تاریخ سند: 22 شهریور 1350
موضوع : شیخ احمد ضیافتی کافی
متن سند:
به : 312
از : 20 ه 12 شماره : 11673 /20 ه 12
نامبرده بالا در ساعت 1000 روز 13 /6 /50 در مسجد جامع بازار تهران به
منبر رفت و ضمن صحبت درباره مسائل دینی از گرایش جوانان به کمونیزم
اظهار تأسف کرد و افراد حاضر در جلسه را مخاطب قرار داد و گفت جوانان شما
که من بسیاری از آنها را
می شناسم به کمونیزم
گرویده اند و عقاید دینی و
مذهبی خود را زیر پا
گذاشته اند به قدری فکر
جوانان شما را عوض کرده
و به جامعه بدبین کرده اند که
اصلاً منکر دین و قرآن و
امام شده اند آقایان مکتب
کمونیزم مکتب بی دینی
است و اصلاً با اسلام قابل
مقایسه نمی باشد از پدران
ارجمند تقاضا دارم تا
آنجایی که مقدور است
جوانان خود را کنترل کنند و
نگذارند از مکتب علی
بیرون بروند و فکر و روح خود را صرف کارهای بیهوده بنمایند و از این که
عده ای از جوانان ما کمونیست شده و فکرهای لنین و استالین در مغزشان رخنه
کرده و لامذهب شده اند باعث کمال تأسف است.
ناطق در پایان گفت بیائید
جوانان خود را به این قبیل مجالس راهنمایی کنید تا لااقل بتوان با آنها صحبت
کرد و آنها را از ادامه این راه بازداشت.
تعداد شرکت کنندگان حدود 150 نفر
بودند.
نظریه شنبه.
شنبه نظری ندارد.
نظریه یکشنبه.
یکشنبه نظری ندارد.
آمال
نظریه سه شنبه.
نظری ندارد.
سپاهی
نظریه چهارشنبه.
نظری ندارد.
پاد
نظریه 20 ه 10 ـ چنانچه این واعظ که در سخنرانیهایش علیه کمونیزم مطالبی ایراد می کند و هدف دولت نیز جلوگیری از اشاعه
مرام کمونیستی است تقویت و تحبیب شود نتیجه مثبتی بتوان بدست آورد.
فیش به نام شیخ احمد شهرت ضیافتی کافی بررسی و ارائه شود.
14 /6 /56
آقای وثوقی بررسی و بهره برداری شود.
23 /6 /50
توضیحات سند:
* تاریخ : 15 /6 /50
شماره : 5146 /312
به : ریاست ساواک تهران ـ 20
ه 12
از : اداره کل سوم 312
درباره : شیخ احمد ضیافتی کافی
عطف به 11161 /20 ه 12 ـ
4 /6 /50
با اعلام اینکه از نامبرده بالا
رفع ممنوعیت از منبر به عمل
آمده و مراتب به شهربانی کل
کشور اعلام گردیده است،
خواهشمند است دستور فرمائید
از نتیجه اقدامات معموله در
مورد نامه شماره 5027 /212
ـ 11 /6 /50 این اداره کل را
آگاه سازند.
مدیر کل اداره سوم ـ مقدم
اقدام کننده ـ وثوقی
15 /6 /50
رئیس بخش 312ـ ازغندی
معاون اداره یکم عملیات و
بررسی ـ مبینی
رئیس اداره یکم عملیات و
بررسی ـ جوان
منبع:
کتاب
حجتالاسلام حاج شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک صفحه 309