صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

متن کامل سخنرانی آقای دکتر منوچهر آزمون معاون نخست وزیر و سرپرست سازمان اوقاف کشور در دانشگاه پدافند ملی

متن کامل سخنرانی آقای دکتر منوچهر آزمون معاون نخست وزیر و سرپرست سازمان اوقاف کشور در دانشگاه پدافند ملی


متن سند:

عرض کنم از اینکه برای اولین بار این فرصت به من داده شده است که افتخار حضور در دانشگاه پدافند ملی را پیدا بکنم از تیمسار سپهبد خزاعی1 و سایر فرماندهان گرامی این دانشگاه بزرگ صمیمانه تشکر می کنم.
چون یک هفته است سرپرستی اوقاف به من محول شده است در حال حاضر اوقاف برای من بیشتر جنبه سوژکتیو داشت تا ابژکتیو ـ نیتم این بود که هرگاه توانستم ایده را مبدل به تظاهرات منطقی مادی بکنم در اینجا حاضر بشوم و بگویم که من این کارها را به این علت و به این کیفیت انجام داده ام و بررسی بکنیم که واقعا هدف چه بوده است ولی از سوی دیگر دیدم که اگر از این فرصت استفاده نکنم که لحظاتی در محضر آقایان باشم در واقع به خودم لطمه زده ام.
من راجع به آینده اوقاف مملکت چه می اندیشم؟ عرض کنم هم اکنون در دفتر تیمسار خزاعی صحبت این بود که اینجا در این دانشگاه محدودیتی برای عنوان کردن مطالب وجود ندارد من فکر می کنم شاید اولین محفلی باشد در مملکت ما که برای عنوان کردن مطالب درش محدودیتی وجود نداشته باشد زیرا تا آنجا که من به عنوان یک جامعه شناس به عنوان تنها کسی که فلسفه و اقتصاد خوانده است و به عنوان تنها کسی که دانشکده نه در مارکسیسم لنینیسم را در دنیای شرق دیده است هنوز بنده محفلی ندیده ام مملکت خودمان و نه در دنیای به اصطلاح پیش افتاده غرب یا دنیای دینامیک و به اصطلاح انقلابی و باز هم به اصطلاح خودشان سنت شکن شرق که محفلی باشد که انسان بتواند آنچه را که با خودش خلوت می کند عنوان کند ولی اگر این کلاس در این دانشگاه واقعا حالا اگر به این سطح خیلی مطلوب هم نرسیده باشد باز در حدی باشد که خیلی از مسائلی که جای دیگر انسان نمی تواند بگوید در اینجا عنوان بکند به نظر من موفقیت بزرگی است زیرا من این را از نظر فلسفی بهش معتقد هستم که همه مطالب حتما برای همه نیست و اصلاً این درست نیست که خیلی از مسائل را انسان با همه در میان بگذارد ولی باید جایی باشد که همه مسائل را بتوان در آنجا به بحث گذاشت و مورد تجزیه و تحلیل قرار داد همانطوری که شاید اطلاع دارید شما هم در همین جلسه هستید درباره اوقاف گفتگو بسیار بوده است و امروز هم هست اما آنچه که مورد بررسی من قرار گرفت و چیزی که از آن بررسی من بدست آوردم به این نتیجه رسیدم که در اینجا بنده کمی حاشیه بروم اعتقاد من این است که همیشه بررسی روی گذشته برای ساختن آینده ضرورت دارد.
و شاید مهمترین نقشی که تاریخ در ایجاد آینده و ساختن آینده بازی می کند همین باشد.
یعنی اگر تاریخ با این کیفیت و به این منظور مورد استفاده و آموزش قرار بگیرد علم زنده ای است.
علم جان داری است و علم دینامیکی است.
با این اعتقاد بنده فکر کردم اگر گذشته اوقاف را بررسی بکنم و اگر پیدا بکنم اون مسئله اساسی که موجب انحرافات احتمالی یا انحرافات عینی و ابژکتیو شده است چه بوده شاید خیلی بتواند به من کمک بکند برای اینکه تعیین بکنم در آینده چکار باید کرد با این برداشت علمی از قضیه که تمام سازمانهای ما و تمام دستگاه اجرائی مملکت در هر زمینه و در هر کادری که می خواهد باشد فقط در صورتی قابل قبول است که بتواند در خدمت انقلاب و تحول فکری جامعه قرار بگیرد یعنی هنوز هم در جامعه ما خیلی از قوانین وجود دارد مورد استفاده هم قرار می گیرد کاملاً ضدانقلابی است یعنی برای دوران انقلاب ایران برای دورانی که تحول انقلابی عظیم در تمام زمینه های حیات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی روانی و فکری ما مشاهده شده است و تا حدی در سطوحی به نتایج مطلوب رسیده این قوانین درست متضاد پیشرفتهایی است که شده است قوانینی است درست نقش ضدانقلاب را ایفاء می کند اما قوانینی وجود دارد به ضمّ گروهی تا زمانی که قانون وجود دارد مورد احترام است.
برداشت من به عنوان یک شاگردی که در زمینه جامعه شناسی مطالعه می کند، کار می کند این است که قانون تا وقتی مورد احترام است و باید حفظ بشود که توازن کافی و کامل و جامع و با سطح پیشرفت جامعه با دگرگونیهای بنیادی اجتماع و بالاخره با منافع توده ها داشته باشد در جامعه ما تکرار می کنیم که هنوز خیلی از قوانین وجود دارد که اینها نه اینکه کمک به اجرای انقلاب به توسعه انقلاب به ترویج انقلاب ایران و اشاعه برداشتهای انقلابی نمی کند بلکه شدیدا از پیدایش کاربری انقلابی جلوگیری می کند.
انقلاب وقتی در یک جامعه ای موافق خواهد شد که دو خاصیت را حتما در خودش جمع بکند روی نیروی انسانی یعنی باید دو اثر مشخص بگذارد یکی اینکه فکر انقلابی ایجاد بکند برداشتهای انقلابی.
جهان بینی انقلابی.
اگر جهان بینی انقلابی در من نباشد من را بکنند مدیرکل انقلاب اداری من نمی توانم خدمتی بکنم هر کاری که به من بدهند تا جهان بینی انقلابی نداشته باشم مسلما کار من جنبه انقلابی پیدا نخواهد کرد.
این یکی.
فکر انقلابی ـ دوم کاربری انقلابی ممکن است واقعا باشد، داشته باشیم ایدئولوگ هایی که اینجا با فلسفه و اندیشه انقلاب واقعا آشنا شده باشند اندیشه انقلابی هم داشته باشند ولی اینها کاربری انقلابی نداشته باشند.
کاربری انقلابی مکمل اندیشه انقلابی است.
اندیشه انقلابی وقتی به صورت کاربری انقلابی متظاهر بشود تجلی مادی انقلاب را امکان پذیر می سازد و انقلاب تا زمانی که فقط به صورت اندیشه و به صورت سوبژکتیو وجود داشته باشد مورد پذیرش مردم یا توده ها قرار نخواهد گرفت.
