تاریخ سند: 1 خرداد 1343
محمدمهدی شهرت ربانی
متن سند:
تاریخ: 1 /3 /43
س ـ هویت خود را بیان کنید.
ج ـ محمدمهدی شهرت ربانی فرزند ابوالمکارم اهل املش گیلان ساکن قم خیابان صفائیه اول کوچه بیگدلی منزل شخصی عیال و چهار نفر اولاد دارم تبعه ایران دارنده شناسنامه ۲۳۵۷ صادره از رودسر پیشه تحصیل علوم دینی سن تولد ۱۳۱۳ ولی در شناسنامه ۱۳۱۷ قید شده است. محمدمهدی ربانی
س ـ شما نزد چه کسی تحصیل میکنید؟
ج ـ در حوزه تدریس آقای خمینی و آقای داماد1 محمدمهدی ربانی
س ـ شما تا حال سابقه تعقیب از طرف مقامات انتظامی یا قضایی و یا محکومیت کیفری دارید یا خیر؟ ج ـ خیر. محمدمهدی ربانی
س ـ چه مدت در قم مشغول تحصیل هستید؟
ج ـ ۱۷ سال است و در قم متولد و بزرگ شدهام. محمدمهدی ربانی
س ـ چه مدت است به کاشان آمدهاید و آیا دفعه اول است یا دفعات دیگری هم به کاشان آمدهاید؟
ج ـ دفعه اول است و شب دوشنبه ۲۸ ماه ذیحجه (21 /2 /43) بوده است. محمدمهدی ربانی
س ـ به چه منظور به کاشان آمدید و این مدت کجا سکونت داشتهاید؟
ج ـ جهت تبلیغ مذهبی به کاشان آمدم و شبی که وارد شدم منزل آقای یثربی2 رفتم و تقریباً سه چهار روز از محرم گذشته منزل ایشان بودم و چند روز هم منزل آقای حاج سیدرضا زیلوچیان بودم و بعد رفتم منزل برادر تیمور جهانگیر که برادر بزرگ او خود را معرفی میکرد. محمدمهدی ربانی
س ـ آیا کسی شما را دعوت جهت وعظ کرده که به کاشان آمدید؟
ج ـ [ناخوانا]
س ـ چگونه این مدت شما منبر نرفتهاید؟
ج – میگفتند مجاز نیستید و از طرف شهربانی باید اجازه گرفت. محمدمهدی ربانی
س ـ پس چرا اجازه تحصیل نشد؟
ج ـ کسی مرا دعوت نکرد. محمدمهدی ربانی
س ـ پس امروز چگونه و با اجازه کی در حبیب بن موسی منبر رفتید؟
ج ـ دیشب به بنده آقای یثربی اجازه دادند که بروم که امروز رفتم ولی قبلاً هم اجازه داده بودند که من خودم منبر نمیرفتم. محمدمهدی ربانی
س ـ آیا نسبت به مفاد اظهارات شما در منبر هم دستوری داده شده بود؟
ج ـ خیر هیچ کس به من دستوری نداده بود. محمدمهدی ربانی
س ـ شما که مستحضر بودهاید رفتن منبر مستلزم کسب اجازه قبلی است. پس چگونه منبر رفتید؟
ج ـ چون گفتند مجلس آقای یثربی است و احتمال دادم مانع و رادع قوی نباشد، لذا منبر رفتم. محمدمهدی ربانی
س ـ شما که دستوری راجع به اظهارات خود در منبر نداشتهاید پس چرا در مورد وقایع ۱۵ خرداد و تحریک مردم صحبت کردید؟
ج ـ بنده جز مختصری از مضمون اعلامیه3 چهار نفر از آیات آقایان خمینی، میلانی، نجفی مرعشی، حاج آقا حسن قمی نگفتهام و گفتم چنین اعلانی آقایان کردهاند. محمدمهدی ربانی
س ـ عین اظهاراتی که امروز بالای منبر در این مورد و سایر موارد نمودهاید، بیان کنید.
