تاریخ سند: 12 اردیبهشت 1344
بازجویی از : آقای پرویز نیکخواه
متن سند:
س ـ با تفهیم تبصره ذیل ماده 125 قانون کیفری مشخصات خود را بیان نمایید.
ج ـ اسم: پرویز ـ شهرت : نیکخواه ـ فرزند : حسن ـ دارنده شناسنامه : 302 ـ صادره از تهران ـ
متولد : 1318 ـ شغل : دبیر دانشکده صنعتی ـ محل سکونت : تهران ـ خیابان : ژاله ـ خیابان
حریرچیان ـ کاشی شماره 20 ـ مجرد ـ پایه تحصیلات: فارغ التحصیل از دانشگاه منچستر ـ
انگلستان ـ در رشته فیزیک ـ مذهب ـ مسلمان ـ تابع ایران.
س ـ تعهد می فرمایید هر چه
از شما سئوال می نمایم
حقیقت مطلب را بیان نمایید.
ج ـ البته
س ـ دارای پیشینه کیفری
می باشید و یا تا به حال
زندانی شده اید
ج ـ خیر
س ـ فرمودید فارغ التحصیل
از دانشگاه منچستر انگلستان
می باشید.
در چه تاریخی به
منظور تحصیل به انگلستان
عزیمت نمودید در چه
تاریخی وارد دانشگاه شدید.
در چه تاریخی فارغ التحصیل
شدید.
در چه تاریخی به ایران
مراجعت نمودید.
ج ـ در پایان سال 1957 میلادی عازم انگلستان شدم.
در اکتبر 1959 وارد دانشکده شدم در
ژوئیه 1962 فارغ التحصیل شدم و بعد از یک سال به ایران مراجعت کردم.
در یک سال آخری در
دانشکده امپریال کالج مشغول تحصیل بودم.
توضیح این که در ژوئیه 1963 (تقریبا در تیرماه
سال 42) از راه زمینی به ایران آمدم.
س ـ در مدت توقف خود در انگلستان در کدام یک از شهرهای آن کشور
سکونت داشت و یا به تحصیل اشتغال داشته اید.
ج ـ ابتدا در شهر هرن بای، سپس لندن، بعد منچستر، از منچستر به لندن بازگشتم و سپس به ایران
مراجعت کردم.
س ـ در چه تاریخی به عضویت هیأت اجرائیه فدراسیون دانشجویان لندن
انتخاب شدید.
قبل از انتخاب به عضویت در هیأت اجرائیه فدراسیون در کدام
یک از انجمنهای دانشجویی فعالیت داشته اید.
در انجمن دانشجویان چه
مسئولیتهایی داشته اید و نیز در فدراسیون دارای چه مسؤلیتی بودید.
ج ـ به منچستر رفتم و انجمن دانشجویان ایرانی دانشکده پلی تکنیک دانشگاه منچستر تأسیس
یافت به هیأت مدیره انجمن
انتخاب شدم (سال 1959)،
سپس نماینده انجمن در
فدراسیون شدم و در سالهای بعد
مرتبا عضو هیأت مدیره فدراسیون
بوده ام در فدراسیون دارای
مسئولیت منشی عمومی و مدت
کوتاهی مسئول انتشارات بودم.
س ـ اعضاء هیأت مدیره
انجمن دانشجویان مقیم
انگلستان (لندن) چه افرادی
بودند.
موقعی که به منچستر
رفتید اعضاء هیئت مدیره
انجمن در منچستر چه
کسانی بودند.
سپس اعضاء
هیئت اجرائیه فدراسیون چه
کسانی بودند.
هریک را ضمن مسئولیتی که عهده دار بودند معرفی نمائید.
ضمنا
از چه تاریخی شما مبادرت به مطالعات تئوری مارکسیستی نمودید.
در واقع
مشوق شما به پذیرش چنین تئوری چه فرد یا افرادی بودند.
ج ـ اعضای هیأت مدیره انجمن دانشجویان ایرانی مقیم انگلستان در سال 1958 که من عضو
هیأت مدیره بودم مرکب بود از آقایان دکتر ثابتیان، خانم شیرین مهدوی، دکتر رسولی، حمید
عنایت و بنده (تا جایی که به خاطر دارم) به علت مسافرت من به منچستر رضوانی عضو هیأت
مدیره شد.
اعضای هیأت مدیره انجمن دانشجویان دانشکده تکنولوژی منچستر در سال 1959
آقایان منصور پورکاشانی، خانم فرازمند، بنده و دیگران که نامشان در خاطرم نیست.
