موضوع: بازجوئی از شیخ محمد یزدی
متن سند:
موضوع: بازجوئی از شیخ محمد یزدی
س: هویت خودتان را بیان نمائید.
ج: اسم محمد شهرت یزدی فرزند علی شماره شناسنامه 29312 محل صدور اصفهان تاریخ تولد 131 محل تولد اصفهان تابعیت ایران دین شیعه اثناعشری شغل محصل علوم دینی محل سکونت قم ـ خیابان صفائیه ـ کوچه مسعود ـ انتهای کوچه منزل شخصی
س: اخلاقاً متعهد میشود آنچه از شما سؤال شد حقیقت را بیان کنید.
ج: متعهد میشوم. محمد یزدی
س: از چه کسی تقلید میکنید؟
ج: من درحد اجتهاد هستم از کسی تقلید نمیکنم. محمد یزدی
س: نظر شما نسبت به رژیم فعلی چگونه است؟ نظریات خود را در این زمینه مشروحاً بیان نمائید.
ج: در این زمینه نظر خاصی ندارم. محمد یزدی
س: برابر گزارش واصله در مورخه 29 /6 /37 در مسجد قمربنیهاشم شاهآباد غرب شما رهبر مملکت را فردی ظالم به حاضرین معرفی کردید. منظورتان از اداء چنین کلماتی چه بوده است؟
ج: گزارشگر سواد کافی نداشته و روابط مطالب را درک نمیکرده. بحث من به مقتضای زمان یعنی 15 شعبان راجع به حکومت اسلامی بوده که توسط امام زمان باید شکل بگیرد. در این زمینه اقسام حکومتها را ذکر کرده و خوبی حکومت اسلامی را که عدل مطلق است تشریح نموده و روی شخص خاصی بحث نبوده است و اگر نمونههای ذکر شده برای مقایسه و روشن شدن چهره حکومت اسلامی مطالب آنچه در کتاب [ناخوانا] بوده است. محمد یزدی
س: شما در مورخه 29 /4 مجدداً عنوان کردید حاکم باید مسلمان باشد باید شیعه باشد که نیست فقط به مسلمان بودن تظاهر میکند روی چه ملاکی چنین مطالب را بالای منبر عنوان کردید؟
ج: مسأله لزوم اسلام و تشیع را که جای بحث نیست خود مقامات حاکمه هم قبول دارند اما خصوص این تعبیر که مسلمان نیستند فکر نمیکنم به این تعبیر گفته باشم و مسأله تظاهر منظور لزوم رعایت بیشتر ظواهر اسلامی بوده که اکتفا به مسائلی از مراسم کافی نیست. محمد یزدی
س: شما همچنین در سخنرانی خود عنوان نمودید که حکومت فرد به مردم بدترین حکومتها است مثل رژیم استبداد قبل از مشروطه که هنوز هم ادامه دارد. نظرت از عنوان هنوز هم ادامه دارد چیست؟
ج: اینکه حکومت فرد به مردم از اقسام بد حکومتها است در ضمن بیان اقسام حکومت استفاده شده و مقصود از ادامه آن این است که مشروطه آنطور که باید و شاید میتوان گفت تا امروز هرگز پیاده نشده. محمد یزدی
س: آنچه به نظر شما پیاده نشده و نواقصی دارد مشروحاً بیان نمائید.
ج: یعنی آنطور که باید تمام طبقات مردم در انتخابات شرکت کنند نبوده و در هر دوره طبقه یا طبقاتی به عللی خود را کنار کشیده و دیگران شرکت کردند به این ترتیب تمام مردم در انتخابات شریک نبودهاند. محمد یزدی
س: وقتی عده قلیلی روی تعصبات و یا روی جهات دیگر حاضر به شرکت در انتخابات نمیشدند آن چه ارتباط به مشروطه دارد؟
ج: طبعاً این تعصبات و یا جهات دیگر باید برداشته شود تا تمام مردم شرکت کنند منظور این است که وقتی جمعی شرکت نکردند از روی جهاتی طبعاً حق آنها رعایت نشده و حکم تنها درباره شرکتکنندگان نافذ است. محمد یزدی
س: شما در سخنرانی خود مجدداً گفتهای کسی که از پول و خون مردم کازینو بسازد برای تفریح بیگانگان آن را باید [روی] سرش خراب کرد، اگر [چه] آن شخص رهبر مملکت هم باشد.
