مراسم فرخنده تاجگذاری اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر
و علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران
متن سند:
مراسم فرخنده تاجگذاری اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر
و علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران
ساعت 11 و1 دقیقه روز پنجشنبه چهارم آبان بود، شاهنشاه آریامهر با قرار دادن تاج پهلوی بر تارک مبارک، به یک آرزوی ملت ایران جامه عمل پوشاندند. زیرا این مراسمی بود که ملت ایران از سالها قبل با بی صبری در انتظار آن بسر میبرد.
با انجام مراسم فرخنده تاجگذاری، فصل تازهای در تاریخ این کشور کهنسال که گهواره تمدن جهانی است آغاز شد و شاهنشاه خردمندی که در پرتو اندیشههای سازندهاش مردم این سرزمین زندگی شادمانهای یافتهاند، پس ازسالهای سال که بار اندوه ملتی را بر قلب مهربان خویش داشتند، با بر سرنهادن تاج کیانی قلبهای همه ایرانیان را غرق در شادی و سرور جاودانه کردند.
در روز چهارم آبان ماه 1346 یکی از درخشانترین چهرههای تاریخ معاصر جهان، از 26 سال سلطنت ـ بر مردمی که از برکت وجود او اینک توش و توان دوبارهای گرفتهاند تاجگذاری نمود. شاهنشاه ما که پیشتاز مبارزاتی انسانی است و نام خویش را به عنوان یکی از بزرگترین مردان تاریخ به سینهها سپرده است، دوره تازهای را در حیات پر افتخار خویش آغاز کردند و این امر درست در زمانی صورت گرفت که بسیاری از برنامههای خلاقه این ناجی خردمند به منصه ظهور رسیده و برنامههای سازنده و ثمربخش دیگرش ایران را به پای پیشرفته ترین کشورهای عالم میرساند.
بیست و شش سال بود که ملت ایران در انتظار فرا رسیدن این لحظات تاریخی دقیقه شماری میکرد.
روز دوشنبه نهم آبان ماه سال 1339 که والاحضرت ولیعهد به دنیا آمدند و یکی دیگر از آرزوهای ملت ایران بر آورده شد، مردم بیش از پیش مشتاق شدند و هر لحظه در انتظار صدور اعلامیه مسرت بخش بزرگ تاجگذاری بودند. ولی شاهنشاه آریامهر انجام این مراسم را تا روزی که انقلاب شاه و ملت انجام نگرفته و به ثمر نرسیده بود به تعویق افکندند. زیرا علاقه داشتند هنگامی این مراسم برگزار گردد، که دهقان ایرانی از قید ستم ارباب رسته، زن ایرانی حقوق سیاسی و اجتماعی خود را باز یافته و کارگر و کارمند و همه طبقات مردم از ثمرات انقلاب و یک زندگی مرفه برخوردار شده باشند.
با این اقدامات، هنگامی که فرمان برگزاری جشنهای با شکوه تاجگذاری صادر شدو مردم انجام این مراسم رانزدیک دیدند، به ناگهان سراسر کشور به دریایی از شور و نشاط مبدل شد.
فرمان تشکیل شورایعالی
تاجگذاری
«به منظور اداره و برگزاری جشن تاجگذاری ما و علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی شورایی بنام شورایعالی تاجگذاری دربار تشکیل میشود تا برنامههای لازم را تهیه و از تصویب ما بگذراند ـ نظر به اعتماد و شایستگی که به تیمسار سپهبد مرتضی یزدانپناه1 داریم مشارالیه را به ریاست این شورا تعیین و مقرر میداریم که دولت کمال مساعدت را نسبت به کارهای این شورا مبذول و به موقع اجرا بگذارند.
کاخ نیاوران. به تاریخ چهارم اسفند ماه 1345 شمسی.
پس از صدور فرمان ملوکانه شورایعالی تاجگذاری نخستین جلسه این شورا در تاریخ 17 /12 /45 تشکیل گردید و رؤسا و اعضای کمیتههای وابسته به شورا معرفی شدند.
کمیتههایی که در تدارک و برگزاری جشنهای تاجگذاری فعالیت داشتند عبارت بودند از: کمیته ویژه ـ کمیته نظام کمیته تشریفات ـکمیته تأمین ـ کمیته شهرستانها ـ کمیته انتظامیـ کمیته اطلاعات و انتشارات ـ کمیته آموزش وپرورش ـ کمیته بهداشت ـ کمیته تزیینات ـ کمیته فرهنگ و هنر ـ کمیته مسکن ـ کمیته آب و برق و کمیته امور متفرقه.
کمیتههای نامبرده طی جلسات مرتب و متعدد خود طرحهای تدارکاتی مربوط را در زمینه اقداماتی که درداخل و خارج کشور باید به عمل آید تنظیم و به مرحله اجرا گذارده و برای روز فرخنده چهارم آبان 1346آماده و مهیا ساخت.
روز فرخنده تاجگذاری
اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران و والاحضرت همایون ولایتعهد و والاحضرت شاهدخت فرحناز پهلوی شب چهارم آبان را در کاخ مرمر اقامت فرمودند و ساعت 1 ـ 1 صبح روز پنجشنبه از کاخ مرمر به سوی کاخ گلستان به این شرح حرکت فرمودند:
1ـ یک گردان پیاده از گارد شاهنشاهی با دسته موزیک و پرچم لشگر گارد شاهنشاهی با لباسهای مخصوص در جلو.
2ـ یک اسواران سوار نیزه دار ملبس با لباسهای سلام مخصوص از گارد شاهنشاهی پشت سر افراد پیاده.
3ـ دویساول
4ـ رئیس اصطبل سلطنتی (آقای کامبیز آتابای2)
5ـ کالسکه سلطنتی حامل اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران.
6ـ آجودان مخصوص شاهنشاه آریامهر (تیمسارسپهبد منصور افخم ابراهیمی) به حال شمشیرکش در جلو.
7ـ درفش شاهنشاهی که وسیله یکی از آجودانهای همایونی (تیمسار سرتیپ چنگیز و شمگیر) حمل میشد.
8ـ دو افسر آجودان شاهنشاه آریامهر در طرفین درفش شاهنشاهی تیمسارسرلشگر عزت اله کیانی سمت راست و تیمسارسرلشگر مصطفی امجدی3 سمت چپ.
9ـ یک آجودان مخصوص (تیمسار سرتیپ حسین جهانبانی) پشت درفش شاهنشاهی.
1ـ دویساول در طرفین.
11ـ کالسکه حامل والاحضرت همایون ولایتعهد در حالی که تیمسار سرلشگر هاشمی نژاد فرمانده گارد شاهنشاهی افتخار التزام داشت.
12ـ دو آجودان مخصوص سواره به حال شمشیر کش طرفین کالسکه والاحضرت همایون ولایتعهد (تیمسار سپهبد عبدالحسین داوری زنجانی طرف راست و تیمسار سرلشگر علی کریملو در طرف چپ).
13ـ یک اسواران سواره نیزه دار با لباسهای مخصوص گارد شاهنشاهی. بدین ترتیب اعلیحضرتین و والاحضرت همایون ولایتعهد پس از عبور ازخیابانهای پهلوی سپه، ضلع جنوبی میدان سپه، خیابان ناصر خسرو در میدان هلهله و شادی و احساسات گرم و پرشور بی نظیر انبوه مردم از در شمالی خیابان شمالی کاخ به عمارت کاخ گلستان نزول اجلال فرمودند.
تالار موزه کاخ گلستان برایانجام مراسم تاجگذاری شاهنشاه و شهبانو قبلاً آماده شده و برای نشستن مدعوین به طرزی زیبا سکوبندی شده بود.
در این تالار جایگاهها به شرح زیر تقسیم بندی گردیده بود:
جایگاه شماره 1 برای خاندان جلیل سلطنتی و وابستگان به خانواده اعلیحضرتین.
جایگاه شماره 2 ویژه نمایندگان سیاسی کشورهایخارج در دربار شاهنشاهی
جایگاه شماره 3 برای نخست وزیر، اعضای هیئت دولت، معاونان وزارتخانهها و رؤسای کمیتههای شورای عالی تاجگذاری.
جایگاه شماره 4 مخصوص رؤسا و هیئت رئیس مجلسین سنا و شورای ملی، نخست وزیران پیشین، سفرای سابق ایران در کشورهای خارج و نمایندگان اقلیتهای مذهبی.
جایگاه شماره 5 ویژه مقامات دربار شاهنشاهی، نمایندگان بانکها، رؤسای دانشگاهها، نمایندگان مطبوعات ایرانی و خارجی و سایر شخصیتها.
جایگاه شماره 6 مخصوص عدهای از امرای ارتش و امرایی که در کورتژ شاهانه شرکت داشتند و همچنین گروه وابسته به وزارت فرهنگ و هنر.
نظم و پذیرایی مدعوین تالار به عهده آقای دکتر محسن صدری4 رئیس تشریفات وزارت امور خارجه و آجودان کشوری شاهنشاه آریامهر گذارده شده بود و مأموران جایگاهها که از آجودانهای کشوری شاهنشاه انتخاب شده بودند عبارتند از:
آقای علینقی انصاری جایگاه شماره 1
آقای دکتر محسن صدری جایگاه شماره 2
آقای جمشید خبیر جایگاه شماره 3
آقای حسن معتمدی جایگاه شماره 4
آقای عباس گیلانشاه جایگاه شماره 5
آقای عبدالامیر خزعل جایگاه شماره 6
ضمناً برای فیلمبرداران و نمایندگان رادیو تلویزیونهای جهان، عکاسان و خبرنگاران جایگاه ویژهای آماده شده بود.
ساعت ده و سی پنج دقیقه والاحضرتها:
والاحضرت شاهدخت شهناز پهلوی در معیت والاحضرت شاهدخت فرحناز پهلوی ـ والاحضرت شاهدخت شمس5 پهلوی و همسرشان جناب آقای مهرداد پهلبد ـ والاحضرت شاهدخت اشرف6 پهلوی و همسرشان جناب آقای مهدی بوشهری ـ والاحضرت شاهپور غلامرضا7 پهلوی همراه والاحضرت منیژه ـ والاحضرت شاهپور عبدالرضا8 پهلوی ـ والاحضرت شاهپور احمدرضا9 پهلوی و والاحضرت روزا ـ والاحضرت شاهپور محمودرضا1 پهلوی والاحضرت شاهدخت فاطمه11 پهلوی و همچنین سرکار علیه بانو فریده دیبا مادر گرامی علیاحضرت شهبانوی ایران به تالار وارد شدند و در جایگاه مخصوص قرار گرفتند. پس از آن تیمسار ارتشبد عظیمی ژنرال آجودان مخصوص تیمسار سرلشگر جواد قره باغی ـ تیمسار سرلشگر جعفرقلی صدری12 ـ تیمسار سرتیپ عبدالعلی بدره ای13 ـ تیمسار سرتیپ رضا طباطبائی وکیلی حامل درفش سلطنتی و پرچم ایران وارد تالار گردیدند و مدعوین تالار به پاخاستند. آن گاه تیمسار ارتشبد عظیمی سمت راست تخت قرار گرفت و حامل درفش سلطنتی سمت راست و حامل پرچم ایران سمت چپ تخت به موازات یکدیگر مستقر شده و دو آجودان دیگر با حالت شمشیر دوش یکی سمت راست درفش سلطنتی و دیگری سمت چپ پرچم ایران استقرار یافتند.
در این موقع والاحضرت همایون ولایتعهد ایران در میان ملتزمین:
آقای رستم امیر بختیاریرئیس تشریفات دربارشاهنشاهی ـ تیمسارسرلشگر محسن هاشمی نژاد فرمانده گارد شاهنشاهی ـ تیمسار سرتیپ سعید رضوانی آجودان لشگری -تیمسار سرتیپ عبداله عشقی پور آجودان لشگری ـ تیمسار سرلشگر علی حجت کاشانی آجودان لشگری ـ تیمسار سرلشگر پرویز خسروانی14 آجودان لشگری وارد تالار شدند و به طرف جایگاه مخصوص ایستادند. سه دقیقه بعد علیاحضرت شهبانوی ایران با ملتزمین به شرح زیر وارد تالار شدند:
جناب آقای فضلالله نبیل پیشکار علیاحضرت شهبانوی ایران با عصای نقره در دست راست در جلو ـ تیمسار سپهبد فریدون جم 15 جانشین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران ـ تیمسار سپهبد اسکندر آزموده 16 آجودان لشگری ـ تیمسار سرلشگرعباس قره باغی 17 آجودان لشگری ـ بانو لوئیز قطبی و بانو دیبا ندیمههای علیاحضرت شهبانو ـ والاحضرت شهلا پهلوی ـ والاحضرت نیلوفر پهلوی ـوالاگهر آزاده شفیق ـ دوشیزه شهلا دادستان ـ دوشیزه ناز دیبا ـ دوشیزه ژاله دیباـ بانو ملک تاج علم و بانو لیلی یزدانپناه ندیمههای علیاحضرت شهبانو ـ آقای حیدرقلی امیر سلیمانی 18 رئیس تشریفات دربار شاهنشاهی آقایان سیروس فرزانه، ناصر مشیری، عزت اله خردمند، ادیب هویدا آجودانهای کشوری شاهنشاه آریامهر سه دقیقه بعد اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر با لباس ملیله دوزی سلام که بر سردوشی آن دو قطعه زمرد بزرگ میدرخشید با ملتزمین به ترتیب زیر به تالار تشریف فرما شدند.