زمانی توده ها احساس می کنند، درک می کنند، می پذیرند که انقلابی صورت گرفته است که این انقلاب حتما تأثیر زیادی روی زندگی آنها بگذارد یعنی بتوانند لمس بکنند به صورت مادی وجود انقلاب را فقط یک گروه برگزیده ممتاز هستند که در هر جامعه ای که با انقلاب از طریق صرفا اندیشه ارتباط پیدا می کنند وجود انقلاب را از طریق اندیشه احساس می کنند و می گیرند.
توده ها چنین خاصیتی ندارند لذا باید به توده ها حتما چیز داد به نام انقلاب و براساس اندیشه های انقلاب پس ملاحظه می فرمائید که کاربری انقلابی نقش اساسی بازی می کند و باید وجود داشته باشد.
نمی دانم شما کتاب دولت و انقلاب لنین را خوانده اید یا نه به نظر من یکی از آثار تحلیلی بسیار عمیق است بر زمینه نقش دولت در جامعه خوب بررسی شده ممکن است که برداشتهای انحرافی شاید دگماتیک و تا حدی قشری روی بعضی از مسائل داشته باشد ولی به طورکلی لنین2 مردی بوده است اهل تحقیق و بررسی و در زمینه مسائل اجتماعی تبحری داشته است.
این تبحر بخصوص براساس تجربیات عینی بدست آورد.
دولت و انقلاب را در سال 1915 نوشته و یکی از آثار خوب او است به نظر من برای بسیاری از رجال دنیا که می خواهند حکومت بکنند ضرورت دارد بررسی این کتاب.
در این کتاب تشریح می کند همین مسئله کاربری انقلابی را در سال 1955 همان طور که می دانید امریکا با شتابی در خور تحسین و شاید به نحو حیرت انگیزی دست در کار ایجاد غول صنایع قرن بیستم.
این جامعه با تمام نیروی مادی و معنوی خودش می ساخت چیزی را که امروز به عنوان عظمتی شناخته می شود که این عظمت موجباتی را فراهم کرده است که بشر از قفس تنگ خودش بگریزد.
این شرایط تکنیک عظیم امروز را آن روز پایه گذاری کرده طبیعی بود امریکا آن روز دست در کار ایجاد چنین بنای عظیمی بود بر اساس برداشت های کارل مارکس و فردریش انگلس از آمریکای قبل از آن سالها داشته لزوما می باید تبدیل بشود به یک محیط کارگری بزرگی که بتواند انقلاب کارگری را در بطن خودش پرورش بدهد و این را متولدش بکند بگذریم از اینکه در سال 1915 که صنایع آمریکا متولد شده بود این بچه بدنیا آمده بود همپایش طبقه انقلابی کارگری آمریکا متولد نشده بود به دلایلی که بحثش در این جلسه نمی گنجد.
اما یک چیز متولد شد همپای صنایع آمریکا این آن چیزی است که من در این جلسه می خواهم روی آن تکیه کنم و بعد نتیجه بگیرم که نقص اساسی در این است که نقص در کاربردهای انقلابی ما دیده می شود نقص اساسی در این است که ریتم انقلابی ما با شتاب انقلابی ما هم آهنگ نیست، ایده های انقلابی ما چی هست.
همین مطلبی که الآن به آن اشاره خواهم کرد و بعد این مطلبی است که لنین در سال 1915 قبل از جنگ اول جهانی و در جریان انترناسیونال دوم که نقش عظیمی در انشعاب مارکسیسم بازی می کند عنوان کرده است.
کاربری انقلابی لنین کاربری انقلابی را برمی دارد می گوید که کاری انقلابی دو خط تیره مساوی است باکاربری آمریکایی.
کاربری آمریکایی در آن شرایط درست جانشین کاربری انقلابی می شود.
استالین در کتاب اقتصاد سوسیالیستی خودش روی همین کاربری آمریکایی تکیه می کند و خروشچف3 وقتی که به آمریکا می رود باز هم در آمریکا وقتی بررسی می کنید مسئله فعالیت آمریکایی را در میزان تولید کشاورزی آمریکا را مورد بررسی قرار می دهد در آنجا می گوید اگر یک روزی ما بتوانیم قوانینی مثل شما کاربری داشته باشیم آن روز خیلی موفق هستیم و این کاربری آمریکایی را به شما تبریک می گوییم.
ملاحظه بفرمائید تا چه اندازه اهمیت دارد آن سری فعالیتهای فیزیولوژیکی و تاکتیکی که ایده انقلاب (فلسفه) را به ماده انقلاب (ماتریالیسم) تبدیل می کند امکان پذیر می سازد که ایده تظاهرات مادی تظاهرات عینی پیدا بکند این کاربری انقلابی می خواهد اگر انقلاب ایران یونیک هست اگر انقلاب نظیر و مانند ندارد و اگر انقلاب ایران دست به تحقیق هایی زده است که در دیگر زمینه های فعالیتهای اجتماعی در تاریخ گذشته بخصوص از قرن 18 به این طرف بیائیم زیرا قرن هیجدهم قرنی است که انقلابها در واقع نطفه هایشان بسته می شود.
قرن 19 متولد می شود قرن 20 به نتیجه می رسد اگر ما قرن نوزدهم را قرن ایدئولوژی بشناسیم بخصوص از نیمه دوم قرن نوزدهم تا پایان نیمه اول قرن بیستم و اگر ما ادعا می کنیم که آنچه ما تحت عنوان ایدئولوژی انقلاب ایران بوجود آورده ایم چیزی است کاملتر، جامع تر، مانع تر و از همه مهمتر انسانی تر از همه آن اندیشه های دیگر.
خوب پس باید بتوانیم این را واقعا ارائه اش بدهیم به صورت مادی این باید بتواند تظاهر مادی داشته باشد.
زبان فارسی شیرین است.
ضرب المثل های قشنگ دارد می شود بعضی اوقات از آن استفاده کرد.
از قدیم به ما گفته اند.
مادر هامون گفته اند.
دایه هامون گفته اند.
توی گوشمان گفته اند.
با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی شود.
مسئله خیلی مهم است یعنی حتما ایده باید تظاهر مادی داشته باشد اگر نداشته باشد بگو حلوا، شیرین نمی شود.
باید داد و خورد و گفت شیرین می شود در همین زمینه هایی که تظاهر مادی انقلاب، بیشتر بوده است، پیروزی هم بیشتر بوده است.
زمینه اصلاحات ارضی (تقسیم سرمایه و زمین) زارع ایرانی امروز بهتر از سایر طبقات درک می کند.
بهتر از سایر قشرهای اجتماعی در جامعه ما درک می کند که انقلاب ایران یعنی چه.
برای اینکه...
شده است.
برای اینکه با تظاهر مادی انقلاب از نزدیک آشنا شده است.
ما کاربری انقلابی نداریم وقتی کاربری انقلابی نداشتیم یعنی انقلاب اداری عملی نمی تواند بشود چون بوروکراسی سراپای دستگاه ما را گرفته مثل تار عنکبوت پیچانده است نود و نه درصد از کارمندان دولت امروز برای اینکه خلاف مقررات، مقرراتی که ضد انقلاب است آن سری قوانین اداری توی این مملکت که انقلاب را سد می کند برای مخالف همین مقررات اقدامی نمی کنند اصلاً کار نمی کنند.
احساس مسئولیت نمی کنند برای اینکه کاربری انقلابی ندارد منجمله کاربری انقلابی یک چیز دیگری هم گذاشتند.