ج: مبارزه با فساد مطلبی است که همه طالب آن هستند و دولت هم از آن دم میزند و تعبیر من این بوده که هرکس باشد که تطبیق کرده [ناخوانا] و فکر نمیکنم نام شخصی را به میان آورده باشم چون این نکتهها را در حالات احساسی تشریح کردهام. محمد یزدی
س: با توجه به گزارشات واصله و نوار ضبط شده اینطور به نظر میرسد شما زمانی که بالای منبر هستید روی احساسات مطالب بیان میکنید که پس از پائین آمدن آنها را فراموش مینمائید نظر من در این زمینه درست است یا نه؟
ج: محوریت و خطوط اصلی آن را فراموش نکرده و نمیکنم اما طبعاً جزئیات و شاید مثالهایی است که فراموش میشود و این برای هر کسی طبیعی است. محمد یزدی
س: شما در قسمتی از سخنرانی خود موضوع را به شاهپرستی کشیده و آن را با بتپرستی تطبیق دادی و آخر هم گفتی این شخص حتی ضعیفتر از شما است برای چه آن را دوست دارید. این اعمال را بیاندازید بیرون.
ج: تعبیر من این بوده است که خداپرست هرگز بتپرست نیست و شخصپرستی هم یک نوع بتپرستی است و شخص شاه هم هیچگاه ادعای پرستش [از جانب] آدم را نکرده و شاه پرستی غیر از شاه دوستی است.تعبیر اینکه هر کس دیگر را انسان در کار خود مؤثر مستقیم بداند غلط است و هر شخص در هر جا هم باشد مثل من یک انسان است و گاهی ضعیفتر. پس چرا انسان انسان دیگری را بپرستد و شخص پرستی اصلاً در اسلام محکوم است. محمد یزدی
س: منظور از پرستیدن سجده به خدای یکتا است ولی آیا دوست داشتن کسی از نظر شما چه معنی دارد آیا شاهدوستی جرم است؟
ج: پرستش یک انسان یعنی او را تا سر حد خدایی بزرگ نمودن و تنها اختصاص به سجده ندارد، دوستی مسأله دیگری است که برای هیچ کس نیست، به [برای] هیچ کس نمیتواند جرم باشد. محمد یزدی
س: در مملکت ما شاه را میپرستند یا نه؟
ج: در دید کسانی که خود را دربست در اختیار ایشان میگذارند میتوان آن را پرستش گفت که مردم مسلمان و خداپرست هستند. محمد یزدی
س: در قرآن کریم آیهای است که خداوند میفرماید اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولیالامر منکم که اینطور این آیه اطاعت از فرمان روایان و دستوردهندگان و بزرگان است پس به نظر شما این آیه خدای نخواسته اشتباه بوده است؟
ج: در قرآن که این آیه آمده است این آیات هم آمده است که من اطاع الرسول فقد اطاعالله در هشت آیه مسأله این اطاعت مطرح است و رسول فرموده است قرآن همراه عترت است و قرآن بی عترت چون عترت بی قرآن نمیتواند رهبری باشد و اطاعت رسول نیست و عترت یعنی اولیالامر را با نهایت صراحت و وضوح بیان کردهاند که مقصود امامان دوازده گانه هستند نه دیگران یعنی فرمان روایان صدر اسلام از این عترت هم اولیالامر نبودهاند و هیچگاه شخص اول مملکت هم ادعا نکردهاند که اولیالامر قرآنی هستند هیچ کس چنین ادعایی نکرده پس قرآن در جای خود صحیح است. محمد یزدی
س: منظور من از عنوان آیه شریف این بود که اطاعت کردن از مافوق جرم نیست.
ج: کسی نگفته است اطاعت از اولیالامر جرم است بلکه پیغمبر خدا اولیالامر را مشخص فرموده و اطاعت از آنان واجب است. محمد یزدی
س: در جای دیگر گفتید انقلاب در سراسر ایران در حال تکوین است و انقلابیون قربانیها میدهند.
