صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

جناب آقای نخست‌وزیر. پس از تقدیم عرض سلام و ارادت

جناب آقای نخست‌وزیر. پس از تقدیم عرض سلام و ارادت


متن سند:

لوس‌آنجلس 19 دسامبر
جناب آقای نخست‌وزیر. پس از تقدیم عرض سلام و ارادت
اولاً باید به عرض عالی برسانم که مصاحبه جنابعالی درباره استخدام فارغ‌التحصیلان ایرانی برای دانشگاه‌های ‌ولایات در میان دانشجویان در اینجا حسن اثر بسیار داشت. ولی بنده می‌خواستم از حضرتعالی استدعا کنم دستور بفرمائید متن مصاحبه به ضمیمه طرح یا تصویب‌نامه برای سرپرستی‌ها فرستاده شود تا سرپرستی‌ها رونوشت آن را برای کسانی که به دریافت درجات دکتری یا مَستر نائل شده‌اند ارسال دارند تا آنها بدانند که مطلب کاملاً جدی است. اما مطلبی که می‌خواستم به عرض عالی برسانم اینست که اینجانب به هر دانشگاهی که رفته‌ام سعی کرده‌ام پس از مذاکره با مشاور دانشجویان خارجی با دانشجویان ایرانی ملاقات و مذاکره کنم چه در شرق آمریکا‌‌. کلمبیا. هاروارد. پنسیلونیا و بریستون و یِل و چه در واشینگتن و شیکاگو و چه در کالیفرنیا که فعلاً در آنجا هستم از مذاکره با آنها به نتایجی رسیده‌ام که شرح تفصیلی آن را در ماه آینده در تهران معروض خواهم داشت ولی آنچه به نحو اجمالی می‌توان گفت اینست:
دانشجویان در آمریکا‌‌ دو دسته‌اند و از این جهت به کلی وضع آنها با وضع دانشجویان ایرانی در اروپا متفاوت است. یک دسته که محصل واقعی‌اند و دسته دیگر که کار می‌کنند و اغلب به کارهای بی‌اهمیت مشغولند و تحصیل نمی‌کنند. اغلب سروصداها و تظاهرات تند و زننده به توسط این اشخاص صورت می‌گیرد. در صورتی که دسته دیگر که محصل واقعی می‌باشند اگر هم دارای افکار سیاسی هستند خیلی متین‌تر و سنجیده‌ترند و بحث و مذاکره با آنها بسیار نتیجه بخش است. این جوان‌ها کاملاً آماده مراجعت و کار و خدمت برای کشور می‌باشند ولی نظام زندگی آمریکا‌‌یی‌‌ چه در دانشگاه و چه در خارج از آن آنها را به نحوی از جهت فکری و روحی پرورش داده است که باید همه چیز برای آنها روشن باشد. آنها به یک نظم و ترتیبی عادت کرده‌اند که مایلند وضع شغل و کار و وظائف و مسئولیت و مخصوصاً وضع آینده را خیلی مشخص و بدون ابهام بدانند و طبیعی است وقتی با چنین روحیه‌ای با محیط ایران و با روحیه باری به هرجهت و اینکه چو فردا شود فکر فردا کنیم روبرو می‌شوند دچار نگرانی و دلهره می‌شوند. و به تشخیص اینجانب این مطلب خیلی عمیق‌تر از طرز تفکر سیاسی آنهاست. مخالفت آنها با رژیم و دستگاه دولتی مظهر حس عصیان آنها با کلیه اموری است که به خیال خودشان مضر و مخل پیشرفت است. آنها ندانسته و غیرمستقیم جامعه را محکوم می‌کنند. در مقابل سرعت و دقت و نظم و ترتیب جامعه آمریکا‌‌یی‌‌، کندی و ولنگاری و بی‌نظمی و کم‌کاری و تشریفات بی‌جا را در جامعه طی می‌کنند و چون به ریشه‌ها و عوامل قدیمی و تاریخی آن توجه ندارند لاجرم دستگاه حاکمه را محکوم می‌کنند. دیگر اینکه چون این جوان‌ها به عکس کسانی که در بیست سال قبل به آمریکا‌‌ آمده‌اند و اکثراً از خانواده‌های ‌ثروتمند و سرشناس بوده‌اند، از طبقات متوسط و بیشتر اهالی شهرستان‌ها می‌باشند در نتیجه از مراجعه به دستگاه‌های ‌دولتی در تهران وحشت دارند. آنها تصور می‌کنند در تهران انجام هر کاری احتیاج به نفوذ و روابط شخصی دارد و چون تبلیغات سیاسی مخالف زیاد شده است خیلی بیش از آنچه واقعیت دارد دستگاه اداری را خراب و فاسد می‌پندارند و از دستگاه‌های ‌انتظامی و سازمان امنیت بیم و نگرانی بی‌حد و مبالغه‌آمیز دارند و نشناختن زندگی واقعی ایران سبب شده است که حتی کسانی که مطلقاً دارای افکار سیاسی نیستند بر اثر تبلیغات اشخاص افراطی گمان کنند که هیچ امنیتی برای افراد در ایران وجود نداشته و هر شخصی بی‌دلیل یا با دلیل دائماً در معرض مخاطره است.
