تاریخ سند: 19 دی 1342
موضوع: جلسه منزل سپهبد کیا
متن سند:
شماره: 725/ 322 تاریخ: 19 /10 /1342
موضوع: جلسه منزل سپهبد کیا
بعدازظهر روز گذشته جلسه هفتگی منزل سپهبد کیا تشکیل گردید و در حدود 30 نفر و از جمله محمدعلی جوادی بازرس بازرسی کل کشور. اوحدی معاون شرکت فرش ایران. هرمزی وکیل دادگستری. پازوکی شهردار ایوانکی به اتفاق بخشدار آن محل. قاضیزاده . مدیر روزنامه اقلیم روستایی (از مالکین و محترمین بندرعباس). عباس درودیان کارمند راهآهن. سرمست. کلبالی. کیا (برادر سپهبد کیا) در آن شرکت کردند.
در این جلسه سپهبد کیا راجع به وضع عمومی کشورها صحبت کرد و گفت چهار سال پیش یکی از افسران ارتش لهستان نزد من آمد و اظهار داشت از موقعی که کشور لهستان تحت رژیم کمونیستی قرار گرفته، به کلی از ملت لهستان سلب آسایش و راحتی شده است. سپهبد کیا افزود ما ملت ایران، قدر آزادی و آسایشی که از آنها برخوردار هستیم، نمیدانیم و بیجهت از دستگاه و دولت اظهار نارضایتی میکنیم؛ در حالی که اگر نواقصی در کشور ایران هست، ناشی از طرز تربیت و فساد اخلاق خود مردم است و دستگاه و دولت تقصیری ندارد و روستایی با ناراحتی جواب داد، شما مثل اینکه از وضع مردم جنوب ایران و روش نامطلوب دولت ایران و دستگاه، نسبت به مردم جنوب بیاطلاع هستید. زیرا من که روزی از رجال ثروتمند و میلیونر1 بندرعباس بودم، امروز محتاج به گرفتن صدهزار تومان وام از بانک کشاورزی هستم و ناچارم به آقای علم نخستوزیر متوسل شوم و من تا چند سال پیش از ایرانیان مقیم هندوستان و از بازرگانان معروف آن کشور بوده و صرفاً از روی تعصب و علاقه به وطن خود به ایران آمدم و تمام سرمایه خود را همراه آوردم و در بندرعباس به شغل تجارت واردات و صادرات مشغول شدم و در سال 1335 اعلیحضرت همایونی به بندرعباس تشریف فرما شدند و من به عنوان رئیس اتاق بازرگانی آن شهر، حضور شاهنشاه شرفیاب شدم و شاهنشاه به من فرمودند که شما چون به منظور خدمت به هموطنان خود از هندوستان به ایران آمدهاید، لذا بهتر است به جای شغل بازرگانی، به شغل کشاورزی مشغول شوید تا از این راه به آبادی بندرعباس که عقب افتاده است، کمک بیشتری بنمائید. لذا در آن موقع بر اثر احساسات شدیدی که به شاه مملکت و اجرای اوامر ایشان داشتم، بلافاصله امریه شاهنشاه را اطاعت کردم و برخلاف نصیحت دوستان که گفتند سرمایه خود را یا به خارج کشور منتقل و یا لااقل در امور بازرگانی به کار بینداز، تمام سرمایه و ثروت خود را در راه کشاورزی به کار انداختم و در ابتداء کار، دوازده هزار درخت میوههای مختلف که اکثراً در ایران وجود نداشت، از نوع مرکبات مختلف و غیره از خارج از کشور آوردم و غرس کردم؛ به طوری که ظرف مدت چهار سال اولیه، مبلغ شش میلیون تومان صرف امور کشاورزی کردم و باغات و مزارع وسیعی در یک بیابان به وجود آوردم.
