تاریخ سند: 23 اردیبهشت 1357
مکالمات منزل سوژه ساعت 0715 شنبه23/2/37 تا ساعت 0715 یکشنبه 24/2/37
متن سند:
مکالمات منزل سوژه ساعت 0715 شنبه23 /2 /37 تا ساعت 0715 یکشنبه 24 /2 /37
حاجی صدوقی با [سیدکاظم] شریعتمداری صحبت کرد و بعد از احوالپرسی گفت: میخواستم عرض کنم دو تا تلگراف زدم خدمتتان، نمیدانم رسیده یا نه؟ 0223
شریعتمداری: نخیر.
صدوقی: میخواستم ببینم اوامری دارید، بفرمایید چه اقدامی باید بکنم؟
شریعتمداری: والله میدانید عوارض این اتفاقات درنتیجه آن کارهایی که در خارج...[نقطه چین در اصل]و لذا ما نمیتوانیم مشاوره آنها را از آقایان تقاضا کنیم که خدای ناکرده دوباره کشت و کشتار بشود.
صدوقی: اقدامی از ناحیه خود حضرت آیتالله شده یا نه؟
شریعتمداری: آخه بر ما که مناسب نیست.
صدوقی: اعلامیه دولت امروز از خاطر مبارک گذشته.
شریعتمداری: بله، گفتن.
صدوقی: خوب، حالا در برابرش...[نقطه چین در اصل]
شریعتمداری: نخیر، چیزی ما در برابرش نمی گیم، نه ما کاری نداریم و ما خودمان دنبال وظیفه خودمان هستیم.
صدوقی: که اصلاً اقدامی نمیفرمایید؟
شریعتمداری: آخه چه اقدامی؟ اقدامی نیست؟
صدوقی: تکذیبی بشه.
شریعتمداری: تکذیب، نه ما کاری نداریم؛ خودشان دوباره عوض کردند وگفتند به قول خودشان خرابکاران آمدند و آنها دنبال اینها آمدند، ولی این هم درست نیست، تظاهراتی در کار نبوده، ولی چه بگوییم، کاری شده است، اول مسلمانها بدانند، دوماً اگر بشه به استاندار و مقامات بالاتر اعتراض بشه که آخه علت این کار چه بوده، آخه بهانهای هم نداشتهاند، فقط بدانند که مردم متوجه قباحت این کار شدهاند.
صدوقی: یعنی در هر شهری از استاندار آن شهر.
شریعتمداری: هر جا که میتوانند، در تبریز به استاندار مراجعه کردهاند و نوشتهاند و اعتراض کردهاند و جواب خواستهاند که آخه علت چه بوده است و جریانات قم باید تا کی ادامه پیدا کند، مشابه این کارها اگر در آنجا نمیدانم امکان دارد یا نه؟
صدوقی: عرض کنم که هر دو سه شب بالای منبر جریان را مفصلاً با حضور چندین هزار نفر گفتهام، دو تا تلگراف هم حضور شما شده و تلگراف سوم هم در شرف ارسال است و رونوشت را هم خدمت شما میفرستیم، من فکر کنم از طرف آقا یه چیزی نوشته بشه برای مردم و جریان را محکوم کنید، بد نباشه.
شریعتمداری: والله یک وقت تشریف بیاورید اینجا.
صدوقی: خیلی وقت هست میخواهم بیایم، شاید تا آخر هفته خدمت برسم.
شریعتمداری: چون این قضیه جنبه شخصی دارد و من نمیخواهم ... [نقطه چین در اصل]
صدوقی: شخصی نیست، جنبه اسلامی است، تجاوز به حریم حضرت آیتالله، تجاوز به دین و تجاوز به آئین است.
شریعتمداری: آخه چون منزل من بوده، مردم خیال میکنند ... [نقطه چین در اصل]
صدوقی: هیچکس همچین خیالی نمیکند و تصور نمیکنم، شما چیزی مرقوم بفرمایید فکر کنم بهتر است.
شریعتمداری: حالا فکرش را بکنیم، ببینیم. سپس خداحافظی.1
*****
[علامه] آیتالهی تماس گرفت و پرسید: خبری از آیتالله گلپایگانی دارید؟
صدوقی: با آیتالله شریعتمداری صحبت کردم و حالشان خوب است و میخواهم بعداً با آیتاله گلپایگانی صحبت کنم. سپس خداحافظی انجام شد.