شهامت انقلابی داشته باشد باید بنشیند و انجام بدهد این قوانین مزاحم این مقررات همه جا وجود دارد در هر دستگاهی از جمله در دستگاه اوقاف وجود داشته است.
از این قبیل افراد بورکراتی هم که بنده مثال زدم که اصلاً کاربری انقلابی ندارند هم در دستگاه اوقاف مانند سایر دستگاهها وجود داشته اند وقتی می بینم در واقع واحدی با این کیفیتی که عرض کردم بوجود می آید از انقلاب چه می فهمد.
یک پوسته خارجی با یک پوسته ظاهری.
یک گردویی که توش مغز ندارد.
خالی است اما شما نگاه می کنی می بینی گردو است.
ولی واقعا گردو است نه.
زیرا اگر بشکنی در آن مغز نیست.
گردو یعنی اینکه این پوسته خارجی را برداری توی آن لزوما مغز باشد اگر نباشد پوسته خارجی می گوید.
انقلاب می گوید.
انقلاب اداری بازرسی هم می کنند بررسی هم می کنند.
آنجا من عرض کنم که در جواب اینکه پیشرفت انقلابی چگونه بوده می نویسد پیشرفت انقلاب اداری خوب بوده است.
چی خوب بوده چه بوده که خوب بوده است.
چی چی را می دانیم خوب.
چه را می گوئیم خوب.
آیا ضوابطی بوجود آوردیم که در عصر انقلاب چه خوب است چه بد است.
آیا در عصر انقلاب فقط این خوب است که ما بیائیم و فقط عرض کنم مرتبا یک نوع چاپلوسی های کاملاً بی مورد و بی منطق بکنیم آیا این خوب است آیا در عصر انقلاب همه چیز را باید گفت خوب است آیا در عصر انقلاب ما به انتقاد انقلابی احتیاج داریم یا نداریم.
آیا در دستگاه ما اتوکراتیک انقلابی می شود یا نمی شود؟ آیا در دستگاههای سیاسی این مملکت که در رأس آنها احزاب قرار گرفته باشند در حدی از شایستگی انقلابی قرار گرفته اند که رهبری ایدئولوژیکی در جامعه ما داشته باشد یا نه.
کجا باید به این حرفها رسید آیا اینها بررسی شده یا نشده.
اما انقلاب اداری که دارد می زند آنجا که چطور است.
می گوید پیشرفتش خوب بوده.
پیشرفتش بد نبوده.
آن که می نویسد دروغ می گوید.
منی که آنجا گرفتم نشستم و می خوانم دروغ می گویم.
مردمی که می شنوند می دانند که ما داریم دروغ می گوئیم.
اون مردم هم دنبال کار خودشان هستند لزوما ما همه سر همدیگر را کلاه می گذاریم برای اینکه بگوئیم.
آقا در این مورد مثلاً این کار شده است.
در حالی که نشده است.
همان گردویی است که توی آن مغز ندارد.
اگر این تحول فکری انقلابی در درجه اول و آن کاربری انقلابی را در درجه دوم ما بتوانیم ایجاد بکنیم که بیایند کسانی که معتقد و مؤمن به ایدئولوژی انقلابی این مملکت هستند این گردو را بشکنند و بگویند آقا این پوست توش خالی است اگر چنین کاری کردیم آن وقت باید گفت که انقلاب از دنیای فکر صرف و خالی به صحنه عمل و فعالیت واقعا عملی و قابل قبول می رسد و سرعت پیشرفت ما بسیار مضاعف خواهد شد.
خوب در دستگاه اوقاف که دارای همین مشکلات فکری و عملی تئوری و پراتیک بوده است.
مثل سایر دستگاهها ساده ترین راه را پیدا کرده اند برای اینکه زندگی بکنند یعنی حقوقشان را آخر ماه بگیرند.
چون اساس کار ما در دستگاههای اداری مملکت امروز این شده است که یک کاری بکنیم که حقوقمان را بگیریم ما می آئیم برای اینکه حقوق بگیریم.
نمی آئیم برای اینکه انقلاب بکنیم.
ما می آئیم برای اینکه حقوق بگیریم.
نه اینکه کار مردم را انجام بدهیم.
ما می آئیم برای اینکه خودمان زندگی بکنیم این برداشت واقعی است از کار در دستگاه دولت که من خدمت شما داردم عرض می کنم می آییم برای اینکه زندگی بکنیم.
زندگی ما زندگی روزمره ما بگذرد هیچ کدامی هم اعتمادی به فردای خودمان نداریم.
نمی دانیم چه می شود.
همه مان در مشاغلی که هستیم متزلزل هستیم.
این یک واقعیت است نمی توانیم از این واقعیت بگریزیم.
هر چه تلاش بکنید که واقع بین نباشید.
باز هم نمی توانید این حقیقت را نبینید.
ما ساده ترین راه را انتخاب می کنیم.
ساده ترین راه چیست.
این است که یک جوری کار بکنید که ایرادی ازش نگیرند و ضمنا نونش را هم بخورد لذا یا آن وقت است که کار اوقاف مملکت می شود کاری که این بنگاههای معاملات ملکی می کنند.
می گه زمین می خواهی بیا زمین بهت بدهم زمین میده.
سند می نویسد.
اجاره فسخ می کند.
منتقل می کند.
کارش می شود خریدوفروش زمین حالا کاشکی به یک عده مردم بیچاره و بدبخت داده شود زمین را می دهد به کسی که ملیونها متر هم زمین در سراسر مملکت دارد.
همان هایی که تمام شمال را گرفتند تقسیم کردند.
از یاروئی که زارع است گرفتند دادند به بنده من هم رفتم جنگل و درختها را زدم.
جنگل را صاف کردم.
زمین کردم و زمین را متری صد و صدوپنجاه و پنجاه تومان دارم می فروشم.
کار اوقاف می شود اینکه زمین مال واقفی بود.
آمده املاک خودش را وقف کرده با یک فلسفه شخص اسلامی که یک بار باید راجع به این فلسفه با هم صحبت بکنیم و به بینیم فلسفه اسلام چه بوده و این حکمت وقف در اسلام چه بوده است این خودش یک مبحثی است.
یک مسئله ای است.
یک تعداد هم نظرات بخصوصی که واقف داشته گفتند آقا این را شربت بخرید این مقدارش را بدهید به روضه خوانی که توی نجف اشرف گرفته نشسته تعزیه یا روضه یا قرآن می خواند.
می آئیم چکار می کنیم.
می آئیم این زمینی که این واقف با این مشخصات گفته است می گیریم.
تقسیم می کنیم.
به این صورت می دهیم به این و آن و آن بابایی هم که از ما می گیرد می گوید می خواهم خانه بسازم.
خونه هم می سازد، سرقفلی روی آن می گیرد می دهد به دیگری.
می افتد توی بورس.
عده ای از راه گرفتن این زمینه و از این دست به آن دست دادن ملیونر می شوند و پول کلانی به دست می آورند.
معاملات بزرگتری هم دارد که یک سروصدای عظیمی پیدا می کند به یک جاهایی می رسد که می گویند آقا اصلاً معامله را فسخ بکنید معامله کان لم یکن فرض بشود و غیره.
همه تان بهتر از من آشنایی دارید و در جریان کار هستید.
اینجا اوقاف هدف خود را گم می کند.