همانطوری که عرض شد ریشه اصلی این روحیه بی‌اطلاعی آنهاست. بنده همین روز گذشته که روز تعطیل بود در محل اتحادیه دانشجویان لوس‌آنجلس که خیلی هم تند و افراطی‌اند رفتم و در حدود شش ساعت متوالی برای بیش از هشتاد نفر از کسانی که تقریباً تحصیلاتشان را تمام کرده‌اند صحبت کردم و به سئوالاتشان پاسخ گفتم. خیلی از مطالب را برای آنها تشریح کردم. خیلی از اشتباهاتشان را برطرف کردم. اثرات اصلاحات ارضی را طبق تحقیقاتی که ما در موسسه کرده‌ایم و سپاه دانش و تحولات اخیر ایران را برایشان گفتم. غیرواقعی بودن فلسفه انقلاب را که عده‌ای در مغز آنها کرده‌اند با بیان وضع یک یک طبقات اجتماعی برای آنها تجزیه و تحلیل کردم و معنی انقلاب واقعی در یک کشور توسعه‌نیافته را که عبارت از یک مبارزه و جهاد دائمی با جهل با خرافات با ولنگاری با خودخواهی‌های ‌فردی با نداشتن روحیه همکاری است برایشان گفتم و مفهوم واقعی آزادی را که شکفتن آن مربوط به محیط مساعد است برای آنها توضیح دادم و تلاش‌ها و مجاهدات خودم را در چهار سال پیش برای آنها گفتم که چگونه کسانی که مدعی آزادیخواهی بودند حدود را نشناختند و محیط دانشگاه را بدون در نظر گرفتن اوضاع و احوال مملکت به خلوتگاه افکار نپخته افراطی بدل کردند و حریم و حرمت و استقلال دانشگاه را وسیله قرار دادند و در نتیجه وقایع اول بهمن و تعطیل دوماهه دانشگاه را باعث شدند. باور بفرمائید در یک ساعت آخر کوچکترین اعتراض و انتقادی از کسی شنیده نشد و همه در یک سکوت تمکین‌آمیز فرو رفتند. و من باید بگویم با سال‌ها تجربه معلمی و ایراد سخنرانی‌های ‌زیاد هیچ وقت تاکنون چنین عطشی را از طرف یک عده که طالب شنیدن مطالبی که حتی اکثراً با افکار آنها مغایرت داشت ندیده بودم. در پایان جلسه باز عده‌ای سراغم آمدند که جلسه دیگری با آنها داشته باشیم.
