صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

متن سند:

طی دوران تدریس همواره تلاش داشته ام با شاگردان خود نوعی مناسبات انسانی برقرار نمایم تا از سردی و خشکی خاصی که ممکن است به روابط استاد و دانشجو خلل وارد آورد احتراز گردد.
به منظور غلبه بر کم روئی و حجب ذاتی علیاحضرت که نزد دختران خانواده های اصیل طبیعی است روزی ضمن یکی از جلسات درس طراحی با توسل به شیوه زیر مشارالیها را وادار کردم تا از میهن خود با من گفتگو کند : دوشیزه فرح دیبا انبوه گیسوان زیبای خود را با یک شانه زینتی نفیس مهار می کرد از او سؤال نمودم آیا این شانه زیبا اثر دست یک صنعتگر ایرانی است وی پاسخ مثبت داد.
سؤال من که متضمن توجه و علاقه به هم میهنان مشارالیها بود لذت مشهودی در چهره او پدیدار ساخت.
خوب به خاطر دارم قرار شد روزی که این دانشجو گواهینامه فارغ التحصیلی خود را دریافت می نماید شیئی نفیس مورد بحث را به رسم یادبود به من هدیه کند اما افسوس که او بسیار زود ما را ترک گفت.
پس از این ماجرای کوچک دانستم که در راه جلب اطمینان این دانشجو موفق بوده ام به طوری که بعدا او از من اجازه خواست تا به گروهی از هم دوره هایش که بعد از خاتمه کلاس نزد من به طراحی می پرداختند ملحق شود.
تدریس در این گروه کار موجب شد که از نزدیک تر با وی آشنایی حاصل کرده و بیش از پیش به کیفیت عالی کار1 و ظرفیت ادراک و حساسیت انسانی او واقف گردم.
یادآوری خصلت اخیر خاطره دیگری را در ذهن من زنده می کند که با عرض پوزش از علیاحضرت آن را بازگو می کنم اما بدوا بایستی اعتراف نمایم که در آن روز من بیش از معظم لها اندوهگین شدم.
جریان از این قرار است که مدتی به نظرم رسید دانشجوی مورد بحث به رشته پیکرسازی کمتر از طراحی توجه می کند و من البته بر حسب وظیفه این مسئله را به وی گوشزد نمودم اما با اینکه به روحیات او کاملاً واقف بودم ناگهان مشاهده کردم که قطره اشکی بسان مروارید از چشم او بیرون غلطید، این اشک مرا به شدت آزرده ساخت.
گو اینکه بلافاصله در مقام استمالت بر آمدم معذالک این رویداد کوچک خاطره ناپسندی در من بجای گذارد.
اینجانب نیز همانند کلیه اشخاصی که با این دانشجوی ساده ایرانی از نزدیک آشنا بوده اند تأیید می نمایم که یاد او بهترین خاطره ایست که از دانشکده معماری پاریس برایمان به جای مانده است.
امضا : پی یر گدارد استاد سابق دانشکده معماری پاریس

توضیحات سند:

1ـ علیرغم این تعریف و تمجیدهای کذب که بر اساس شناخت از روحیه درباریان ایران توسط خارجیان انجام می گرفت، فرح دیبا اذعان دارد که طراح خوبی نبود.
و معمولاً توسط استادش سرزنش می شده است.
...
من طراح خوبی بودم، اما از تکنیک مدارس مخصوص طراحی آگاهی نداشتم و این مانع بزرگی در کارم به شمار می رفت.
بخصوص که نمره طراحی ضریب بالایی داشت.
بنابراین در این رشته زحمت بسیار می کشیدم ولی کماکان در معرض سرزنش دیگران و بخصوص استادم بودم که مدام می گفت : «شما شرقی ها هیچی از پرسپکتیو سرتان نمی شود».
کهن دیارا، ص 67

منبع:

کتاب زنان دربار به روایت اسناد ساواک - فرح پهلوی - جلد اول صفحه 184


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.