صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

جناب آقای نخست وزیر

تاریخ سند: 5 آذر 1356


جناب آقای نخست وزیر


متن سند:

همانطور که اطلاع دارید کانون نویسندگان ایران از آغاز فعالیت مجدد خود کوشش کرده است که طی نامه های متوالی به مقام نخست وزیر، به عنوان رئیس قوه مجریه کشور، خواستهای قانونی خود را در میان بگذارد.
متأسفانه تاکنون تنها عکس العمل دستگاه اجرائی در برابر این تقاضاها، سکوت بوده است.
آنچه در روزهای اخیر می گذرد، حکایت از آن دارد که قوه اجرائی می کوشد تا منطق ارعاب و زور چماق را بکار ببرد، و این همه در شرایطی پیش می آید که نمایندگان دولت ایران در مجامع بین المللی بیش از پیش لاف می زنند و محاسن آزادی و دموکراسی را بر می شمارند و حتی به دنبال نمایندگان برخی کشورها، خواستار قطع هرگونه شکنجه و آزار می گردند.
اما آنچه در ایران می گذرد، خود بهترین معیار سنجش این ادعاها و گزافه گویی های قوه مجریه درباره وجود آزادی و دموکراسی در کشور ایران است.
کانون نویسندگان ایران، همانطور که بارها و بارها اعلام کرده است، به هیچ حزب و دسته ای بستگی ندارد و پیرو هیچ مرام و مسلک خاصی نیست.
تنها هدف این کانون، به گواه فعالیت های مستمرّ آن، دفاع از آزادی اندیشه و بیان، آزادی تشکیل اجتماعات، آزادی نشر و طبع، آزادی خواندن و نوشتن و دفاع از حقوق مادی نویسندگان در پرتو این آزادیهاست.
برگزاری شبهای شاعران و نویسندگان در مهرماه گذشته با هزاران شرکت کننده ای که هر شب شاهد اجرای برنامه های سخنرانی و شعرخوانی بودند نشان داد که اعضای کانون نویسندگان با همه اختلاف رای و سلیقه، در دفاع از این آزادی ها و مخالفت با انواع سانسور با یکدیگر هم رای و همزبان بودند ـ و هستند.
همین موضع گیری اصولی کانون نویسندگان ایران روشن می دارد چرا که به هنگام برچیدن ناموجه و خودسرانه کتابخانه های دانشجوئی در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی، کانون نیز، همچون اعضای هیأت علمی دانشگاه ها با دانشجویان همدردی کرد و از این حق ابتدائی فرهنگی به دفاع برخاست.
این امر برای پاره ای از محافل حکومتی دستاویزی شد تا کانون را به دخالت در امور دانشجویان متهم سازند.
در طول ماههای گذشته، کانون نویسندگان ایران و اعضای آن، بطور منظّم و حساب شده هدف اتهاماتی از این گونه واقع شده اند.
امّا فعالیت منطقی و بی پیرایه کانون بهترین گواه کذب این اتهام ها و بهتان ها بوده است.
دعوت دانشجویان دانشگاه صنعتی آریامهر از تنی چند از اعضای کانون نویسندگان برای ایراد سخنرانی درباره موضوعاتی از قبیل تئاتر.
تکنولوژی.
آزادی و آزادگی، نقد ادبی، و مشکل شعر امروز، (که نخستین جلسات آنهم در کمال نظم و آرامش برگزار شد)، بهانه جویان حرفه ای را بر آن داشت تا با حادثه آفرینی، صحنه های حوادث خشونت باری را بسازند و کانون نویسندگان را مسئول قلمداد کنند.
خوشبختانه روشن بینی و رشد اجتماعی دانشجویان و برگزار کنندگان جلسات سخن رانی و مصلحت اندیشی های بیداردلانه اعضای کانون نویسندگان حاضر در محل موجب گردید که این توطئه خنثی شود، هر چند که رفتار ناستوده و خشونت بار قوای انتظامی بهنگام متفرق شدن دانشجویان در خیابان، به این زودی ها از خاطره ها محو نخواهد شد.
