تاریخ سند: 8 آذر 1357
متن سند:
تعالی شأنه و به نستعین
ریاست
در موضوع پرونده شماره = 1266 = 36
اینجانب شیخ جهانبخش معروف بمحمد تعمیرکاری و کمیسیون حفظ اجتماعی ایلام صادره موره 4 /10 /36 دادستان دادگاه شعبه سوم کرمانشاه رأی کمیسیون را قطعی نموده است و چند مطلب ذکر نموده اولاً گفته پژوهشخواه تقاضای صدور رأی بر له خودخواسته تقاضا نکردم و گفتم طبق وجدان رأی بدهید و ثانیاً گفته بود متهم اعتراض موجه و مأثری [مؤثری] بعمل نیاورده تا مورد رسیدگی شود ج ـ اعتراض کافی بوده و مستدل شما چرا علت عدم تأثیر ذکر نکرده بودید بعلاوه شما طبق گزارش شماره 11 /4ـ 57 ـ30 /9 /36 محرمانه شهربانی ایلام رأی صادره شده و ثالثاً طبق گزارش و رأی دادگاه گفته شده است که مردم را به ضدیت با یکدیگر تحریک نموده بنحویکه موجب اخلال گردیده.
ج ـ کدام ضدیت و آن عمل چه بوده و و دو دسته کیا هستند آیا تبلیغ نمودن قرآن و احکام اسلام این اخلال نظم است یا این امنیتآور است و آیا بحث مذهبی در جلسه و مکان غیرمسلمانان بوده و افراد غیرمذهبی در میان بوده وآنها نزاع شروع کردند یا اینکه شب عاشورای سال 98 هجری بوده و همه مسلمانان بودهاند و بحث مذهبی عنوان شده، رابعاً دادگاه گفته عمل مشارالیه با ماده قانونی و صدور حکم بر اقامت نامبرده اشکالی ملحوظ نیست.
این ماده قانون که گفتهاید در کدام کتاب قانون مملکت است که آخوند و روحانی و مبلغ احکام مذهب اسلامی باید تبعید شود یا ممنوع از تبلیغ شود و اما ماده 2 قانون جزائی سال 1336 ص 494 لایحه قانون حفظ امنیت اجتماعی مصوب 36 و 37 و 39 ماده 2 وظائف کمیسیون مزبور را ذکر میکند الف ـ رسیدگی بعمل شخص در شهرها و دهات اگر سلب آسایش و اخلال نظم فراهم سازد ب ـ رسیدگی بعمل شخص یا اشخاصی که امتناع از ورود مالک[،] در امورخرید و فروش مواد مخدری دخالت نموده اینها اصلاً مربوط به مبلغ اسلامی و شخص روحانی نیست و بما ربطی ندارد بعلاوه با توجه باصل اول و دوم متمم قانون اساسی مصوب 1276 ص 17 باید صریحاً و آشکارا از اسلام ترویج و تبلیغ بشود و تمام امور باید با وفق قانون اسلام باشد و آیا کدام اخلال شده و کدام ضدیت بین افراد شده بحث درباره مذهب اسلام بوده والله خیرالحاکمین خداوند بهترین حکمکنندگان است و خداوند در کمینگاه است و روز قیامت سریرها و عملها و کارها روشن میشود و انسان در گروگاه عمل خود میباشد.
با تقدیم احترام شیخ جهانبخش معروف بمحمد تعمیرکاری
منبع:
کتاب
حجتالاسلام تعمیرکاری به روایت اسناد ساواک صفحه 251