صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 1 شهریور 1357


متن سند:

مقارن ساعت 2230 مورخه 1 /6 /37 امضاءکنندگان ذیل صورت جلسه و مأمورین گروه گشتی شهربانی و مأمورین فوق العاده کلانتری بخش یک در مقابل و اطراف مسجد سوخته تکیه به منظور حفظ انتظامات حضور داشته و در حدود ساعت 2245 برق حوالی خیابان حاجی آباد و پهلوی رضاشاه کبیر قطع در این موقع مردمی که در داخل مسجد و حوالی آن تجمع نموده بودند بدوا صلوات ختم کردند و سپس با هورای بلند اشعار مهیج به صورت نوحه سرایی می خواندند پس از یک ربع ساعت برق روشن و نزدیک ساعت 2315 حاج احسانبخش واعظ با یک دستگاه اتومبیل بنز در مقابل مسجد پیاده و با ریاست محترم دایره پلیس احوالپرسی و ایشان با توجه به ازدیاد جمعیت به وی تذکر دادند که موقع ایراد وعظ در حدود مسایل دینی سخنرانی نماید و مشارالیه اظهار داشت حتما مراعات خواهم کرد لیکن نامبرده به محض رفتن بالای منبر پس از مقدمه ای کوتاه شروع کرد به تعریف و تمجید از شخصیت خمینی و مظالم حکومت وقت نسبت به وی و فرزند جوانش شهید شده و مردم را تحریک و تهیج می کرد که به سلامتی وی مرتبا صلوات بفرستند و همچنین در مورد مصاحبه یک نفر خبرنگار انگلیسی با وی در عراق مطالبی مربوط به وقایع آدمکشی مأمورین انتظامی و قوای حکومت ظالم و سوراخ سوراخ کردن بدن مردم بی دفاع و مظلوم شهرهای قم (صحرای کربلای دوم و اصفهان و شیراز ـ شهسوار ـ تبریز ـ مشهد ـ اهواز ـ آبادان و چند شهر دیگر بیان داشت و خمینی را در حالی که جانشین چهارده معصوم و پیغمبران و صاحب زمان و امام پنجاه میلیون نفر مسلمانان ایران و عراق و پاکستان و افغانستان و سایر کشورهای اسلامی معرفی و از ظلم و ستم دولت نسبت تبعید و اجحاف به وی و آرزوی مراجعت به ایران را نمود و از هیچگونه تحریک و تهییج مردم علیه دولت و قوای انتظامی و حکومت وقت مضایقه نکرده و مردم را مرتبا در برابر گفته هایش با کلمات (صحیح است) وادار به تأیید می کرد و سپس برعلیه اولیای امور و بیان این که دولت به صورت مستمر دستورات کارتر را اجرا می کند و دولت امریکا باعث از بین بردن استقلال دیانت و ناموس و تاراج ثروت ملی می گردد و نتیجه گرفت که این مظالم و بی رحمی های دولت باعث می شود که مردم به طرف کمونیست گرویده شوند در این موقع مردم با صدای بلند و هیجان شدید بیان می کردند (صحیح است) بعدا در حدود ساعت 045 مجددا ضمن دعا و تجلیل از مقام خمینی که موجب شده روحانیت از خمود و سستی پنجاه ساله خارج شود در این موقع مردم بیش از پیش تحریک و در حالی که با صدای بلند فریاد می زدند (زنده باد خمینی، زنده باد خمینی) در این وقت مردم در همان حالت هیجان و دادن شعار برعلیه مقام شامخ سلطنت و مقاومت [مقامات ]مملکتی شروع به پخش اعلامیه مضره و سپس به طرف افسران و مأمورین با مشتهای گره کرده فحاشی می کردند در همین لحظه از داخل مسجد شیشه بزرگی را مردم شکسته و از داخل مسجد در حالی که فریاد می کشیدند حال آقا خراب شده و ضمن اینکه مردم حوالی مسجد حمله ور شدند عده زیادی شروع کردند به طرف افسران و مأمورین سنگ و کلوخ و چوب پرتاب کردن و اهانت و فحاشی نمودن و مرتبا داد می زدند زنده باد خمینی، مرگ بر شاه خائن، به طوری که عده ای از افسران و مأمورین مجروح و مضروب گردیده اند در این موقع که مردم در اوج هیجان بودند شخصی به نام دهقان که هویت او در کلانتری معلوم شد ضمن پخش اعلامیه مضره مردم را بیشتر با ایجاد اغتشاش و برعلیه مأمورین انتظامی تحریک می کرد که دستگیر و به کلانتری تحویل شد ضمنا تعداد دو برگ اعلامیه مضره که حاکی براین است محمدرضا آدمکش دست به جنایت و آدمکشی و غیره می زند جمع آوری پیوست است و مقارن ساعت 0020 مورخه 2 /6 /37 مردم متفرق.
مراتب صورت جلسه به امضای حاضرین رسید.
1.
سرهنگ نمازی ـ معاون اداره شهربانی 2.
سرهنگ فقیه ـ رئیس دایره پلیس 3.
سرهنگ 2 یوسفی ـ رئیس کلانتری بخش یک 4.
سرگرد مسعودنیا ـ رئیس کلانتری گلسار

توضیحات سند:

* جمشید آموزگار، نخست وزیر امروز (1 /6 /57) استعفای خود را به شاه ارائه کرد.
محمود طلوعی در «داستان انقلاب» درباره استعفای آموزگار می نویسد: «...
روز اول شهریور 1357 جمشید آموزگار که تحت فشار فزاینده ای قرار گرفته بود تصمیم به استعفا گرفت و در یک ملاقات طولانی با شاه، موافقت او را با کناره گیری خود از کار جلب نمود.
شاه بعدا در خاطراتش که زیر عنوان «پاسخ به تاریخ»...
منتشر شد نوشت که قبل از استعفای آموزگار «یک مقام روحانی» (آقای شریعتمداری) به وسیله ژنرال ناصر مقدم رئیس وقت ساواک به او پیشنهاد کرده بود که برای تسکین افکار عمومی به یک سلسله تغییرات اساسی از جمله تغییر دولت دست بزند.
شاه اضافه می کند «جمشید آموزگار...
که در جریان این پیشنهاد بود برای اینکه مرا در تغییرات مورد نظر باز بگذارد از مقام خود استعفا داد.
من استعفای او را پذیرفتم و شریف امامی رئیس وقت مجلس سنا را به جانشینی وی برگزیدم.
ولی امروز باید اعتراف کنم که قبول استعفای آموزگار در آن شرایط یکی از اشتباهات تأسف آور من بود، زیرا آموزگار مردی صحیح العمل و بی غرض و روشن بین بود و بهتر از هر کس دیگری می توانست در آن شرایط بحرانی به من کمک کند...
»

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان گیلان، کتاب 2 صفحه 289

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.