جناب آقای دکتر حسینعلی لقمان ادهم رئیس تشریفات شاهنشاهی با عصای نقره در جلو.
تیمسار ارتشبد بهرام آریانا رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران
تیمسار ارتشبد عزت اله ضرغامی 19 فرمانده نیروی زمینی
تیمسار سپهبد محمد خاتمی فرمانده نیروی هوائی
تیمسار دریاسالار فرجالله رسائی2 فرمانده نیروی دریائی
تیمسار سپهبد غلامعلی اویسی فرمانده ژاندارمری کل کشور
تیمسار سپهبد نعمتالله نصیری رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور
تیمسار سپهبد محسن مبصر رئیس شهربانی کل کشور
اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر
تیمسار سپهبد عزیزالله کمال21 ـ تیمسار سپهبد محمد فاضلی ـ تیمسار سپهبد باقر کاتوزیان ـ تیمسار سپهبد علی محمد روحانی ـ تیمسار سپهبد سیف اله ضرغامی ـ تیمسار سپهبد قاسم بهاروند ـ تیمسار سپهبد سعید اعزازی تیمسار سپهبد حسن طوفانیان22 ـ تیمسار دریابان ابوالحسن فاطمی ـ تیمسار دریابان جعفرکورس آجودانهای لشگری شاهنشاه آریامهر.
تیمسار سپهبد مرتضی یزدانپناه رئیس شورای عالی- تاجگذاری جناب آقای علم وزیر دربار شاهنشاهی
جناب آقای محمد باهری23معاون وزارت دربار شاهنشاهی
جناب آقای ابوالفتحآتابای24 معاون وزارت دربار شاهنشاهی
جناب آقای جعفر بهبهانیانمعاون وزارت دربار شاهنشاهی
جناب آقای شجاع الدین شفا25 معاون وزارت دربار شاهنشاهی
آقای غلامعلی سیف ناصریآجودان کشوری شاهنشاه آریامهر
آقای امیرناصر دیبا26آجودان کشوری شاهنشاه آریامهر
آقای علی ایزدی27 آجودان کشوری شاهنشاه آریامهر
آقای خلیل گیتی آجودان کشوری شاهنشاه آریامهر
شاهنشاه آریامهر در میان استقبال بی نظیر و کف زدنهای شدید و احترامات شایسته حاضران آرام و با متانت شاهانه به طرف تخت سلطنت پیش رفتند.
در این هنگام گروه کر وزارت فرهنگ و هنر سرود تاجگذاری را به این شرح اجرا کرد:
شها جاودان زی بر او رنگ شهنشهان
شها، شهریارا تویی فخر تاج کیان، تویی فخر سروران
شاها، بادا، یاورت خدا چون سایه خدا توئی
آریامهرا، روشن از تو دلها چون مهر آریا توئی، جاودان زی شهنشاها
اجرای مراسم تاجگذاری
مراسم در ساعت 46ـ1 با نواختن شیپور به وسیله گروهی که در باغ کاخ گلستان مستقر شده بودند آغاز شد و در همان هنگام درفش شاهنشاهی بر فراز عمارت کاخ به اهتزاز درآمد سپس حاملان اثاثه سلطنتی که نمایندگان تمام صفوف ارتش و دارای درجات مختلف بودند به شرح زیر وارد تالار شدند:
سرباز وظیفه سلطانعلی قلعه برخورداری حامل کلام اله مجید
سپهبد جعفر شفقت28 حامل تاج پهلوی
سپهبد فتح اله مین باشیان29حامل تاج علیاحضرت شهبانو
سپهبد حسنعلی منیعی حامل شمشیر مرصع
سرهنگ منوچهر خسروداد3 حامل کمربند زرین
ناوسروان محمدرضا ادیب نیا حامل عصای مرصع
استوار یکم هوایی ارشد ریاحی حامل شنل مروارید دوز
سپس حضرت آیه اله امام جمعه تهران (جناب آقای دکتر سید حسن امامی31 ) که در جایگاه شماره 2 و نزدیک تخت ایستاده بودند چند قدم جلو آمده در برابر تخت قرار گرفته خطبه تاجگذاری را قرائت نمود. پس از خاتمه قرائت خطبه سرباز حامل قرآن کریم پیش آمده و امام جماعت تهران کلام اله مجید را از حامل گرفته و شاهنشاه آریامهر شخصا کلام اله مجید را از امام جمعه گرفتند و پس ازادای احترام و بوسیدن قرآن آن را به امام جمعه تهران برگرداندند. آنگاه حامل کمربند زرین پیش آمده تشکچهای را که کمربند روی آن قرار داشت در برابر شاهنشاه گرفت. شاهنشاه آریامهر ابتدا کمربند ملیله دوزی را از کمر باز نمودند وکمربند زرین را به جای آن به کمر بستند. تیمسار سپهبد یزدانپناه کمربند ملیله دوزی را روی تشکچه گذارد و حامل کمربند به جای خود مراجعت نمود. پس از آن حامل شمشیر مرصع پیش آمد و شمشیر را به پیشگاه شاهنشاه تقدیم کرد. شاهنشاه آریامهر شمشیر را برداشته و به قلابهای کمربند زرین آویزان نمودند و حامل شمشیر به جای خود مراجعت کرد.
سپس حامل شنل سلطنتی در حالی که شنل تا شده روی تشکچه مخصوص قرار داشت آن را در برابرشاهنشاه نگاه داشت وتیمسار سپهبد یزدانپناه رئیس شورای عالی تاجگذاری که در سمت چپ شاهنشاه آریامهر ایستاده بودند پیش آمده و شنل را از روی تشکچه برداشتند. تای آن را باز و به کمک جناب آقای علم وزیر دربارشاهنشاهی که سمت راست شاهنشاه آریامهر ایستاده بودند شنل را روی دوش شاهنشاه آریامهر قرار دادند.
در این هنگام حامل تاج پهلوی از جای خود به حرکت در آمد و در برابر ذات مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر ادای احترام کرده و دو دست خودرا که تاج روی آن بود با تشکچه مخصوص جلو برده تقدیم نمود و شاهنشاه با متانت خاص خود تاج را با دو دست از روی تشکچه برداشتند. پس از چرخش مختصری که به آن دادند و جواهر بزرگی را که وسط تاج قرار داشت موازی پیشانی خود نمودند تاج سلطنت را زیب تارک فرمودند.
پس از این که شاهنشاه آریامهر تاج کیانی را بر سر نهادند حامل عصای مرصع پیش رفت و عصار را به پیشگاه مبارک ملوکانه تقدیم کرد. بلافاصله پس از اینکه عصا به دست مبارک شاهنشاه آریامهر رسید موزیک سلام شاهنشاهی رانواخت و شاهنشاه آریامهر که عصا را عمود بر زمین به دست داشتند آن را به علامت احترام قدری بلند کردند و در همان زمان یکصد و یک تیر توپ به افتخارمراسم فرخنده تاجگذاری شلیک شد، طبلها به صدادر آمد، از تمام گلدستههای مساجد بانک تکبیر برخاست و ناقوسهای کلیساها به صدا در آمد، نقارچیها طبق سنن باستانی نواختن آهنگ مخصوص را آغاز کردند، هواپیماها تهران را گلباران کرده اوراق تهنیت فروریختند و مدعوین بافریادهای شادی و کف زدنهای ممتد احساسات پرشوری ابراز داشتند وآنگاه اعلیحضرت همایون محمدرضا پهلوی شاهنشاه آریامهر بر تخت سلطنت جلوس فرمودند وعلیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران که در سمت راست و والاحضرت همایون رضا پهلوی ولایتعهد ایران که سمت چپ معظم له قرار داشته و به احترام به پاخواسته بودند در جاهای خود جلوس فرمودند و مدعوین نیز در جاهای خود نشسته.
در این هنگام دوشیزگان افتخار که حامل شنل علیاحضرت شهبانو بودند ازپشت تخت با نظم خاص حرکت کردند و هنگامی که از روی سکوی تخت سلطنت پایین آمدند علیاحضرت شهبانو نیز از جای خود حرکت فرمودند به طوری که وقتی مقابل تخت روبروی شاهنشاه قرار گرفتند دوشیزگان حامل شنل نیز پشت سر شهبانو قرار داشتند که با کمک خانمهای ندیمه شنل را بر شانههای علیاحضرت شهبانو قرار دادند آن گاه به جای خود مراجعت نمودند، در این موقع شاهنشاه آریامهر از تخت سلطنت پایین آمدند و از طرف دیگرحامل تاج علیاحضرت شهبانو به سوی شاهنشاه آریامهر پیش آمد. شاهنشاه آریامهر در برابر تشکچهای که تاج روی آن قرار داشت عصای مرصع را روی تشکچهای که وزیر دربارشاهنشاهی در دست گرفته بود قرار داده تاج را از روی تشکچه مخصوص برداشته و در حالی که علیاحضرت شهبانو در برابر معظم له زانو بر زمین نهاده بودند تاج را برتارک شهبانوی ایران قرار دادند و با تبسم شیرین دست علیاحضرت را گرفته و دربرخاستن به معظم لها کمک فرمودند و مجدداً عصای مرصع را از روی تشکچه برداشته و به تخت سلطنت جلوس فرمودند.
سپس علیاحضرت شهبانو در حالی که دوشیزگان افتخار دنباله شنل را مراقبت میکردند به سمت راست تخت سلطنتی حرکت فرموده روی صندلی مخصوص جلوس فرمودند. دوشیزگان افتخار نیز پشت تخت و بانوان ندیمه پشت صندلی علیاحضرت قرار گرفتند.
در این موقع که تالار در سکوت محض فرو رفته بود و حاضران تحت تأثیر عظمت و ابهت مراسم قرار گرفته بودند جناب آقای امیرعباس هویدا نخست وزیر از جای خود حرکت نموده در برابر اعلیحضرتین ایستادند و پس از ادای احترام به شرح زیر تهنیت عرض کردند:
شاهنشاها
«در این روز خجسته که به آیین باستانی تاج شاهنشاهی از وجود همایونی زیب و زینت مییابد، برای چاکر مایه بزرگترین افتخار است که شکوهمند آیین تاجگذاری شاهنشاه بزرگ و عزیز را که والاترین یادگار مراسم ملی و باستانی است، به پیشگاه مبارک و علیاحضرت شهبانوی ایران، از جانب خود و هیئت وزیران و کارکنان دولت و فرد فرد ملت ایران تبریک و تهنیت عرض نماید.
شاهنشاها
«در این روز فرخنده، ملت ایران به شکرانه این همه افتخاراتی که از توجهات شاهنشاه آریامهر نصیبش گردیده، یک چنین آیین بی نظیر و جشن و سروری را در سراسر کشور بر پا داشته است که در آن روشنائیها و درخشندگیها از نور دیدگان و صفای قلبها متجلی گشته است و به یک چنین زینت معنوی این جشن بزرگ است که امروز فرد فرد ملت ایران افتخار و مباهات مینماید و از جان و دل شکر و سپاس بی پایان خود را به شاهنشاه معظم خود تقدیم میدارد. تنها زوایای روح و قلب فرد فرد ملت ایران نیست، بلکه تاریخ جهان گواه بارز این حقیقت است که موجودیت ایران به صورتی تفکیک ناپذیر با سلطنت باستانی ما به هم پیوسته بوده و همین پیوند قلبی ناگسستنی است که در کشاکش دوران ضامن بقا و دوام کشور و ملت ایران بوده است.
دوران شهریاری شاهنشاه آریامهر در دقیق ترین و حساسترین لحظات تاریخ کشور و حتی تاریخ جهان که نائره جنگ جهانی دوم سراسر گیتی را گرفته بود آغاز گردید و در آن روزگاران پر صعوبت و متلاطم که از خاطرهها و تاریخ جهان هیچ وقت محو نخواهد شد، شاهنشاه عالیترین مظاهر فداکاری را برای ملت خود به منصه ظهور رسانیدند و با عنایت خداوندی کشور را از گزند حادثهها نجات بخشیدند و پس از تحکیم ثبات سیاسی، ارتقاء اجتماعی و اقتصادی کشور را وجهه همت عالی خود قرار دادند و با استقرار عدالت اجتماعی راه و رسم ترقی و تعالی ملت ایران را بر اساس آن اصول بنیان گزاری فرمودند.