ج ـ عین اظهارات که مقدور نیست ولی مفاد آن همان است که عرض کردم و مختصر آن چنین است که آقایان آیات اعلان کردند که دوازدهم محرم مصادف با واقعه ۱۵ خرداد سال گذشته که در دولت سابق انجام شده است اعلان عزا فرمودند و قبل از آن هم راجع به امر به معروف و نهی از منکر صحبت کردم که واجب است و از شئون اجتماعی اسلام است. محمدمهدی ربانی
س ـ در تشریح وقایع ۱۵ خرداد سال گذشته چه گفتید؟
ج ـ گفتم در دوازدهم محرم سال گذشته که مصادف با ۱۵ خرداد ۴ بود و عدهای از مسلمانها کشته و عده دیگر زخمی و مجروح شدند امسال را که مصادف منظور روز دوازدهم محرم است با چنین روزی آقایان حضرات اعلام عزا کردهاند. محمدمهدی ربانی
س ـ موضوع اعلامیه چیست که میگویید چهار نفر مذکور صادر و اعلان عزا کردهاند؟
ج ـ اعلامیه که حضرات آقایان صادر کردهاند به دستم رسید و خواندم و مفاد آن را امروز فقط گفتم. محمدمهدی ربانی
س ـ کی شما این اعلامیه را مشاهده کرده و خواندید؟
ج ـ دیروز (31 /2 /43) حدود غروب در منزل آقای یثربی که بودم این اعلامیه را دیدم. نزد آقای یثربی به بنده دادند و خواندم یعنی خودشان خواندند و بنده هم دیدم و میدیدم که میخوانند. محمدمهدی ربانی
س ـ غیر از شما و آقای یثربی چه اشخاصی آن موقع در اتاق بودند؟
ج ـ دو نفر بودند که آنها را نمیشناسم. امروز هم در کوچه که مشرف به حبیب بن موسی است شخصی که او را نشناختم نیز عین این بیانیه را به من داد که من خواندم و دادم به دیگری. محمدمهدی ربانی
س ـ این دو نفر اخیرالذکر چه اشخاصی بودند؟
ج ـ من کسی را از اهالی کاشان نمیشناسم و لذا این دو نفر را هم نشناختم. محمدمهدی ربانی
س ـ شما که دو بار این بیانیه را خواندید مفاد آن را تشریح کنید.
ج ـ یک نیم ورقی بود که با خط ریز چاپ شده بود و با تصاویر اشخاصی بود که گفتم و مفاد آن آنچه یادم هست این بود که به دولت تذکر داده شده بود، زیر بار استعمار و استعمارچی نخواهیم رفت و نسبت به اسرائیل هم تندی شده بود و خود را مسئول از طرف پروردگار دانسته بودند حفظ و حراست و اتحاد تمام ممالک اسلامی در مقابل منافقین و کفار و این وظیفه شرعی است که باید انجام بدهیم و هرگز از پای نخواهیم نشست و قسمتی هم درباره ۱۵ خرداد سال قبل بود که قبلاً گفتم. محمدمهدی ربانی
س ـ نامه با نام شما امضاء شده به شما ارائه میشود آیا خط و امضاء شماست؟
ج ـ بلی. محمدمهدی ربانی
س ـ در این نامه خطاب به آقای محمدتقیخان شما راجع به اعلامیهای درباره رفراندوم5 و تعطیل بازارهای قم و تهران در روزهای پنجشنبه و تظاهرات در سایر شهرستانها و دستور شما از اینکه محمدتقیخان مردم را وادار به تابعیت از علماء بنماید و در پخش اعلامیه کوتاهی نکند و در صورت عدم امکان تظاهرات با اجتماع فراوان به قم بیایند، اشاره شده لذا بدواً هویت آقایان محمدتقیخان و مهدی که در این نامه ذکر شده بیان نمایید. ثانیاً بگویید نامه مال چه تاریخی است چون بدون تاریخ است و ثالثاً علت این اقدامات را بیان کنید. نامه برای شما خوانده میشود، پاسخ دهید.
