صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مستخرجه گزارش شماره ۲۲ مورخ ۳۰/۱/۴۶ ازجفره

مستخرجه گزارش شماره ۲۲ مورخ ۳۰/۱/۴۶ ازجفره


متن سند:

مستخرجه گزارش شماره ۲۲ مورخ ۳۰/۱/۴۶ ازجفره

تاریخ فوق ساعت ۴ و ۱۵ دقیقه دبیرستان شاهپور کبیر تعطیل شد ساعت ۶ و ۱۵ دقیقه کم آقای نبوی از دبیرستان خارج شد و کمندی نبود رفته بود دبیرستان پهلوی نبوی آمد در بدکان خواروبارفروشی جعفر عاشوری که در خیابان صفوی [است] درحدود ۱۵ دقیقه توقف کرد بعد برای لبه طرف منزلش حرکت کرد ساعت ۷ از حضوژ [حضور] شما رفتم مستقیم رفتم سنگی مسجد حاج سید احمد شیخ ابوتراب هم بود و حاج سیداحمد هم بود یک نفر به نام محمدحسین دربه [درب] مسجد فوق الذکر دکان دارد بنده از او سبزی‌جات خریداری می‌کنم با بنده دوست شده پهلوی بنده نشست [نشسته] بود گفتم امشب میل دارم بیایم برای استفاده روضه شیخ گفت امشب اول می‌رود تنگک ۱ مجلس دوم می‌آید اینجا چون شیخ روضه خوبی می‌خواند خیلی مایلم از او استفاده کنم گفت چرا هر سال می‌رفت بحرین والی [ولی] امثال [امسال] نرفت و سال گذشته در بحرین نمی‌دانم چه گفته بود وقتی که آمد ایران سازمان او را تعقیب کرده گفتم سازمان برنامه گفت نه بابا سازمان امنیت می‌گوید هرکس بد شاه و مملکت بگوید او را می‌گیرند گفتم چنین سازمانی من ندیدم گفت محرمانه است کسی نمی‌فهمد. شما در دهات سکونت دارید نمی‌دانید بعد گفت شیخ هم لج باز است مردم می‌گویند مانند سایر آخوندها آخر هر روضه دعائی برای شاه بخوان ابداً اصلاً نمی‌خواند می‌گوید چیز واجبات می‌گویم مستحبات لازم نیست خلاصه این رول اروالا خوب نیست که دست شیخ است گفتم خوب بانی مسجد با و دستور بدهد تا دعا بخواند می‌گفت اصلاً نمی‌خواند هرکس می‌گوید گوش نمی‌دهد گفتم حالا ساعت چند از تنگک بر می‌گردد گفت ساعت یازده از این جهت برای من مقدور نبود که بمانم تا ساعت ۲۰/۸ دقیقه از سنگی برای کارگاه حرکت کردم –
واقعاً نمی‌دانستم که شیخ این قدر بی‌وجدان است تا حالا فهمیدم که بی‌شرف است ۲.

توضیحات سند:

۱. تنگک منطقه‌ای تپه‌ای در حومه بوشهر به فاصله ۱۵ کیلومتری از مرکز شهر است. تنگک خود دارای محله‌های مختلف است که به طور خلاصه به سه تنگک شمالی، جنوبی و وسطی تقسیم می‌شوند. جنگ معروف رئیس علی دلواری با انگلیسی‌ها در سال ۱۳۳۳ ه‍ ق در این محل اتفاق افتاده است و رئیس علی در همین محله به شهادت رسید.
۲. همین منبع در مورخه ۴۶/۲/۵ چنین نوشته است: در لیله ۵/۲/۴۶ ساعت پا بعد از ظهر شیخ ابوتراب وارد مسجد جفره علیباش شد و ساعت ۱۰ زو [و] ۳۵ [دقیقه] بالای منبر رفت اول آیه قرآن تلاوت شده و بعد شروع به موعظه نمود که خداوند خریدار است در دنیا و پیغمبران هم دلال خداوند خریدار متاعی است آن متاع هم عبادت و عطائی است شخص باید آزاد باشد مثل حراین [ابن] یزید ریائی [ریاحی] که در کربلا اول او راه بر پسر دختر پیغمبر سد کرد ولی بعداً فهمید که آزادی در راه خدا بهتر است تا تحت تسلت [تسلط] یزید ابن معاویه و عبیدالله بن زیاد و فوراً آمد جان و مال فدای حسین و در این حقیقت نمود هرکس آزاد باشد و بتواند به طرف خدا برود و حقیقت پیشه خود قرار بدهد خداوند این متاع را به قیمت گران خریداری می‌نماید و عوض یا مناع هم بهشت است و خوشا به حال جوانان هاشمی که آزادوار بودن [بودند] مانند حر یعنی حر آزاد و قد علم کردن [کردند] پشت از کفر و ظلم کردن [کردند] و بهشت برین صاحب شدن [شدند] و در ضمن و ضمناً کلماتی داشت ولی چون یکی از مستخدمین شما پائین منبر نشسته بود مطلب را تغیر می‌داد و بعد دعاء برای طلاب‌ها و روحانیون خواند

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام شیخ ابوتراب عاشوری صفحه 102

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.