در این موقع که در سراسر کشور یک چنین آیین بزرگ ملی برگزار میشود، فرد فرد ملت ایران که در سایه رهبریهای شاهنشاه خود، هر روز سعادتمندتر گشته و انوار رفاه در کانون خانوادهها درخشانترگردیده است به شکرانه این مواهب بزرگ خداوند متعال را شکرگزاری کرده و سلامت شاهنشاه و شهبانوی خود را از درگاه خداوندیش مسئلت دارد.»
پس از عرض تهنیت نخست وزیر جناب آقای مهندس شریف امامی رئیس مجلس سنا پیش آمد و در برابر اعلیحضرتین تعظیم نموده به شرح زیر به عرض تهنیت پرداختند:
اعلیحضرتا:
علیاحضرتا:
«جشن فرخنده تاجگذاری اعلیحضرتین برای ملت ایران که سالها آرزومند درک چنین روز مسعودی بود، عیدی تاریخی و مبارک و روزی خجسته و مسرت بخش و نشاط انگیز است. زیرا پادشاهی تاج شاهنشاهی را با تارک خود زینت میبخشد که قلوب ملتش آکنده از مهر حقیقی و اعتقاد به دلسوزی و بشردوستی است و شهبانوی محبوبی تاجگذاری میکند که خیراندیشی و نیکوکاری، پاکدلی و حسن خلق، شایستگی و متنانتش زبانزد خاص و عام است. پادشاهی که در عرض بیست و شش سال سلطنت خود آن چنان تحولات عظیم و انقلاب اصیلی را به وجود آورده که ملت و مملکت را به مدارج عالی ترقی رسانده است و بالنتیجه در تمام شئون کشور اصلاحات و دگرگونیهای فراوانی صورت گرفته است. امروز ملت ایران به پاس فداکاریها و تلاشهای مداوم شاهنشاه دادگستر، آنچه در دل دارد، در طبق اخلاص میگذارد و با غریو شادی به جشن و سرور میپردازد و با صدای «جاوید شاه» مراتب وفاداری و ایمان و اخلاص واقعی خود را ظاهر میسازد.»
«اینک که به یاری خداوند یکتا افتخار درک چنین روز خجسته و مسعودی نصیب ما گردیده است فرصت را غنیمت میشمارد و با یک دنیا خوشوقتی و شادی از طرف خود و عموم نمایندگان مجلس سنا و به نمایندگی قاطبه ملت ایران، با تقدیم عالیترین احساسات صادقانه، این جشن فرخنده و باشکوه را به پیشگاه اعلیحضرتین از صمیم قلب تبریک و تهنیت عرض میکنم و از خداوند دوام عمر و بقاء سلطنت شاهنشاه آریامهر و سلامت وسعادت شهبانوی محبوب و والاحضرت ولایتعهد عظمی را که چشم و چراغ و نور دیدگان ملت ایران است مسئلت مینماید و از درگاه اعلی پروردگار توانا خواستار است که سالیان دراز، ملت ایران از پرتو وجود پر برکت و با میمنت شاهنشاه آریامهر برخوردار و بهره مند شده و قرین شادی و شادکامی و موفقیت و رفاه و سعادت بیشتری باشد.»
آقای مهندس شریف امامی سپس متن لوحه سپاس ملت را معروض داشت و این لوحه را به پیشگاه شاهنشاه آریامهر تقدیم نمود. این لوحه در جلسه مشترک مجلسین مورخ سوم آبان 1346 به منظور تجلیل از شخصیت بارز شاهنشاه آریامهر به تصویب رسیده بود.
متن لوحه سپاس چنین است:
«به مناسبت آیین فرخنده تاجگذاری، به پاس کوششهای بسیار ارزنده رهبر بزرگ انقلاب شاه و مردم و پیشوای پیکار جهانی با نادانی و برای حق شناسی از مجاهدتهای گرانبهای شاهنشاه ایران زمین، در دوران سلطنت پر افتخار خود، مجلس ایران در جلسه مشترک سوم آبان ماه 1346به موجب تصمیم قانونی«سپاس ملت» را به پیشگاه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر تقدیم میدارد.»
پس از عرض تهنیت رئیس مجلس سنا و تقدیم لوحه سپاس به پیشگاه شاهنشاه آریامهر آقای مهندس عبداله ریاضی رئیس مجلس شورای ملی به شرح زیر تهنیت عرض کرد:
شاهنشاه آریامهرا
«در این روز پیروز که به پیروزی آیین کهن و سنت باستانی ایران، به تایید الهی، اورنگ شاهنشاهی به زیور پیکر دلاور آن شاهنشاه بزرگ آراسته گشت و تاج کیانی از تارک تابناک آن فرزند برومند میهن و آن یادگار نامدار کورش و داریوش کبیر زیب و زینتی دیگر و رونق و شکوهی از سر گرفت، خورشید اقبال به چهره آمال دوستان تایید و دیده بخت دشمنان در شب تار محنت بارشان خوابید. در این روز خجسته که دلها در سینهها از مهر شاه میطپد، چشمها از سیمای درخشان آن مظهر استقلال و عظمت ملی روشنی میگیرد، لبها به شادمانی این جشن بزرگ میخندد و دهانها دعا و ثنای آن شهریار توانا را از صمیم قلب بر زبان میآورد روزی که نوری از وجد و سرور قلوب افراد ملت را از خرد و کلان و شهری و روستایی و زن و مرد روشنی بخشیده است. روزی که دریایی از صفا و صمیمت در سراسر کشور موج میزند و نسیم دل انگیزی از روشنی و داد و یکرنگی و اتحاد از همه سو میوزد. روزی که پیوند شاه و ملت با اجرای یک سنت فرخنده باستانی که آرزوی دیرین ملت ایران بود، استوارتر و نیرومندتر میشود.
شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران به شادکامی و پیروزی تاج شاهنشاهی برسر مینهند. از پیشگاه مبارک اجازه میخواهد تا از جانب خود و هیئت رئیسه و نمایندگان مجلس و عموم افراد ملت ایران این مراسم با شکوه ملی را به پیشگاه مبارک آن پیشوای دادگستر و شهریار عدالت پرور و علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران و والاحضرت همایون ولایتعهد و خاندان جلیل سلطنت و عموم افراد ملت تبریک عرض کرده، صمیمانه برای سلامت اعلیحضرتین و والاحضرت ولایتعهد دعا کند، دعایی که عموم ایرانیان هم زبان با فرشتگان آسمان برای استجابت آن به درگاه حضرت احدیت آمین خواهند گفت.
شاهنشاه زنده و پایدار بماند، تا نهالی را که به دست پر برکت خود برای سعادت ملت خویش کاشته است، آن طور که آرزو دارد و آرزو داریم بارور و برومند کند و به ثمر برساند.»
«پس از عرض تبریک نخست وزیر و رؤسای مجلسین سنا و شورایملی قصیده تاجگذاری آقای دکتر لطفعلی صورتگر استاد دانشگاه که در حقیقت تبریک همه دانشگاهیان، سخنوران، ادبا و هنرمندان این سرزمین شعر و ادب و مهد دیرین دانش و فرهنگ بود بدین شرح به عرض شاهنشاه آریامهر رسید:
عالم آرا شد ز شاهنشاه
ایران تاج و گاه
آریامهر آن شه دریا دل
ایران پناه
گیتی افروز آفتاب دودمان
پهلوی
نیک اندیش و نکو کردار
شاه نیکخواه
داریوشی داد و بینش،
کورشی رای و خرد
اردشیری فره و نوشیروانی
دستگاه
ای ز داد و دانش و مردی
گرفته از تو زیب
در جهان تاج شاهنشاهی و
سربازی کلاه
رفته در دوران تو بیداد اندر خواب مرگ
ز انکه بیداری به پاس کشور ای فرزانه شاه
تا شده دانش ز تو بر خاک ایران نورپاش
بر نشسته جهل از فر در روز سیاه
جز تو ای شاه بلند اختر کس از شاهان ندید
با همه لشگر که داری، دارد از دانش سیاه
بر زن و بر مرد یکسان پرتو مهر تو تافت
کت بدارد ایزد پاکت از بد دوران نگاه
ای بسا غرنده وودا کامدت زیر مهار
تا برویاند زخاک خشک از هر سو گیاه
ز آنسوی کارون فراتر، تا فراز هیرمند
کشور از سعی تو آبادان و مردم در رفاه
ای زنه فرمانت صافی راه
هرگون پیشرفت
و ان سه فرمان نوین روشنگر
آن شاهراه
کلک تو فرمان تویس و تیغ
تو فرمانگزار
و آن دل داننده بر آن ایزدی
فرمان گواه
تا بخندد از پی تو روز مه
اردیبهشت
تا بیابد پیش پیش ماه آبان
مهر ماه
بخت تو خندان و شهبانوی
ایران شادکام
ایزد بی چون ولیعهد ترا پشت
و پناه
سال هر سالی ببار آید ترا نخل مراد
روز هر روزی بیفزاید خدایت فر و جاه
تاج شاهنشاه و شهبانو جهان افروز باد
تا فروزانند بر چرخ برین خورشید و ماه
پس از اتمام قصیده آقای دکتر صورتگر جناب آقای نصرت اله معینیان رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی به تخت سلطنت نزدیک شده و متن خطابه تاریخی شاهنشاه آریامهر را به پیشگاه همایونی تقدیم داشت
فرمایشات تاریخی شاهنشاه آریامهر خطاب به ملت ایران
«خداوند متعال را شکرگزارم که به من امکان داده است که در مقام شاهنشاه ایران خدمتی را که در قدرت و توانایی من است نسبت به کشور و ملت خودم انجام دهم و از درگاه احدیتش مسئلت دارم مرا در آینده نیز مانند گذشته در ادامه این خدمت موفق بدارد و ارشاد فرماید.
تنها هدف زندگی من ارتقاء روز افزون کشور و ملت ایران است و آرزویی به جز این ندارم که استقلال و حاکمیت این مملکت را حفظ کنم و ملت ایران را به پای مترقیترین و سعادتمندترین جوامع جهان برسانم و عظمت دیرینه این سرزمین و افتخارات تاریخی آن را تجدید کنم و در این راه در آینده نیز مانند گذشته حتی از بذل جان دریغ نخواهیم داشت. در این هنگام که تاج سلطنت کهنسالترین شاهنشاهی جهان را بر سر دارم و برای نخستین بار در تاریخ شهبانوی ایران نیز تاج بر سر نهاده است خود را بیشتر از همیشه در کنار ملت عزیز و شرافتمند و میهن پرست خویش احساس میکنم و آرزو دارم که همواره لطف و عنایت کامله الهی شامل حال این ملت و مملکت باشد. برای من این احساس مایه خوشوقتی و مباهات است که امروزه من و ملتم با پیوند قلبی و ناگسستنی به یکدیگر پیوسته ایم و دست در دست هم در راهی که متضمن عظمت و ترقی و سعادت ایران است پیش میرویم.
به روان پاک همه آنهایی که در طول هزاران سال با فداکاری و جانبازی خود استقلال و حاکمیت شاهنشاهی ایران را حفظ کردهاند و این ودیعه گرانبها را به دست ما سپردند درود میفرستیم و از درگاه قادر متعال مسئلت دارم همه ما را توفیق عنایت فرماید که به نوبه خود کشوری سربلندتر و ملتی مترقیتر و جامعهای سعادتمندتر به دست آیندگان خویش بسپاریم و ولیعهد مرا نیز در مسئولیت خطیری که به عهده او نهاده شده است همواره یاری فرماید.»
پس از خاتمه خطابه تاریخی شاهنشاه آریامهر افراد خاندان جلیل سلطنت به این شرح:
والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی
والاحضرت شاهپور عبدالرضا پهلوی
والاحضرت شاهپور احمدرضا پهلوی
والاحضرت شاهپور محمودرضا پهلوی
از جایگاه مخصوص برخاستند در برابر تخت سلطنت قرار گرفتند و به پیشگاه مبارک اعلیحضرتین تهنیت عرض کردند.
در این هنگام ملتزمین شاهنشاه آریامهر از جای خود حرکت نموده به طرف تخت سلطنت پیش آمدند سپس شاهنشاه آریامهر از تخت پایین آمده به همان ترتیب ورود از برابر صف مدعوین که به شدت ابراز احساسات میکردند عبور فرمودند و پس از عبور از تالار موزه (به امر شاهنشاه آریامهر این تالار از آن پس تالار تاجگذاری خوانده شد) برای استراحت به تالار آینه تشریف فرما شدند. در این فاصله ملتزمین علیاحضرت شهبانو به طرف تخت حرکت کردند و شهبانو با همان تشریفات ورود به طرف در خروجی تالار و از آنجا به تالار آینه رفتند. سپس والاحضرت همایون ولایتعهد با تشریفات خاص از مقابل مدعوین عبور فرموده وارد تالار آینه شدند.