ج: من چنین تعبیراتی را نداشتهام حتماً گزارشگر اشتباه کرده ممکن است اشاره به حوادث شهرها شده گزارشگر فکر کرده در حالی که نقل حوادث گذشته را دلیل برای آینده نمیکنند. محمد یزدی
س: خودتان گفتید که بالای منبر احساس به انسان دست میدهد و باز هم ممکن است روی احساسات گفته و فراموش کردهاید.
ج: من مطمئن هستم این تعبیر که در فوق ذکر شده نداشتهام. محمد یزدی
س: مجدداً در جای دیگر گفتی با عوض کردن تاریخ امام حسین و حضرت علی را از ایران بیرون کرده و زردشت را به جای آنها قرار دادند.
ج: این مطلبی است که تمام مراجع عظام فرموده و من به استناد مطالب مراجع، نظر خودم [را] گفتهام یعنی رسمیت اسلام با این کار آسیب دیده است. محمد یزدی
س: در جای دیگر گفتهای مگر میشود حاکم کشور مسلمان نامسلمان باشد، تا کی باید صبر کنیم؟ چند سال؟ یک سال؟ دو سال؟ پنجاه سال؟ چقدر؟ شماها بیحال و بیچاره هستید نمایندگان مجلس دستنشانده هستند.
ج: مسأله تا کی میشود صبر کرد مربوط به محدودیتها و اختناقها بوده و مطمئناً کلمه پنجاه سال را اضافه کردهاند اما گفتهاند چند سال باید تحمل فشار محدودیتها نمود و مردم تا خود متوجه نباشند طبق آیه شریفه ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیر ما بانفسهم وضع بهتری نخواهند داشت یعنی باید مردم وضع خود را بشناسند اما نسبت به وکلای مجلس من یادم نمیآید اصلاً اسمی از مجلس برده باشم. محمد یزدی
س: منظور از محدودیتها و اختناقهایی که به نظر شما در مملکت وجود دارد مشروحاً بیان نمائید.
ج: ممنوعیت خودم و دهها گوینده فاضل و متدین و در رأس آنها حجتالاسلام آقای فلسفی1 و تبعید فضلای محترم که تعداد آنها متجاوز از پنجاه هست. در زندان بودن جمعی از آیات و فضلا و دیگر مسائل نشان روشن در ضمن محدودیت است و همین ممنوعیت کتابهای زیادی که از جمله بعضی از نوشتههای خود من. محمد یزدی
س: در جای دیگر مأمورین انتظامی را جانی و گردنکش معرفی کرده و گفتید خاک بر سر این مردم. با مشت خود تو دهن این عده و حاکم ظالم نمیزنند.
ج: منظور کسانی بودهاند که مردم را در قم و تبریز و شیراز و اصفهان و ... به گلوله بستند که برای هیچکس جای افکار نیست مخصوصاً قم که حمله ابتدایی از ناحیه مأمورین بوده و بر همه روشن است. آیات عظام در حضور دهها هزار نفر بیان کردند به خصوص آیاتاللهالعظام قم آیتالله گلپایگانی و آیتالله شریعتمداری که جریان را مشروحاً برای مردم بیان کردند. محمد یزدی
س: به نظر شما حاکم فعلی ظالم است؟
ج: جواب این سؤال به طور کلی صحیح نیست زیرا کارهای مختلف است نسبت به کشتارها که گفته شد همانطور که گفتیم کسانی که مرتکب شدهاند خلاف کردهاند. محمد یزدی
س: به نظر شما در مملکت ایران دین اسلام را باید به زور به مردم تحمیل کرد یا با منطق؟
ج: به نظر من مردم ایران صد در صد مسلمان هستند و همیشه عملاً حمایت خود را از اسلام و قرآن و روحانیت نشان دادهاند و هیچ مذهب دیگری به زور نمیشود بر این مردم تحمیل کرد زیرا اسلام منطقیترین دین بوده و مردم این مملکت از دیرباز راه خودشان را انتخاب کردهاند. محمد یزدی
س: اهل تسنن ایران شیعه اثنیعشری را قبول دارد یا نه؟
ج: از طرح این سوال تعجب میکنم زیرا اسلام اعم است از شیعه و غیرشیعه. محمد یزدی