اصلاً اوقاف این کارش نیست که زمین تقسیم بکند.
اصلاً اوقاف برای این بوجود نیامده است که بورس بازی زمین به وجود بیاورد.
اوقاف باید بتواند از این ثروت عظیم در طریقی استفاده بکند به نحوی این قدرت را به حرکت دربیاورد که یک تحول انقلابی در اقتصاد مملکت ایجاد بکند یعنی آن کاری که امروز اوقاف می کند باید با ایدئولوژی انقلاب ایران و با برداشت های منطقی انقلاب ایران از اوضاع و احوال کنونی جامعه ما از یک سو و با در نظر گرفتن تحولات دنیایی زیرا امروز از دنیا نمی توانیم برکنار باشیم امروز ما دیگر نمی توانیم تصمیم بگیریم که دنیا این تصمیم را قبول نکند نه اینکه ما نمی توانیم بزرگترین قدرتهای اقتصادی و نظامی و سیاسی دنیا هم نمی توانند این کار را بکنند خوب به این ترتیب ملاحظه می فرمائید هدف را گم می کند یک دستگاهی وقتی که گم می کند مفاسد توش بوجود می آید اتوماتیک مان خواه ناخواه بنده فکری که در این مورد کرده ام این است چون عیب را در این دیدم که هدف را گم کرده ایم.
از راه خودمان منحرف شده ایم.
به این نتیجه رسیدم که بیایم توجه بکنم به حکمت وقف و بعد هم به سه مسئله اساسی توجه بکنم در اوقاف یکی اینکه بیاید ثروت اوقاف در سراسر مملکت که ثروت عظیمی است تقویم بشود.
شناسنامه ندارد اوقاف مملکت این درست بشود احتیاج دارد به یک بررسی عمیق و یک سری فعالیت.
دوم این ثروت در سه زمینه به حرکت دربیاید.
فعالیتهای تولیدی، فعالیتهای عام المنفعه، فعالیتهای عمرانی.
که در زمینه عمرانی مشغول طرح تهیه مسکن هستند زیرا اعلام کرده ام.
سوم این مسئله این که اوقاف دارای نقش عظیم اجتماعی است و فکری است در جامعه باید ارتباطاتی بین اوقاف و جامعه روحانیت بوجود بیاید که این ارتباط به معنای واقعی کلمه دوستانه باشد.
بالاخره اوقاف باید بتواند اعتماد این جامعه را جلب بکند اگر این کار را کرد کلیه امور مربوط به جامعه روحانیت این مملکت در اوقاف می توان متمرکز بشود و این اوقاف است که می تواند مجری سیاست دولت باشد در زمینه و بر زمینه فعالیتهایی که مربوط به جامعه روحانیت می شود این سه موضوع باید مورد توجه قرار بگیرد هدف من برای آینده اوقاف و از آنچه که جلوش را گرفتم و خواهم گرفت دادن زمین و غیره و کارهای بنگاه دلالی است، چون همه مفاسد نتیجه همین دلالی بوده است.
گفتم بدون مطالعه قبلی من صحبت کردم ولی شاید در همین چند جمله اخیر عرض کردم که من هدفم این است اما انشاءاللّه فرصت این بدست آید که من بیایم اینجا تشریح بکنم که در هر سه زمینه چه کرده ایم و در واقع در این زمینه ها تاکتیک ما چه بوده و چطور به موفقیت رسیدیم و چرا به موفقیت نرسیدیم چون خیلی از کارها را ما می خواهیم بکنیم اما شرایط یک جوری است که نمی گذارد ما موفق بشویم در انجام آن کار آنها را هم باید گفت و تجزیه و تحلیل کرد جواب سؤال ـ فکر می کنم در این زمینه من مفصل صحبت کردم موضع فکری خودم و پایگاه فکری خودم را مشخص کردم.
گفتم بسیاری از قوانین در جامعه ما امروز وجود دارد که به عنوان قوانین ضد انقلاب شناخته می شود.
ما داریم گفته است درآمد صرف پاک کردن قنوات بشود.
لوله کشی است ماموری که کار این موقوفه را می کند یا آن متولی از خدا بی خبر میگه که این را فقط شما باید به مصرف لایروبی قنوات تهران بکار ببرید.
این موارد خیلی زمخت و صریح آن است که توی ذوق می زند و بدون پروژکتور شما می توانید آن را به بینید.
موارد دیگری داریم که واقف می گوید درآمد خرج آشیخ بکنید که توی کاظمین زیارت نامه می خواند.
به نظر من خیانت به مردم این مملکت و خیانت به ملیت ایرانی است که اگر یک ریال از پول این مردم از سرمایه عمومی این مملکت در راه غیرتولیدی به این ترتیب به مصرف برسد خارج از این مملکت ضد مذهب نیستم و از خانواده روحانی و آخوند.
اما خصلت انقلابی جامعه ما این اجازه را نمی دهد اگر از این جهت بخواهید بگیرید اگر از جهت مکانیسم اقتصادی بخواهید قضیه را بررسی بکنید باز هم صحیح نیست نه براساس مبنای اقتصاد سوسیالیستی و نه براساس اقتصاد سرمایه داری هیچ کدام.
دسته سوم می گوید درآمد موقوفه را خرج روضه خوانی بکنید.
خیلی کارهای دیگر و واجب تر توی مملکت ما امروز هست در عصر انقلاب مملکت از روضه خوانی ما شصت هزار تومان در سال درآمد یک موقوفه را بخواهیم به روضه خوانی بدهیم تمام ایام سال باید روضه خوانی داشته باشیم.
پولها را متولی حیف و میل می کند بین خودمان بماند متولی به جای روضه خوانی به فلان رقاصه و فلان خواننده می دهد و مجلس عیش و عشرت هم درست می کند و شاید واقف هم خودش بدش نیاید.
من نمی دانم اگر روحی وجود داشته باشد خوب لذت می برد مثلاً خانم دلکش واسش بخواند بیشتر لذت می برد تا آشیخ کمره ای4 برایش بخواند نمی دانم بهرحال وقتی به آن دنیا رفتیم و ارتباطی برقرار شد می پرسیم چه می گویند.
ولی به هر حال این را می خواهم عرض کنم که همه این مطالبی که اکثرا واقف گفته در جهت منابع اجتماعی و اقتصادی امروز جامعه ما نیست.
هم آهنگ با ریتم پیشرفت ما نیست و درست مخالف کاربری انقلابی است.
اما خودمان را در این چهارچوب نگه داشته ایم.
فکر من این است که یک خط قرمز روی تمام اینها کشیده بشود فکر من این است که اگر در این مملکت آنچه که به عنوان سرمایه وجود دارد.
باید در خدمت اعتلای انقلابی این مملکت قرار بگیرد این فکر من است اما یک چیز هست و آن این است که برای رسیدن فکر من است اما یک چیز هست و آن این است که برای رسیدن به این هدف استراتژیکی باید بهترین تاکتیک را که توازن کافی و کامل داشته باشد مبتنی باشد بر شرایط زمان و مکان در نظر گرفت اما ما باید بدانیم که این تاکتیک در مراحلی ممکن است که در یک مرحله معین در یک پروسه.
از یک سیر تحول ممکن است که مخالف هدف استراتژیک حرکت بکند اما اگر مجموعه تاکتیک را در نظر بگیرید هدایت می کند جریان را به سوی آن هدف.