اعلیحضرتین و والاحضرت همایون ولایتعهد در تالار آینه حدود بیست دقیقه استراحت فرمودند و عکسهایی به رسم یادبود گرفته شد و علیاحضرت شهبانو نیز به خانمهای ندیمه و دوشیزگان افتخار اجازه فرمودند عکسهایی با معظم لهاگرفته شود.
در این هنگام که موزیک مستقر در کاخ گلستان آهنگهای مختلف مینواخت شاهنشاه آریامهر علیاحضرت شهبانو، والاحضرت همایون ولایتعهد به ترتیب وارد باغ گلستان شدند و در میان کف زدنها و هلهله شادی زایدالوصف و گلباران حاضران در باغ که حدود شش هزار نفر بودند طول باغ را طی فرموده و در میدان ارک به کالسکههای سلطنتی جلوس فرمودند و کوکبه با شکوه و جلال تمام به سوی کاخ مرمر به حرکت در آمده در طول مسیر انبوه جمعیت و مردم مشتاق و وطن پرست که از ساعتها پیش در انتظار تشریف فرمایی اعلیحضرتین و والاحضرت همایون ولایتعهد بودند شورانگیزترین احساسات را نسبت به رهبرخردمند و عظیم الشان خود ابراز داشتند و اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانو و والاحضرت همایون ولایتعهد با تکان دادن دست و سر به این احساسات بی شائبه که شاهدوستی و میهن پرستی و همبستگی عمیق شاه و ملت را به بهترین وجهی متجلی میساخت پاسخ میدادند و به این ترتیب موکب مبارک به کاخ مرمر نزول اجلال فرمودند و مراسم تاجگذاری پایان یافت.
صدها خبرنگار، نویسنده، عکاس و فیلمبردار و نمایندگان رادیو و تلویزیون جهان با تسهیلاتی که برای آنان فراهم شده بود از این مراسم که شکوه و عظمت آن خیره کننده بود عکس و فیلم و مطالب تهیه نمودند و به مراکز خبری سراسر جهان ارسال داشتند. ساعت 8 بعدازظهر روز چهارم آبان ماه از جانب علیاحضرت ملکه پهلوی به میمنت تاجگذاری فرخنده اعلیحضرتین ضیافت شامی ترتیب دادند که در آن شخصیتهای برجسته کشور و چند تن از میهمانان اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر از جمله والاحضرت کریم آقاخان و صدرالدین و بیگم آقاخان محلاتی و چند تن از شاهزادگان و شخصیتهای اروپایی شرکت داشتند.
ساعت 22 همان روز اعلیحضرتین به تالار رودکی تشریف فرما شدند و این تالار را افتتاح فرمودند.
بعد از ظهر روز پنجم آبان ماه 46 به مناسبت جشنهای فرخنده تاجگذاری اعلیحضرتین مراسم سان و رژه واحدهای نمونه نیروهای مسلح شاهنشاهی در میدان سان و رژه در مهرآباد در پیشگاه اعلیحضرتین برگزار شد و شب اعلیحضرتین در میهمانی باشکوهی که از طرف نخست وزیر در کاخ وزارت امور خارجه به این مناسبت ترتیب اثر داده شده بود شرکت فرمودند.
روز ششم آبان ماه جشن ورزشی پر شکوهی در امجدیه برگزار گردید و شب شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانو در ضیافتی که از سوی جناب آقای علم وزیر دربار شاهنشاهی در هتل هیلتون ترتیب یافته بود شرکت فرمودند همچنین از جانب ارتش شاهنشاهی ایران نیز ضیافتی در شب هشتم آبان ماه ترتیب یافت و از طرف قاطبه مردم در سراسر کشور نیز به مناسبت تاجگذاری فرخنده اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران جشنهای متعددی برگزار شد.
هدایای سلاطین و رؤسای جمهوری
به مناسبت آیین فرخنده تاجگذاری اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر وعلیاحضرت شهبانوی ایران از جانب سلاطین و رؤسای جمهوری کشورهای جهان به شرح زیر هدایایی به پیشگاه اعلیحضرتین ارسال شده که تعداد آن به351 هدیه بالغ گردید
ملکه انگلستان
ملکه هلند
امپراطور ژاپن
پادشاه مراکش
پادشاه افغانستان
پادشاه بلژیک
پادشاه عربستان سعودی
پادشاه یونان
پادشاه دانمارک
پادشاه نروژ
رئیس جمهوری ویتنام ـ رئیس جمهوری آلمان ـ رئیس جمهوری ترکیه ـ رئیس جمهوری ونزوئلا ـ رئیس جمهوری امریکا ـ رئیس جمهوری برزیل ـ رئیس جمهوری رومانی ـ رئیس جمهوری اسپانیا ـ رئیس جمهوری هند رئیس جمهوری یوگسلاوی ـ رئیس جمهوری شوروی ـ رئیس جمهوری اتریش ـرئیس جمهوری لهستان ـ رئیس جمهوری فرانسه ـ رئیس جمهوری چکسلواکی ـ رئیس جمهوری مجارستان ـ رئیس جمهوری ایتالیا ـ رئیس جمهوری لبنان ـ رئیس جمهوری تونس ـ پاپ اعظم ـ فرماندار کل سریلانکا ـفرماندار کل کانادا ـ نخست وزیر هند دولت و ملت سویس
همچنین از سوی شخصیتهای دیگر خارجی و انجمنها و سازمانهای مختلف و شخصیتها هدایایی به پیشگاه اعلیحضرتین تقدیم شد.
از جانب سلاطین و رؤسای کشورهای جهان نیز تلگرامهای تبریک به پیشگاه اعلیحضرتین مخابره شد که فهرست آن به شرح زیر است:
ملکه انگلستان ـ پادشاه افغانستان ـ پادشاه نروژ ـ پادشاه عربستان سعودی پادشاه یونان ـ پادشاه مراکش ـ امپراطوری ژاپن ـ پادشاه نپال ـ پادشاه تایلند ـ امپراطور اتیوپی ـ پادشاه سوئد ـ ملکه هلند ـ نایب السلطنه اردن ـ امیر کویت ـرئیس جمهوری پاکستان ـ رئیس جمهوری امریکا ـ صدر هیئت رئیسه شورایعالی اتحاد جماهیر شوروی ـ رئیس جمهور ترکیه ـ رئیس جمهوری اتریش ـ رئیس جمهوری یوگسلاوی ـ رئیس کشور اسپانیا ـ رئیس جمهوری برزیل ـ رئیس ملت آرژانتین ـ رئیس شورای جمهوری مجارستان ـ رئیس پرزیدیوم مجمع ملی جمهوری بلغارستان ـ رئیس جمهوری چک و اسلواکی ـرئیس جمهوری ونزوئلا ـ رئیس جمهوری فنلاند ـ رئیس جمهوری سنگال ـرئیس جمهوری موریتانی ـ رئیس جمهوری مکزیک ـ رئیس دولت نیجریه ـرئیس جمهوری شیلی ـ رئیس جمهوری ایتالیا ـ رئیس جمهوری رومانی ـرئیس جمهوری پرتغال ـ رئیس جمهوری تونس ـ رئیس جمهوری لبنان ـ رئیس جمهوری چین ملی ـ رئیس شورای دولتی جمهوری لهستان ـ رئیس شورای انقلاب الجزایر ـ رئیس جمهوری فرانسه ـ رئیس جمهوری هند ـ رئیس جمهوری عراق ـ رئیس کنفدراسیون سویس ـ رئیس جمهوری ایسلند -فرماندار کل کانادا ـ فرماندار کل سریلانکا ـ نخست وزیر انگلیس ـ نخست وزیرهند ـ نخست وزیر کانادا ـ پیشوای بودائیان تبت ـ مدیر کل یونسکو و اسقف اعظم کانتربوری.
توضیحات سند:
_
1ـ مرتضی یزدانپناه فرزند علی اکبر در سال 1273 ش درتهران متولد شد. پس از طی تحصیلات مقدماتی و دبیرستان وارد دانشکده افسری شد و مدارج ترقی نظامی را به سرعت گذراند و در سال 1321به درجه سپهبدی رسید. نامبرده مشاغلی از جمله: فرمانده تیپ گارد پیاده لشکر مرکز، فرماندار نظامی تهران، فرمانده دانشکده افسری، رئیس ستاد ارتش، وزیر جنگ، رئیس هیئت نظامی در امریکا و... را عهدهدار بود. مشارالیه از افسران وفادار به رژیم پهلوی بوده و در بیوگرافی که برای اداره کل انتشارات و رادیو نوشته، چنین آورده است:
... خدمت اینجانب به شاهنشاه فقید هنگامی شروع شد که معظم له با درجه سرلشکر (یاوری) فرماندهی گروهان مسلسل «آتریاد» تهران را عهدهدار و اینجانب با داشتن درجه ستوانی در همان گروهان عهدهدار فرماندهی دسته بودم و این افتخار مدت بیست و هفت سال متوالی (در درجات و مشاغل مختلف) یعنی تا شهریور 1320 که کشور عزیز ما به وسیله نیروهای بیگانه اشغال و حضرت معظم له مجبور به ترک ایران شدند شامل حال اینجانب بوده است و خاطرات متعددی دارم.
شرکت مؤثر در کودتای 1299شمسی با داشتن سمت فرماندهی هنگ پیاده گارد تیرانداز آتریاد و تهران که آغاز در سر فصل تاریخ جدید ایران است...
عهدهدار شدن ریاست ستاد ارتش پس از واقعه شهریور1320 تحت اوامر مستقیم اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی و تلاش فوق العادهای برای جمع آوری ارتش و عملیات عملی ساختن سازمان جدید و جلب رضایت خاطر اعلیحضرت ـ که مفتخر به درجه سپهبدی شدم".
یزدانپناه به پاس خدماتی که در فوق آمده به دریافت نشانهای ذوالفقار 4، نشان کودتا، نشان همایون درجه 1، نشان تاج درجه 1 و... مفتخر گردید! وی در سال 1351 ش در گذشت.
ر. ک: شرح حال رجال سیاسی ونظامی معاصر ایران، باقرعاقلی، چاپ اول، ج 3، ص1807
2ـ کامبیز آتابای فرزند ابوالفتح در سال 1318 هجری شمسی در تهران به دنیا آمد. پس از سپری نمودن تحصیلات مقدماتی و دریافت دیپلم در سال 1338 به استخدام ارتش درآمد و در نیروی دریایی مشغول شد. وی در سال 1347 با درجه سروانی، به دربار منتقل شد و به مدیرکلی امور فنی دربار انتخاب گردید. او یکی از دوستان نزدیک به کرات با او به خارج از کشور سفر نمود و در سفرهای شاه به آمریکا و اطریش با او همراه بود. کامبیز آتابای مدیرعامل انجمن سلطنتی اسب، رئیس فدراسیون فوتبال ایران، عضو هیئت رئیسه کمیته ملی المپیک، رئیس کل تشریفات شاهنشاهی و عضو باشگاه ورزشی شاهنشاهی بود. در سال 50 با پیشنهاد شاه به ریاست فدراسیون سوارکاری منصوب شد و به مقام آجودانی کشوری رسید. او سهامدار چندین کارخانه از جمله: شرکت سهامی عام سیمان فارس و خوزستان و عضو هیئت مدیره شرکت سهامی کشت و صنعت ایران و آمریکا بود. کامبیز آتابای از طرف شاه نشان تاجگذاری و مدال یادبود آغاز بیست و پنجمین سال سلطنت پهلوی و از طرف محمد انور سادات رئیس جمهور معدوم مصر نشان درجه 2 استحقاق گرفت. آتابای در تشکیلات فراماسونری در لژهای ایران و تهران نیز عضویت داشت.
3ـ سرتیپ مصطفی امجدی مدیرکل اداره کل سوم ساواک [مسئول امنیت کشور]، از منسوبین بختیار بود که ارتباط بسیار نزدیکی با وی داشت و در تخلفات و جنایات دوران بختیار سهیم بود. به گفته فردوست: «ساواک در واقع بختیار بود. علوی کیا و دو برادر امجدی (سرلشگر امجدی و سرتیپ مصطفی امجدی) کل این تشکیلات بازیچه امجدیها بود که به نفع بختیار کار میکردند.» پس از واقعه 15 خرداد 1342، به دلیل این که ساواک و علی الخصوص اداره کل سوم نتوانسته بود اطلاعات دقیق و پیش بینی از وقوع حادثه داشته باشد، محمدرضا دستور برکناری امجدی را صادر کرد و مقدم جایگزین وی گردید فردوست در این زمینه میگوید «حدود ساعت 8 شب 15 خرداد 42 در ملاقاتی که من و اویسی با محمدرضا داشتیم، دستور برکناری امجدی را داد و من فردای آن روز وی را برکنار کرده و مقدم را جایگزین او نمودم، ولی به امجدی قول دادم که پس از گذشت چند ماه در محل دیگری شغل مناسبی برایش پیدا خواهم کرد. او تشکر کرد و من نیز به وعده خود وفا کردم و مدتی بعد ترتیبی دادم که رئیس یکی از مناطق سه گانه شیلات شمال شود، از شغل جدید خود بسیار راضی بود و سالها تا زمانی که خواست، در این شغل ماند و بسیار ثروتمند هم شد.» ر. ک: شرح احوال رجال، ج 2، ص 86.