ج ـ اولاً این نامهای است که بنده نفرستادهام در جیب بنده مانده و جزو اوراق جیبم و از فرستادن آن منصرف شدم و تاریخ آن هم معلوم است که قبل از رفراندوم است و آقای محمدتقیخان هم یکی از مالکین املش است. ایشان به نام محمدتقیخان صوفی است و در محل معروف است. آقای مهدی که نام کوچکش سیدموسی است و از طلبههای قم و اهل املش است و آقای محمدی هم که در نامه ذکر شده محمد محمدی است از طلاب قم و اهل اطراف رودسر است و علت نوشتن این نامه هم این است که همه علما اعلامیه داده بودند و احساسات مذهبی است. محمدمهدی ربانی
س ـ اظهارات خود را خوانده و امضاء کنید.
ج ـ محمدمهدی ربانی
س ـ آقای یثربی در مورد ارائه بیانیه مورد نظر شما با قرائت آن و هم چنین اینکه شما غروب روز 31 /2 /43 در منزل ایشان بوده و در نتیجه بیانیه را دیدهاید بهکلی مراتب را تکذیب مینماید. حقیقت امر را توضیح دهید.
ج ـ همان است که قبلاً گفتم. بنده نظری ندارم و اتهامی هم به نظر بنده برای ایشان نیست که اعلامیه را به من ارائه دادهاند. چون بر حسب تصادف یکی این اعلامیه را به ایشان داده و ایشان هم به من ارائه ندادهاند. محمدمهدی ربانی
توضیحات سند:
1ـ آیتالله حاج سیدمحمد محقق داماد (محقق یزدی) در سال ۱۳۲۳ ق در خانوادهای روحانی در روستای احمدآباد از توابع اردکان یزد به دنیا آمد. پدرش حجتالاسلام و المسلمین سیدجعفر موسوی از علاقهمندان خاندان نبوت و ولایت بود. سیدمحمد در کودکی پدر و مادرش را از دست داد. مدت کوتاهی در اردکان تحصیل کرد. سپس به یزد مهاجرت کرد و نزد سیداحمد مدرسی، سیدیحیی واعظ، آقا سیدحسین باغ گندمی و آقا سیدعلیرضا حائری به تکمیل ادبیات و تحصیل دوره سطح پرداخت. بخشی از قوانین را نزد حاج شیخ غلامرضا یزدی خواند و حسب صلاحدید ایشان برای ادامه تحصیل در سال ۱۳۴۱ ق به قم عزیمت کرد و در حوزه علمیه تازه تأسیس این شهر به درس آیات میرسیدعلی یثربی کاشانی (متوفی ۱۳۸۰ ق). سیدمحمدتقی خوانساری (متوفی ۱۳۷۱ ق)، آقا میرمحمد همدانی، شیخ محمود اردکانی، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، سیدمحمد حجت کوهکمرهای و سرانجام حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه علمیه قم) حاضر شد و علوم منقول و معقول را از محضر آنان فرا گرفت و به درجه اجتهاد نائل آمد. ایشان مورد توجه و عنایت خاص آیتالله حائری قرار گرفت تا بدانجا که به مصاهرت و دامادی وی منجر شد و به همین سبب به لقب داماد ملقب گردید. آیتالله محقق داماد پس از درگذشت آیتالله حائری یزدی رسماً تدریس در حوزه علمیه قم در دورههای سطح و خارج را شروع کرد و حوزه درس ایشان محل تجمع فضلای به نام حوزه شد و از جمله شاگردان آیتالله محقق داماد میتوان به آیات شهید مطهری، شهید بهشتی، ربانی شیرازی، امام موسی صدر، حاج آقا مصطفی خمینی، دکتر مفتح و... اشاره کرد. آیتالله محقق داماد در ذیحجه ۱۳۸۸ در گذشت و در صحن مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام به خاک سپرده شد (شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۱۴3-۱۴2: درسهایی از مکتب اسلام، شماره ۴ محرم ۱۳۸۹، ص 9).