این شیوه ناجوانمردانه و توطئه آمیز، بار دیگر در بعدازظهر روز دوشنبه سی ام آبانماه، از طرف قوای انتظامی بکار برده شد.
در این روز دانشجویان دانشگاه صنعتی آریامهر از محمود اعتمادزاده (م آذین) برای ایراد سخنرانی دعوت کرده بودند.
از آنجا که در صبح همان روز اعلام شده بود که این سخنرانی برگزار نخواهد شد و بیم آن می رفت که همه علاقمندان، به موقع از این امر اطلاع نیافته باشند و در نتیجه جمع انبوهی در برابر دانشگاه صنعتی آریامهر گرد آیند، و همین تجمّع زمینه ای برای دخالت مجدد قوای انتظامی علیه این به اصطلاح تبلیغات دولتی «اوباشان» و «اراذل» گردد، به درخواست برگزار کنندگان، تنی چند از اعضای کانون نویسندگان، از جمله هما ناطق و نعمت میرزازاده، به مقابل در ورودی دانشگاه صنعتی آریامهر رفتند تا ضمن عذرخواهی و توضیح، حاضران را به بازگشت آرام دعوت کنند و بدین ترتیب دستاویزی برای به صحنه آوردن سیاست ارعاب و تهدید و خشونت بوجود نیاید.
هنگامی که هما ناطق و نعمت میرزازاده، سوار اتومبیل، به سوی خانه روانه شدند، مأموران چماق بدست و زنجیر به کف، در وسط خیابان آیزنهاور، گستاخانه راه را بر اتومبیل بستند و دو تن سرنشین آنرا وحشیانه به میان خیابان انداختند و بدون مقدمه به ضرب و جرح ایشان پرداختند و سپس این دو را به کلانتری 18 بردند.
مأموران رسمی و اونیفورم پوش کلانتری، آنان را پس از چند ساعتی توقیف، به بهانه رساندن به منزل، با تاکسی بی درو پیکری که در اختیار داشتند، به خرابه خلوتی فرستادند تا این بار به دست همکاران اوباش خود و دور از چشم مردم، ضرب و شتم و جرح نویسنده و شاعر را به کمال رسانند.
اگر دخالت مردم محل به موقع مانع نمی شد، این نقشه وحشیانه اوباشان به جنایت می انجامید.
و باز با توسل به این شیوه ناجوانمردانه بود که در صبح روز سوم آذرماه جاری، 22 تن از مأموران شهربانی به منزل محمود اعتمادزاده (به آذین) عضو هیأت دبیران موقت کانون نویسندگان ایران هجوم بردند و سراسر خانه او را بهم ریختند و زیر و زبر کردند و حتی از شخم زدن باغچه کوچک خانه نیز باز نایستادند.
همه این کوشش های مجدّانه مأموران برای آن بود که به خیال خود، «اسناد و مدارک» لازم را برای پرونده سازی علیه عضو هیأت دبیران کانون نویسندگان گردآوری کنند و روز بعد، در روزنامه ها اعلام کنند که «محمود اعتمادزاده (به آذین) و فرزند وی به اتهام تحریک تعدادی از اوباشان و اراذل، در شکستن شیشه های بانک ها و مغازه ها، از طرف دادسرای تهران بازداشت گردیدند.
» (کیهان، 5 آذر، صفحه 2) جناب آقای نخست وزیر، این اقدامات بی شرمانه فصل جدیدی را بر کتاب مطوّل تجاوزها و خودسری های دستگاه مجریه ایران می افزاید، فصلی که موضوع اصلی آن تعمیم هر چه بیشتر احساس ناامنی از طریق ارعاب بوسیله چماق بدستان ورزیده است، فصلی که در زیر لعاب قانون و حفظ نظم، می خواهد «نظم» اوباشان زنجیری را جانشین نظم نویسندگان و روشنفکران آزاده ایران کند.
همه آنچه مأموران شما طی کندوکاو چند ساعته خود، از خانه نویسنده و مترجمی بنام بدست آورده اند، جز مشتی کاغذ و یادداشت و کتاب نبوده است.
مگر در خانه نویسندگان چه باید باشد؟ کتاب ها به کمک کتاب ها نوشته می شوند.
آنجا که گردآوری کاغذ و کتاب جرم باشد، نویسندگی جرم است.
اگر دولت ایران که امضاکننده اعلامیه جهانی حقوق بشر و منشور کتاب است چنین می پندارد و بدعت می گذارد، بهتر است این حقیقت را به سمع جهانیان برساند.