*****
از راه دور تماس گرفته شد و از محمدعلی صدوقی پرسیده شد: خوب چی کار کردید؟
محمدعلی صدوقی: صبح به اتفاق آقا رفتیم اردکان و از آنجا با آقای خاتمی رفتیم خدمت آقای پسندیده. دیشب ایشان را 5 /10 آوردند در انارک نائین که با یزد 40 فرسخ فاصله دارد و از لحاظ اداری وابسته به نائین است، ولی ژاندارمری تابع یزد است، بخشدار آنجا هم با آقا آشنا بود و بنا شد منزلی برای ایشان تهیه شود. آقای کلانتر2 و آقای ضیغمی3 هم در خدمت آقا تبعید هستن در آنجا.
ناشناس: تبعیدی ایشان مسلم شده و 2 سال است و بهشان گفتهاند.
محمدعلی صدوقی: بله، ایشان گفتهاند زیر ورقه حکم هم من نوشتم که اعتراض دارم گرچه اعتراض من فایدهای ندارد و حتی زیرش را هم امضاء کردم پیرمرد 85 ساله مرتضی پسندیده و گفت از آنجا هم نسبت به من عکسالعملی نشان داده نشد، توجه کردید راجع به بیرونی هم گفتند من به آقای تهرانی به ایشان گفتم اگر قبول بکنند بیایید یا آقای اسلامی یا آقای شهاب، ولی گمان نکنم ایشان بیایند.
ناشناس: شهریه قم را دادند این ماه.
محمدعلی صدوقی: هنوز ندادند، ولی گفتند دستور دادم بدهند.
ناشناس: حالشان خوب بود.
محمدعلی صدوقی: بله، حالشان بسیار خوب بود و آقا گفت حداقل هفتهای یک بار سر میزنم بهشان و این هم از وضع آنجا.
ناشناس: زحمت کشیدید و الان هم حاجی آقا گفت بهتان تلفن بزنم و خلاصه آقای پسندیده میهمان شما هست.
محمدعلی صدوقی: خواهش میکنم به آقای آقا سید محمود4 بگویید فردا با اخویش تماس بگیرد.
ناشناس: از نظر غذا چی میکنند.
محمدعلی صدوقی: دیشب تازه آمدند و فعلاً منزل موقتی پیش آقای کلانتر و آقای ضیغمی بودند و هوا هم خیلی بد نبود، مثل یزد است.
ناشناس: خانهای باید بگیرد که زیرزمین داشته باشه، احتمال که جایی دیگر ببرند، چیزی نگفت.
محمدعلی صدوقی: نخیر.
ناشناس: از قم خبری ندارید.
محمدعلی صدوقی: حاجی آقا با آقای شریعتمداری صحبت کردند و گفتند چرا اقدامی نمیکنید و دفاعی نمیکنید، ایشان گفتند چون جنبه شخصی دارد من کاری نمیکنم؛ ولی حاجی آقا گفت چون به منزل شما حمله شده، یعنی به اسلام حمله شده و باید یه دستوری بدهید و جنبه شخصی ندارد و دستگاه را مقصر کنید.
ناشناس: آقای شریعتمداری نمیخواهند اقدامی بکنند برای عمو؟ 5
محمدعلی صدوقی: نمیدانم.
ناشناس: اگر اقدامی بشه که عمو را برگردانند خیلی بهتر است، چون با آقا طرح کنید اگر یه کارهایی بشه بد نیست، قم امروز تعطیل بوده؟
محمدعلی صدوقی: بله.
ناشناس: بازار تهران چطور؟
محمدعلی صدوقی: نمیدانم.
ناشناس: تشکر من و آقا را به همه برسانید. خداحافظی انجام شد.