۲- آیتالله مهدی یثربی حدود ۱۳۴۷ ق در کاشان به دنیا آمد. پدرش آیتالله سیدمحمدرضا یثربی است. مقدمات معارف حوزوی را در کاشان نزد برادر آموخت. سپس به قم آمد و در محضر آیات عظام داماد، اراکی، گلپایگانی و حضرت امام خمینی(ره) ادامه تحصیل داد. پس از مرگ برادرش در ۱۳۷۹ ق به امر آیتالله بروجردی به کاشان بازگشت و به تبلیغ و ترویج دین همت گماشت و حوزه علمیه یثربی را بنیان نهاد. همچنین یک مدرسه علمیه در قمصر کاشان تأسیس نمود. وی از فعالیت سیاسی و به ویژه حمایت از روحانیان مبارز دریغ نمیکرد. پس از پیروزی انقلاب به سمت امام جمعه کاشان منصوب گردید و در مجلس خبرگان رهبری عضویت دارد. (شریف رازی، گنجینه دانشمندان ج 9، ص ۴۰۳-۴۰۱)
۳- اعلامیه عزای ملی به مناسبت فرارسیدن سالگرد کشتار رژیم در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که به امضای حضرت امام و آیات عظام میلانی مرعشی نجفی و سیدحسن قمی منتشر شد. در این اعلامیه با اشاره به قتل فجیع گروهی از مردم عزیز ایران در روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آمده است: «... علماء اسلام وظیفه دارند از احکام مسلمه اسلام دفاع کنند. از استقلال ممالک اسلامی پشتیبانی نمایند، از ستمکاریها و ظلمها اظهار تنفر کنند، از پیمان با دشمنان اسلام اظهار انزجار کنند، از اسرائیل و عمال اسرائیل، دشمنان قرآن مجید و اسلام و کشور برائت جویند. از اعدامهای بیجهت و تبعیدهای دسته جمعی و محاکمات غیرقانونی و محکومیتهای بدون مجوز بیزاری جویند... تبلیغات دینی و بیان قانونشکنیها ارتجاع سیاه شناخته شده و ممنوع گردیده، محافل دینی و مجامع مذهبی محتاج به اجازه شهربانیها و سازمانها است. دستجات عزاداری برای حضرت سیدالشهداء علیه الصلوه والسلام باید محدود و ممنوع باشد...
ما روز دوازدهم محرم را عزای ملی اعلام میکنیم. بگذار ما را مرتجع بخوانند کهنهپرست بدانند ما از عواقب این اعمال جائرانه خائف هستیم و نصیحت هیئت حاکمه را لازم میدانیم و کراراً نصیحت کردیم و خیر و صلاح را گوشزد کردیم و رعایت نشده است. ما مصلحت میدانیم که دولت رویه را تغییر دهد. سازمانها و شهربانیها را اینقدر بر ملت ستمدیده و بر علماء اسلام و خطباء محترم چیره نکند از این اعمال خلاف قوانین اگر میتواند جلوگیری کند. علاقه علماء اسلام به ممالک و قوانین اسلامی علاقه الهی ناگسستنی است ما از جانب خدای تعالی مأمور حفظ ممالک اسلامی و استقلال آنها هستیم و ترک نصیحت و سلوک را در مقابل خطرهایی که پیشبینی میشود برای اسلام و استقلال مملکت جرم میدانیم، گناه بزرگ میدانیم، استقبال از مرگ سیاه میدانیم...» (روحانی سیدحمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، ص ۶۷۹.)
۴ ـ قیام ۱۵ خرداد: بهار ۱۳۴۲ ایران و به ویژه شهر قم پرتلاطم و جنب و جوش بود و کانون این خروش منزل حضرت امام(ره) در قم بود. محرم ۱۳۸۳ ق مصادف با خرداد ۱۳۴۲ بود. در ایام عزاداری سرور شهیدان، نام حضرت امام(ره) و نظرات ایشان ورد زبان محافل و هیئتهای مذهبی بود.
