صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: شیخ محمد یزدی فرزند علی

تاریخ سند: 7 مرداد 1357


موضوع: شیخ محمد یزدی فرزند علی


متن سند:

شماره: 7202/ ﻫ 1 تاریخ: 7 /5 /2537[1357]
از: سازمان اطلاعات و امنیت کرمانشاه
به: ریاست دادسرای دادگاه نظامی
موضوع: شیخ محمد یزدی فرزند علی
عطف: 3 /235 /67 /401 ـ 5 /5 /2537

بدین‌وسیله پرونده اتهامی نامبرده بالا شامل پرونده ارسالی از شهربانی 16 برگ فتوکپی گزارش لشکر در مورد یاد شده 4 برگ خلاصه گزارش بازجوئی دو برگ عین اوراق بازجوئی از متهم 6 برگ عین قرار صادره که به رؤیت متهم رسیده و نسبت به آن اعتراض نموده است، یک برگ عین نامه شماره 3 /235 /67 /401 ـ 5 /5 /2537 صادره به زندان شهربانی، یک برگ جهت هر گونه اقدام قانونی به همراه متهم به پیوست ارسال و اعزام می‌گردد. خواهشمند است دستور فرمائید از سرانجام کار وی این سازمان را نیز آگاه سازند.1
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کرمانشاهان ـ همدانیان
گیرنده:
مدیریت کل اداره سوم
312 به انضمام دو برگ خلاصه گزارش بازجوئی و 6 برگ اوراق بازجوئی از متهم جهت استحضار.

بایگانی شود. کنونی 21 /5 /2537

توضیحات سند:

1. آیت‌الله یزدی درباره محاکمه در دادگاه نظامی چنین می‌گویند:
ما را به محکمه نظامی فرا خواندند. با ماشین‌های سر بسته ما را به دادگاه بردند و در جایگاه متهمین نشاندند تا به جرایم ما رسیدگی کنند. دادگاه مزبور بسیار مجلل بود. رئیس محکمه در حالی که دادستان کنار دستش نشسته بود، سرش را از روی پرونده ما بلند کرد و گفت :«شما با شاه چه کار داری؟» گفتم :«چطور مگر؟» کیفر خواست ما را قرائت کرد و در آن اهانت به اعلیحضرت در اسلام‌آباد و تعابیری که در مسجد اسلام‌آباد در منبر به کار برده بودم، به عنوان جرم من اعلام شد. رئیس محکمه سپس در حالی که بر سرم منت می‌گذاشت، ابراز کرد :«اگر شما قدری کوتاه بیایید و حاضر شوید که در شیوه‌هایتان تجدید نظر کنید، ما به شما کمک خواهیم کرد. ما هم راضی نیستیم که شما اینگونه در به در باشید و از خانه و زن و فرزند دور بیفتید. در همینجا به شما این امکان را می‌دهیم که با هر کدام از اقوام که مایل بودید، تماس بگیرید.»
بعد ما را برای تنفس به سالن بزرگتری منتقل کردند.
در همان روز برخی افراد ناشناس به من در بیرون دادگاه گفتند :«سعی کن جواب اینها را در دادگاه ندهی. چون تو به هر حال از زندان خلاص خواهی شد و اگر جواب‌ها را با سکوت بدهی راحت‌تر خواهی بود.»
به هر تقدیر وقتی مجدداً مرا به دادگاه بردند، سعی کردم به همان توصیه‌ای که در خارج از دادگاه به من شده بود، عمل کنم و حتی‌المقدور از جواب دادن طفره بروم. لذا هر سوالی که از من می‌پرسیدند، می‌گفتم :«جوابش را در پرونده من می‌توانید پیدا کنید.»
دادگاه به پایان رسید و پس از آن وارد مشاوره قضایی شدند و از نحوه دادرسی آنان استنباط کردم که احتمالاً در بیرون زندان اتفاقاتی افتاده و منجر به این شده که باید برای تسویه حساب به زندان مراجعه کنم تا ماجرا خاتمه پیدا کند. در همان مقطع بود که رژیم بسیاری از تبعیدها و زندانی‌ها را آزاد کرد؛ تا به خیال خود موج انقلاب فروکش کند.
)خاطرات آیت‌الله محمد یزدى، همان، ص 456 و 457)

منبع:

کتاب آیت‌الله حاج شیخ محمد یزدی صفحه 467

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.