اعضای
هیأت مدیره فدراسیون هر سال عوض می شدند و نام آنها در نشریه فدراسیون مرتبا منتشر
می شد.
من در سه سال عضو هیأت رئیسه بودم و همچنین آقایان دکتر رسولی، حمید محامدی،
پرویز اوصیاء، حسین امامی، احمد موسوی و دیگران.
در دوران دبیرستان من جسته گریخته خبرهایی درباره تئوری مارکسیسم بگوشم خورده بود و
اصولاً نسبت به اتحاد شوروی علاقمند بودم هنگام دوران تحصیل دانشگاه منچستر به این سبب
که در آنجا اقسام و انواع انجمنها، از قبیل انجمن کارگر، انجمن محافظه کار، انجمن لیبرال، انجمن
سوسیالیست، انجمن کمونیست،
انجمن مارکیست و غیره بود با آنها
آشنا شدم و چون کتاب به وفور در
اختیار بود آرام آرام به مطالعه
تئوری مارکسیسم پرداختم و با
پدید آمدن اختلافات در دنیای
کمونیسم بر شدت مطالعات خود
افزودم.
توضیح: در سال 1963 که بنده به
ایران آمدم.
عضو هیأت مدیره
فدراسیون بودم و اعضای هیأت
اجرائیه فدراسیون دبیر اول فیروز
شیروانلو، مسئول انتشارات بنده
دیگر اعضاء کاتوزیان، موسوی،
دکتر رسولی را به خاطر دارم.
علاوه بر عضویت در فدراسیون،
بنده رئیس انجمن دانشجویان مقیم انگلستان بودم، سیاه پوش نایب رئیس، خانم افشار عضو
هیأت مدیره.
س ـ فرمودید در حدود دو سال و نیم الی سه سال عضو فدراسیون دانشجویان
مقیم انگلستان بودید.
برای شرکت در کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی
مقیم خارج از کشور و یا شرکت در فستیوال جوانان یا هر امور دیگری مربوط به
جوانان دانشجویان به کدام یک از کشورهای اروپایی ـ آسیایی ـ آفریقایی
مسافرت نمودید.
و سمت شما در این سازمانها چه بوده است.
در واقع افرادی که
از فدراسیون دانشجویان انگلستان در این قبیل مسافرتها همراه شما بودند چه
افرادی بودند یا به تنهایی در چنین اجتماعاتی شرکت می نمودید.
ج ـ بنده برای شرکت در کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم انگلستان به پاریس رفتم (سال
1960) افرادی که همراه من بودند و همگی از جانب هیأت اجرائیه انتخاب شده بودیم، آقایان
دکتر رسولی، امامی، منصور پورکاشانی، علی رازی، طاهری، محسن رضوانی، حمید عنایت،
دکتر ثابتیان.
قبل از تشکیل کنگره بنا به دعوت اتحادیه بین المللی دانشجویان از کنفدراسیون (که آن زمان در
انگلستان بود) بنده و آقای
محامدی برای شرکت در مجمع
عمومی جوانان دانشجو عازم
مسکو شدیم.
به عنوان ناظر نه
نماینده رسمی چون کنفدراسیون
هنوز عضو اتحادیه بین المللی
نبود.
در سال 1961 یک بار از طرف
هیأت مدیره فدراسیون برای
شرکت در جلسه مشورتی به
دوسلدورف رفتم و بعد از آن با
آقایان حسین امامی، منصوری،
شیروانلو، موسوی، کاتوزیان،
محامدی، کروندی برای شرکت در
کنگره کنفدراسیون به لوزان رفتم.
س ـ بنا به دعوت کدام یک
از اتحادیه بین المللی دانشجویان سرکار و آقای محامدی عازم مسکو شدید، چه
مدت در مسکو بودید، در مسکو به کدام یک از شهرهای آن کشور مسافرت
نمودید.
در مجمع عمومی جوانان دانشجو از کدام کشورها در مسکو شرکت
نموده بودند.
در چه تاریخی به مسکو رفتید.
از چه راهی به مسکو رفتید.
هزینه
مسافرت از طرف چه سازمانی پرداخت شد.
برنامه کار آن چه بوده است.
ج ـ اتحادیه بین المللی دانشجویان (پراگ) جمعا حدود سه هفته در اتحاد شوروی بودیم.
حدود
ده روز در مسکو و الباقی در استالین گراد.
در مجمع عمومی جوانان دانشجو از هشتاد و یک کشور
مانند انگلستان، کانادا، آفریقایی، کوبا، مکزیک، پاراگوئه، و غیره شرکت داشتند.
مجمع
عمومی دانشجویی مسکو در تابستان 1960 برگزار شد.