حکومت پهلوی که میدانست روحانیون مخالف در این ایام بهخوبی از فرصت استفاده میکنند وحشت زده در صدد جلوگیری از تبلیغات ضد رژیم بر آمد و به وعاظ دستور داد که در ایام عزاداری از طرح مباحث سیاسی به ویژه مسائل روز خودداری ورزند. اما حضرت امام(ره) با علمای قم مذاکره کرد و از آنان خواست تا هر چه بیشتر عاشورا را به نقطه اوج نهضت رسانند و پیشنهاد کرد روحانیون روز عاشورا به مدرسه فیضیه بروند و برای مردم سخنرانی کنند. رژیم که از شور و هیجان و ازدحام مردم در مدرسه فیضیه وحشت داشت سعی کرد تا با شایعهپراکنی مردم را بترساند و در صبح روز عاشورا یکی از مقامهای ساواک از طرف شاه حضرت امام را تهدید کرد که اگر بخواهد در مدرسه فیضیه سخنرانی کند کماندوها آنجا را به آتش و خون میکشند، پاسخ امام خمینی این بود که ما هم به کماندوهای خود دستور میدهیم که فرستادگان اعلیحضرت را تأدیب نمایند. به رغم تهدیدات شاه، عصر روز عاشورا حضرت امام(ره) از منزل خارج شدند و در میان ابراز احساسات انبوه جمعیت بیسابقه وارد مدرسه فیضیه شدند و نطق تاریخی و سرنوشتساز خویش را ایراد کردند. امام در سخنانشان به صراحت سخنانشان به صراحت و به شدت به شاه و سیاستهای حکومت او اعتراض کردند و او را مجری برنامهها و مقاصد آمریکا و اسرائیل معرفی کردند و نتیجه سیاستهای رژیم را نابودی اسلام و بدبختی ملت دانستند. در پی این سخنان. مأموران رژیم در شب ۱۲ محرم مطابق ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به منزل حضرت امام هجوم بردند و حدود ۳ بعد از نیمه شب ایشان را دستگیر و شبانه به تهران منتقل و در زندان قصر زندانی کردند و این اقدام رژیم عامل بروز قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شد. خبر دستگیری رهبر انقلاب با سرعت در سراسر ایران انتشار یافت. مردم قم قبل از دیگر شهرها قبل از طلوع آفتاب ۱۵ خرداد در جوار منزل حضرت امام(ره) اجتماع کردند و به اتفاق حاج آقا مصطفی بهسوی حرم حضرت معصومه(س) رفتند. علماء و روحانیون هم که در منزل آیتالله گلپایگانی جمع شده بودند بعد از صدور بیانیهای به مردم پیوستند و فریاد یا مرگ یا خمینی در آسمان قم طنین افکند. جمعیت انبوه سپس به راهپیمایی پرداختند اما هنوز از حرم چندان فاصله نگرفته بودند که با رگبار مسلسل نیروهای رژیم مواجه شدند و درگیری آغاز شد که تا ساعت ۵ بعد از ظهر ادامه داشت و سپس شهر قم در خاموشی فرو رفت. طی این درگیری صدها نفر از مردم بیدفاع شهید و مجروح شدند. در تهران تظاهرات مردم خشمگین از بازار بارفروشان در مرکز شهر شروع شد. کشاورزان ورامین، کن، جماران و دیگر روستاهای اطراف به سمت تهران سرازیر شدند. جمعیت انبوه با شعار مرگ بر شاه در خیابانهای اطراف بازار تهران به حرکت درآمد. نام شاه را از میدان و مسجد برداشتند و جای آن را نام حضرت امام(ره) قرار دادند. رژیم که از قیام عمومی مردم تهران به وحشت افتاده بود؛ نیروهای ارتش و تانکها را به خیابانها گسیل داشت و تهران یکی از خشونتآمیزترین و خونینترین روزهای تاریخ خود را پشت سر نهاد. رگبار مسلسلها و گلولههای تانکها سیل خون در خیابانهای مرکز تهران به راه انداخت و چندین هزار نفر از مردم که خواستههای مشروع و قانونی داشتند شهید و مجروح گردید. همزمان با تهران و قم در شهرهای دیگر هم مردم قیام کردند در شیراز و خمین زادگاه حضرت امام(ره) مردم پرتحرکتر بودند (روحانی، بررسی و تحلیل از نهضت امام خمینی، ص 476-448؛ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج ۴، ص 57-43؛ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج ۲، ص ۴۵- ۲۲.)
