صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: حق رأی زنان

تاریخ سند: 26 آبان 1341


موضوع: حق رأی زنان


متن سند:

[تاریخ: 26 /8 /1341]
موضوع: حق رأی زنان

به طوری که اطلاع دارند عده‌ای از علماء قم شرحی در مورد حق رأی زنان به عنوان اینکه شرکت زن‌ها در انتخابات با شرع مقدس اسلام مغایر است، تلگرافی به جناب آقای نخست‌وزیر مخابره کرده اند. علمای یزد هم به پیروی از علماء قم، در روز چهارشنبه 24 آبان تلگرافی به پیشگاه مبارک بندگان اعلیحضرت همایون شاهنشاه تقدیم داشته‌اند1 و از پیشگاه ملوکانه تقاضا کرده اند که از شرکت زن‌ها در انتخابات جلوگیری شود.2
در روز پنجشنبه 25 آبان، عده‌ای از علماء و وعاظ در منزل جناب آقای حاجی صدوقی3 اجتماع نموده و قرار گذاشتتند که موضوع فوق را بر سر منابر با مردم در میان گذاشته و افکار عمومی را به نفع خود تحریک نمایند.
در روز جمعه 26 آبان که در مسجد حظیره4 روضه‌خوانی بود و جمعیت انبوهی حضور داشتند، چند نفر از وعاظ، بالای منبر رفته و اول متن تلگراف آقای آیت‌الله خمینی که به عنوان آقای نخست‌وزیر مخابره شده5 را برای مردم خواندند و ضمناً به مردم یادآور شدند که این موضوع شرکت زن‌ها در انتخابات، برخلاف شرع مقدس اسلام است و هرکس برخلاف دستور اسلام رفتار کند، ما تا آخرین رمق با وی مخالفت خواهیم کرد.
وعاظ فوق عبارتند از: آقای سیدناصر. آقای ربانی6. آقای آیت‌اللهی (این شخص غیر از آیت‌اللهی دبیر فرهنگ است) و اینجانب نیز در این مجلس از اول تا آخر حضور داشته‌ام. این افراد تاکنون در مجالس همچنان به گفتار خویش درباره شرکت زنان در انتخابات ادامه می‌‌دهند و این عمل نتایج خوبی ندارد. به نظر اینجانب، گفتار آن‌ها صددرصد در مردم تأثیر نموده و ممکن است ناراحتی‌هائی تولید نماید. و ضمناً از طرف اولیای امور و مسئولین امور شهر از کار آنها جلوگیری به عمل نیامده است. موضوع دیگر، مجالس ترحیمی‌که به مناسبت شهادت مرحوم مهندس ملک عابدی7 برپا شده است:
1. درحسینیه بزرگ فهادان8روز جمعه 26 آبان از طرف اهالی فهادان و اینجانب نیز شرکت داشته‌ام.





2. در مسجد جامع کبیر 9 به وسیله آقای قریشی، کفیل اداره کشاورزی (جمعه شب)
3. در محله مریم‌آباد10 به وسیله اهالی مریم‌آباد
در تمام این مجالس مردم در ضمن ابراز احساسات نسبت به شخص اول مملکت، از پیشگاه پروردگار بقاء سلامت و عظمت پدر تاجدار را برای همیشه خواستار شدند.