در ایران امروز، گذشته از آن یادداشت ها و کتاب ها، لباس و ابزار کوهنوردی جوانان و عکس تیمسار سپهبد جهانبانی در سفر شوروی، و چوب و شاخه خشک حائل درختان باغچه و سیم و سیخ و سه پایه، مدرک جرم شناخته می شود.
تصدیق کنید که چنین کشوری می بایست به آزادی شهره آفاق باشد.
و در زمره مخالفان شکنجه و قهر و زور بشمار آید.
کانون نویسندگان ایران تنها علت این اقدامات مضحک و ضد انسانی را کوشش های صادقانه اعضای کانون و از جمله محمود اعتمادزاده (به آذین) می داند که به منظور رفع و دفع هوشمندانه بهانه جوئی نیروهای به اصطلاح انتظامی برای توسل به قهر و ستیز انجام شده است.
مسئولان امر به خوبی می دانند که اعضای کانون نویسندگان، و خاصه به آذین، چگونه در جریان وقایع دانشگاه صنعتی آریامهر، از جان مایه گذاشتند و کوشیدند تا ازدحام علاقمندان به استماع سخنرانی «تئاتر امروز ایران» بهانه ای برای صحنه سازی های قوای انتظامی نگردد.
تنها این کوشش ها می تواند موجب خشم دستگاه و بهانه اتهام به آذین باشد.
به آذین، نویسنده و مترجم بزرگ و سالخورده ایران از بیماری قلبی رنج می برد.
این رفتار وحشیانه همراه با شرایط دشوار زندان و عدم دسترسی به پزشک و دارو، بی شک سلامت او را به خطر می اندازد و حتی جان او را تهدید می کند.
کانون نویسندگان ایران رسما اعلام می دارد که مسئولیت عواقب ناگوار این اقدامات، تنها به عهده دستگاه مجریه، به ریاست شما، است.
جناب آقای نخست وزیر، کانون نویسندگان ایران، با توجه به دسیسه های ساخته و پرداخته روزهای اخیر که موجب سلب هر نوع امنیت فردی گردیده، و با توجه به توطئه ای که برای جلوگیری از فعالیت های کانون نویسندگان از طریق ضرب و جرح و بازداشت اعضای آن طرح شده، و با توجه به دخالت و همدستی آشکار مأموران رسمی دولت در این حادثه آفرینی ها، ضمن اعلام نفرت و انزجار شدید خود از رفتار وحشیانه و غیر انسانی چماق داران و مأموران رسمی نیروهای انتظامی با دو تن از اعضای این کانون، تعقیب و مجازات مسئولان و مجریان این حادثه شرم آور را خواستار است.
کانون نویسندگان ایران ضمن ابراز همبستگی کامل و بی دریغ خود با به آذین، به بازداشت غیر قانونی ایشان و فرزندشان بشدت اعتراض می کند و خواهان آزادی بی قید و شرط آنهاست.
کانون نویسندگان ایران رسما اعلام می دارد که دستگاه مجریه ایران با این اقدامات، هم چنان به حقوق فردی تجاوز می کند و در چنین وضعی اعضای این کانون از هیچگونه ایمنی برخوردار نیستند و مسئولیت حفظ امنیت جانی یکایک آنها تنها به عهده شخص نخست وزیر، به عنوان رئیس دستگاه مجریه است، ایشان را مسئول هر گونه تعدّی و سوء قصدی می داند که علیه هر یک از اعضای کانون صورت گیرد.
کانون نویسندگان ایران افکار عمومی ایران و جهان را آگاه می کند که به هیچ وجه مرعوب توطئه ها و صحنه سازی های خشونت بار دستگاه مجریه نخواهد شد و مبارزه خود را برای تأمین واقعی آزادی نوشتن، آزادی خواندن، آزادی طبع و نشر، و آزادی اجتماعات، طبق اصول صریح قانون اساسی ایران و اعلامیه جهانی حقوق بشر ادامه خواهد داد.
کانون نویسندگان ایران ـ پنجم آذرماه 1356

منبع:

کتاب کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 325



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.