تاریخ سند: 7 دی 1357
درباره: حسن اکبری مرزناک
متن سند:
شماره: 6278 /2ﻫ ب تاریخ: 7 /10 /1357
از: سازمان اطلاعات و امنیت بابل
به: ریاست سازمان اطلاعات و امنیت مازندران
درباره: حسن اکبری مرزناک
روز دستگیری نامبرده به منظور اینکه یادشده از منزل خارج نشود و در امر دستگیری و بازرسی از منزل توفیق حاصل گردد با صحنه سازی به عنوان به معرفی یکی از دوستان در پوشش اینکه از قم صحبت میکنم با وی در زمینه اخبار منطقه مذاکره که محصول مذاکرات یک نسخه (سه برگ) به پیوست1 تقدیم و نظر عالی را به گفتار یاد شده که با خطوط هاشور زده مشخص شده جلب مینماید مقرر فرمایید کمیته مشترک از محصول تهیه شده با رعایت حفاظت بهرهبرداریهای لازم را در امر تحقیقات بنماید. عین نوار موجود است. در این مذاکرات اکبری یاران خود را به شرح زیر معرفی [نمود].
1ـ حسین صادقی افراکتی دبیر اموزش و پرورش زندانی بخشوده شده؛
2ـ مهدی مجیدی معلم آموزش و پرورش داماد محسنی افشار.
تکثیر و به پرونده صادقی و مجیدی [ناخوانا] رئیس سازمان اطلاعات و امنیت بابل ـ تقیزاده
توضیحات سند:
__
1. پیوست مورد اشاره به این شرح است: «مذاکرات حسن اکبری با شخص ناشناس در قم. مورخ 5 /10 /1357
ناشناس: الو منزل آقای اکبری[؟]
اکبری: بله بفرمائید.
ناشناس: من از قم صحبت میکنم و یک دوست مشترکی بنده و جنابعالی داریم به نام آقای [...]
اکبری: محمد (منظور محمد درخشش است).
ناشناس: اینکه بنده مزاحم شدم به منظور استفاده از اطلاعات شماست و انعکاس آن در خبرنامهای از قم [که به] وسیله دوستان ما تهیه شده میتوانم خواهش کنم بفرمائید منطقه شما چه وضعیتی دارد و چه مسائلی هست ممنون میشوم هر چه به صورت اختصار کفایت میکند[؟]
اکبری: روز دوشنبه در شهر بابل تظاهراتی وسیله جوانان صورت گرفت که مأمورین مداخله کردند و جوانان عقب نشینی کردند تیر اندازی شد و چند نفری زخمی شدند سه نفر زخمی که یکی از آنها زخمی شدید است اسامی را متأسفانه ندارم. جوانی که زخمی شده حیدری نامی است که خانواده اش هم مؤمن و متدیّن هستند و یک مرتبه هم مغازه پدرش را آتش زدند و پریروز مخصوصاً او را دنبال کردند و زدند به قصد کشت زدند ولی شانه اش زخم بدی برداشته و خوشبختانه به قلبش نخورد مشغول مداوا هستند البته بیمارستان نمی برند اطبّا که میدانید همبستگی با پزشکان شهر اینجا یک روز اعتصاب عمومی کردند و رفتند در بیمارستان خمینی (منظور بیمارستان شاهپور است) اجتماع کردند و هر کس مریض میشد مجاناً معالجه میکردند و مقداری پول جمع کردند برای چیز و بعدازظهر هم از تظاهرات آنان جلوگیری شد.
در آمل هم دیروز درگیری بوده که آقای جوادی جلو بودند و بعد از سخنرانی تعطیل عمومی دیروز دوشنبه اعلام شد و دیشب هم بنده یک دهه ای دارم در روستای مطهر که یک بخش بزرگی است از آمل ده شب که دیشب شب هشتم آن بوده که تظاهرات پر شوری کرده بودند و آمدند تا سر کوچه علیشاه.
ناشناس: اگر در این خبرنامه نامی از جنابعالی برده شود مانعی دارد [؟]
اکبری: خیر خیر من در این سخنرانی درباره توحید در اسلام و تلاش دشمنان و استعمارگران و از بین بردن عوامل توحیدی و خاصّه تضعیف مرجعیت در زمان رضاخان و در زمان سلطنت همین پسرش سلطنت کثیف خاندان پهلوی چه تلاش پشت پرده ای بوده تا این وحدت اسلامی را مخصوصاً در این اواخر بعد از قیام تنباکو و مشروطیت متوجه شدند که یکی و به کدام مرکز نقل یابد حملهشان را شروع کنند و چطوری از بین ببرند.
ناشناس: اظهارات شما در زمینه سخنرانیها ضبط میشود [؟]
اکبری: بله مقدار زیادی ضبط میشود.
اکبری: روز جمعه گذشته هم در گتاب حومه بابل که از شهرها هم جمعیت آمده بود سخنرانی و بعد قرار است سه شبی هم در کلّه بست و روستاهایی که آقای روحانی هستند سخنرانی خواهم کرد.