در میدان جنگ شما یک استراتژی دارید یک تاکتیک.
تاکتیک هایتان برای این اتخاذ می شود که شما را به هدف استراتژیکی خود برساند.
در خیلی از موارد شما عقب نشینی می کنید و حال این که این عقب نشینی نیست مثلاً فرض بفرمائید که تاکتیک حمله گازانبری.
مثلاً در حالی که مثلاً شما از وسط فرض بفرمائید ستونتون عقب نشسته اید و خوب پس تاکتیک ها به این شکل اتخاذ می شود مجموع این است که ما را به هدف می رساند.
این که هست در...
من این اعتقاد را دارم باید به نحوی با جامعه روحانیت راه آمد و بعد هم در شرایطی قرارش داد که نتواند عوام فریبی بکند من پنج شنبه که پیش آیت الله میلانی5 که بودم با همین صراحت به او گفتم : مرا می شناسید و نمی توانید بگوئید از دین برگشته و ملحد است واللّه بله اما این را بگویم که یک عده افراد نامرطوب، [نامربوط] رجاله، نفهم، بیسواد در لباس روحانیت درآمده اند و جامعه روحانی را امروز اصلاً متزلزل کرده اند.
گفتم اگر من امروز که یک سیویل هستم لباس سرهنگی بپوشم.
یا لباس سربازی می گیرند و پدرم را درمی آوردند که آقا تو باید تحت یک ضوابطی لباس نظامی تن کنی تنها جامعه روحانیت است که ضوابطی برای پوشیدن لباس ندارد.
ضوابطی قائل بشوید برای پوشیدن این لباس.
قدرت اجرایی شما بنده و سازمان اوقاف.
دستور را شما بدهید.
وقتی اجازه دادیم به حسن لباس را بپوشد خیلی از کارهایی که می دانیم منطقی است نمی توانیم بکنیم اما باید هدف ما باشد و تاکتیک ها را طوری انتخاب کنیم که به آن هدف برسیم بزرگترین اشکال ما در جریان فعالیتهای اجتماعی اصولاً به صورت وسیع عرض می کنم این است که افکار عمومی همیشه درست و صحیح قضاوت نمی کند اگر یک دستگاه رهبری بخواهد مطیع افکار عمومی بشود محکوم به زوال است.
اگر دستگاه رهبری فاصله زیاد هم از افکار عمومی بگیرد یعنی توجه منطقی به افکار عمومی نکند باز هم محکوم به فنا است.
افکار عمومی دو صورت دارد سکه ای است که دورو دارد یکی افکار عمومی ظاهر یکی افکار عمومی باطن.
ضرورت دارد.
افکار عمومی ظاهر قابل توجه برای اینکه زیربنای کار سیاسی قرار بگیرد نیست.
همه امروز در جامعه ما فریاد می زنند زنده باد انقلاب.
همه فریاد می زنند زنده باد شاهنشاه آریامهر.
اما آیا اینها همان افکار عمومی باطنی است.
یا امروز منافع من ایجاب می کند که این تظاهر را داشته باشیم من موقعی که معاون وزارت اطلاعات بودم تبلیغات دست من بود آمدم فرستادم میان مردم و نظرشان را خواستم.
برنامه هایی که من می خواستم بردارم که از نظر اصولی درست نبود و بعد هم به امر اعلیحضرت برداشته شد مثل برنامه ارتش به عنوان آدمی که سالهای متوالی در کار تبلیغات هستم برنامه ای که همه بالاتفاق گفته بودند عالی است برنامه ارتش بود بعد نامه بی امضایی نوشتند که چرا کثافت زدید مارش می زنید و غیره می دانید این دو حالت دارد که این افکار عمومی ظاهر و باطن این قدر فاصله پیدا می کند: دو علت یکی این است که منفعت طلبی و منفعت جویی چشم باطن را کور می کند دوم این که فرد ممکن است در شرایطی قرار بگیرد که بترسد، یعنی ترس موجب می شود که یارو از حقیقت بگریزد یکی منفعت طلبی به معنای وسیع کلمه یکی ترس به معنای وسیع کلمه آن وقت است که ما دچار اشتباه می شویم پشت میز اداری گرفتم نشستم هر که می آید می گوید حضرت دانشمند.
حضرت فلان شما سرتان و پاتان فلان جور ـ.
.
سالها بود که خواب دیدم شمایل شما را که تشریف می آورید ـ یک خورده که میدان بدهی می گوید امام زمان تویی آن وقت من هر کجا باشم به این منی که نباید دروغ گفت تلاش می کنم دروغ بگویم.
می گویم چی ـ می گویم ما را همه قبول دارند و از یک سرشت دیگری هستیم بحث دیگر است.
گول نخوریم وقتی گول خوردم می شوم ملعبه دست این افکار عمومی.
این افکار عمومی که بر چاپلوسی و تملق و ریا و دور از افکار عمومی واقعی قرار گرفته است می شوم ملعبه دست این.
معذرت می خواهم من آبستن او می شوم.
وقتی شدم هر چه او می خواهد من باید بکنم.
آنجا است که مرا می تواند به جایی ببرد که حتی خیانت بکنم به مملکت خودم و فکر می کنم که دارم خدمت می کنم.
دچار این اشتباه عظیمی که می گویم مصدق شد توی این مملکت.
این افکار عمومی ناسالم او را به جایی برد به سویی برد که به مرحله خیانت به مملکت هم رسید و باز هم خودش نفهمید دچار چه اشتباهی شده است او در سطح نخست وزیر برایش پیش می آید و بنده در سطح کارمندی دولت، بقال در سطح بقالی.
لذا باید توجه داشت که افکار عمومی ظاهر را اولاً از باطن جدا کرد و شناخت.
همیشه هم دنبال افکار عمومی نرفت همیشه قضاوت افکار عمومی درست نیست.
افکار عمومی را باید ساخت از آن زیاد فاصله نگرفت و باهاشم بود.
بر این اساس است که هدفها را وقتی تعیین کردیم، هدفها را وقتی شناختیم.
آن وقت باید اتخاذ تکلیف به شیوه ای باشد با توجه به همین مثلاً آموزش و پرورش در این مملکت هدف استراتژیک ندارد.
نمی داند چه می گوید آنچه می گوید اگر خودش یک بار دیگر بگوید تغییر می کند، می گوید اما نمی داند چه می گوید، مسلم بدانید برای اینکه هدف ندارد همینطور می گوید یک روز بنده پیشنهاد کردم به جناب نخست وزیر یک فرمی هست در شوروی فرم جالبی است.
ما باید از تجربیات دیگران استفاده کنیم چیزهای خوب آن را بگیریم و چیزهای بد آن را دور بریزیم.
در کنار هر دستگاه اجرایی در شوروی یک دستگاهی است به اصطلاح بر روی فکر یا بر روی مطالعه در آن زمینه ها بخصوص مثلاً شما بگیرید وزارت صنایع سنگین یک سکسیون در همین وزارتخانه در کنار این دستگاه وجود دارد که اینجا علمای فن اقتصاد صنایع سنگین در این واحد جمع شده اند فارغ از اینکه عضو این دستگاه باشند یا عضوی این وزارتخانه باشند یا پولی از این وزارتخانه بگیرند یا تابع رفتن و آمدن وزیر، معاون و مدیرکل و غیره باشند ـ متخصص این کارند اوستای این کارند این را انتخاب کرده اند ـ تحصیل و مطالعه مخصوص همین کار را دارد ایدئولوژی انقلابی را هم به او دادند پس سیاست فلسفی دستگاهش را هم خوب می شناسد می داند سیاست مملکتش چیست سیاست فکری چیست.