اصل در پرونده انجمن‌های ایالتی و ولایتی

توضیحات سند:

1. در روز شانزدهم مهرماه سال 1341 ش، روزنامه‌های عصر تهران، با تیتر درشت نوشتند: «طبق لایحۀ انجمن‌های ایالتی و ولایتی که در هیئت دولت به تصویب رسیده و امروز منتشر شده، به زنان حق رأی داده شد.» این خبر، تیتر عوام‌فریبانه‌‌ی این مسئله بود، در حالی که در متن لایحه، «حذف قید اسلام از شرایط انتخاب‌شونده و انتخاب‌کننده» و «قسم به کتاب آسمانی» به جای «قسم به قرآن» گنجانده شده بود. حضرت امام خمینی(ره) که با آگاهی از توطئه‌های طراحی‌شده‌‌ی دشمنان اسلام، بلافاصله علماء و مراجع تقلید قم را به نشست و گفتگو پیرامون این لایحه دعوت کرد. در این نشست که در بیت مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) صورت گرفت، آیت‌الله گلپایگانی و شریعتمداری و آیت‌الله زاده حائری حضور داشتند. در این جلسه تصمیم گرفته شد تا: 1. طی تلگرافی به شاه، مخالفت علمای اسلام را با مفاد تصویبنامه‌‌ی مزبور اعلام داشته، لغو فوری آن درخواست شود. 2. طی نامه و پیغام به علمای مرکز و شهرستان‌ها، جریان تصویبنامه و خطرهایی که برای اسلام و ملت ایران در بردارد، بازگو شود و برای مقابله و مبارزه با آن، از آنان نیز دعوت به عمل آید. 3. هر هفته یک بار و در صورت لزوم بیشتر، جلسه‌‌ی مشاوره و تبادل نظر میان علمای قم برقرار شود و در کوشش‌ها و فعالیت‌هایی که به منظور مبارزه با تصویبنامه انجام می‌‌پذیرد، با وحدت و اتفاق کامل آنان همراه باشد.«بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، سید حمید روحانی، ص 150.» بر این اساس، اولین تلگراف در فردای آن روز از طرف امام خمینی(ره) خطاب به محمدرضا پهلوی ارسال شد: « بسم اللَّه الرحمن الرحیم‌ حضور مبارک اعلیحضرت همایونى‌ پس از اهداى تحیت و دعا، به طورى که در روزنامه‌ها منتشر است، دولت در انجمنهاى ایالتى و ولایتى، «اسلام» را در رأى‌دهندگان و منتخبین شرط نکرده؛ و به زن‌ها حق رأى داده است. و این امر موجب نگرانى علماى اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونى مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعى است امر فرمایید مطالبى را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمى مملکت است از برنامه‌هاى دولتى و حزبى حذف نمایند تا موجب دعاگویى ملت مسلمان شود. الداعى روح الله الموسوی» صحیفه امام، ج‌1، ص 78. توطئه به میزانی سازمان‌یافته بود که امام خمینی(ره) درباره‌‌ی آن می‌‌فرمایند: «آقا، یک حقایقى در کار است، من باز سرم دارد درد مى‌گیرد؛ یک حقایقى در کار است. شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهایی‌ها مراجعه کنید؛ در آنجا مى‌نویسد: تساوى حقوق زن و مرد، رأى عبدالبهاء است؛ آقایان از او تبعیت مى‌کنند. آقاى شاه هم نفهمیده مى‌رود بالاى آنجا، مى‌گوید: تساوى حقوق زن و مرد. آقا! این را به تو تزریق کردند که بگویند بهایى هستى، که من بگویم کافر است؛ بیرونت کنند. نکن این طور؛ بدبخت! نکن این طور. تعلیم اجبارى عمومى نظامى کردن زن، رأى عبدالبهاء است. آقا تقویمش موجود است، ببینید!» صحیفه امام، ج 1، ص 247.