توضیحات سند:
ـ
1. ایجاد تفرقه در صفوف مردم متدین و انقلابی ایران در جریان انقلاب اسلامی، یکی از ترفندهائی بود که به اشکال گوناگون طراحی و اجرائی میگردید. در این میان، اختلاف نظر علماء و مراجع تقلید، یکی از اساسی ترین مسائلی بود که نیروهای امنیتی رژیم شاه از آن بهره میبردند، از بین آنان، ارتباط آیتالله شریعتمداری با رژیم، یکی از مسائلی بود که این تفرقه را دامن میزد. گزارش زیر، یکی از این اتفاقات است:
« ضمن تماس با آیتالله شریعتمداری، اوامر تیمسار ریاست ساواک به وی تفهیم، ضمن عرض سلام اظهار داشت: در همه حال سعی در برقراری آرامش داشته، تا جائی که از طرف طلاب علوم دینی و افراطیون مذهبی، عرصه را بر وی تنگ ننمایند، از صدور اعلامیه به مناسبت چهلمین روز کشته شدگان یزد و سایر نقاط دیگر خودداری خواهد نمود و نیز با آیات دیگر در این باره مذاکره و معتقد است که آنان نیز از نظرات وی پیروی خواهند نمود. برابر اظهار یکی از پیشکاران آیتالله، طی چند روز گذشته طلاب از وی خواستهاند که به مانند سیدصادق روحانی، اعلامیهای صادر و عزای عمومی اعلام نماید؛ که تا تاریخ 14 جاری مشارالیه خودداری کرده است.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . جلد سوم . سند شماره: 331 /21 - 15 /2 /37
2. حجت الاسلام سید احمد کلانتر، فرزند سلطان در سال 1314 ﻫ ش در تهران متولد شد. تحصیلات حوزوی را در حوزههای علمیه قم و حوزه نجف اشرف انجام داد. وی در تاریخ 20 /6 /1344 به اتهام نشر اکاذیب و شایعات بی اساس دستگیر و با قید کفیل آزاد گردید. چهار ماه بعد به دلیل عدم توجه به دستور مأمورین، مجدد دستگیر و به سه ماه حبس محکوم و در سال 1345 به اتهام فعالیتهای مضره برای مدت 4 ماه به فردوس تبعید گردید. او در تاریخ 18 /9 /1348 به اتهام ایراد مطالب تحریکآمیز درباره آزادی زنان در ساوه دستگیر و به چهارماه و پانزده روز حبس محکوم شد. در خرداد سال 1349 به اتهام تحریک مردم در مدرسه فیضیه قم، برای سه سال به زابل تبعید گردید که به علت فعالیت در آنجا، به سراوان منتقل شد و در آنجا نیز به اتهام اهانت به شاه دستگیر و به دو سال حبس تأدیبی محکوم و در تاریخ 10 /7 /1351 به زندان رفت. وی در روز 29 /6 /1353 آزاد شد. در خرداد 1354 به اتهام شرکت در تظاهرات مدرسه فیضیه دستگیر، ولی تبرئه گردید. او در سال 1357 که به همراه تعداد دیگری از مبارزین روحانی در انارک نائین تبعید بود، جهت حضور فعال در صحنه انقلاب اسلامی، محل تبعید را ترک و به قم وارد شد. وی در تاریخ 14 /9 /1357 در تظاهرات قم بر اثر برخورد گلوله از ناحیه پا مصدوم شد.
3. حجتالاسلام عباس ضیغمی سیرجانی، فرزند یحیی در سال 1318 ﻫ ش در سیرجان به دنیا آمد. وی که اهل منبر بود، در تاریخ 6 /12 /56 به علت سخنرانی انقلابی در منزل سیدصادق روحانی در قم، مورد حساسیت ساواک قرار گرفت و در فروردین ماه 57 در حالی که در سیرجان به منبر رفته بود، چنین معرفی گردید: «قبلاً به وی تذکر داده شده که از منبر رفتن خودداری... کند، معهذا به این مورد توجه نکرده و با تمهید قبلی و نوشتن وصیتنامه که اگر کشته شود چه رفتاری با بازماندگانش داشته باشند در بالای منبر بدواً با جملات زنندهای از قبیل مزدوران بروید گم شوید به مأموران محلی اهانت و شروع به ایراد مطالب تند و تحریکآمیز خلاف مصالح و ضدملی نمود».
مشارالیه در سال 1357 به سه سال تبعید در انارک نائین محکوم گردید که در محل تبعید به همراه آقایان ناصر مکارم شیرازی و سیداحمد کلانتر مبادرت به تشکیل جلسات مذهبی و تفسیر قرآن میکرد.