از راه هوایی.
انگلستان (لندن) ـ بروکسل ـ
پراگ ـ مسکو.
سازمان بین المللی دانشجویان دو بلیط برای ما تا پراگ فرستاد بنده و آقای
محامدی جداگانه، به علت این که در هواپیما جا نبود به فاصله یک روز از یکدیگر عازم پراگ
شدیم.
در پراگ بنده با اتحادیه بین المللی دانشجویان که در فرودگاه منتظر من بودند تماس گرفتم
و آنها به فاصله 24 ساعت مرا به مسکو فرستادند.
در مسکو من دوباره با آقای محامدی ملاقات
کردم و با هم در یک اطاق زندگی می کردیم.
در پراگ با منشی های اتحادیه تماس گرفتم.
نام آنها در
خاطرم نیست ولی یکی از آنها
جوان روسی بود و یکی هم از یکی
از کشورهای آسیایی که گمانم اهل
سودان بود.
بعد از خاتمه مجمع عمومی
جوانان محامدی به لندن بازگشت
و بنده بنا به دعوت سازمان
دانشجویان رومانی، به عنوان ناظر
برای مدت یک هفته عازم
بخارست شدم تا در سمینار
دانشجویان روزنامه نگار
(مسئولین انتشارات دانشجویی)
شرکت کنم.
در آنجا هم از همه
کشورها به مقیاس بسیار
کوچکتری شرکت کرده بودند.
بعد
از پایان سمینار با هواپیما از راه
بروکسل عازم لندن شدم.
تا جایی که به خاطر دارم از انگلستان، شوروی، چین، فرانسه، برزیل،
کوبا، آلمان شرقی، آلمان غربی، نمایندگان کشورهای آفریقایی، رومانی، مجارستان در این
سمینار شرکت داشتند.
س ـ جنابعالی در مجمع عمومی جوانان دانشجو در مسکو و همچنین در سمینار
دانشجویان روزنامه نگار در رومانی از نظر مشورت و آگاهی از برنامه های آنان
در کشورهای خود با نمایندگان کدام یک از کشورها بحث و مذاکره فرمودید.
ج ـ به طور اخص با هیچ نماینده ای به طور انفرادی مذاکره و بحث نکرده ام.
بلکه همیشه در
جلسات مجمع عمومی جوانان دانشجو و سمینار شرکت می کردم.
س ـ برنامه کار مجمع عمومی جوانان دانشجو در مسکو چگونه بوده است.
چه
جلساتی و تحت عنوان چه نامهایی داشتند نحوه بحث چگونه بود و همچنین در
سمینار مسئولین انتشارات دانشجویی در رومانی چه جلسات و تحت چه
عنوانهایی تشکیل می گردید.
ج ـ مجمع عمومی جوانان برنامه های متفاوت داشت.
جلساتی که به جوانان کارگر مربوط بود.
جلساتی که به جوانان دانشجو، جلساتی به مسایل علمی و هنری و جلساتی به مسایل ورزشی و
تنظیم برنامه های ورزشی مشترک
اختصاص داشت.
در هر جلسه
خاصی نمایندگان مربوطه شرکت
می کردند و درباره آن مسایلی که به
آنها مربوط بود ـ در مورد، مسایل
دانشجویی ـ صحبت می کردند.
درباره وحدت بین همه
سازمانهای دانشجویی، درباره
دفاع از حقوق جوانان دانشجوی
خاصی از کشور معینی، درباره
صلح جهانی، درباره طرق
همکاری و کمک متقابله، درباره
برنامه های آینده، صحبت می شد.
در سمینار مسئولین انتشارات
دانشجویی درباره خط مشی نشریه
خود، درباره مسایل فنی مربوط به
انتشار مجله یا نشریه و همچنین درباره نحوه کار خود بحث می شد.
س ـ جنابعالی از چه زمانی تمایلات چینی پیدا نمودید.
درواقع مشوق شما به
قبول تئوری مارکسیستی به نحوه عمل چین کمونیست از کی بود و چه فرد یا
افرادی شما را برای این عمل آماده نمود.
ج ـ من از طریق مطالعه ابتدا به مارکسیسم ـ لنینیسم رسیدم.
آن را علم تمایل اجتماع دانستم.
سپس هنگام بروز اختلافات در دنیای کمونیسم و مطالعه مسایل تئوریک که هم از جانب حزب
کمونیست شوروی و هم از جانب حزب کمونیست چین منتشر می شد در مورد کلی ترین مسایل
سیاسی جهانی، درباره عمده ترین تضادهای جهان معاصر، درباره ملل ستم کش و استعمارزده
نظریات چین را درست دانستم.