2. حضرت امام خمینی و دیگر مراجع معظم تقلید و علماء، با حضور زنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی، هیچ‌گونه مخالفتی نداشتند، ولی با توجه به آگاهی از نیت شومی‌که در پشت پرده‌‌ی طرح این مسئله قرار داشت، نسبت به آن معترض بودند. در این رابطه در اسفند ماه سال 1341 نیز از سوی امام خمینی و دیگر مراجع و علمای قم اعلامیه مشترکی صادر شد که در بخشی از آن آمده است: «روحانیت، با هر فشار و مضیقه و اهانتى که دولت بر آن وارد کرده و درصدد وارد کردن است، تکلیف دینى و وجدانى خود را در این تشخیص داده که مصالح و مفاسد را به دولتها و به جامعه مسلمین گوشزد کند؛ و از نصیحت مشفقانه به زمامداران و اولیاى امور خوددارى نکند؛ و آنچه را براى این ملت بدبخت ضعیف گرسنه بناست پیشامد کند، و آثار و نشانه آن یکى بعد از دیگرى نمایان مى‌شود، به جامعه بشر برساند. با این اختناق جانفرساى مطبوعات و سختگیرى دستگاه انتظامى، که حتى براى طبع یک ورقه مشتمل بر نصیحت و راهنمایى یا پخش آن اشخاصى به حبس کشیده و مورد اهانت و شکنجه واقع مى‌شوند، روحانیت ملاحظه مى‌کند که دولت مذهب رسمى کشور را ملعبه خود قرار داده، و در کنفرانس‌ها اجازه مى‌دهد که گفته شود قدم‌هایى براى تساوى حقوق زن و مرد برداشته شده. در صورتى که هر کس به تساوى حقوق زن در ارث و طلاق و مثل اینها، که جزء احکام ضرورى اسلام است، معتقد باشد و لغو نماید، اسلام تکلیفش را تعیین کرده است.
‌روحانیت مى‌بیند که پایه‌هاى اقتصادى این مملکت در شرف فروریختن است؛ و بازار این کشور در حکم سقوط است. چنانکه از پرونده‌هاى مربوط به سفته‌هاى بى‌محل، که هر روز بر قطرش افزوده مى‌شود، این مطلب واضح مى‌شود. و همین طور امر زراعت این کشور در معرض سقوط است. به دلیل اینکه در این مملکت، که باید هر استانش زراعت مورد احتیاج تمام مملکت را بدهد، هر چند وقت به عنوان احتمال خشکسالى یا به عنوان دیگرى، تصویبنامه وارد کردن گندم صادر مى‌کنند. بلکه چنانچه گفته مى‌شود، اخیراً به صورت آرد مى‌آورند که آسیاهاى ایران نیز از کار بیفتد. با این‌وضع رقت‌بار به جاى آنکه دولت درصدد چاره برآید، سر خود و مردم را گرم مى‌کند به امثال دخالت زنان در انتخابات، یا اعطاى حق زن‌ها، یا وارد نمودن نیمى از جمعیت ایران را در جامعه. و نظایر این تعبیرات فریبنده، که جز بدبختى و فساد و فحشا چیز دیگرى همراه ندارد. آقایان نمى‌دانند که اسلام مراعات بانوان را در تمام جهت بیش از هر کس نموده؛ و احترام به حیثیت اجتماعى و اخلاقى آنها موجب شده است که از این نحو اختلاطِ مخالف با عفت و تقواى زن جلوگیرى کند؛ نه آنکه خداى نخواسته آنان را مانند محجورین و محکومین قرار داده. مگر فقط علامت عدم محجوریت آن است که در این مجلس‌ها وارد شوند؟! اگر چنین است، باید اولْ نظام برّى و بحرى، و صاحب‌منصبان و اجزاى امنیه و نظمیه و شاهزادگان بلافصل و اشخاصى که کمتر از بیست سال دارند، از محجورین و محکومین باشند! روحانیون تمام این پیشامدها را که اکنون مى‌بینید و بعد خواهید دید، پیش‌بینى کرده بودند... اللَّهُمَّ إِنَّا نَشکُو إِلَیکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا- صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ و آلهِ- و غَیبَۀ وَلیِّنَا و کَثرَۀَ عَدُوِّنَا و قِلَّۀَ عَدَدِنَا و شِدَّۀَ الفِتَنِ بِنَا و تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَینَا. فَصَلِّ عَلى‌ مُحَمَّدٍ و آلِهِ، و أَعِنَّا عَلى‌ ذَلِکَ بِفَتْحٍ مِنکَ تُعَجِّلُهُ و بِضُرٍّ تَکْشِفُهُ و نَصرٍ تُعِزُّهُ و سُلطانِ حقٍّ تُظهِرُهُ. فإنَّا للَّهِ و إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ‌.