س: پس چرا تا کنون از خواستههای متعصبین مذهبی شیعه تبعیت نکردهاند؟
ج: خوشوقتانه در سالهای اخیر هم در سطح کشورهای اسلامی و هم در ایران اهل سنت کاملاً به شیعه نزدیک شدهاند. محمد یزدی
س: نزدیک شدن این فرقه به شیعه دلیل قطعی قبول کردن نظر نیست. شما میدانید ایران 35 میلیون جمعیت دارد که تشکیل شده از ارمنی، یهودی، بهائی و سنی و شیعه به سه قسمت میشود 1- توده ای بیدین 2- بیتفاوت نسبت به دین 3- متعصبین به دین. آیا به نظر شما این اکثریت را باید فدای اقلیت متعصب کرد یا نه؟
ج: به حکم قانون اساسی مذهب رسمی این مملکت شیعه اثناعشری است و پادشاه باید پاسدار آن باشد و بقیه اقلیتهایی هستند که طبق مقررات اسلامی نسبت به روابط داخلی با آنان عمل میشود. ضمناً شمردن بهائی را از اقلیتهای مذهبی از اشتباهات بسیار روشن است. محمد یزدی
س: من نگفتم هر بهائی دین دارد یا نه منظورم عدهای بود که در این مملکت زندگی میکنند و در نگهداری آن سهیم هستند و باید باشند. ضمناً کدام یک از علما بالای منبر راجع به این صحبت کرد که از آن جلوگیری بشه. در این مملکت همه آزاد هستند از نظر عقیده و نمیشود به زور عقیده یک عده قلیل را به یک اکثریت قوی تحمیل کرد. محمد یزدی
ج: جواب همه این سؤالها قبلاً داده شده اما نسبت به بهائیت گفتیم مردم این مملکت مسلمان هستند و هیچ دین دیگری را نمیشود به آنان تحمیل کرد.
س: گفتههای خود را با چه گواهی میکنید؟
ج: با امضاء محمد یزدی
توضیحات سند:
1. حجتالاسلام شیخ محمدتقی فلسفی، فرزند حاج شیخ محمدرضا تنکابنی در سال 1286 ﻫ ش در تهران تولد یافت. تحصیلات خود را از سن 6 سالگی آغاز کرد و از محضر اساتیدی چون مرحوم والدش، آقاشیخ محمدعلی کاشانی، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا طاهر تنکابنی و میرزا یونس قزوینی بهرهمند گردید. وی نخستین بار در سن 16 ـ 15 سالگی در مسجد محل (فیلسوفها) با شعری در وصف حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) به منبر رفت و چنان مورد استقبال مردم واقع گردید که در سن 19 سالگی از جمله مدعوین سخنرانی در مجلس شورای ملی آن زمان شد و نامش ورد زبان مردم گردید. او مبارزات خود را از زمان رضا خان آغاز نمود و در سال 1316 شمسی پس از حادثه خونین مسجد گوهرشاد، بر بالای منبر این حادثه را محکوم کرد و در نتیجه مدتی ممنوعالمنبر و از پوشیدن لباس روحانیت محروم گردید. حجتالاسلام فلسفی با حزب توده و تشکیل دولت غاصب اسرائیل مبارزه میکرد و به جمع آوری اعانه جهت کمک به مردم مظلوم فلسطین میپرداخت. از خصوصیات بارز وی اطاعت محض و بی چون و چرا از مرجعیت عالی شیعه حضرت آیتالله العظمی بروجردی بود که ضمن ملاقات با شاه و رساندن نقطه نظرات آقای بروجردی، موجب عدم تخریب مسجد مادر شاه و ساخت مسجد ارک فعلی، الزامی شدن درس تعلیمات دینی در مدارس و عدم حرکت دادن مشعل از امجدیه تا دربار که نمودی از آتش پرستی بود، گردید. در پی غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی و لوایح ششگانه (1341) مخالفت خود و علما و مراجع وقت به ویژه حضرت امام خمینی (ره) را طی یک سخنرانی پرشور ابراز داشت و به همین دلیل تحت تعقیب قرار گرفت و تا بعد از برگزاری رفراندوم تحمیلی شاه از رفتن به منبر محروم شد. آقای فلسفی