4ـ محسن صدری فرزند عبدالعلی در 1296 ش به دنیا آمد وی آجودان کشوری و از صاحب منصبان عالیرتبه وزارت خارجه بود که در 1339ش در دوره 20 مجلس شورای ملی از طرف مردم اصفهان به نمایندگی انتخاب شد منابع: فهرست اسامی و مشخصات نمایندگان 24 دوره مجلس شورای ملی، دفتر انتخابات وزارت کشور، نشریه شماره 5 زمستان 1368
5ـ شمس پهلوی اولین فرزند رضاخان از همسر دومش تاج الملوک در سال 1296 ش در تهران متولد شد. وی از عزیزترین فرزندان رضاخان به شمار میرفت و حتی خود رضاخان که ظاهراً به لحاظ ابراز عواطف بسیار خوددار بود علاقه خاصی به وی داشت. زندگی نامبرده دو مرحله دارد مرحله اول در زمان حیات پدر و سیطره دیکتاتورمآبانه رضاخان و مرحله دوم دوران محمدرضا و مرحله آزادی عمل میباشد.
از مرحله اول زندگی شمس که عمدتاً دوره نوجوانی اوست اطلاع زیادی در دسترس نیست مهمترین فعالیت اجتماعی شمس در این مرحله را باید حضور وی در مراسم کشف حجاب و پیش از آن در کانون بانوان ایران دانست. شمس با اجبار پدر با فریدون جم ازدواج کرد ولی سرانجام خوشی نداشت و پس از مرگ رضاخان به طلاق و ازدواج مجدد شمس انجامید شمس از اواخر سال 1322 زندگی مستقلی را برای خود آغاز میکند و رو به ابتذال و زندگی غیراخلاقی میآورد و اوج این زندگی مبتذل آشنایی و رابطه نامشروع با عزتالله مین باشیان (مهرداد پهلبد) است و با آشکار شدن این ارتباطات شمس از فریدون جم در مهر سال 1323 طلاق گرفت و در سال 1324 با عزتالله مین باشیان که با اصرار شمس به مهرداد پهلبد تغییر نام داد ازدواج کرد. شمس گرایش به آیین مسیحیت داشت که این گرایش نهایتاً به مسیحی شدن وی انجامید و به واتیکان سفر نمود و با پاپ ملاقات کرد و یک مدرسه مذهبی ـ مسیحی در ملک اختصاصی اش در کرج ساخت و کلیسایی کوچکی در کاخ شخصیاش مهرشهر ایجاد کرد و علاوه بر شمس همسر و فرزندانش نیز طبق رویه او به این آیین گرویدند. شمس پهلوی دنبال زندگی آرام بود ولی برای کسب وجهه اجتماعی ریاست جمعیت شیروخورشید سرخ را برعهده داشت و با به قدرت رسیدن دکتر مصدق و اختلاف وی با اعضای خاندان پهلوی، اعضای این خاندان به خارج رفتند و از جمله مسافرت شمس و همسرش به آمریکا میباشد که پس از کودتای 28 مرداد 1332 به ایران مراجعت نمودند.
در زمینه اقتصادی شمس با داشتن املاک وسیع در غرب تهران و مهرشهر کرج بالقوه صاحب ثروتی عظیم در کشور بود. نامبرده پول فروش این زمینها را به حبیب ثابت پاسال سرمایه دار داد تا تجارت نماید واز سود به دست آمده مشترکاً استفاده نمایند و به غیر از این از اموال بیت المال بدون محدودیت در شیر و خورشید استفاده میکرد. چون خودش ریاست آن را بر عهده داشت و از جمله سرمایه گذاریهای اقتصادی فراوان شمس میتوان به موارد زیر اشاره کرد: تصفیه شکر اهواز، لبنیات پاک، قند دزفول، باغداری گل چشمه، سازمان زراعی مهرشهر، سردخانههای متعدد با ظرفیتهای مختلف در مهرشهر و گرگان، شرکت مهر ساختمان، شرکت آلوم پارس، شرکت دامداری ایران و اسکاتیش، شرکت آبمیوه و مربا، شرکت دامپروری و علاوه بر این بخشی از ثروت وی صرف تأسیس اماکن کم هزینه از قبیل رستوران، پمپ بنزین و سوپرمارکت میشد. شمس علاوه بر داشتن ویلاها و کاخهای متعدد در ایران چندین ویلای بزرگ نیز در خارج از کشور داشت که میتوان به ویلای واشنگتن، ویلای پاریس و ویلای کالیفرنیا اشاره کرد. طبق اسنادی که بعد از انقلاب منتشر شد گوشهای از هزینههای او بدین شرح میباشد: 1ـ هزینه شمس پهلوی در سال 1349 پانزده میلیون تومان، در سال1350 بالغ بر 20 میلیون تومان و در سال1351 معادل 25 میلیون تومان و مخارج کاخهای شمس: قصر مروارید 40 میلیون تومان و کاخ نوبهار225 میلیون و هزینه خرید جواهرات در سال 1351، 25میلیون تومان بود. با آغازطوفان انقلاب اسلامی بسیاری از پروژههای اقتصادی شمس که اکثرا نیمه کاره باقی مانده بود متوقف شد و به همراه خانوادهاش در19 شهریور1357 یعنی درست دو روز بعد از جمعه خونین تهران، صلاح خود را در این میبیند که کشور را به سوی خارج ترک کند. سرانجام شمس در سال1374 در78 سالگی درگذشت و طبق آیین مسیحیت به خاک سپرده شد.
کتاب پهلویها، ج2، به کوشش جلال اندرمانی زاده، ص95 الی127
6ـ اشرف پهلوی در سال 1298 شمسی در زیر یک چادر چرمی در حومه شهر تهران از یک زن روستایی به نام تاج الملوک متولد شد. اشرف2 دقیقه زودتر از محمدرضا برادر دوقلویش به دنیا آمد. از ابتدا دارای خلق و خوی تند و تیز بود. در حالی که محمدرضا در سوئیس در مدرسه لوزان مشغول تحصیل بود اشرف که 17 سال بیشتر نداشت به همراه پدرش در لشکرکشی به آذربایجان و اطراف آن شرکت داشت. در 15 سالگی با احمد قوام ازدواج کرد ولی طولی نکشید که از او جدا شد. در زمان اشغال ایران و کناره گیری رضا شاه، متفقین قبول کردند که اشرف در ایران بماند و محمدرضا به وی اظهار داشت: «تو خوب میدانی که باید اینجا بمانی این وظیفه توست از این به بعد در خانواده پهلوی تو تنها مرد هستی.» از همان زمان تا آخر عمر سلطنت پهلوی همواره اشرف بود که او را سرپا نگه میداشت و تصمیمات جدی و حساس را برای محمدرضا میگرفت اشرف با ایجاد سازمانهای مختلف که ظاهر شرکت داشتند و در واقع بر تمامی خرجها و هزینههای مالی نظارت داشت وی عهدهدار تمامی جلسات تفریحی دربار بود. اشرف بود که فوزیه خواهر ملک فاروق را برای اولین بار جهت همسری شاه تعیین کرد. تنها زنی که تا حدودی اشرف را به ناکامی کشاند ثریا بود که با توطئه اشرف مجبور به طلاق شد
وی در امور سیاسی و حتی مسائل سیاست خارجی و بینالمللی هم دخالت میکرد و با رؤسای جمهور آمریکا (ترومن)، انگلستان (چرچیل) و شوروی (استالین) ملاقات نموده و تنها زن ایرانی است که دارای مدال پرچم سرخ از اتحاد شوروی است. اشرف دو بار دیگر ازدواج رسمی داشت که برای بار دوم با احمد شفیق که یک جوان مصری بیکار بود و در ایران او را به ریاست خط هوایی برگزیدند و برای مرتبه سوم با مهدی بوشهری ازدواج کرد. در خصوص فساد اخلاقی و روابط نامشروع وی مطالب زیادی در اسناد وجود دارد که در این جا یک نمونه ذکر شده است. «طبق اظهارات غیر نظامی حسین فدایی در زمان حضور والاحضرت اشرف در پاریس یک جوان که احتمالاً افکار ضد نظام داشته از روابط جنسی با ایشان فیلمی تهیه کرده و مدتی است که از دربار شاهنشاهی حق السکوت دریافت میکند و....»
طبق گزارشات ساواک ، اشرف به وسیله مصونیت ویژهای که داشت اقدام به امر قاچاق مواد مخدر در سطح گسترده و در حد بینالمللی مینمود و یک بار با خبری که روزنامه لوموند فرانسه بر اساس خبر ارسالی از سوئیس درج میکند دال بر بازرسی چمدانهای اشرف و پیدا کردن مواد مخدر کار به رسوایی میانجامد و اشرف به وسیله نفوذ خانوادگی و سلطنتی و گرفتن وکیل و صرف مبالغ هنگفتی مسئله را حل میکند. به طوری که روزنامه مذکور معذرت خواهی نمود و خبر را تکذیب و نسخههای فروش رفته یک کتاب را که بر اساس این خبر در فرانسه چاپ شده بود را جمع آوری مینماید. اشرف در خرج کردن بی حساب بود و همین امر باعث شد که وضع مالی او از سایر اعضای خانواده سلطنتی بدتر باشد. وی پس از پیروزی انقلاب به کشور فرانسه گریخت و مطالبی بر ضد جمهوری اسلامی در روزنامههای پاریس به چاپ رسانید. طبق اسناد موجود وی در جلسهای با حضور بنی صدر و مسعود رجوی و برخی دیگر از اپوزیسیون فراری از کشور در فرانسه شرکت کرده و مطالبی را علیه جمهوری اسلامی ابراز نموده است. «اسناد ساواک پروندههای انفرادی» «اشرف پهلوی به روایت اسناد ساواک / تهران / مرکز بررسی اسناد تاریخی / 1378»
7ـ غلامرضا پهلوی پنجمین فرزند رضاشاه از توران امیرسلیمانی در سال1302 ش در تهران متولد شد. اندکی بعد از تولد وی، مادرش از رضاشاه جدا شد از همین زمان غلامرضا با مادرش در خانهای که رضاخان برایشان تهیه کرده بود زندگی میکرد وی تحصیلات ابتدایی را در ایران گذراند. در سال 1313 همراه سه برادر دیگرش، برای ادامه تحصیلات به سوئیس مدرسه لوروزه رفت. در سال1315 همگی، به اتفاق محمدرضا به تهران بازگشتند و در دبیرستان نظام مشغول به تحصیل شدند. نامبرده سپس برای تحصیلات عالیه به آمریکا سفر کرد و در دانشکده پرینستن به تحصیل پرداخت و مجدداً به تهران مراجعت نمود. غلامرضا از آن پس وارد دانشکده افسری شد و در مهر 1327 دانشکده نظام را به پایان برد... در اسفند 1350 به درجه سرتیپی رسید و همواره به عنوان یک مقام رسمی نظامی به شمار میرفت و در ضیافتهای خارجی و داخلی به جای شاه حاضر میشد.