در این باره فرد خاصی مشوق من نبوده است.
بلکه من از طریق
مطالعه مباحثه ایدئولوژیک بین چین و شوروی به این نظریات رسیده ام.
س ـ پس از این که به نظریات نامبرده بالا رسیدید.
به منظور رسیدن به هدف در
انگلستان یا اروپا در بین دوستان خود با چه افرادی مبادرت به گفتگو و بحث
نمودید و چه تعلیماتی درباره رسیدن به این هدف اتخاذ کردید به طور مشروح
توضیح دهید.
ج ـ در انگلستان با فیروز شیروانلو
و محسن رضوانی به طور اخص
درباره نظریات سیاسی ام صحبت
می کردم.
ما هیچ جلسه ای نداشتیم
و همین طور موقعی که یکدیگر را
می دیدیم درباره مسایل سیاسی و
ایران با یکدیگر صحبت می کردیم.
ایده جنگ پارتیزانی از کوبا به ما
الهام شده بود.
اما با در نظر داشتن
اینکه ایران دارای شرایط خاص
خود است و تا وضع ایران دقیقا به
ما روشن نشود ما نمی توانیم
درباره نحوه حرکت خود صحبت
کنیم.
این بود که من برای تحقیق و
مطالعه درباره اوضاع سیاسی
ایران، تز اصلاحات ارضی و
پیشرفت آن که آن زمان مطرح بود به ایران آمدم و در ایران شروع به تحقیق کردم.
س ـ به طوری که آقای فیروز شیروانلو ضمن بازجویی اعتراف نموده اند.
در
لندن علاوه بر افراد نامبرده کسان دیگری بودند که با شما در این باره صحبت
می کردند.
و در منزل محسن رضوانی جمع می شدید و در این باره بحث
می کردید.
س ـ بهتر است کامل تر مطالب را ضمن معرفی سایر افراد شرکت کننده در جلسه
متشکله در منزل آقای محسن رضوانی یا محلهای دیگر توضیح دهید.
ج ـ بنده با اشخاص دیگری از قبیل موسوی و کاتوزیان صحبت کردم و پنج نفری درباره مسایل بین المللی و مسایل ایران
صحبت می کردیم.
من تصمیم گرفتم که به ایران بیایم.
این را با فیروز شیروانلو در میان گذاشتم.
او نیز پذیرفت.
چون محسن
رضوانی علاقمند نبود که به ایران بیاید و می خواست دنبال تحصیلاتش را بگیرد قرار شد که من از نتایج مطالعاتم در ایران برای
او بنویسم و او را در جریان فکری خود بگذارم.
کاتوزیان نیز حاضر نشد به ایران بیاید و چون می خواست به تحصیلاتش ادامه
دهد.
من با او بعد از آمدن به ایران هیچ ارتباطی دیگر نداشتم.
موسوی نیز به ایران آمد.
من به دیدن او رفتم ولی به عللی که بر من
مجهول است حاضر نشد با من همکاری بکند.
هدف از آمدن به ایران تحقیق در زمینه مسایل سیاسی و ایجاد سازمانی متناسب با
شرایط موجود بوده است.
س ـ درباره هدف خود از آمدن به ایران و تشکیل یک سازمان متناسب را بیشتر و روشن تر توضیح دهید.
این سازمان چه نوع سازمانی بوده و در واقع الهام از کدام یک از کشورهای خارجی بوده است.
ج ـ در انگلستان من فکر می کردم که با اتخاذ به جنگ های پارتیزانی میسر است ایران را از زیر سلطه امپریالیست ها بدر آورد.
اما
دست یازی به جنگ پارتیزانی مستلزم وجود شرایط خاصی است و چون اساسا منطقه عمل آن در روستاها است، باید در
روستاها شرایط لازم برای پیشرفت آن پدید آمده باشد.
بنابراین هدف از تحقیق، تحقیق درباره اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران
به طور اعم و تحقیق درباره مسأله کشاورزی به طور اخص بوده است.
برای این کار لازم می شد که دوستانی یافت که با کمک آنها
بتوان مساله تحقیق را که عمده ترین مسأله بود و همین می توانست اساس سازمانی را بنیان بگذارد پیش برد.
ما در راه ایجاد یک
سازمان حرکت کردیم.
اما چون اولاً تحقیقات ما پایان نیافته بود و ثانیا ممکن نبود بدون داشتن برنامه عمل خاصی سازمانی را
پی ریزی کرد ما تا به حال موفق نشده بودیم که سازمانی پدید آوریم الهام ده ما در کارمان مبارزات مردم کشورهای عقب مانده و
ستم کش علیه امپریالیسم بطور اعم، مبارزات رهایی بخش مردم چین، مبارزات مردم کوبا و ویتنام بطور اخص بوده است.