توی دنیا چه برود و چه هدفی را در سطح بین المللی تعقیب می کند اقتصاد، صنایع سنگین شوروی چه باید بوجود بیاورد و ده سال دیگر باید در چه شرایطی باشد.
چه مبارزه ای از نظر صنایع سنگین جهانی یا صنایع نظامی امروز در دنیا دارد بفرماید.
چه استراتژی نظامی امروز در خاورمیانه دارد.
چه استراتژی نظامی امروز در اروپای مرکزی دارد همه اینها مشخص است.
پس صنایع سنگین اتحاد شوروی با توجه به آن نکات اساسی در سیاست استراتژیک خودش در سیاست نظامی خودش در برداشتهای نظامی خودش در جهان بینی نظامی خودش تنظیم و تهیه می شود اما وزیری که می آید در رأس این وزارتخانه می نشیند لزوما نمی بایست متخصص باشد در امر صنایع سنگین.
اما کی باید متخصص باشد اون دختری که در کنارش دارد کار می کنند.
می ماند.
هیچ کاری هم به کار آنها ندارد طرح می گیرد و اجرا می کند هم بررسی می کند هم طرح می دهد و هم نظارت می کند گزارش کارش را هم می دهد به...
مرکزی حزب کمونیست گفتم یک همچین کاری بکنید بوجود بیاورید از همین وزارت آموزش و پرورش شروع بکنید.
مهمترین وظیفه را دارد این وزارت آموزش و پرورش فردای این مملکت در گرو این دستگاه است.
باید کرد که بداند چرخ این ماشین آموزش و پرورش ما در کدام جاده دارد حرکت می کند و کجا می خواهد برود.
نشده شاید مشکلاتی است این روش را آلمان در کشورهای دیگر هم گرفته اند بخصوص بنده با مطالعاتی که روی آلمان دارم از همین روش دارند استفاده می کنند و واقعا به نتایج بسیار خوبی رسیده اند.
خوب باید اگر توانستیم در اینجا هم یک روزی همین کار را بکنیم تا هدفها مشخص بشود.
سؤال ـ مسئله مالکیت را چه می کنید مشکلاتی است که داریم، اتخاذ تاکتیک یعنی اینکه همه این کارها را بتوانیم بکنیم و گزگ هم دست کسی ندهیم.
اصلاً نقش رهبری یعنی این اگر من و شما در مقام رهبری نتوانیم این معضلات را حل بکنیم این گره های کور را باز بکنیم من و شما با لبوفروش چه فرقی داریم چرا او نباشد چرا او وزیر نشود.
اگه یک روزی در سطح همان لبوفروش کار بکند چرا وزیر لبوفروش نباشد مسئله این است که ما باید یک چیزهایی را بدانیم و بتوانیم حل بکنیم که اون گروه رهبری کننده یک خصوصیات دیگری باید داشته باشد.
کیفیت دیگری باید داشته باشد.
همین است که هر کسی راحت نمی تواند از گروه رهبری شونده داخل گروه رهبری کننده بشود وای به حال جامعه ای که بناحق با تبعیض از راههای زیگزاک و غیره گروهی به دستگاه رهبری کننده راه پیدا بکنند آن وقت همین مسئله می شود که نمی تواند اتخاذ تاکتیک صحیح بکند و آن مشکلی است که فرمودید جنابعالی پیش می آید من آنچه که در قلبم بود به شما گفتم که می باید این ثروت عظیم را واقف اگر گفته است با خصوصیات و کیفیات انقلابی جامعه ما با کیفیت تحول در دنیای پیشتاز امروز بود هم آهنگ نیست و توازن ندارد اما به شما نگفتم من فردا می گویم واقف غلط کرد.
خیر.
من امروز نظر واقف را اعلام می کنم و اما آن را تفسیر می کنم به متولی می گویم به جای قنات خانه بسازیم و با آیت الله هم صحبت می کنم.
پول داده شده را کجا و به مشهد برود و برگردد...
قشری بله ـ استدلالی خیر.
با شیوه دیالکتیکی خیر.
این ثروت باید در راه اعتلای جامعه ایرانی و رفع احتیاجات عمومی به مصرف برسد امروز بزرگترین مشکل مسکن است اگر من بتوانم ثروت اوقاف را در راه خانه سازی به حرکت در بیاورم هم خدا راضی است و هم واقف راضی است و هم بزرگترین خدمت به جامعه اسلام و مردم و به آخرت و به دنیا شده است باید قبولاند و بعد در خط فروش یواش یواش جلو رفت اتخاذ این شیوه ها احتیاج به تفکر صحیح و دانش و بینش کافی دارد.
سؤال ـ آموزش و پرورش را هم ما در این دانشگاه از طریق استعماری بودن آن مطالعه می کنیم ما ضوابط استعماری آموزش و پرورش را که الان هست مطالعه می کنیم و راهی که یک آموزش و پرورش صحیح و منطبق با هدفهای مملکت باشد و موازین انقلاب باشد به ما یاد می دهند و تحقیق می کنیم و امیدوارم که به نتیجه خوب هم برسیم سؤال من این بود که انقلاب سفید در پندارهای همه افراد و همه سیستم اجتماعی چه تأثیری می گذارد و آیا همین تأثیری که بر پندارها می گذارد و روش تکنیک موجب نمی شود که این انقلاب کاربردیش تغییر بکند ما در این راه می رویم یا نه دکتر آزمون یک کمی بیشتر توضیح بدهید.
سئوال.
ما در استراتژی ملی معتقد هستیم که قدرت فرهنگی در یک جامعه ای به پندارهای اشخاص آن جامعه ارتباط دارد یعنی این پندارها به اضافه تکنیکی که برای رسیدن به مقصود انتخاب می کنید، روش کار را بر آن سیستم اجتماعی که هستند مشخص می کند و یک سیستم اجتماعی پیشرفته افرادی دارد که دارای پندارهای ارزش یابی شده در سطح بالاتر هستند ولی از این نظر این را مطرح می کنیم که انقلاب سفید یک مقدار ارزش پندارها را برای ما تغییر داده و یک مقدار دیگرش را همان طور که فرمودید قسمتی به قوانین مربوط است و قسمتی از آثار آن دوران استعمار در مملکت ما است و هنوز باقی است و مردم آن را نمی شناسند اینها بایستی تغییر بکنند تا انقلاب سفید معنی و مفهومش در نظر افراد تغییر بکند و بعد بتواند یک روشهای علمی و عینی بوجود بیاورد و مردم آن را عمل بکنند جواب ـ احسنت : حالا متوجه شدم شما یک مسئله خیلی اساسی را در بحث انقلاب مطرح کردید ـ مسئله ضوابط و ارزشها انقلاب همپای خودش یک سری ارزشهایی بوجود می آورد.