ناشناس: خبری از حال روحانی دارید[؟]
اکبری: بله ایشان هم خوب هستند و ایشان هم دوشنبه دیروز تشریف داشتند در گتاب که ایشان سخنرانی داشتند هفته گذشته هم بنده در دیوا دهی است در بندپی که خیلی دور است و جمعیّت زیادی بود تلاش ما خوب بود استقبال زیاد شد و 23 قریه است فعالیتها به این ترتیب است و عوامل ضد [ناخوانا] که بودند ولی با فتوای آقا که خصوصاً میگوئیم و در عین حال خودمان هم یک چیزی اضافه میکنیم چون آقا فرمودند که اطاعت از شاه اطاعت طاغوت و حرام است لذا آنها هم که اطاعت بکنند چون کار حرام انجام میدهند مسلمان نیستند و طبعاً باید از دورشان پراکنده شوند و اینها به نحوی چون در انزوای شدید قرار گرفتهاند سعی میکنند جبهه عوض کنند.
ناشناس: من این اقدامات شما را تقدیر میکنم و در این خبرنامه خود همان طور که اجازه دادید انعکاس خواهم داد.
اکبری: تلاش اینجا خیلی زیاد است که ما مبارزه را بکشیم به روستاها.
ناشناس: مبارزه در روستاها را هم آقایان روحانیون دنبال میکنند[؟]
اکبری: عرض کردم آقای روحانی در همان گتاب که بنده جمعه اش بودم رفتهاند روز دوشنبه و قرار است این جمعه بنده بروم ملاکلا و فکر میکنم ده مرزبان آقای روحانی راد را دعوت کردهاند که هنوز موفق نشدم خدمتشان برسم و هیچوقت بیکار نیستم.
ناشناس: حالا بفرمائید وجه تسمیه این کلاها چیست؟
اکبری: در مازندران هر چه داریم کلاست (فکر میکنم به معنی آباد باشد یک سنت معمول محلی است شاید بتوان که زبان مازندرانی مدرن نبوده ریشهاش گم شده و احیاناً امکان دارد چون اینجا هم مرز است با روسیه یک جوری این لغات آمده باشد مثل کلمه نیکلا در دیوان امیر پازواری خیلی از این اسامی را داریم که با کلا شروع میشود.) در آمل هم تظاهرات وسیعی دیروز بوده که مأمورین با تیر هوائی و گاز اشک آور مقابله کردند و آقای جوادی هم صحبت کردند و با جوانان بودند که از روحانیون آمل هستند. روحانیت در شاهی ناجور است و سه نفر از بازاریان وابسته را به سختی کتک زدهاند که یکی از آنها فروتن است. در بابلسر هم تظاهرات وسیعی بوده که سربازی دیگر تیراندازی میکرده که آن سرباز را منتقل کردند به بابل، در محمودآباد هم دیروز تظاهرات وسیعی بوده به طور کلی از غیر روحانی آن که مرتب صحبت میکند بنده هستم.
ناشناس: دوستان دیگر در فرهنگ بابل هستند[؟]
اکبری: صادق[صادقی] افراکتی است که ایشان همکلاس و دوست بنده هستند و بلکه در سطح شهر سخنرانی داشتم همراه من آمدند ایشان به مناسبت این که شاگرد آقای شریعتی بودند در دانشگاه مشهد اطلاعات تاریخی خوبی دارند ولی عربی تسلط ندارند. آقای دیگری هم هست به نام [ولیالله] زمانی که محافظهکاری میکند و خودش میگوید تا به حال من نه اسم آقا را برده ام و نه اسم این ملعون را که به او اعتراض کردهام و یک آقائی هست به نام مجیدی که رو کم کار کند و جهتش مشخص است البته مهدی مجیدی البته یک مجیدی دیگر داریم به نام فریبرز که ملعون است. ناشناس: از شهرهای دیگر از جمله مشهد چه اطلاعاتی دارید[؟]
اکبری: الآن تلفن کردم گفتند همین الآن تظاهرات وسیعی هست و دیروز هم یک ساواکی را در میان جمع گرفته بودند که آورده بودند خدمت آیتالله شیرازی و آنجا خواستهاند بکشند آیتالله فرمودند چون به خانه من آوردید اینجا نه و یک نفر دیگر هم که مأمور شهربانی بوده که او را هم گرفته و کشتهاند خلاصه آن که شهر دقیقاً در دست مردم است و دیروز اثری از سرباز و پاسبان نبوده و امّا خود فرمانده جدیدی که آمده فرمانداری نظامی برای آیتالله شیرازی تلفن کرده که من نه پدر دارم و نه خانواده مادر من در شهر نو زندگی میکند برای من آدم کشی همچین و همچون و خیلی تهدید کرده بود آیتالله شیرازی هم فرمودند هر غلطی میخواهی بکنی بکن من با تو حرفی ندارم کاری ندارم. دیشب هم که من برای آقای شریعتی تلفن کردم خانمش میگفت تظاهراتی بوده وپریروز کشتار در حدود 23 نفر که یک استواری را هم مردم سقط کرده بودند که لباسش را درآوردند انداختهاند جلوی بیمارستان شاهرضا روی خون کثیفش مردم دسته دسته میرفتند روی لباسش تُف میانداختند.»
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران (بابل)، جلد 2 صفحه 598