شیخ ابراهیم کفنى
متن سند:
شیخ ابراهیم کفنى
سحرگاه روز 12 محرم سال 83 قمرى (15 خرداد 1342)، نیروهاى امنیتى و انتظامى، پس از محاصره منزل امام خمینى (ره) در قم و ورود به منزل از بالای دیوار، ایشان را در حالى که براى نماز صبح آماده میشدند، دستگیر و به تهران منتقل کردند. پس از انتشار خبر دستگیرى امام(ره) در قم، بسیارى از مردم، عصبانى و ناراحت به منزل ایشان رفتند و به اتفاق فرزند ارشدشان حاج آقا مصطفى، حدود ساعت 6 صبح به سمت حرم مطهر حضرت معصومه (سلاماللّه علیها) حرکت کردند. پس از مدتى، صحن مطهر و خیابانهای اطراف، مملو از جمعیتى شده بود که شعار «یا مرگ یا خمینى» را با هیجان و التهاب شدید تکرار مىکردند. در همین حال، علما و مراجع معظم تقلید، طى اعلامیهاى که از بلندگوى صحن مطهر خوانده شد، ضمن محکوم کردن این اقدام، خواستار آزادى فورى امام (ره) شدند. حدود ساعت 1 صبح، تعدادى نیروى مسلح براى تقویت نفرات شهربانى قم وارد این شهر شدند. با ورود نیروهاى تازه، تیراندازى و رگبار مسلسلها آغاز و تعدادى از مردم زخمى و در بعضى از خیابانها شهید شدند. کشتار در خیابانهای اطراف حرم تا ساعت 5 بعدازظهر ادامه داشت. در تهران نیز همزمان با انتشار خبر دستگیرى امام (ره) چند حرکت خودجوش در نقاط مختلف شهر آغاز شد.1
حرکت عظیم و تاریخی 15 خرداد ماه سال 1342ش، که به نقطهی عطفی بزرگ در تاریخ مبارزات مردم مسلمان ایران تبدیل شد، حرکتی است با ابعاد گوناگون و متفاوت، که در آن نکتههای ظریف و فراوانی از چگونگی ایثار و فداکاری مردم مسلمان ایران قرار دارد؛ یکی از این نکتهها حضور کارگری جوان به نام «ابراهیم فخاری» در این ماجرا است.
ابراهیم فخارى، جوان 35 سالهاى که ابتدا کارگر کورهپزخانه بود و بعد به پارچه فروشی دورهگرد تبدیل شد، در یکى از محلات فقیرنشین قم سکونت داشت. او که داراى سوادى در حد خواندن بود، به واسطهی تدین و تقید به آداب شرع و آشنایی با احکام اسلام، به «شیخ ابراهیم» اشتهار داشت.
به دنبال ماجراى لایحهی انجمنهای ایالتى و ولایتى و حمله کماندوهاى رژیم شاه به مدرسه فیضیه، در دوم فروردین سال 1342 ش، نام امام خمینى (ره) بیشتر از گذشته بر سر زبانها افتاد و به گوش شیخ ابراهیم نیز رسید. از این به بعد بود که وى، در خیلى از اوقات به منزل امام خمینى (ره) در محله یخچال قاضى قم میرفت و به تماشاى امام (ره) مىنشست و همین مسأله، به مرور او را عاشق و شیفتهی امام (ره) کرد. شیخ ابراهیم یکی از کسانی بود که شبهای چهارشنبه زیادى را به شوق دیدار امام زمان(عج) در مسجد جمکران به سربرده بود؛ ولى در شب چهارشنبهاى که فردای آن، پانزدهم خرداد بود، به نیابت از سوی امام خمینى (ره) و اینکه آسیبى به ایشان نرسد، عازم جمکران و به نماز و نیایش مشغول شد.
ادامهی این ماجرا در گزارش یکی از مأمورین شهربانى قم به شرح زیر ثبت شده است:
سند شماره (43)
16 /3 /42
گزارش
«محترما معروض مىدارد به طورى که در محل، تحقیق شد و به موجب اطلاعات واثقى که به دست آمده، آقاى شیخ ابراهیم بزّاز اهل و ساکن قم، محل چهل اختران، صبح روز 15 /3 /42 از مسجد جمکران وارد شده و با دادن شعار (من امام زمان را در خواب دیدم) که گفته است: من کار را تمام کردهام و آقاى خمینى را جانشین خودم قرار دادم، هیکل خود را غرق در گِل کرده و یک کفن بلند به تن کرده و با صداى بلند جمعیت را تحریک و وادار به اغتشاش مىنموده و مىگفته است که امروز، روز جهاد است و روز غیرت است و جمعیتى در حدود دههزار نفر، دورخود جمع، آنها را تحریک [کرده] و با شعار (یا مرگ یا خمینى) به طرف صحن مطهر آمده و در صحن نیز پشت بلندگو رفته و جریان خواب خود را به مردم گفته و اضافه کرده است که من به منزل رفته و با مادرم وصیت کردهام و کفن هم، مادرم به من پوشانیده و اکنون آماده فداکارى هستم و مشارالیه از محرکین اصلى میباشد مراتب را گزارشا بعرض مىرساند. سرپاسبان سوم رضا روشنروش»
با حمله گسترده نیروهاى نظامى و شروع تیراندازى، مردم در خیابانهای اطراف حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها)، پراکنده شدند. شیخ ابراهیم نیز در جریان این تعقیب و گریز، به یکى از کوچههاى خیابان تهران پناه برد و در خانهاى مخفى شد. نهُ روز بعد، مأمورین اطلاعات شهربانى وى را در منزلش دستگیر کردند و پس از بازجویى و ضرب و شتم تحویل ساواک قم دادند. ساواک قم پس از تشکیل پرونده، او را روانهی تهران کرد. ابتدا در بازداشتگاه پادگان عشرتآباد بود و از آنجا به زندان موقت شهربانى منتقل شد و همزمان نیز دایره دادرسى ارتش، علیه او قرار بازداشت موقت صادر کرد. مدت زندانی شدن او یک ماه به طول انجامید و پس از آن، با صدور قرار منع پیگرد از زندان آزاد شد. شیخ ابراهیم پس از آزادى به دیدار امام خمینى (ره) در قیطریه تهران شتافت و تا زمان تبعید امام (ره) در آبان ماه سال 1343ش، به عنوان خدمتکار در منزل امام (ره) مشغول به کار بود. آیتالله حاج شیخ صادق خلخالى(ره)، در خاطرات خود، این ماجرا را چنین بیان مىکند:
«یک کسى هم بود در قم به نام آقاى شیخ ابراهیم کفنى. مىگفتند که در پانزده خرداد کفنپوش بوده و آب خواسته بود، براى اینکه مردم را تهییج کند که این آخرین آب من است و آخرین غذاى من از دنیاست. که او را گرفته بودند و در حضور من او را شکنجه کردند.»2
شیخ ابراهیم فخارى، هماکنون پس از گذشت سالها از آن واقعه، در مجاورت یکى از درهاى حرم مطهر حضرت معصومه (سلامالله علیها) بساط تسبیح فروشى دارد.
توضیحات سند:
1. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک،9 جلد، تهران، مرکز بررسى اسناد تاریخى
2. خاطرات سیاسی آیتالله صادق خلخالی، انتشارات سایه، ص 39
منبع:
کتاب
اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 61