یک سری ضوابطی بوجود می آورد که این ارزشها و این ضوابط باید در مرحله اولرسیون در واقع بزرگ بشود و همه جا گیر بشود و هر ضابطه ای که بوجود می آورد جانشین یک ضابطه استعماری و کهن و پوسیده می شود خوب در این زمینه تو چند دقیقه من نمی توانم بحث کنم فرصت مناسب می خواهد ضمنا خوب به نظر ما بایستی یک جوری بحث کرد که انسان حقیقت را بگوید.
من شخصا اعتقاد هنوز ندارم که انقلاب ما در حدی که از نظر فکری.
از نظر معنوی و باطنی به اصطلاح موفق شده توانسته باشد ضوابطی انقلابی بوجود بیاورد.
بدبختانه یک مقدار ارزش در جامعه ما الان گم است ما یک کار بزرگی کرده ایم.
ما را در حد وسیع از ارزشهایی که قبلاً بوده است بخصوص در زمینه هایی.
مثلاً در زمینه شاید مکانیسم اقتصادی زیرا انقلاب ما واقعا باید گفت واژگون کرد اصول اقتصاد فئودالیستی را.
در این زمینه ارزشها را به طور کامل دگرگون کرد اما این ارزشها وقتی واقعا به صورت ارزشهای صددرصد قانونی از نظر فکر و عمل در جامعه پذیرفته می شوند که دستگاه قضایی ما هم به دنبالش باشد.
یعنی باید حتما یک توازنی پیدا بشود و در این کار ما بریدیم از یک مقدار ارزشهایی که وجود داشته هنوز درست وصل نشدیم به آن ارزشهایی که باید بوجود بیاید.
ما در یک حالت برزخ داریم می گذرانیم حالا برزخ را بهش می گوئیم دوره گذر از انحطاط به عالی ـ دوره گسستن از رژیم فاسد گذشته یا نظام فاسد گذشته یا مکانیزم درهم ریخته گذشته و پیوستن به نظام جدیدی که باید بوجود بیاید و دارد بوجود می آید و یک مقدار هم به وجود آمده و باید محکمتر و استوارتر و قطعی تر بشود و بیشتر جا بیافتد، درست بشود هنوز ارزشها در جامعه ما مشخص نیست.
ارزشهای انقلابی هنوز فرم مشخص خود را پیدا نکرده است به این جهت است که هنوز عوامل ضدانقلاب می توانند پشت میزهایی که باید برای سربازان انقلاب باشد به نشینند و عرض کنم که مشکلات افراد انقلابی را در بیاورند.
ماسک انقلاب به صورت بزنند ولی فی الواقع ضدانقلاب هستند با تمام وجودشان با فکرشان و با شعورشان ـ به این علت است که ما هنوز در دستگاهها عواملی داریم که قبل از انقلاب نقش حاکمیت داشته اند.
در حکومت بوده اند امروز هم در زمان انقلاب در حکومت هستند، هستند، نمی توانید بگوئید نیستند در مشاغل عمده هم هستند.
چرا این طور است برای اینکه آن ارزشهای انقلابی که شما روی آن دست می گذارید اینها هنوز مشخص نشده ـ اینها زمان می خواهد در مرحله اولوسیون باید اینها فرم پیدا کند مشخص بشود.
زمان هم می خواهد و اگر یک وقت زمان آن خیلی طولانی بشود آنوقت دست به یک کارهایی می زنند که حاد است و کار را جلو می اندازد مثلاً در چین این خیلی طول کشید و انقلاب فرهنگی در چین به این خاطر بود که ارزشهای انقلابی را صددرصد جایگزین بکنند حالا کاری نداریم که محتوی چیز دیگری بود.
روی ارزشها داریم صحبت می کنیم...
مجبور هستیم در واقع یک روش های کمی تندتر را بپذیریم.
به همین جهت است که یکی از شایعات که همه جا توی هر گوشه و کنار می شنویم این است که اعلیحضرت تصمیمات جدیدی خواهند گرفت و یک تک خال انقلابی جدیدی به زمین خواهند زد.
همه این را احساس می کنند.
به بینید محیط جامعه ما این را احساس می کند که یک تحول انقلابی دیگری یک حرکت انقلابی دیگری در جامعه ما پیدا خواهد شد این را احساس می کنید می دانید مفهوم آن چیست.
مفهوم آن این است که شکل و مضمون در شرایط کنونی در جامعه ما همدیگر را جذب نمی کنند.
شکل و مضمون با هم فاصله دارد.
چه وقت انقلاب می شود، زمانی که فاصله شکل و مضمون به حد غیرقابل تحمل رسیده باشد چه وقت احساس می شود احتیاج داریم به یک دگرگونی زمانی که شکل و مضمون در یک جهت نرسیده اند.
با هم فاصله دارند جهاتشان متفاوت است ارزشهای انقلابی بهترین بحث در کاتگوری انقلاب است تا زمانی که ارزشهای انقلابی مشخص نشده اند عمل انقلابی صورت نمی گیرد.
مهره ها مهره های انقلابی نخواهند بود.

توضیحات سند:

1ـ سپهبد قاسم خزائی، فرزند حسین، برابر سوابق موجود، نامبرده در سال 1313 ه ش در ارتش استخدام شد و دوره های دانشکده افسری، توپخانه در فرانسه، فرماندهی و ستاد، دانشگاه جنگ در بلژیک و دانشکده حقوق علوم سیاسی را طی نمود و فرمانده مرکز توپخانه اصفهان، فرمانده دانشکده افسری، رئیس اداره طرح ستاد بزرگ ارتشتاران، فرمانده دانشگاه پدافند ملی بود.
در سال 53 با درجه تیمسار سپهبدی معاون نخست وزیر و رئیس سازمان بسیج و آمادگی ملی بود و نشانهای آذرآبادگان و لیاقت، 28 مرداد، افتخار، تاج، همایون و تاجگذاری نیز دریافت کرد و در سال 56 تلگرام تبریک و شادباش برای هویدا ارسال نمود.
ـ اسناد ساواک، پرونده انفرادی.
2ـ ولادیمیرایلیچ لنین، نام خانوادگی واقعی وی یولیانوو بود اما هنگام شرکت در فعالیتهای محرمانه سیاسی در سال 1901 نام مستعار لنین را برگزید و از آن پس نیز همین نام بر روی او باقی ماند.
او در 22 آوریل سال 1870 میلادی در سیمبریک، که بعدا به افتخار او یولیانووسک نام گرفت، به دنیا آمد.
در سال 1887 برادر بزرگش به اتهام شرکت در توطئه قتل علیه تزار روسیه دستگیر و اعدام شد.
در آن زمان بنا به علل سیاسی و اختلاف طبقاتی شدید و عدم وجود حقوق اساسی برای شهروندان، بیشتر مردم از حکومت وقت ناراضی بودند و اعضای جوانتر طبقه متوسط، که لنین هم جزو آنها بود، با تشکیل گروههای سیاسی سعی داشتند تغییراتی در جامعه به وجود آورند.
لنین خود به مطالعه دقیق آثار «کارل مارکس»، یکی از بنیان گذاران نظریه کمونیسم پرداخت.
مارکس معتقد بود که مردم نباید دارای مغازه، کارخانه، زمین و املاک دیگر به صورت شخصی باشند و طبقه کارگر بایستی طی انقلابی این دارایی ها را تصرف کرده و در اختیار عموم مردم قرار دهد.