4. حجتالاسلام سید محمود دعایی، فرزند سید محمد در سال 1320 ﻫ ش در یزد متولد شد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در زادگاهش به پایان برد. وی ابتدا در حوزه علمیه کرمان به تحصیل علوم اسلامى پرداخت، سپس به شهر قم هجرت کرد. در جریان نهضت امام خمینى ره در حدود سال 1341 فعالیتهاى سیاسى خود را با همکاری در انتشار و چاپ نشریه بعثت در حوزه علمیه قم آغاز کرد که پس از مدتى تحت تعقیب قرار گرفت، در اوایل سال 1346 به علت شناسایى ساواک از کشور خارج و به عراق متوارى شد و در حوزه علمیه نجف به تحصیل دروس خارج پرداخت و همزمان با تحصیل، فعالیتهاى سیاسى خارج از کشور را نیز ادامه داد، وى در طول اقامتش در عراق تهیه کننده و مجرى برنامه رادیویى نهضت روحانیت در ایران بود که در جهت مبارزه با رژیم پهلوى پخش مىشد. حجتالاسلام دعایی پس از 11 سال اقامت در خارج از کشور در 1357 به ایران بازگشت و به ادامه فعالیتهاى سیاسى خود پرداخت. وى پس از پیروزى انقلاب اسلامى در اوائل 1358 به عنوان سفیر جمهورى اسلامى ایران در عراق عازم بغداد شد. درپى اعتراض به دخالتهاى آشکار مأمورین عراق در امور داخلى ایران به تهران بازگشت و در دفتر امام(ره) مشغول به کار شد و پس از آن به دستور امام خمینى(ره) در اردیبهشت 1359 به سرپرستى مؤسسه اطلاعات منصوب شد و پس از آن با حفظ سمت در مؤسسه اطلاعات، نماینده مردم تهران در 6 دوره مجلس شوراى اسلامى گردید.
5. تماس گیرنده، مرحوم حجتالاسلام والمسلیمن، سید احمد خمینی است. حجتالاسلام سید احمد خمینى، فرزند روحالله در 1324 ﻫ ش در قم دیده به جهان گشود. پس از گذراندن تحصیلات متوسطه، به توصیه پدر، به فراگیرى علوم اسلامى پرداخت و پس از گذراندن مقدمات، در محضر درس اساتید بزرگى چون سلطانى، فاضل و ابطحى شرکت کرد. پس از آن 5 سال از محضر درس خارج فقه و اصول حضرت امام خمینى، آیتاللّه حاج شیخ مرتضى حائرى، زنجانى و آیتاللّه حاج آقا مصطفى خمینى کسب فیض کرد. هنگامى که پدر و برادرش تبعید شدند او وظیفه داشت تا مشعل مبارزه را در کانون قیام، روشن نگه دارد. وى در اواخر سال 1344 به همراه یکى از دوستان، مخفیانه از طریق آبادان به نجف اشرف رفت. وى پس از پنج ماه اقامت در نجف اشرف به ایران بازگشت و به هنگام مراجعت در مرز خسروى به دست ساواک دستگیر و پس از مدتى آزاد شد و به قم رفت. در پایان سال 1345 دوباره براى اطلاع رسانى به پدر بزرگوارش از اوضاع ایران، از طریق خرمشهر به عراق رفت و در همین سفر مُلَبس به لباس روحانى شد و در سلک روحانیون درآمد و پس از مدتى به ایران بازگشت، اما هنگام مراجعت براى دومین بار دستگیر شد و بعد از بازجویى و مدتى حبس در زندان « قزل قلعه» در سال 1346 از زندان آزاد شد. منزل امام خمینى به هنگام حضور او در قم، محل برگزارى مجالس خاص بود و حرکتهاى مبارزان ضد رژیم شاه، از آن خانه رهبرى و هدایت مىشد. در سال 1356 مجدداً عازم نجفاشرف شد و رابط بین امام و سایر مراکز مبارزاتى بود. وى در طول مبارزات خستگى ناپذیر پدر، یار و یاور امام خمینى(ره) بود. سرانجام حاج سید احمد خمینى در آخرین روزهاى سال 1373 پس از عمرى کوشش و مجاهدت به دیار باقى شتافت و در جوار مرقد پدر گرامیش به خاک سپرده شد.
***
منبع:
کتاب
گفت و شنود، جلد اول - شنود مکالمات شهید آیتالله محمد صدوقی صفحه 25