مرتضى الحسینى اللنگرودى، احمد حسینى الزنجانى، محمدحسین طباطبائى، محمد الموسوی الیزدى، محمدرضا الموسوی الگلپایگانى، سید کاظم شریعتمدارى، روح‌اللّه الموسوی الخمینى،‌هاشم الآملى، مرتضى الحائرى «صحیفه امام، ج1، ص 148.» و در 29 اسفند همان سال فرمود: «اى مسلمانان عالم! بدانید در جریان تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى علت مخالفت علماى اسلام قضیه شرکت زنان در انتخابات نبود، این قضیه ناچیزتر از آن بود که آن قیام عمومى را به همراه داشته باشد. مسأله این بود که علما و روحانیون دیدند که دستگاه جبار مى‌خواهد با کید شیطانى اسلام را قلب کند و اوضاع را به عقب برگرداند. آیا در چنین شرایطى که آنها قوانین مقدس اسلامى را بازیچه دست خود قرار داده‌اند ما ساکت بنشینیم و اعتراض نکنیم‌.» همان، ج 1، ص 161.
3. شهید آیت‌الله شیخ محمد صدوقی: فرزند ابوطالب، در سال 1284 ش در شهر یزد چشم به جهان گشود. نسب ایشان به فقیه جلیل‌القدر شیعه، شیخ صدوق می‌رسد. وی در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و تحت سرپرستی میرزا محمد کرمانشاهی، پسرعموی خویش به تحصیل علوم پرداخت و در سال 1349ق به قم عزیمت و در درس حاج شیخ عبدالکریم حائری شرکت نمود. ایشان از بدو ورود به قم‌، به دوستی و هم‌صحبتی با امام خمینی(ره‌) دل بست و با بالا گرفتن موج توفنده جریان فدائیان اسلام‌، خانه خود را پناهگاه امن آنان قرار داد و به همکاری با ایشان پرداخت‌ و در ممانعت از خوانده شدن نماز بر جنازه رضاشاه فعالیت چشمگیری داشت‌. در سال 1330 به یزد بازگشت و در جریان نهضت امام، به فعالیت مشغول شد و در پی واقعه 15 خرداد 1342 در اعتراض به دستگیری حضرت امام به تهران مهاجرت نمود. در سال 1343، با تبعید امام به ترکیه در خانه به سوگ نشست و از اقامه جماعت خودداری و دیگران را هم از گفتن اذان و برپایی جماعت منع کرد. آیت‌الله صدوقی ضمن سر و سامان دادن به حوزه علمیه یزد در هر فرصتی مخالفت خود را با رژیم شاه آشکار می‌کرد. در سال 1354 ممنوع‌الخروج شد و به سال 1356 سپاه اسلام را در یزد تشکیل داد. با وقوع شهادت حاج آقا مصطفی خمینی به سازماندهی مبارزات در بخش وسیعی از کشور اقدام نمود و نقش محوری خود را در طول مبارزات سالهای 1356 و 1357 که بخشی از آن در این کتاب آمده است و به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید، به خوبی ایفا کرد. پس از پیروزی انقلاب برای تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی از طرف مردم یزد راهی مجلس خبرگان شد، که برای تدوین اصل ولایت فقیه تلاش بسیار نمود. امامت جمعه و نمایندگی امام‌، مسئولیت دیگری بود که او به عهده گرفت. حضرت آیت‌الله صدوقی که به فرموده حضرت امام‌(ره‌) عزیزی بود که در تمام صحنه‌های انقلاب حضور داشت و برای خدمت به خلق و انقلاب سر از پا نمی‌شناخت، سرانجام در روز یازدهم تیرماه 1361 با دهان روزه در محراب نماز جمعه توسط منافقین شقی به شهادت رسید. ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک‌، شهید آیت‌الله حاج شیخ محمد صدوقی‌، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
4. مسجد حظیره محمدیه: درضلع شرقی خیابان امام خمینی، در محله پیر برج واقع و از اموال حاجی شمس‌الدین محمد بن زین‌الدین علیشاه میبدی، با کارکرد محل عبادت و برای سکونت فقرا، درسال 843 ق ساخته شده است و در طول زمان نیز توسعه یافته و از ابنیه‌‌ی تاریخی یزد به شمار می‌‌رود.