در اوایل حکومت دکتر امینی، دستهای ملخ از طرف هندوستان و پاکستان به ایران حرکت کرد و دولت انگلستان، شش ماه قبل از ورود ملخها به ایران، موضوع را اعلام کرد؛ ولی دولت ایران برای مبارزه با آفت ملخ، کمترین اقدام ننمود و چندین مرتبه خود من تلگرافی از دربار شاهنشاهی [و] دولت درخواست کردم که وزارت کشاورزی با وسایل لازم برای مبارزه با ملخها در بندرعباس اقدام یا وسائل فنی را در اختیار من بگذارد که شخصاً اقدام کنم، لیکن متأسفانه دکتر ارسنجانی وزیر کشاورزی (به عنوان اینکه من یک نفر سرمایهدار هستم که چنین تقاضایی کردم و او طرفدار کشاورزان بدبخت و بیبضاعت است) کوچکترین اقدام به عمل نیاورد، تا آنکه ملخها وارد بندرعباس شدند و به باغ من حمله کردند و ظرف 24 ساعت تمام درختهای باغ من را به کلی از بین بردند و کلیه درختهای میوه خشک شد و در نتیجه چندین میلیون تومان سرمایهام عموماً از بین رفت. روستایی علاوه کرد دولت ایران تمام فعالیت خود را در پایتخت به کار میبرد و کمترین توجهی به استانهای دوردست ندارد و از جمله به طور مثال بانک ملی ایران اعلام کرد که مبلغ پانصد میلیون تومان به پیشهوران و مردم تهران وام پرداخت کرد و در نظر دارد مبلغ پانصد میلیون تومان هم به اهالی سایر استانهای ایران وام بپردازد و اگر این کار را عملی کند، باز هم سهمیه پایتخت معادل با تمام استانهای دیگر ایران منظور شده و این کمال بیعدالتی است و در این صورت چگونه میتوان گفت دولت و دستگاه تقصیرکار نیست و مردم گناهکارند. روستایی اضافه کرد من صددرصد طرفدار اصلاحات ارضی هستم و اعتقاد دارم2 که در قرن بیستم، مسخره است که یک نفر، مالک پنجاه پارچه ده باشد و کشاورزان اسیر و نوکر او باشند؛ ولی به نظر من راه بهتری در طرز اجراء قانون اصلاحات ارضی بود که عمل نکردند و اصولاً درباره آفت ملخها، ارتباطی با قانون مزبور نداشت و دولت وظیفه خود را انجام نداد و بالاخره مردم جنوب ایران در کمال فقر و گرسنگی زندگی میکنند و من که ثروتمند عمدهای بودم، برای گرفتن صدهزار تومان وام از دولت یا از بانک کشاورزی به تهران آمدهام و باید به اولیاء امور التماس کنم و افسوس میخورم که چرا از هندوستان به ایران بازگشتم و خودم را بیچاره کردم.
سپهبد کیا گفتند گرفتن وام هرگز به صرفه و صلاح نیست و من چند سال پیش چهارصدهزار تومان از بانک کشاورزی برای امور کشاورزی و از جمله برای حفر قنات وام گرفتم و چندین برابر این مبلغ را مصرف کردم، ولی موقعی که بازرس بانک کشاورزی به محل رفت تا بازدید و گواهی کند که وام دریافتی به مصرف کشاورزی رسیده، (چون جرئت نداشت که از من رشوه مطالبه کند) و پیشکار من هم برای او احترامی قائل نشده بود، بازرس بانک کشاورزی گزارش داد که بیش از حدود یک چهارم وام دریافتی به مصرف امور کشاورزی نرسیده است و بانک کشاورزی به استناد گزارش مزبور، مبلغ یکصدوبیست هزار تومان برای من جریمه قائل شد که من هم به آن اعتراض کردم. بنابراین دریافت وام به هیچ وجه صلاح نیست و روستایی گفت شما چون سپهبد بودید و قدرت داشتید، به شما چهارصدهزار تومان وام دادند؛ ولی این دستگاه بدون اعمال قدرت و زور حاضر نیست پنجهزار تومان به یک مالک یا کشاورز وام بدهد. به هر حال من بر اثر اهمال و کوتاهی دکتر امینی و دکتر ارسنجانی راجع به عدم مبارزه با آفت ملخ در بندرعباس به دربار شاهنشاهی اعلام جرم کردهام.
(توضیح آنکه به نظر میرسد روستایی از افراد فوقالعاده شاهدوست و وطنپرست میباشد و صرفاً شاید بر اثر قصور اولیاء سابق وزارت کشاورزی و ناملایمات مختلف دیگر، به شدت از محیط ایران ناراضی و از دستگاه عصبانی است و اصولاً عموم پارسیان مقیم هندوستان که به ایران بازگشتهاند، علاقه شدیدی به خدمات اجتماعی داشتهاند، ولی متأسفانه دلسرد و ناراضی شدهاند و جا دارد مقامات مربوطه اگرچه به طور لفظی باشد، از آنها دلجویی نموده و امیدوارشان نمایند.)