نخستین بار در تاریخ 18 اسفند سال 1341 در مجلس دومین سالگرد رحلت حضرت آیتالله بروجردی توسط نیروهای شهربانی بازداشت و 2 روز در زندان قزل قلعه محبوس گردید و سپس به مدت 48 روز ممنوعالمنبر شد. در حادثه مدرسه فیضیه منبرهای متعدد رفت و سخنانی پرشور ایراد کرد. در شب عاشورای سال 1342 طی نطقی کوبنده به استیضاح دولت اسدالله علم پرداخت که در همان روز، سخنرانی وی تحت عنوان «اولین استیضاح ملی در سال 1342» چاپ و در تیراژ وسیع در اختیار مردم قرار گرفت. به همین دلیل برای بار دوم از سوی نیروهای شهربانی بازداشت و به زندان شهربانی منتقل گردید. این دوره زندان 45 روز به طول انجامید. پس از آزادی از زندان در روز جمعه 28 تیرماه 1342، بلافاصله به ساواک احضار و به مدت 100 روز ممنوعالمنبر گردید، اما این بار ممنوعیت به مدت 21350 روز طول کشید تا سرانجام در 26 اردیبهشت 1343 برابر با دوم محرم ممنوعیت رفع شد. وی در سفرهای تبلیغی خود به شهرهای مختلف، محور سخنرانیهای خود را پیامهای حضرت امام (ره) قرار میداد و به تبیین و تشریح خط کلی نهضت میپرداخت. پس از تبعید امام به ترکیه (1343 ش)، از سوی ساواک مورد سوء قصد قرار گرفت. در سال 1350 در مورد حادثه اخراج ایرانیان از عراق به ایراد یک سخنرانی و تشریح مواضع امام علیه بعثیون عراق پرداخت، اما به دنبال توهین دو تن از سناتورهای انتصابی رژیم شاه نسبت به حضرت امام، چنان به رژیم شاه حمله کرد که حکم ممنوعیت دائمی او از رفتن به منبر صادر شد. پس از گذشت 2 سال از ممنوعیت منبر مرحوم فلسفی، رژیم به طور مستقیم به وی اعلام کرد که تنها با نوشتن یک دستخط یک سطری به شاه، ممنوعیت وی لغو خواهد شد، ولی او زیر بار این ذلت نرفت و همچنان استقامت ورزید.آقای فلسفی سالهای 56 و 57 خصوصاً هنگام شهادت آقا مصطفی خمینی و درج مقالهای با نام جعلی احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات و اهانت به ساحت مقدس حضرت امام به موضعگیریهای بسیار سخت پرداخت. در ایام محرم 1357 مردم را به برگزاری با شکوه مراسم عزاداری فراخواند و آنان را از گرفتن اجازه عزاداری از شهربانی منع نمود. سرانجام پس از هفت سال ممنوعیت منبر و در روز سوّم ورود حضرت امام خمینی (ره) به وطن (بهمن 1357)، در مدرسه علوی (اقامتگاه موقت امام) و با حضور هزاران نفر از علما و روحانیون تهران و سایر ولایات ایران، اولین سخنرانی خود را در محضر حضرت امام و به خواست ایشان ایراد نمود و موجبات انبساط خاطر امام و سایر حاضرین را فراهم آورد. در پایان امام فرمودند: «اعلام کنید که منبر آقای فلسفی فتح شده است.» حجتالاسلام فلسفی صاحب سخنرانیهای روشنگرانه و تألیفات ارزشمند ماندگار از جمله کتاب کودک در دو جلد، کتاب جوان در دو جلد و آیتالکرسی میباشد. ایشان علیرغم کهولت سن تا پایان عمر با برکت خود به فعالیتهای مختلف و منبرهای تبلیغی خویش ادامه داد و سرانجام در روز جمعه 27 آذر 1377 در سن 93 سالگی به رحمت ایزدی پیوست. وی در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در شهر ری به خاک سپرده شد.
ر. ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجتالاسلام محمد تقی فلسفی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ محمد یزدی صفحه 458