منظور بنده از ذکر جلسه مزبور این است که بگویم اکثر این جوان‌ها (یعنی آنها که درس می‌خوانند) افراد پاک طینت و وطن پرستی هستند که کاملاً تحت تأثیر صداقت و منطق قرار می‌گیرند ولی تاکنون کمتر با صداقت و منطق و از دریچه چشم خود آنها کسی با آنها صحبت کرده است. اینها اغلب خودشان را فرزندانی می‌دانند که پدر و مادر آنها را به حال خود رها کرده‌اند. بنابراین باید سعی کرد که از میان دانشگاهیان و روشنفکران ایران هرچه بیشتر به آمریکا‌‌ سفر کنند و با این جوان‌ها تماس حاصل کنند. این جوان‌ها همانقدر ممکن است به اوضاع ایران بدبین شوند و فراری از کشور باشند که ممکن است خوش‌بین و علاقمند به بازگشت گردند. در برکلی (سانفرانسیسکو) بعد از صحبت بنده فردای آن روز شنیدم انجمن دانشجویان از اعضاء خود دعوت رسمی کرده است که جلسه تشکیل بدهند و دلایلی را که من ذکر کردم مطرح کنند و به دنبال فلسفه بازگشت بروند نه ماندن و مبارزه کردن با رژیم که بی‌نتیجه است.
ولی نتیجه‌ای که می‌خواستم از ذکر این مطالب بگیرم این بود که به عقیده اینجانب هدف دولت باید روشن کردن افکار افراد تحصیل کرده و جلب نظر آنها به بازگشت به کشور باشد. باید نشریه‌های ‌سنگین و متین برای آنها فرستاد و به زبان خودشان با آنها گفتگو کرد و مخصوصاً در صدد تشویق افراد برجسته بود. یکی از سلاح‌های تبلیغاتی افراد افراطی اینست که می‌گویند از آنجا که دولت به سرنوشت مملکت و نسل آینده بی‌اعتناست لذا موفقیت یا عدم موفقیت علمی دانشجویان برای دولت ایران یکسان است. دلیل این مدعا را در این می‌دانند که دولت هیچ توجهی به وضع افراد نخبه و برگزیده که به مقامات مهم علمی در آمریکا‌‌ رسیده‌اند ندارد و حتی شغل و مقام این افراد را به رسمیت نمی‌شناسد تا آنها بتوانند با در دست داشتن گذرنامه عادی ارتباط خودشان را با مملکت حفظ کنند و در نتیجه چنین افرادی به تابعیت آمریکا‌‌ درآمده و با ایران قطع علاقه می‌کنند. در صورتی که کشورهای دیگر همیشه با دانشجویان خودشان که در دانشگاه‌ها و مراکز علمی آمریکا‌‌ به کار مشغولند روابط بسیار نزدیک برقرار کرده و از راه مکاتبه و دعوت‌های ‌گوناگون می‌کوشند تا آنها را علاقمند به بازگشت به موطن خود نگه دارند.
همانطور که در نامه‌های ‌قبل عرض شد این اقامت افراد متخصص دیگر کشورها در آمریکا‌‌ مختص به ایران نیست از انگلستان گرفته تا کشورهای آمریکا‌‌ی جنوبی و هند و پاکستان همه به آن دچارند و اکثر این کشورها در این باره تلاش‌ها می‌کنند و میسیون‌های ‌گوناگون به آمریکا‌‌ می‌فرستند و تاکنون طرح‌های ‌مختلفی را در این مورد عملی کرده‌اند از آن جمله است هند که افراد برجسته مهندس را به هر نحوی شده است متقاعد به بازگشت می‌کنند و اخیراً پاکستان هم برنامه‌ای در این زمینه آغاز کرده است. به هر صورت همه دارای یک سیاست و خط مشی معین می‌باشند و بنده هم جزء مطالعاتم برای دولت و همچنین برای صندوق مخصوصی مطالعه این برنامه را قرار داده و درباره آن بررسی می‌کنم و در این‌باره پیشنهادهائی برای دولت تهیه کرده‌ام که از چه راه‌هائی می‌توان افراد کارشناس را متوجه مملکت نمود و در آنها شوق بازگشت به وجود آورد یعنی از طرق مختلف از قبیل تسهیلات استخدامی یا دعوت‌های ‌دانشگاهی به مدت یک سال برای کسانی که در اینجا مرخصی یک ساله دارند و چاپ و انتشار رساله‌ها و تحقیقات آنان به توسط دانشگاه‌ها یا خود دولت که در حقیقت سنگ اول بنای سازمان تحقیقاتی کشور خواهد بود و از این قبیل اقدامات لازم است تا این قبیل اشخاص احساس دلبستگی بیشتری نسبت به مملکت بکنند. ضمناً باید به این مطلب هم توجه کرد که برای اجرای نظریه «میان بر» جنابعالی ما به کسانی احتیاج داریم که با آگاهی از علوم پیشرفته غربی بتوانند طریقه‌های ‌جدیدی را در پیشرفت صنایع و اقتصاد مملکت به وجود آورند و نتیجه مطالعه prospective را عملی کنند.
