تاریخ سند: 1 اسفند 1356
موضوع : شیخ مرتضی شاهرودی فرزند حسین
متن سند:
شماره : 243 – 16 - 56 تاریخ : 1 /12 /2536[] 1201
از : شهربانی استان یزد
به : ریاست سازمان اطلاعات و امنیت استان یزد
موضوع : شیخ مرتضی شاهرودی فرزند حسین
از ساعت 2100 الی 2200 روز 26 /11 /2536 شیخ مرتضی شاهرودی فرزند حسین با حضور قریب 400 نفر زن و مرد در مسجد بزرگ سردوراه ضمن سخنرانی مذهبی اظهار داشته است:
« ... خانه را اجاره داده سال دوم اصلاً مالک خانه نیست مستاجر بالا کشیده، خانه رفت مغازه را اجاره کرده سر سال میگه آقا مغازهام را بده میگوید نمیدهم برو شکایت کن، شکایت چی کنم مگر کسی به داد من میرسد اگر شکایت کردم مگر کسی دست مرا میگیرد ابداً اگر شکایت کردم مگر به داد مظلوم میرسند نه بخدا قسم ابداً باید ده طبقه را بری بالا بیائی پائین تا مرض قند و مرض فشار و هزار بیماری بگیری تازه حقش را نمیدهند. قیامت محکمهای است که پارتی و رشوه ابداً به او کاربر نیست محکمه قیامت واسطه و تلفن و نورچشمی نداره ولی محاکم دنیا تمام بازی است، محاکم دنیا تمام سفارشی اگر هرآینه واسطهای باشد کار من انجام میشود همه دنیا اینطور است اگر هرآینه تلفنی بشود بابا از خودمان است پسر عمه است پسر خاله است فوراً کربلا میخواهی بروی بسم اله دیگر عرض کنم قرعه و این حرفها نمیخواهد، مکه میخواهی بروی بسم اله سازمان اوقاف اسمش قرعه است ولی تمام کلک تمام بازی واقعاً مسخره میکنند ملت را، به خدا مسخره میکنند و خیال میکنند مردم خر هستند نمیفهمند، نه میفهمند دقیق درک میکنند ولی چه کنند همیشه میگویند خدائی هست خدا حکم میکند. من امسال یک مصاحبهای کردم در فرودگاه چون پرواز اول بودیم آمدم[آمدن]از طرف تلویزیون و رادیو به آنان گفتم اگر شرف دارید و اگر انسانیت دارید تمام صحبتهای مرا بگذارید چون ما آقا قصدمان نیست با کسی دعوا کنیم و پرخاش کنیم ما که نمیخواهیم آرامش یک اجتماع را دگرگون کنیم. اتفاقاً شنیدم بعداً قالبش[غالبش]را گذاشته بودند و در رادیو عدهای شنیده بودند. چون یک حاجی را میگیرند آقا تا کارش را فراهم کنند این حرکات چیست قدری پاکش کنید، آقا یک قدری منزه کنید این رشته را، زن و شوهر میخواهند مکه بروند زن در یک کاروان شوهر تو یک کاروان، مگر ناموس نداری تو، مگر اوقاف ناموس نداره، به چه مناسبت آخر زن تو یک کاروان مرد تو یک کاروان، اینها درد دل است، انتقاد و دعوا و فحش نیست، حاضر نیستند که در خود اداره هایشان حرفی از کسی بشنوند، منتهی برفراز منبر آدم باید عقده دل را باز کند حتی خودم، لابد تعجب میکنید نه خود من، بنده خودم تو یک کاروان خانمم در یک کاروان بود منتهی چون قدرتی داشتم و وسیلهاش برایم فراهم بود و این کاروانیها و عرض کنم حمله دارها همه ما را میشناسند و خودشان بین خودشان والا[والله] من چند روز تو این اداره خراب شده اوقاف سیر میکردم تا آن رئیس کل شان را هم دیدم نمیدانم انسان نیستند اینها چی هستند؟ یک مشت نفهم پشت این میزها مینشینند اصلاً نه وجدانی نه اعتقاد به قیامتی یعنی چه زمام مهار یک اجتماع به دست یک مشت افرادی که به فکر نیستند...»
امنیت داخلی . متن سخنرانی نامبرده به صورت گزارش خبر به مرکز منعکس شود. 2 /12
ارزیابی . اظهار مطالب فوق توسط نامبرده بالا صحت دارد.
نظریه . به نامبرده ابلاغ و تفهیم شد که فقط راجع به مسائل مذهبی سخنرانی نماید.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، کتاب 2 صفحه 210