اهم مشاغل وی عبارت بود از ریاست کمیته المپیک، ریاست باشگاه سوارکاران، آجودان ویژه شاه، ریاست عالی بازرسی ویژه ستاد فرماندهی عالی، عضو شورای نیابت سلطنت. غلامرضا پهلوی در سال 1326 با هما اعلم، دختر امیراعلم پزشک رضاشاه ازدواج کرد دومین ازدواج غلامرضا با منیژه جهانبانی دختر سرلشگر منصور جهانبانی بود. نامبرده مدتی مسئول امور جوانان و ورزش کشور بوده است. در مهرماه سال57 سرویس اطلاعاتی فرانسه اطلاع داد که یکی از اعضای خاندان پهلوی با سرویس اطلاعاتی شوروی همکاری دارد که پس از بررسیهای لازم، مشخص شد که به احتمال زیاد این فرد غلامرضا پهلوی است. در میان اعضای خاندان پهلوی، غلامرضا به عنوان فردی فاقد شخصیت، پول دوست و خسیس شهره بود. به عنوان نمونه، هنگامی که یک نفر به او گفته بود که به فراماسونهایی که بعد از انقلاب به خارج آمدهاند ماهی صد دلار کمک مالی میشود، عجبا که او به این در و آن در زده بود که این پول واهی را وصول کند ولی بعد به او گفته بودند که سر به سرش گذاشته اند! از نحوه فعالیت و شیوه ورود غلامرضا پهلوی به فراماسونری اطلاع کاملی در دست نیست ولی قدر مسلم آن است که وی ار فعالان فراماسونیها در ایران بوده است. ر.ک: خاندان پهلوی به روایت اسناد، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، پرونده انفرادی ساواک، ( ص 16 ـ 11)
8ـ عبدالرضا پهلوی اولین فرزند رضاخان از عصمت الملوک دولتشاهی بود که در سال1303 در تهران متولد شد. وی بعد از گذراندن دوره تعلیمات ابتدایی در ایران با برادرش محمدرضا به مدرسه لوروزه سوئیس رفت و به تحصیل خود ادامه داد و در بازگشت به ایران در سال1315 در دبیرستان نظام متعاقب آن در دانشکده افسری مشغول به تحصیل شد. پایان تحصیلات نظامی وی مصادف با حمله متفقین و اشغال ایران بود. وی همراه با پدرش به تبعیدی ناخواسته به موریس تن داد، بعد از مرگ رضاخان به سال1323 برای ادامه تحصیل به دانشگاههاروارد آمریکا رفت و فارغ التحصیل رشته اقتصاد از آن دانشگاه شد و در سال1326 به ایران بازگشت و از افراد باسواد خانواده پهلوی محسوب میشد. همین امر موجب شده بود که شاه روی حسادت چندان روی خوشی به وی نشان ندهد. عبدالرضا از جمله کسانی بود که نامش بعد از اشغال ایران در شهریور 1320 به عنوان جانشین رضاخان مطرح شد هرچند برخی بر این عقیدهاند آن شایعه تنها ساخته و پرداخته دولت انگلیس بود که با ترساندن محمدرضا پهلوی وی را تحت کنترل و اختیار داشته باشد. با پایان یافتن تحصیلات عبدالرضا در آمریکا و بازگشت او چنین پیش بینی میشد که وی در رأس یکی از مشاغل مهم منصوب شود ولی شاه که چندان مایل نبود هیچ یک از اعضای خاندان پهلوی در جامعه سرشناس شوند به این امر توجهی نکرد و تنها ریاست افتخاری سازمان برنامه هفت ساله دولت را به وی سپرد و عبدالرضا بدون توجه به جنبه تشریفاتی مسئولیتش پا از گلیم خود فراتر نهاد و به دنبال آن بود که هر چه خودش میخواهد در سازمان برنامه اجرا شود ولی ابوالحسن ابتهاج رئیس سازمان برنامه مانع او شد. عبدالرضا پهلوی تنها عضو از خانواده پهلوی است که تنها یک بار در سال 1329 ازدواج کرد و تا آخر به همسرش وفادار ماند، همسر وی پری سیما زند فرزند ابراهیم زند بود. پری سیما زند از همان ابتدای زندگی به علت شخصیت جاه طلبی که داشت مدعی سلطنت شوهرش به جای محمدرضا شد و علناً همه جا این سخن را به زبان میآورد. نامبرده برای امرار معاش خود علاوه بر مستمری ای که از دربار دریافت میکرد مالک زمینهای وسیعی در مازندران و به خصوص ساری بود. از املاک واگذاری نزدیک به 3700 هکتار در اختیار وی گذارده شده بود که در آن با روش مکانیزه به کشت وزرع میپرداخت. وی در این مزرعه گندم بذری تهیه میکرد و به وزارت کشاورزی میفروخت و از این راه منفعت سرشاری میبرد. وی علاوه بر کارهای کشاورزی، از سهامداران گروه کارخانههای نورد آلومینیوم و شرکت ماشین آلات کشاورزی جاندیر و مالک شرکت شکار ایران بود. او که به این درآمدها اکتفا نمیکرد مانند سایر اعضای خانواده پهلوی دست به معاملات غیرقانونی و گرفتن حق و حساب از شرکتهای خارجی برای بستن قراردادهای هنگفت در ایران میزد. از جمله این اقدامات قرارداد احداث کارخانه کاغذسازی در شمال ایران توسط یک شرکت کانادایی است شرکت کانادایی در این میان حدود دوازده میلیون به حساب عبدالرضا ریخت عبدالرضا پهلوی با شروع طوفان انقلاب اسلامی به خارج از کشور متواری شد و محل دقیق سکونت وی مشخص نمیباشد. (پهلویها، جلد 2، ص 471 الی 489)
9ـ احمدرضا پهلوی هشتمین فرزند رضاشاه پهلوی در5 مهر1304 ش در سعدآباد تولد یافت تحصیلات خود را در دبیرستان نظام به پایان رساند و پس از شهریور 1320 که رضا شاه به بندر ژوهانسبورگ تبعید شد به همراه وی عازم آنجا شد سپس به کشور بازگشت و دو سال پس از مراجعت در کالج آمریکایی بیروت به تحصیل پرداخت سپس به امریکا رفت و مجدداً به کشور بازگشت و با شعله ور شدن آتش انقلاب اسلامی به همراه خانوادهاش به خارج از کشور گریخت.
10ـ محمودرضا پهلوی ششمین فرزند رضاشاه و دومین فرزند از عصمت الملوک دولتشاهی در12 آبان1305 ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و مقدمات نظام را در ایران گذراند. در واقعه شهریور 1320 از همراهان رضاخان در تبعید بود. بعد از مرگ رضاشاه و بازگشت به ایران برای تکمیل تحصیلات به امریکا رفت و در رشته مدیریت بازرگانی و صنعتی در دانشگاه کالیفرنیا و میشیگان تحصیل نمود. محمودرضا در سال1333 با مهردخت اعظم زنگنه ازدواج کرد. سه سال بعد این وصلت به جدایی انجامید. وی در سال1343 با مریم اقبال دختر منوچهر اقبال نخست وزیر و رئیس هیئت مدیره شرکت نفت ازدواج کرد. محمودرضا در امر سرمایه گذاری و داشتن سهام در شرکتهای مختلف به عنوان یکی از افراد شاخص خاندان پهلوی مطرح بوده است. وی24 مؤسسه صنعتی و چندین معدن و یک کارخانه آجر و یک کارخانه لاستیک اتومبیل داشته است. علاوه بر این نوع فعالیتها، محمودرضا با دارابودن مرغوبترین زمینها برای کشت خشخاش، بزرگترین تولیدکننده تریاک در ایران بود.
(ر. ک: پهلویها، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، جلد دوم، ص 357 ـ 360)
11ـ فاطمه پهلوی در هشتم آبان 1307 در تهران متولد شد و چهارمین دختر رضاشاه از همسر آخر او عصمت الملوک بود. او در زمان تبعید رضاشاه همراه مادرش به مدت هفت ماه در جزیره موریس اقامت داشت ولی بر اثر اصرار و خواهشهای مادرش، پدر به وی اجازه داد به همراه مادرش به ایران برگردد.
وی در سال1322 به همراه برادرش حمیدرضا به لبنان رفت و در یکی از مدارس شبانه روزی اسکندریه مشغول تحصیل شد. بعد از مرگ رضاشاه در سال1323 به همراه چند تن از برادرانش به آمریکا رفته تا در آنجا تحصیل نماید ولی فاطمه تا اواخر سال1326 در آمریکا بود و بنا به دلایل نامشخص بی آنکه موفق شود دانشنامهای بگیرد، فقط پس از آموختن زبانهای انگلیسی و فرانسه به ایران آمد.
در سال1327 شایعه خواستگاری هژیر نخست وزیر از وی در جراید به چاپ رسید، که مورد موافقت دربار و فاطمه قرار نگرفت. مشارالیه در سال 1328 بار دیگر رهسپار امریکا شد. در طی این دوران اقامت او در آمریکا بود که وینسنت هیلیر، جوان بیکاره آمریکایی که دوست محمودرضا بود، در سر راه او قرار گرفت و سرانجام بعد از مخالفتهای دربار آنها در اوایل سال1329 با هم ازدواج کردند. دربار هم برای ساکت کردن افکار عمومی، به ویژه آرام ساختن روحانیون اعلام داشت که فاطمه از مزایای خاندان پهلوی محروم شده است. اما هیلیر که به خاطر القاب و امتیازات و ثروت موروثی با فاطمه ازدواج کرده بود، دست از لجاجت برداشته و پذیرفت به دین اسلام درآید تا ازدواج او با خواهر شاه محذور شرعی و اجتماعی نداشته باشد. هیلیر مدت 9 سال، از سال 1329 تا 1338، در ایران سرگرم زد و بند با شرکتهای آمریکایی و جاسوسی از داخل دربار برای آمریکا بود و در معاملات بزرگ دخالت میکرد و کمیسیون میگرفت. رفتار وی بر اثر افراط در شرب خمر تحمل ناپذیر شده بود و در سال آخر ضمن برخورد و مناقشهای شدید با فاطمه، نوزادشان «آرزو» را به هوا پرتاب کرد که منجر به کشته شدن کودک شد و همچنین ضرب و شتم فاطمه، دربار به او فشار آورد که فاطمه را طلاق بدهد. فاطمه از او دو فرزند پسر به نامهای کیوان (متولد 1331) و داریوش (متولد 1335) داشت. بعد از طلاق از هیلیر، فاطمه در آبان 1338 با ارتشبد محمد خاتمی فرمانده نیروی هوایی ازدواج کرد و از او هم دارای دو پسر بنام کامبیز (1341) و رامین (متولد 1346) شد. محمد خاتمی در یک سانحه هوایی در 21 شهریور1354 جان خود را از دست داد. فاطمه هم، اکنون در قید حیات نیست. پستهایی که وی قبل از انقلاب عهدهدار بود عبارتند از: ریاست هیئت امنای دانشگاه اصفهان ـ ریاست هیئت امنای باغات گیاهشناسی و ریاست هیئت امنای دانشگاه صنعتی.
( اشرف در آیینه بدون زنگار (ج 2) ـ خسرو معتضد ـ تهران: نشر البرز، 1376 ـ ص 281، 279، 260، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (ج 1) ـ تهران: اطلاعات، 1369 ـ ص 243؛ اسناد ساواک ـ پروندههای انفرادی)
12ـ جعفرقلی صدری فرزند فرج الله، در سال1290 ش در اصفهان به دنیا آمد. وی رئیس شهربانی کل کشور بود. نامبرده دارای مدرک تحصیلی ششم متوسطه و مدارج نظامی از دانشکده افسری ـ دانشگاه جنگ بود. در مهرماه 1344 با درجه سرلشگری به معاونت ژنرال آجودانی شاه رسید. نشانهای لیاقت درجه 1 و 2 و 3، افتخار درجه 1 و 2 و 3، رستاخیز1، آذرآبادگان، پاس3را دریافت داشت. وی در تاریخ16 /8 /57 از طرف فرمانداری نظامی دستگیر شد. اسناد ساواک، پرونده انفرادی.
13ـ سپهبد عبدالعلی خان بدرهای در سال 1298 ش در کرمانشاه متولد شد و از سال 1321 به صف ارتش پیوست. پس از طی دوره دانشگاه جنگ در سال 1341، مدت کوتاهی را در ساواک مشغول و سپس به عنوان معاون و رئیس ستاد لشکر یک گارد منصوب شد.
بدرهای به پاس خدمات بی شائبهاش به فرماندهی گارد سلطنتی جاویدان منصوب و ظاهراً به پاس شرکت مستقیم در سرکوب مردم تهران در روز 17 شهریور، با حفظ سمت به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد. وی بر اثر تعصب و بالا بودن روحیه شاه پرستی به دستور محمدرضا به عضویت کمیته بحران دوران انقلاب اسلامی نیز منصوب شد و سرانجام در روز 23 بهمن ماه سال 1357 در حالی که قصد سازماندهی کودتایی علیه انقلاب اسلامی را داشت: در پادگان لویزان دستگیر وتوسط مردم از پای درآمد.