خبر تشکیل دانشگاه صنعتی آریامهر در میان دانشجویان ایرانی علاقه جدیدی برانگیخته است و مرتباً در این باره از بنده سئوالاتی می‌کنند و بنده هم همین اقدام را به عنوان نمونه‌ای از علاقه شخص شاهنشاه و دولت به استفاده از علم و تجربه جوانان کشور به منظور تربیت کادر فنی در داخل مملکت ذکر کرده‌ام.
دانشگاه پهلوی اخیراً اقدام به استخدام چند استاد در رشته‌های ‌علوم کرده است که اثر خوبی داشته است. در این قسمت متأسفانه دست و پای دانشگاه تهران به دلائل استخدامی بسته است. هرچند از بین بردن کرسی‌ها راه را کمی بیشتر باز کرده است ولی متأسفانه با وجود تلاش دکتر صالح مقاومت نسل قبلی در میدان دادن به جوان‌ها و تبدیل رویه از کهنه به نو موجب وحشت تحصیل‌کرده‌های ‌خارج است ولی ورود عده جدید به دانشگاه تهران یک امر حیاتی است و امیدوارم با کمک جنابعالی امتیازات استخدامی برای دانشگاه تهران به وجود آید تا جاذبه دانشگاه تهران که امکانات زیادی در اختیار دارد برای جوان‌های ‌تحصیل کرده خارج بیشتر شود. اما این موسسات جوان نظیر دانشگاه پهلوی و دانشگاه آریامهر و دانشگاه ملی می‌توانند به خوبی علاقه کافی در تحصیل‌کرده‌های ‌خارج برانگیزند چون دیگر در این موسسات وحشتی از افراد سابقه‌دار که به نظر جوان‌ها مانع کار علمی جدید هستند وجود ندارد.
مطلب را خلاصه می‌کنم پس از سه ماه اقامت و مطالعه دائم در وضع دانشگاه‌ها و زندگی علمی در آمریکا‌‌ آنچه بیشتر از هر اطلاع و معرفت جدید برای اینجانب دلکش و لذت‌بخش بود شناسائی و در حقیقت کشف گروهی از تحصیل‌کرده‌های ‌خوب ایرانی بود که همه آنها با عزت و احترام و شأن کافی در آمریکا‌‌ به کار مشغولند. اکثر این افراد نه وارد در دسته‌بندی‌های ‌سیاسی می‌باشند و نه دارای افکار شدید و نامعقولند. دلبستگی و احترامی که نسبت به آزادی در آمریکا‌‌ به آنها آموخته‌اند کاملاً قابل قبول جامعه و رژیم سیاسی کشور ما است. اینها فقط طالب کار و تأمین شرایط برای عملی کردن معلومات خودشان می‌باشند.
البته باید توجه داشت که به همان اندازه که طالب کار جدی و مثبت هستند به همان اندازه هم از اتلاف وقت و تشریفات زاید فراری می‌باشند ولی تصدیق خواهید فرمود که ما باید این وسائل را فراهم کنیم چون این افراد برجسته که تعداد آنها از چندین صد نفر فعلاً تجاوز نمی‌کند ولی در آتیه بیشتر خواهد شد در حقیقت برگشت و ماحصل صدها میلیون دلار است که ملت و دولت ایران طی بیست سال تحمل کرده است و جبران زندگی نابسامان هزاران دانشجوئی است که بدون هدایت و راهنمائی یا از روی جهل پدر و مادر و یا از روی بی‌بندوباری دستگاه فرهنگی ما در این مدت به آمریکا‌‌ آمده‌اند و خلاصه جبران کلیه صدماتی است در این سال‌های ‌اخیر مسئله تحصیل در خارج به کشور زده است. بنده هیچ دلیلی نمی‌بینم که ایران با آن همه امکانات و حسن نیت دستگاه رهبری‌اش پس از فُرمُز و کره سومین کشوری باشد که به آمریکا‌‌ افراد تحصیل کرده و متخصص به عنوان مهاجر بفرستد. البته حساب کشورهای اروپائی جداست برای آنها که همه مراحل اولیه رشد اقتصادی را پشت سر گذاشته‌اند مهاجرت کارشناسانشان به آمریکا‌‌ آنقدر خسارت به بار نمی‌آورد.