5. این تلگراف که دارای تاریخ 28 مهر 1341 و خطاب به اسدالله علم، نخست‌وزیر وقت می‌‌باشد، به شرح زیر است:
«بسم الله الرحمن الرحیم‌ تهران. جناب آقاى اسدالله عَلم، نخست ‌‌وزیر ایران‌ در تعطیل طولانى مجلسین دیده مى‌شود که دولت اقداماتى را در نظر دارد که مخالف شرع اقدس، و مباین صریح قانون اساسى است. مطمئن باشید تخلف از قوانین اسلام و قانون اساسى و قوانین موضوعه مجلس شورا، براى شخص جنابعالى و دولت ایجاد مسئولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر قاهر و نزد ملت مسلمان و قانون خواهد کرد. ورود زن‌ها به مجلسین و انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى و شهردارى، مخالف قوانین محکم اسلام[است] که تشخیص آن، به نص قانون اساسى، محول به علماى اعلام و مراجع فتواست، و براى دیگران حق دخالت نیست. و فقهاى اسلام و مراجع مسلمین به حرمت آن فتوا داده و مى‌دهند. در این صورت، حق رأى دادن به زن‌ها و انتخاب آنها در همه مراحل، مخالف نص اصل دوم از متمم قانون اساسى است. و نیز قانون مجلس شورا، مصوب و موشّح ربیع‌الثانى 1325 قمرى، حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را در انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى و شهردارى از زن‌ها سلب کرده است. مراجعه کنید به مواد هفت و نُه قانون انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى، و پانزده و هفده قانون انجمن بلدیه (شهردارى). در این صورت، چنین حقى به آنها دادن، تخلف از قانون است. و نیز الغاى شرط «اسلام» در انتخاب‌کننده و انتخاب‌شونده، که در قانون مذکور قید کرده، و تبدیل قسم به قرآن مجید را به «کتاب آسمانى» تخلف از قانون مذکور است؛ و خطرهاى بزرگى براى اسلام و استقلال مملکت دارد که یا غفلتاً یا خداى نخواسته عمداً اقدام به این امر شده است. اکنون که اعلیحضرت درخواست علماى اعلام را به دولت ارجاع فرموده‌اند و مسئولیت به دولت شما متوجه است، انتظار مى‌رود به تبعیت از قوانین محکم اسلام و قوانین مملکتى، اصلاح این امر را به اسرع وقت نمایید، و مراقبت کنید که نظایر آن تکرار نشود. و اگر ابهامى در نظر جنابعالى است، مشرّف به آستانه قم شوید تا هرگونه ابهامى حضوراً رفع شود، و مطالبى که به صلاح مملکت است و نوشتنى نیست تذکر داده شود. در خاتمه یادآور مى‌شود که علماى اعلام ایران و اعتاب مقدسه و سایر مسلمین، در امور مخالفه با شرعِ مطاع، ساکت نخواهند ماند و به حول و قوه خداوند تعالى امور مخالفه با اسلام رسمیت نخواهد پیدا کرد.» صحیفه امام، ج 1، ص 81.