(ماهنامه گزارش تاریخ ـ داخلی ـ سال اوّل ـ شماره 5)
14ـ پرویز خسروانی فرزند هاشم در سال1301 ش به دنیا آمد. او در سال1319 وارد دانشکده افسری شد. برادر بزرگ او، شهاب خسروانی از چهرههای سیاسی سالهای 1320 ـ1332 و نماینده مجلس بود که با دکتر مصدق روابط حسنه داشت. برادران دیگر او مرتضی و عطاءالله از دولتمردان لشکری و کشوری پس از کودتای28 مرداد 1332 بودند سرگرد پرویز خسروانی در زمان دولت مصدق باشگاه ورزشی تاج را به راه انداخت و به گفته حسین فردوست در جریان قیام 30 تیر 1331 ورزشکاران خود را به سود مصدق و علیه قوام به خیابانها ریخت. ولی مدت کوتاهی بعد خسروانی را یکی از ارکان بسیج دستجات اوباش وابسته به دربار مییابیم که در جریان توطئه 9 اسفند 1331 در رأس اوباشی چون شعبان جعفری (بی مخ) و ملکه اعتضادی به خانه مصدق حمله کردند و لذا به دستور مصدق مدت کوتاهی بازداشت شد. خسروانی در حوادث 25 ـ28 مرداد 1332 در رأس باشگاه ورزشی تاج به سرقت اموال مردم و غصب اراضی اشتغال داشت و به علت وابستگی به دربار، در سالهای 43ـ1340 در درجه سرتیپی فرمانده ژاندارمری تهران (ناحیه یک مرکز) را عهدهدار بود. در سال1343 خسروانی در پی دسیسه برای تصدی سمت ریاست شهربانی بود و شاه به این جاه طلبی او پاسخ مثبت داد و وی در کابینه هویدا به معاونت نخست وزیر و سرپرست سازمان تربیت بدنی رسید و قریب 5 سال در این سمت به چپاول ورزش کشور پرداخت. همسر خسروانی به نام ملیحه نعیمی، دختر عبدالحسین نعیمی، از مأمورین قدیمی اینتلیجنس سرویس و از کارگزاران اصلی بهائیت در ایران بود. در تاریخ 10 /7 /1345 ساواک تهران چنین گزارش میدهد: «دختر آقای نعیمی که سرلشکر خسروانی است در چند سال قبل توانست بطور محرمانه شوهرش را به دین بهایی گرایش دهد.
سرلشگر خسروانی در حضور آقای دکتر محمدعلی ورقا استاد دانشگاه که از بهائیان متعصب و یکی از روحانیون بهائیان است، با حضور آقای نعیمی رسما به دین بهایی گرویده و قرار بر این شده که از لحاظ حفظ پرستیژ و شئون نظامی و برخی پستهایی که به وی محول گردیده بهایی بودن وی از چهارچوبه دیوار خانوادگی تجاوز نکند.
(ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد 2، نشر اطلاعات، ص 452 ـ 456.) اسناد ساواک، پروندههای انفرادی.
15ـ فریدون جم فرزند محمود مدیرالممالک (وزیر اقتصاد و دارایی احمد شاه) در سال1292 ش در تهران متولد شد و تحصیلات نظامی را در دانشکده نظامی فرانسه طی نموده، وی از هم دورههای محمدرضا پهلوی بوده و در سال1313 در ارتش استخدام شد. فریدون جم در سال1316 با شمس خواهر شاه ازدواج نمود، لیکن در سال 1323 به علت عدم توافق اخلاقی وی را مطلقه نمود. آخرین سمت وی در ارتش (از سال 1348) ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران بود و در همین موقعیت کلمه «خدایگان» را به القاب شاه اضافه نمود. جم در سال1352 با درجه ارتشبدی از ارتش بازنشسته شد و به عنوان سفیر کبیر ایران به اسپانیا اعزام گردید. (اسناد ساواک، پروندههای انفرادی)
16ـ اسکندر آزموده فرزندمحمد در سال 1291 ش در تهران متولد شد پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد دانشکده افسری شد و دوره دانشگاه جنگ، دوره سلاح در دانشگاه صنعتی نیروهای نظامی آمریکا را نیز گذراند. نامبرده از سال 1310 وارد خدمت ارتش شد و سمتهایی از جمله: فرمانده هنگ گارد پهلوی، فرماندهی تیپ مرکز و قزوین، فرماندهی لشکر فارس و آذربایجان رئیس سررشته داری ارتش، معاون فرماندهی نیروی زمینی ارتش، معاون وزارت دارایی و سرپرست گمرک کشور استاندار آذربایجان شرقی و را عهدهدار بوده است. وی در طول خدمت نشانهای مختلفی از جمله: درجه سوم تاج، درجه 3 سپه، لیاقت درجه 3، رستاخیز درجه 1 و کوشش را نیز دریافت داشته است. آزموده دایی جمشید آموزگار بوده و در زمان استانداری در آذربایجان شرقی، گزارشهایی در پرونده وی وجود دارد دال بر سوءاستفادههای مالی ازبودجههای عمرانی استان و بدرفتاری و اهانت به مردم و سایر مدیران که مورد تأیید قطعی ساواک قرار نگرفته است. آزموده همچنین عضو باشگاه ورزشی شاهنشاهی نیز بوده است. مشارالیه در 1 /7 /1347 بازنشسته گردیده است.
17ـ عباس قره باغی فرزند کریم در سال 1297 ش در تبریز متولد شد وی دارای تحصیلات نظامی و غیرنظامی است. لیسانس حقوق را از دانشگاه تهران و دکتری حقوق از دانشگاه پاریس گرفت. همچنین پس از گذراندن دوره دانشکده افسری به درجه افسری نائل شد تا این که در سال 1354 صاحب درجه ارتشبدی گردید. وی در سمتهایی همچون فرمانده گروهان مستقل ضدهوایی لشگر یک، فرمانده گروهان سوم گارد شاهنشاهی، معاون گارد جاویدان، استاد دانشکده فرماندهی و ستاد، فرمانده تیپ دانشجویان و دانش آموزان فرمانده دانشگاه نظامی، فرمانده لشگر گرگان، فرمانده لشگر یک گارد، رئیس ستاد نیروی زمینی شاهنشاهی، فرمانده سپاه یکم، جانشین فرمانده نیروی زمینی و فرمانده ژاندارمری فعالیت داشت تا اینکه از سوی دولت شریف امامی در سال 57 با سمت وزیر کشور وارد کابینه وی شد وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی پس از مدتی از ایران به فرانسه گریخت. او در اسفند 1342 رئیس دادگاه تجدیدنظر در محاکمه سران نهضت آزادی ایران (آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و غیره) بود و با تأیید رأی دادگاه بدوی محاکمه شوندگان را به حبسهای طولانی محکوم کرد
(تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 1 و 2 ؛ خبرگزاری پاریس، ماهنامه ارتش)
18ـ حیدرقلی امیرسلیمانی فرزند عیسی در سال 1290 ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا دوره متوسطه در دبیرستان ثروت و دانشکده نظام ادامه داد و از سال 1317 به عنوان افسر مالی به خدمت دولت در آمد و مشاغلی از جمله: بازرس دولت در شرکت بیمه ایران، آجودان کشوری شاه، رئیس تشریفات دربار شاهنشاهی و... را عهدهدار بود. وی همچنین در باشگاه ورزشی شاهنشاهی نیز عضویت داشته است.
(اسناد ساواک، پروندههای انفرادی)
19ـ سناتور ارتشبد عزت الله ضرغامی در 1259 ش در تهران متولد شد او تحصیل کرده ایران بود. فعالیتهای خود را در 1289 در ژاندارمری سوئدیها شروع و در ژاندارمری و سپس قشون ادامه داد. در 1309 فرمانده گارد راهها بود. در 1312 به سمت ریاست ارکان حزب با درجه سرلشکری منصوب شد و بعدها به ریاست ستاد ارتش منصوب گردید. (ر.ک: روزشمار انقلاب اسلامی، ج 2، ص 522.)
20ـ فرج الله رسایی گیلانی فرزند اروجعلی در سال 1289 ش در بندرانزلی متولد شد. نامبرده فرمانده نیروی دریایی پهلوی بود که در پرونده انفرادی وی در ساواک درباره تحصیلاتش چیزی ذکر نشده است. نامبرده آجودان مخصوص شاه بود و در دوره هفتم مجلس سنا نماینده انتصابی شاه بود که در سال56 شاه جهت درمان دخترش پنج هزار دلار بصورت بلاعوض به وی داد. تیمسار دریادار فرج الله رسایی در سال51 یک جلد کتاب با عنوان دوهزار و پانصد سال بر روی دریاها به فرح و شاه هدیه کرد و به مناسبت تأسیس نیروی دریایی در14 آبانماه سال1350 هدیهای برای علم وزیر دربار فرستاد. که متقابلاً از وی تشکر شده است. مشارالیه نشانهای درجه یک و دو همایون و درجه دوم تاج را از شاه دریافت نمود و در تشکیلات فراماسونری نیز عضویت داشت.
21ـ تیمسار عزیزالله کمال فرزند سید ضیاء در سال1285 ش در تهران به دنیا آمد. پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد دانشکده افسری شد و دورههای عالی ستاد در دانشگاه جنگ را نیز گذرانده است. طبق سند بیوگرافی ساواک «وی دارای سمتهایی از جمله: «فرمانده سپاه خراسان، مهاباد و رئیس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران بوده و در تاریخ 1 /4 /1348 و با درجه سپهبدی بازنشسته شده است ضمنا نامبرده به اتفاق سرهنگ 2 صباحی در مورد گوشت مهاباد متهم به جعل سند و اخذ رشوه بودهاند که پرونده در بازپرسی شعبه 3 دادستانی ارتش در سال1341 در جریان بوده اما وی با اعمال نفوذ اقدام روی پرونده را متوقف کرده است. یاد شده فوق همچنین با شاهپور غلامرضا پهلوی در شرکت کالای الکتریک شریک میباشد.»
(اسناد ساواک، پروندههای انفرادی.)
22ـ حسن طوفانیان فرزند مهدی، در سال 1291 ش در تهران متولد شد. او در سال1312 به استخدام ارتش درآمد و در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی، مهم ترین مشاغل وی چنین بود: فرمانده آموزشگاه خلبانی، رئیس دایره 2 طرحهای استراتژیک اداره سوم ارتش معاون هوایی اداره سوم ارتش، مدیر عامل سازمان صنایع نظامی، آجودان مخصوص شاه، رئیس اداره خریدهای نظامی ایران در سالهای 1350. ارتشبد حسن طوفانیان به عنوان مسئول خریدهای نظامی ایران در سالهای 1350 و در دوران رونق اقتصاد نفتی شهرت جهانی یافت و مطبوعات غرب گزارشات متعددی درباره معاملات تسلیحاتی ایران و «کمیسیون»های طوفانیان درج کردند. از جمله مطبوعات آلمان غربی گزارش دادند که طوفانیان در یک معامله تسلیحاتی با کمپانیهای این کشور، مبلغ 3 میلیون مارک «کمیسیون» دریافت داشته است. ارتشبد طوفانیان در جریان پیروزی انقلاب توسط مردم دستگیر شد ولی با حمایت مسئولین «دولت موقت» به همراه اسناد خریدهای کلان نظامی ایران فراری داده شد. علیرغم این تمهیدات، با تسخیر «لانه جاسوسی آمریکا» توسط «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» اسناد متعددی درباره معاملات طوفانیان، از جمله با رژیم صهیونیستی اسرائیل، به دست آمد که در اسناد لانه جاسوسی مندرج است.
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ـ ج 2 ـ نشر اطلاعات ـ ص 469.)
23ـ دکتر محمد باهری در سال 1298 شمسی در شیراز متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در این شهر به پایان رساند و لیسانس حقوق قضایی خود را از دانشگاه تهران دریافت نمود. وی دوره دکترای دولتی حقوق را در دانشگاه پاریس گذراند و مدت 20 سال استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود. باهری که از تودهایهای قدیم و دبیر کمیته حزب توده در فارس بود، بعداً تغییر روش داد و مورد علاقه اسدالله علم واقع شد. در تیرماه 1341 از طرف علم به عنوان نخست وزیر انتخاب گردید و در اواخر همان سال در حالی که دانشیار دانشکده حقوق بود، به وزارت دادگستری رسید. در سال 1345 به معاونت دربار منصوب شد و مسئولیت امور اجتماعی دربار به او محول گردید. وی مدتی نیز مسئولیت بازرسی عالی شاهنشاهی آموزش عالی را به عهده داشت و سرپرست برنامههای تبلیغاتی جشنهای خانمان برانداز2500 ساله شاهنشاهی نیز بود. باهری از آغاز تأسیس «حزب رستاخیز ملت ایران» بدان پیوست و یک کانون فعال حزبی را در تهران اداره میکرد. وی در مرداد ماه سال1356 به سمت دبیرکلی حزب منصوب شد و در 5 شهریورماه1356 به عنوان وزیر دادگستری وارد کابینه شریف امامی گردید. باهری دهها کتاب در مدح خاندان پهلوی منتشر ساخت.
