این عالم بزرگوار پس از عمرى تلاش و کوشش در راه اسلام و قرآن سرانجام در 12 خرداد سال 1349 به ملکوت اعلى پیوست. مدفن آن مرحوم در نجف در مقبره مخصوص جنب کتابخانه خود مىباشد.
4. دکتر محمد مصدق، ملقب به مصدقالسلطنه، فرزند میرزا هدایت در سال 1261 ﻫ ش به دنیا آمد. وى در سن 17 سالگى مستوفى خراسان شد. تحصیلات مقدماتى را در تهران به انجام رسانید و در سال 1287 براى تحصیلات عالیه به پاریس رفت. بعد از اتمام دوره مدرسه علوم سیاسى پاریس، به دانشگاه توشاش سوئیس وارد شد و در سال 1293 با اخذ درجهی دکترى در حقوق، به ایران بازگشت. مصدق چون مخالف قرارداد 1919 ایران و انگلیس بود، در بهار 1298 به سوئیس بازگشت و قصد داشت در آنجا مشغول کار شود که کابینهی مشیرالدوله براى تصدى وزارت دادگسترى از وى دعوت کرد. وی در حین مراجعت به ایران در پائیز 1299 به حکومت فارس منصوب شد. با این همه در همان سال از شناسایى کودتاى «سیدضیاءالدین طباطبائى» امتناع ورزید. پس از سقوط سید ضیاءالدین در سال1300 به وزارت دارایى منصوب شد و به اصلاحات در این وزارتخانه پرداخت. در سال 1301 به حکومت آذربایجان دست یافت و بعد از چندى به علت عدم موافقت دولت مرکزى با نظریات او از این سمت استعفا داد. در سال 1302 وزیر امور خارجه شد. در سال 1303 در دورهی پنجم قانونگذارى به نمایندگى مردم تهران در مجلس شوراى ملى انتخاب شد و در این دوره با واگذارى سلطنت به رضاخان سردار سپه مخالفت کرد. در دورهی ششم مجدداً به وکالت مجلس از طرف مردم تهران انتخاب شد و ضمن مخالفت با تشکیل مجلس مؤسسان، پس از اتمام این دوره چون دولت در انتخابات مجلس دخالت کرد، از سیاست کناره گرفت و در قریه احمدآباد در غرب تهران اقامت گزید. مصدق با اینکه به کلى از سیاست کناره گرفته بود، در چهارم تیرماه 1319 به وسیلهی شهربانى تهران توقیف و پس از اعزام به بیرجند، تا آذرماه همان سال در زندان عمومى آن شهر محبوس بود. سپس مجدداً به احمدآباد تبعید شد. پس از وقایع شهریور 1320 در دوره چهاردهم و شانزدهم بار دیگر از طرف مردم تهران به وکالت مجلس شوراى ملى انتخاب شد. در این دوره براى استیفاى حفاظت ایران از شرکت نفت ایران و انگلیس و دولت انگلستان جبههی ملى را تشکیل داد و به مبارزه پرداخت و در 29 اسفند 1329 قانون ملى شدن صنعت نفت را از تصویب مجلس شوراى ملى گذراند. در اردیبهشت 1330 براى اجراى این قانون و خلع ید از شرکت نفت سابق، نخستوزیرى ایران را قبول کرد. موفقیت مصدق در جریان نهضت ملى شدن نفت، مرهون حمایتها و پشتیبانیهاى روحانیون و نیروهاى مذهبى بود که در رأس آنها آیتالله کاشانى قرار داشت. اما بروز اختلاف میان آیتالله کاشانى و مصدق موجب شد که حکومت شاه با همکارى سیا (CIA) نقشههایى را براى سرنگونى حکومت مصدق طرحریزى کنند. در تیرماه 1331 با اینکه مجلس جدید (دوره هفدهم) به نخستوزیرى او رأى تمایل داده بود، به سبب اختلاف نظر با محمدرضا پهلوى براى تصدى وزارت دفاع ملى، از تشکیل دولت جدید استنکاف کرد و شاه، قوامالسلطنه را به نخستوزیرى منصوب نمود، ولى ملت با قیام سىتیر به رهبرى آیتالله کاشانى مجددا او را به نخستوزیرى برگزید. در 28 مرداد 1332 دولت مصدق سقوط کرد و او پس از محاکمه در یک دادگاه نظامى، به 3 سال زندان محکوم شد. مصدق در شهریور 1335 از زندان آزاد شد و در احمدآباد تحت نظر قرار گرفت. وی در 14 اسفند 1345 بر اثر بیمارى درگذشت.
منبع:
کتاب
آیتالله هادی باریکبین به روایت اسناد ساواک صفحه 5