6. حجت‌الاسلام شیخ محمدعلی ربانی: فرزند حاج محمدحسن، در سال 1316 ش در محله کوشکنوی اردکان یزد به دنیا آمد. پس از گذراندن دوران ابتدائی و متوسطه، تحصیلات علوم دینی را در حوزه‌های علمیه یزد و قم سپری نمود و پس از آن، از سال 1335 ش، سال‌ها در سنگر تبلیغ در شهرهای یزد، اصفهان، کرمان، کاشان، تهران و زاهدان به نشر معارف دینی پرداخت که این فعالیت از سال 1339 ش رنگ و بوی جدّی‌تر داشت. حمایت ایشان از نهضت امام خمینی(ره) و مبارزه با رژیم شاهنشاهی، موجب شد تا در خرداد ماه سال 1354 ش، به اتهام شرکت نکردن در مراسم نیایش شاهنشاهی، ممنوع‌المنبر شود که این ممنوعیت تا بحبوحه‌‌ی انقلاب اسلامی در سال 1357 ش ادامه داشت. حجت‌الاسلام ربانی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مسئولیت‌های مختلفی انجام وظیفه نمود که از آن جمله است: قائم مقام وزیرکشور در شورای شهر. رئیس سیاسی عقیدتی ژاندارمری و نیروی انتظامی یزد. عضو شورای هماهنگی سازمان تبلیغات یزد. (اسناد ساواک، پرونده انفرادی) و دانشنامه مشاهیر یزد، ج 1، ص 613.
7. مهندس ملک عابدی: رئیس سازمان به اصطلاح اصلاحات ارضی فیروزآباد فارس بود که در تاریخ 22 آبان 1341 ش در پی مخالفت ایلات و عشایر فارس با اصلاحات شاهانه! به دست اشخاص ناشناس کشته شد. این فرصتی بود تا رژیم شاه با قطع برنامه‌های رادیو و اعلام عزای عمومی، ضمن پافشاری بر انجام برنامه‌های خود، عده‌ای زیادی از مخالفین دولت را نیز در استان فارس دستگیر نماید.
8. حسینیه فهادان: در قدیمی‌ترین محله‌‌ی شهر (فهادان) و در مرکز بافت تاریخی یزد واقع شده است. این بنای تاریخی که به لحاظ قدمت، به دوره‌‌ی قاجار منسوب است، بین دو اثر ارزشمند تاریخی، مدرسه ضیائیه (زندان اسکندر) و بقعه دوازده امام قرار گرفته و در اسفندماه سال 1378ش در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
9. مسجد جامع کبیر یزد: در دوره ایلخانی، درکنار بقایای مسجدی از دوره سلجوقی، که توسط گرشاسب بن فرامرز علاءالدوله کالنجار(کالیجار)، از دودمان آل بویه در سال 504 تا 526 ق، بر جای آتشگاهی از دوره ساسانی در ضلع شمالی و جنوبی ساخته شده بود، بنا شد. در سال 819 ق، شاه نظام کرمانی، بخش‌های باقی‌مانده مسجد را کاشی‌کاری و کتیبه‌ای قرآنی و نیز کتیبه‌ای با نام و القاب شاهرخ بهادرخان بر درگاه مسجد نصب کرد، ویرانه‌های جانب دست راست مسجد را به جماعت‌خانه‌ای مبدل کرد، درگاهی، جنب آن ساخت و کاروانسرای ریسمان فروشان را که رو‌به‌روی در بزرگ مسجد بود، داخل صحن آورد و بر در مسجد، حوضی و چاهی احداث کرد. در حال حاضر، این مسجد با وسعتی در حدود 10 هزار متر مربع، با طول 104 و عرض 99 متر مربع، مشتمل بر جلوخان و سردر ورودی، هشتی و کریاس، صحن وسیع، رواق‌های جانبی صحن، ایوان گنبدخانه، شبستان‌های زمستانه، بهاره و پاییزه، سرداب و پایاب، منبر مرمر سه‌تکه و سنگ‌نوشته‌های تاریخی است و دارای هشت مدخل آمد و شد از جهات مختلف است و از اهمیت تاریخی بسیاری برخوردار است.
10. مریم‌آباد: یکی از محلات قدیمی ‌شهر یزد است که درگذشته، خارج از محدوده شهر بوده و اکنون با پیشرفت تدریجی شهر، در شمال شرقی شهر یزد واقع شده است. نام این محله، مأخوذ از مریم ترکان خاتون، مادر سلطان قطب‌الدین، از اتابکان یزد است‌ که در اوایل قرن هفتم، با حفر قنات، محله‌ای را به نام خود احداث کرد.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، کتاب 1 صفحه 3

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.