24ـ ابوالفتح آتابای فرزند آقاجان در سال1279 هجری شمسی در تهران به دنیا آمد. او تا مقطع متوسطه در دبیرستان اقدسیه تحصیل نمود و در سال1306 به عنوان خدمتگزار و رئیس اصطبل گاراژ شکاربانی به کار مشغول شد. در کودتای آمریکایی28 مرداد سال1332 نقشی فعال داشت و از طرف وزارت دفاع و کمیسیون اعطای نشان، جهت قدردانی نشان درجه یک رستاخیز به وی داده شد. آتابای از اعضاء شورایعالی بزرگداشت صدمین سالروز تولد رضاشاه، عضو مؤسس حزب رستاخیز، معاون امور انتظامی وزارت دربار، میرشکار شاه، مشاور دربار و در دوره19 مجلس شورای ملّی نماینده گرگان و دشت بود. همسرش رئیس کتابخانه سلطنتی و فرزندش مدیرکل دربار بودند. او در طول خدمت به دستگاه ظالم پهلوی، ستم زیادی به مردم نمود؛ از جمله آنکه در سال57 اهالی روستای همسین ترکمن را از محل سکونتشان اخراج و با تخریب مدرسه و خانههای روستا و تجاوز به اموال و نوامیس آنها، محل را به شکارگاه شاه تبدیل کرد. وی همچنین با سوءاستفاده از موقعیتش در دربار، ثروت زیادی اندوخت و صاحب سازمان آبیاری و عمران شد. ابوالفتح آتابای در طول حضورش در دربار نشانهای2 و 3 همایون، 3 و5 تاج، 1 و 2 استقلال اردنهاشمی، نشان ذیشأن استوار اول از محمد ظاهرشاه پادشاه افغانستان و مدال یادبود برگزاری جشنهای دو هزار و پانصد ساله را دریافت نمود. سرانجام در روز 26 دیماه 1357 به اتفاق فرزندش کامبیز در رکاب محمدرضا پهلوی از ایران گریخت. (ر.ک: اسناد ساواک، پرونده انفرادی.)
25ـ شجاع الدین شفا در سال1297 ش در قم متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در قم و متوسطه را در تهران (مدرسه علمیه) به پایان رسانید. وی تحصیلات عالی را در دانشگاه تهران، سوربن فرانسه و سن ژوزف بیروت گذراند. نامبرده به اخذ لیسانس ادبیات از دانشگاه سوربن، دکترای افتخاری در رشته ادبیات از دانشگاه رم و دکترای افتخاری در رشته علوم انسانی از دانشگاه مسکو نایل گردید. شفا با کار سادهای در اداره کل تبلیغات و رادیو (مترجمی) خدمات دولتی خود را آغاز کرد و به دلیل داشتن روحیه بلندپروازی و ارتباطات به اصطلاح علمی و سخنوری و حرافی، به سرعت مراتب ترقی را طی کرد. مشارالیه سمتهایی از جمله: ریاست اداره کل تبلیغات و انتشارات، مشاور مطبوعاتی و فرهنگی دولت، مشاور عالی وزارت کار، رایزن فرهنگی و مطبوعاتی دربار شاهنشاهی، مدیرعامل کتابخانه پهلوی و ... را عهدهدار بود. ساواک در سند بیوگرافی او آورده است: «فردی عیاش و خوشگذران، بی قیدوبند و زن باره است به طوری که به وسیله زن میشود همه نوع اسرار از او درآورد. زن اولش «بنام خانم قانع»خواهر سرتیپ جهانگیر ارفع عضو تبلیغات بود که شفا پس از ... مجبور شد او را بگیرد.» در گزارش دیگری ساواک چنین آورده است: وابسته مطبوعاتی ایران در پاریس (پرویز عدل) در نامهای (احتمالاً در سال 1340) به وزیر دربار مطالبی در خصوص سوءاستفاده شفا اظهار داشته از جمله به چند فقره شکایت، کلاهبرداری و صدور چک بی محل، ارتباط وی با سفیر کبیر مصر و سوءاستفادههایی در خارج از کشور اشاره کرده و خواستار رسیدگی به وضع وی شده است: در گزارش دیگری از ساواک آمده است: «در سال 1338 چون میزبانی و راهنمایی مخبرین در مراسم ازدواج شاه و فرح به عهده او بود، وی مبلغ بیست هزار لیره از مخبر روزنامه معروف «پاری ماچ» رشوه میگیرد تا به او اجازه تهیه عکسهای مناسبی از مراسم فوق الذکر را بدهد.» یکی از وابستگان دربار در سال 1340 اظهار نمود که قرار بوده شفا به علت سوءاستفاده مالی و ولخرجیهایش در تهیه مقدمات جشنهای2500 ساله و سوء رفتار و اخلاق در مسافرتهای خارج از کشور، از سمت خود عزل گردد. وی به خاطر عنایت شاه و وفاداری و چاپلوسی و تملق گوییهایش به اخذ نشان تاجگذاری مفتخر گردید. شفا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در اروپا علیه جمهوری اسلامی دست به اقدامات سوء تبلیغی زد و از جمله کارهای وی میتوان به کتابی تحت عنوان «جنایت و مکافات» که در خارج از کشور چاپ شده اشاره نمود اصولاً شفا فردی ضددین (ضد اسلام) بود و شدیداً مقهور اندیشه غرب و به ویژه اباحهگری (لیبرالیسم) میباشد. اسناد ساواک، پروندههای انفرادی
26ـ امیرناصر دیبا از عناصر طرفدار رژیم پهلوی که بنابر اظهار خودش در نامه تبریکی که در سال1355 جهت فرح پهلوی ارسال داشته از چاکران و خادمین بی چون و چرای شاه ودربار بوده است. نامبرده به همراه تنی چند از مدیران کل وزارت دربار، گزارشی را به نخست وزیر وقت ارتشبد ازهاری ارسال و طی آن به لیستی که در آن اسامی افرادی که مقادیر متنابهی ارز از کشور خارج کردهاند، اعتراض نموده و خواستار حذف اسامی خود از این لیست شده اند. اسناد ساواک، پروندههای انفرادی.
27ـ علی ایزدی فرزند مهدی در سال 1284 ه ش در تهران متولد شد. وی آجودان و سفیر کشوری شاه و همچنین رئیس دفتر اشرف پهلوی بوده که مورد توجه دستگاه طاغوت بود و مسافرتهای زیادی را از طرف اشرف به خارج از کشور داشته است. نامبرده به وسیله نامه یا هدیه پیوسته ارادتمندی خود را به شاه و فرح ابراز میداشته است. عضو باشگاه شاهنشاهی و عضو باشگاه عصر و همچنین فراماسونر و عضو لژ تهران و از اعضا برجسته آن بوده است. (ر. ک. اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی. )
28ـ جعفر شفقت در سال1294 ه ش در تبریز متولد شد. در سال1312 وارد دانشکده افسری شد. وی با طی مراحل نظامی در ارتش شاه به مناصبی چون فرماندهی گارد شاهنشاهی، فرماندهی لشکر پیاده ارومیه، رئیس ستاد نیروی زمینی و.. و در نهایت آجودان شاه شد. پس از قیام مردم تبریز و برکناری اسکندر آزموده، شفقت استاندار آذربایجان شد. گفته میشود وی تندخویی و سبوعیت آزموده را نداشت، به طوری که بیشتر تظاهرات و راهپیماییهای تبریز تا پیروزی انقلاب با درگیریهای کمتری صورت میگرفت. با روی کار آمدن شاپور بختیار شفقت وزیر جنگ شد. حسین فردوست درباره او مینویسد: «از نظر معلومات نظامی کمتر از متوسط بود. با هوش نبود هر چند زرنگیهای کوچک و در سطح فهم خود داشت. او افسر سالمی هم نبود و چندین بار سوء استفاده مالی کرد ولی دنبال نشد. آن طور که شنیدم شفقت پس از پیروزی انقلاب مدتی تمارض کرد و در خانه بود و پس از چندی به طور قاچاق ازکشور خارج شد و ابتدا، به امریکا و سپس به پاریس رفت. (ر. ک: فردوست، ج 1، ص 598.)
29ـ فتح الله مین باشیان فرزند سرتیپ نصرالله مین باشیان در شانزدهم مرداد ماه 1295 ش در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه زرتشتیان به پایان رسانده وارد مدرسه نظام شد و پس از اتمام دانشکده افسری در مهر 1317 به درجه ستوان دوّمی رسید. در زمان سلطنت رضا شاه همدوره دانشکده افسری ولیعهد بودو بعدها چنان به او نزدیک شد که اغلب در دربار رفت و آمد میکرد. او همچنین با علی قوام و حسین پهلوی روابط دوستانه داشت. در سال 1327 با درجه سرگردی برای تحصیلات عالی نظام عازم ایالات متحده امریکا شد و سپس دوره دانشگاه جنگ ایران را با درجه سرهنگ دومی به پایان رساند و بین هم دورههای خود مقام اول را به دست آورد. فتح الله مین باشیان با طی کلیه مراحل فرماندهی، به درجه ارتشبدی و فرماندهی نیروی زمینی رسید و به اخذ نشان همایونی با حمایل نایل گردید ولی در سال1350 مورد بی مرحمتی شاه قرار گرفت و با احراز بازنشستگی ناچار به ترک وطن شد و مقیم فرانسه گردید. شاه یکبار به هنگام صحبت از ارتشبد مین باشیان صریحاً گفته بود که «مین باشیان فقط یک دلقک است.» (ر. ک: پس از سقوط، احمد علی مسعود انصاری، ص 171)
30ـ منوچهر خسروداد فرزند محمدعلی در سال 1306 ش در تهران متولد شد. وی از افسران عالی رتبه رژیم شاه بود. او وقتی ستوان دوم بود از طرف ارتش به فرانسه اعزام شد و در آن کشور دوره چتربازی و حمل و نقل هوایی را گذارند. دوره معلمی چتربازی و پیاده نظام و مدرسه کماندویی را در امریکا طی کرد و در دانشگاه جنگ انگلستان نیز دوره دید. از او به عنوان خلبان رکوردشکن نام برده میشد که توانسته بود اوج گیری توسط هلی کوپتر را که رکوردش دست یک افسر آمریکایی بود بشکند. خسروداد مناصب مختلفی در ارتش ایران داشت: ریاست مهمات ارتش در سلطنت آباد، ریاست ژاندارمری فارس، معاون ژاندارمری کشور و بالاخره فرماندهی هوانیروز. سرلشگر خسروداد یکی از خشن ترین ژنرالهای ارتش بود. او پس از انقلاب در دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه شد و اعدام گردید. حمله به منزل آقای شریعتمداری شهید کردن دو تن از دانشجویان علوم دینی به دست او و طرح کودتا علیه انقلاب از جمله اتهامات او بود.
31ـ حسن امامی فرزند میرابوالقاسم در سال1282 ش در تهران متولد شد. او در سال1323 و پس از فوت پدر به لباس روحانیت ملبس و امام جمعه تهران شد. امام جمعه یک عنوان حکومتی بود و به کسی داده میشد که در مساجد عمده شهرها مراسم نماز را اجرا میکرد. پدرش نیز امام جمعه تهران و از خانواده سلطنتی قاجار بود. پس از اتمام تحصیلات در زمینه علوم هیئت، سمت استادی دانشگاه را پیدا کرد. او به دور از جنجالهای سیاسی به امور مذهبی پرداخت، اما به دلیل حمایتش از شاه، اکثر روحانیون خریدار حرفش نبودند و کسی او را یک عالم واقعی نمیدانست. دکتر امامی که پسرخاله سالار سنندجی نماینده کردستان بود پس از رسمیت یافتن دوره هفدهم مجلس و بعد از یک مبارزه شدید پنهانی به ریاست مجلس انتخاب شد. در آن هنگام روابط حسین مکی با دکتر مصدق حسنه بود و دکتر مصدق مایل بود که دکتر معظمی یا دکتر شایگان رئیس مجلس باشند، اما چون دیدند که پشتیبانان امام جمعه تهران قوی هستند، درصدد برآمدند که مرحوم آیتالله کاشانی را نامزد ریاست مجلس نمایند. ولی ایشان زیربار نرفت و در نتیجه سید حسن امامی به ریاست مجلس شورای ملی انتخاب گردید. وی در واقعه 30 تیر 1301 ریاست مجلس را به عهده داشت و پس از بالا گرفتن آن بلوا در حالی که به اتفاق مهندس رضوی نائب رئیس مجلس روانه کاخ سعد آباد بود تا با محمدرضا شاه ملاقات کند در دروازه شمیران مورد حمله واقع و مردم شیشه ماشین او را شکستند. امام جمعه تهران ناچار به مجلس برگشت و از آنجا تلفنی با شاه تماس گرفت و از شاه خواست تیراندازی به روی مردم بی دفاع قطع گردد. سه روز بعد قوام مستعفی و مجدداً دکتر مصدق به نخست وزیری رسید. دکتر امامی که در این ماجرا نقش مؤثری داشت، ناچار دو سه روز بعد از زمامداری دکتر مصدق به عنوان معالجه به سوئیس رفت و از همان جا هم استعفای خود را تقدیم داشت. وی در اروپا ماند تا این که به عتبات رفت و از تهران دکتر غلامحسین مصدق فرزند دکتر مصدق به او ملحق شد و پسر عمه و پسر دایی با هم به ایران برگشتند. امامی بعد از ورود به ایران همچنان به امور مذهبی پرداخت تا این که در دوره دوم مجلس سنا به سناتوری انتخاب شد. امام جمعه تهران در کا?
منبع:
کتاب
جشن تاجگذاری صفحه 33




