۵ ـ چند سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دولت آمریکا به منظور استمرار نفوذ خود در ایران و تحکیم بنیانهای حکومت دستنشاندهاش در ایران درصدد اجرای پارهای از رفورمهای اجتماعی برآمد. علی امینی نخستوزیر وقت داوطلب اجرای برنامه اصلاحات سند شد؛ اما شاه به سبب حسادت نسبت به نزدیکی امینی به دولت آمریکا، پس از سفر به واشنگتن توانست نظر مساعد سران کاخ سفید را نسبت به عزل امینی جلب کند و خود مسئولیت اصلاحات را به عهده گرفت و اسدالله علم نخستوزیر جدید را مأمور این خدمت ساخت. مهمترین برنامه رفورم آمریکایی که بعدها به «انقلاب سفید» و سپس «انقلاب شاه و مردم» معروف شد اصلاحات ارضی، تقسیم زمین بین کشاورزان، سهیم کردن کارگران در منافع کارگاهها و اصلاح قانون انتخابات بود. دولت آمریکا که کارگران و دهقانان کشورهای زیر سلطه را بزرگترین خطر برای منافع خود تلقی میکرد با این اصلاحات قصد داشت رضایت این دو قشر را نسبت به حکومتهای دستنشانده خود جلب کند. شاه در اجرای مأموریت خود روز ۱۹ دی ۱۳۴۱ تصمیم خود را مبنی بر به رفراندوم گذاردن لوایح ششگانه اعلام کرد و خود را مبتکر این طرح دانست.
روحانیون و در رأس آنان حضرت امام نسبت به این طرح رژیم نگران شده و به رایزنی با یکدیگر پرداختند و رفورم آمریکایی شاه را خطری جدی برای اسلام و جامعه اسلامی دانستند و درصدد مقابله و مخالفت فوری با آن برآمدند. ابتدا آیتالله روحالله کمالوند که از علما خرمآباد بود پس از گفتگو با علمای قم با شاه ملاقات کرد و مخالفت روحانیون را با اصلاحات بیان کرد. اما شاه که بقای حکومت خود را منوط به اجرای برنامه اصلاحات میدانست به خواسته علما توجهی نکرد و عزم خود را بر اجرای آن برنامه ابراز کرد. روز ۶ بهمن ۱۳۴۱ برای برگزاری رفراندوم لوایح ششگانه مشخص گردید. امام خمینی در پاسخ استفتاء جمعی از متدینان درباره رفراندوم به طور مشروح نظر خود را در مورد رفراندوم اصول انقلاب سفید اعلام کرد و به صراحت با آن مخالفت کرده و مردم را از شرکت در رفراندوم بر حذر داشت. حضرت امام در این پاسخ علاوه بر غیر شرعی خواندن رفراندوم، پنج ایراد قانونی نیز بر رفراندوم لوایح ششگانه وارد دانست. حضرت امام همچنین در اجتماع علمای قم از آنان خواست تا مردم را نسبت به نقشه و برنامههای آمریکایی پسند رژیم آگاه سازند و نیروی عظیم مردمی را به صحنه مبارزه وارد کنند.
(روحانی، سیدحمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج ۱، ص 218-228؛ مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج ۲، ص ۱۲-۱۹)
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ مهدی ربانی املشی به روایت اسناد ساواک صفحه 7