عباس درودیان گفت گودرزی3معاون نخستوزیر و دبیر کل شورایعالی اداری کشور که فاقد دانش نامه دکترا میباشد، خودش را دکتر گودرزی قلمداد کرده و کارمند حکمی دولت است و ماهیانه هشت هزار تومان حقوق میگیرد و با تدوین لایحه جدید قانون استخدامی کشور، تمام کارمندان دولت را نگران و متزلزل کرده است و این شخص جز خیانت به شاه و مملکت هدف دیگری ندارد.
قاضیزاده گفت در تمام وزارتخانهها، چندهزار نفر کارمندان دولت (راه آهن 2800 نفر. فرهنگ 1500 نفر و سایر وزارتخانهها) تقاضای بازنشستگی کردهاند که مشمول قانون جدید استخدامی نشوند؛ ولی دولت جلوی تقاضاهای بازنشستگی کارمندان را گرفته است و با این تقاضاها موافقت ندارد. عباس درودیان گفت چند روز قبل از ششم بهمن ماه 41، من در تظاهراتی مقابل بازار به نفع لوایح ششگانه سخنرانی کردم و یک شیخ معمم را که بین جمعیت بود، تحریک کردم که برای مردم سخنرانی نموده و بگوید دستور اسلام موافق با لوایح ششگانه است و حتی یک جلد تقویم که در جیب خود داشتم در داخل دستمال پیچیده به او دادم که بگوید که طبق آیات این قرآن مجید، اصلاحات ارضی واجب و لازم است و شیخ معمم که او هم اعتقادی به مذهب و اسلام نداشت، تقویم مزبور را روی دست گرفت و ضمن سخنرانی به مردم اعلام کرد که (تمام آیات و کلمات این کلامالله مجید حکایت دارد که در کشور ایران، اجراء قانون اصلاحات ارضی واجب است و مخالفین قانون مزبور دشمن قرآن و اسلام هستند) در پایان اضافه کرد که جمال اویسی هم در آن روز مقابل بازار به اتفاق چند هزار نفر کارگر شرکت کرده بود و سخنرانی مهیجی به نفع لوایح ششگانه ایراد کرد و نزدیک بود به دست بازاریها و مخالفین لوایح ششگانه کشته شود و اویسی گفت من شرکت داشتم و با مخالفین لوایح ششگانه هم به شدت مبارزه کردم، ولی فرق زیادی با شما داشتم؛ زیرا من به گفتار و مبارزه خود اعتقاد داشتم، ولی شما به قول خودتان تقویمی را به جای قرآن به مردم ارائه کردهاید و قاضیزاده گفت آن شیخ معمم را به خوبی میشناسم و همشهری من است و قبل از اینکه معمم شود، از اشرار و راهزنان محل بود و تمام بدنش خالکوبی شده است. جلسه فوق ساعت 1900 ختم گردید.
توضیحات سند:
________
1. در اصل: ملیونر.
2. در اصل: ندارم.
3. منوچهر گودرزی، فرزند سلطانحسن در سال 1304 ش در همدان به دنیا آمد. در دانشگاه تهران، رشته علوم سیاسی را گذراند و مدت یک سال نیز در آمریکا به تحصیل در رشته علوم سیاسی اشتغال داشت. مشاغلی چون، معاونت اداری و مالی سازمان برنامه و بودجه و معاونت نخستوزیر و دبیر کل شورای عالی اداری کشور، وزیر مشاور و وزیر تولیدات کشاورزی و مواد مصرفی را عهدهدار بود. وی دارای همسری آمریکایی بود که منشیگری مستشار سیاسی و سفیر امریکا در تهران را به عهده داشت و خود وی نیز با یکی از مستشاران آمریکایی که از اعضای بلندپایه نمایندگی سازمان سیا در تهران بود، ارتباط داشت. گفته میشود چون وی از عوامل آمریکا در ایران بود به رغم عدم کفایت و رفتار خشونتآمیز با کارکنان تحت مسئولیت خود و حیف و میل بیتالمال با حمایت آمریکاییها همواره به دستگاه دولت و مردم تحمیل میشد. گودرزی عضو هیأت مؤسس حزب ایراننوین بود. اسناد ساواک . پرونده انفرادی
منبع:
کتاب
سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب دوم صفحه 128