لنین شدیدا تحت تأثیر این افکار قرار گرفت و بر آن شد که در روسیه انقلابی کمونیستی به راه اندازد.
وی ابتدا به عنوان وکیل مشغول به کار شد.
سپس در 1893 به سن پترزبورگ رفت و رهبری انقلابیون را به دست گرفت.
او دو سال بعد دستگیر و به سیبری تبعید شد و در آنجا ازدواج کرد.
در سال 1900، پس از اتمام دوران تبعیدش، به شهرهای مختلف اروپایی، منجمله لندن سفر کرد و در آنجا روزنامه ای انقلابی به نام ISKRA(به معنی جرقه) منتشر ساخت که به طور مخفیانه به روسیه می فرستاد.
سه سال بعد، یکی از احزاب انقلابی روسیه موسوم به حزب سوسیال دموکرات کارگران روسیه در لندن جلسه ای تشکیل داد که لنین نقش بسیار مهمی در تشکیل و روند آن به عهده گرفت.
این حزب خود به دو شاخه تجزیه شد: گروه اکثریت یا بلشویک به رهبری لنین و گروه اقلیت یا منشویک.
لنین در سال 1905 به علت بروز یک سری شورشهای انقلابی در روسیه، به کشورش بازگشت و فعالیتهای سیاسی خود را در خفا از سرگرفت.
دو سال بعد به کشور سوئیس گریخت و تا سال 1917 در خارج از کشور باقی ماند، ولی به رهبری فعالیتهای انقلابی ادامه داد.
در فوریه 1917 که دولتهای روسیه و آلمان در حال جنگ بودند انقلاب در«سن پترزبورگ»، مسکو و سایر شهرهای بزرگ آغاز شد.
تزار از رأس قدرت برکنار گشت و حکومتی موقت بر روی کار آمد.
در این میان لنین در آوریل 1917 با کمک حکومت آلمان وارد روسیه شد و بلافاصله رهبری مبارزات برای دستیابی بلشویکها به قدرت را بدست گرفت.
وی در نوامبر همان سال به قدرت رسید و رئیس حکومت جدید روسیه شد، و بدین ترتیب اولین حکومت کمونیستی در جهان به وجود آمد.
لنین در سال 1924 چشم از جهان فرو بست و جسدش جهت نگهداری مومیایی گردید و در مقبره ای مرمرین در مسکو در معرض نمایش گذاشته شد.
ر.ک : دائره المعارف بزرگ زرین، ج 2، ص 1427 و 1428.
3ـ نیکیتا خروشچف، رهبر و سیاستمدار اتحاد جماهیر شوروی، در سال 1894 میلادی بدنیا آمد او در سال 1958 به نخست وزیری کشورش رسید.
پس از مرگ استالین به عنوان رهبر و دبیر اول حزب کمونیست شوروی قدرت را در اختیار گرفت.
وی تز معروف همزیستی مسالمت آمیز را جایگزین سیاستهای جنگ طلبانه و خصمانه استالین نمود و در میان رهبران غرب به چهره صلح دوست معروف شد.
خروشچف در سال 1971 میلادی درگذشت.
ر.ک : سیمای نامداران، حسام الدین امامی، ص 331.
4ـ حاج میرزا خلیل کمره ای در سال 1317 قمری 1277 ه ش در کمره از توابع اراک به دنیا آمد.
در سال 1337 ق (1297 ه ش)، به حوزه علمیه اراک ملحق شد و جزو اولین شاگردان مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری بود.
در سال 1340 (1300 ه ش) قمری در قم ساکن شد و به تحصیل سطوح و فقه و اصول پرداخت و سپس در قم به تدریس سطوح و تفسیر و فلسفه پرداخت.
وی در سال 1341 ق (1310 ه ش) در رابطه با کشف حجاب به دستور رضا خان دستگیر و زندانی شد.
آیت الله کمره ای در سال 1371 قمری (1331 ه ش) در کراچی به سمت ریاست مؤتمر اسلامی انتخاب گردید و بار دوم در سال 1379 قمری در مؤتمر اردن شرکت کرد و در پایان مؤتمر با اشاره مرحوم آیت الله العظمی بروجردی همراه با مرحوم آیت الله طالقانی با شیخ شلتوت ـ مفتی اهل سنت ـ دیدار و گفتگو کرد و در سال 1380 قمری (1340 ه ش) در مکّه معظمه در مؤتمر عالم اسلامی شرکت و به ریاست مؤتمر برگزیده شد.
وی در شروع انقلاب اسلامی همگام با توده مردم مسلمان ایران حرکت نمود و در راه پیمایی تاسوعای 1357 ش به اتفاق مرحوم آیت الله طالقانی شرکت جست.
آیت الله کمره ای مولف بیش از 67 اثر علمی است که از آن جمله می توان از تفسیر سوره نور ـ هفتاد و دو تن ـ مسلم بن عقیل ـ شرح نهج البلاغه، ملکه اسلام، نوید اسلام، مسجد الحرام، دوره نهج البلاغه در 23 جلد و...
نام برد.
سرانجام آیت الله حاج میرزا خلیل کمره ای در سن 88 سالگی پس از 5 سال بیماری سخت بدرود حیات گفت.
ر.ک : وقایع اتفاقیه و شرح احوال رجال، ج 2، ص 621.
5ـ آیت الله العظمی حاج سید محمد هادی حسینی میلانی، فرزند سید جعفر، در شب هفتم محرم سال 1313 قمری در نجف اشرف به دنیا آمد.
پس از تحصیلات مقدماتی نزد مرحوم آقا میرزا ابراهیم همدانی و آخوند خراسانی، ملا حسن تبریزی و تحصیل اصول از آیت الله شریعت اصفهانی و مرحوم نائینی و آقا ضیاءالدین عراقی و تحصیل فقه از مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد حسن اصفهانی به درجه اجتهاد رسید و نزدیک به 60 (شصت) سال در نجف اشرف، کربلا، مشهد مقدس به تدریس پرداخت.
وی در سال 1373 قمری در مشهد مقدس اقامت گزید و حوزه علمیه خراسان را اداره می نمود.
بسیاری از مؤسسات خیریه به راهنمایی وی در داخل و خارج کشور بنیاد گردیده است.
از آیت اله میلانی آثار و تألیفاتی بر جای مانده است که از جمله می توان به شرح استدلالی کتاب الصلوۀ، کتاب استدلالی فی الجاره، رساله در تحقیق صلوۀ جمعه، کتاب فی الفقه و رساله توضیح المسایل و...
اشاره داشت.
سرانجام آیت الله میلانی ظهر روز جمعه سی ام ماه رجب سال 1395 قمری برابر با 17 مرداد ماه 1354 در سن 83 سالگی چشم از جهان پوشید و پیکر آن مرحوم پس از تشییع در جوار مرقد مطهر حضرت رضا(ع) در دارالفیض مبارکه به خاک سپرده شد.
ر.ک : آیت الله العظمی حاج سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج 3، تهران، بررسیهای تاریخی، 1380.
شرح احوال رجال، ج 2، ص 741.

منبع:

کتاب منوچهر آزمون به روایت اسناد ساواک صفحه 292































صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.