چون اطمینان دارم به اصل فکر اعتقاد دارید کلیه طریقه‌های ‌عملی را که در این مسافرت به آن پی‌برده‌ام و راه‌هائی را که در مطالعه مربوط به صندوق مخصوصی امید پیدا کردن آن را دارم در بازگشت به ایران به عرض عالی خواهم رسانید.
دیگر اینکه مسئله نظام وظیفه که بسیار مهم است باید مورد مطالعه قرار گیرد. دکتر صالح به بنده گفته است که سازمان RoTc مطالعه کنم مشغول مطالعه آن می‌باشم. ضمناً می‌خواستم یادآوری کنم که مهندس نفیسی گزارش مفصلی چند ماه پیش راجع به وضع دانشجویان داده بود که به نظر بنده بسیار دقیق و سنجیده آمد. گویا یک نسخه که به حضور عالی تقدیم شده است پیش آقای دکتر نیک‌پی می‌باشد. به هر صورت این گزارش شایسته امعان نظر کامل است مخصوصاً معافیت نظام و یا راه‌های ‌جدیدی برای فارغ التحصیلان خارج از کشور.
بنده هنوز تکلیفم با یونسکو و صندوق مخصوص روشن نشده است. چون یونسکو مدعی است بنده باید برنامه‌ام را تا اوائل فوریه در آمریکا‌‌ تمام کنم و آنگاه به مأموریت صندوق مخصوص بروم. بنده گفته‌ام ابداً حاضر نیستم بیش از چهار ماه از ایران دور بمانم. از قرار معلوم یونسکو که باید قبل از هر دستگاهی به مسئله Blame Dsame توجه می‌کرد از اینکه صندوق مخصوص در این‌باره پیش‌قدم شده است و خودش هم تاکنون کاری در این مورد نکرده است از این مأموریت بنده خوشنود نیست. ولی صندوق مخصوص چون فقط به این موسسات پول می‌دهد و مثل دیگر موسسات یک بورکراسی نیست که از تغییر و انتقاد بهراسد سخت در این باره اصرار دارد. در هر حال بنده در صورتی که یونسکو با صندوق مخصوص موافقت نکند هرچه زودتر به ایران بازخواهم گشت و مأموریتم را برای صندوق مخصوص از ایران و پاکستان شروع خواهم کرد و این کار بیش از چند هفته‌ای به طول نخاهد‌‌[نخواهد] انجامید. چون تقریباً اصول نظریه‌ها و پیشنهاداتم حاضر است و مطالعات اصلی را تمام کرده‌ام.
در هر حال با پشتیبانی جنابعالی بنده این کار (یعنی به جای اعزام کارشناس سعی در بازگردانیدن متخصصین به کشور خودشان) را دنبال خواهم کرد ولو اینکه موجب ناراحتی دستگاه‌های ‌کارشناس‌پرور گردد. چون به عقیده اینجانب یکی از دلائل فرار جوان‌ها از کشور خودشان امتیازاتی است که اصولاً خارجیان در آن کشور دارند. این همان کاری است که خود جنابعالی در شرکت نفت با علاقه دنبال می‌کردید. از اطاله کلام معذرت می‌خواهم.
آرزوی موفقیت جنابعالی را در کلیه امور دارم.
ارادتمند. احسان نراقی


منبع:

کتاب احسان نراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 153






صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.