س ـ دوستان و رفقای شما که پس از ورود به ایران در تابستان 42 با آنها درباره مبارزات خود گفتگو
نمودید و یا آنها را برای ادامه مبارزه و تشکیل چنین سازمانی همراه نمودید به طور کلی چه از دوستان
سابق دوران دانشجویی خود یا افرادی که به نحوی از انحاء به وسیله سایر رفقا و دوستان خود به شما
معرفی شدند به طور مشروح نام ببرید و در واقع رده رهبری چنین سازمانی چه افرادی بودند معرفی کنید.
ج ـ پس از ورود به ایران در پاییز سال 43 با فیروز شیروانلو ـ منصور پورکاشانی و احمد منصوری جمع شدیم و درباره این که
آیا باید مبارزه سیاسی کرد یا خیر با یکدیگر صحبت کردیم.
به این نتیجه رسیدیم که باید ابتدا اوضاع ایران را بررسی کرد و برای
این کار لازم بود که از دیگران کمک گرفت.
به علت ضعف مالی در صدد بر آمدیم که دنبال کار برویم.
ما یکدیگر را در کافه ریویرا
واقع در خیابان قوام السلطنه ملاقات می کردیم و در عین حال دست به ترجمه بعضی جزوات زدیم.
این گروه چهار نفری در
صدد بر آمد که با کسان دیگری از جمله رفقا و آشنایان دوران دبیرستانی، ارتباط گیرد و آنها را نیز به کار مطالعه و جستجوی راه
حل تشویق کند.
من به سراغ دوستان قدیمی خود رفتم.
با آنها شروع به گفتگو کردم.
ابتدا سراغ مرتضی نورکامی و حمید
نیکوکاری، دو تن از همکلاسان سابق خود رفتم.
با آنها به کوه می رفتیم.
مرتضی نورکامی اصلاً اهل مبارزه نبود و به زودی من او
را رها کردم.
بعد با حمید نیکوکاری و جمشید عتیقی به کوه می رفتیم همه زمستان و بهار بعد از آن.
آنها نیز ترجیح دادند که به
سوی زندگی خصوصی خود بروند.
در ضمن از دانشجویانی که از خارج نیز به ایران می آمدند غافل نبودیم.
اما هیچ یک از آنها
نیز به دنبال ما نیامدند.
یک روز به بهمن فره وشی که از دوستان دوران مدرسه ام بود برخوردم و با او جمعه ها به کوه می رفتم و با
دوستان او نیز آشنا شدم.
من به آنها گفتم که باید مبارزه کرد و برای این که راه مبارزه را یافت (منظور از مبارزه، مبارزه علیه
امپریالیسم است) باید ایران را مطالعه کرد.
باید درباره پیشرفت تز اصلاحات ارضی تحقیق کرد.
با بهمن و دو نفر از دوستان او به
اسامی جواد و تهرانی توافق کردیم که به یک سفر بپردازیم و از منوچهر مقدم که یکی دیگر از دوستان دوران مدرسه من است و
یک بار برای گنج یابی به نواحی دره رودخانه سه هزار سفر کرده بود تقاضا کردم که در این باره به ما کمک کند.
او نیز یک هفته
مرخصی گرفت و با ما عازم خرم آباد نزدیک شهسوار شد.
دیگر کسانی که من ملاقات کرده ام، یکی از دوستان دوران دبیرستان
اسفندیار نوایی است که از طریق او به طور غیرمستقیم به کارگری به نام حسین که راننده تاکسی است آشنا شدم.
با نوایی نیز
سفری به شمال ترتیب دادم و مدت یک هفته این سفر طول کشید.
با یکی از دانشجویانی که از خارج آمده بود به نام محسن
رسولی که از آنجا او را می شناختم نیز تماس گرفتم و او را نیز به مبارزه و مطالعه سیاسی ترغیب می کردم.
همان طور که توضیح
داده شد، ما سازمانی نداشتیم، بلکه در راه تشکیل یک سازمان حرکت می کردیم.
بنابراین گروه رهبری به این معنی وجود
نداشت، هر کسی به اندازه صلاحیتی که داشت صحبت می کرد، مطالعه می کرد و ما در بین خود کسی را به عنوان رئیس و کسی را
به عنوان مسئول فلان کار نداشتیم.
منبع:
کتاب
پرویز نیکخواه به روایت اسناد ساواک صفحه 163