تاریخ سند: 25 خرداد 1336
گزارش
متن سند:
شماره: الف ـ 1078
طبق اطلاع از سرهنگ خلعتبری آجودان سابق شهربانی کل و رئیس فعلی
مستشاری شهربانی به یکی از بستگان خود اظهار داشته که رئیس شهربانی گفته
است آقای دکتر اقبال یا تیمسار سرلشکر بختیار قادر به مبارزه با مشارالیه
نمی باشند و حتی شاهنشاه قبل از عزیمت خود به اروپا آنان را بدست وی
سپرده اند و او نیز هر دو نفر
را تحت نظر دارد و حتی
اعلیحضرت همایون
شاهنشاه در تلگراف رمزی
که توسط آقای حسین
علاء1 ابلاغ فرموده اند مقرر
گردیده در صورت مشاهده
کوچکترین تخلفی از آقایان
نخست وزیر و تیمسار
بختیار مراتب را فورا به
اطلاع آقای سردار فاخر
حکمت2 و آقای علم
رسانیده و با تبادل نظر آنان
اقدام لازم بعمل آید و به
همین جهت چون وضع
کشور در دو هفته گذشته
نامساعد بوده لذا تلگرافا مطالبی بعرض شاهنشاه رسیده و معظم له نیز بلادرنگ
سرتیپ نصیری3 را برای مشاهده اوضاع و اطلاع کامل از جریان به تهران اعزام
داشته اند.
منبع ـ موثق
ارزش خبر ـ تایید شده
رونوشت به من داده شود.
29 /3 رونوشت تقدیم گردید.
توضیحات سند:
1ـ حسین علاء فرزند میرزا
محمد علیخان علاءالسلطنه، در
سال 1262 شمسی در شهر
تفلیس بدنیا آمد، در آن هنگام
پدرش کنسول ایران در تفلیس
بود و لقب معین الوزاره داشت.
در شب 11 محرم 1307 ق که
ناصرالدین شاه از سفر سوم
اروپا برمی گشت در تفلیس به
خانه معین الوزارۀ رفت و هنگام
ورود او علاء به پیشواز شاه
رفت و به زبان فرانسه به شاه
خوشامد گفت.
در همان سال
معین الوزاره لقب علاءالسلطنه
گرفت و از طرف ناصرالدین شاه
به وزیر مختاری ایران در لندن
منصوب شد.
علاء هم به اتفاق
پدر عازم انگلستان گردید و
تحصیلات متوسطه را در آنجا به
پایان برد و در 1321 ق به
پیشنهاد پدرش از طرف
وزارت خارجه به عنوان
کارمند، مأمور خدمت سفارت
ایران در لندن شد.
در سال
1330 که علاءالسلطنه برای
چندمین بار وزیر خارجه شد،
علاء به ریاست کابینه وزارت
خارجه ارتقاء جست و لقب
«معین الوزاره» گرفت.
او چون
به زبان انگلیسی تسلط داشت
بیشتر اوقات در مشکلات
سیاسی که بین وزارت خارجه و
سفارت انگلستان روی می داد
واسطه ملاقات و مذاکره با وزیر
مختار بود و اولیاء سفارت
انگلستان با توجه به سوابق
مأموریت علاءالسلطنه در لندن
به فرزندش نیز اعتماد داشتند.
علاء در دوران جنگ اول جهانی
به مناسبت داشتن شغل ریاست
کابینه وزارت امور خارجه و
چیرگی بر دو زبان انگلیسی و
فرانسه در مذاکرات سیاسی ایران
با سفارتخانه های خارجی نقش
حساسی داشت، او برای شکستن
شهرت انگلو فیلی خود گاهی به
جانبداری از آلمان تظاهر
می کرد.
و در طول دوران
زمامداری وثوق الدوله و
مشیرالدوله و حکومت سپهدار
رشتی و حکومت کودتا، وزیر
مختار ایران در آمریکا بود.
وی در انتخابات دوره پنجم به
وکالت طهران برگزیده شد و در
آذر ماه 1302 به طهران
بازگشت.
و همکاری صمیمانه با
حسن تقی زاده را از مجلس پنجم
آغاز کرد و در جلسه نهم آبان
1304 که برای خلع سلطنت از
سلسله قاجاریه رأی گرفته شد، به
تبعیت از تقی زاده رأی مخالف
داد.
پس از پایان مجلس پنجم، در
مراد 1306 به وزیر مختاری
ایران در پاریس برگزیده شد در
سال 1311 به طهران بازگشت و
به ریاست بانک ملی برگزیده
شد.
وی در نیمه دوم سال 1312
به وزیر مختاری ایران در لندن
منصوب شد و چهار سال نیز در
این مقام بود، سپس در سال
1316 به طهران احضار و از
طرف جم ـ نخست وزیر ـ به
ریاست کل تجارت و امور
اقتصادی منصوب شد.
در نیمه دوم سال 1321 پس از
فوت فرزین، به وزارت دربار
منصوب گردید و قریب سه سال
در این مقام بود و در سال 1324
به سمت سفیر ایران در آمریکا
برگزیده شد و رهسپار واشنگتن
گردید.
وی در اواخر 1328 به
ایران بازگشت و در فروردین
1329 در کابینه علی منصور به
عنوان وزیر خارجه معرفی
گردید.
بدنبال ترور رزم آرا و
مرگ وی در 16 اسفند 1329
توسط فدائیان اسلام، مأمور
تشکیل کابینه شد.
اما دوران
زمامداری وی به دو روز پس از
گرفتن رأی اعتماد از مجلس در
تاریخ 12 اردیبهشت به طول
نینجامید.
وی پس از استعفا در
نیمه سال 1330 مجددا وزیر
دربار شد.
بدنبال برکناری
زاهدی از پست نخست وزیری
در سال 1334، علاء مأمور
تشکیل دولت شد.
بدنبال الحاق
ایران در پیمان بغداد، تصمیم به
شرکت در کنفرانس دولت های
عضو پیمان در بغداد را داشت که
به دلیل مخالفت نیروهای ملی و
مذهبی با این پیمان، فدائیان
اسلام در تاریخ 25 / آبان /
1334 وی را که قصد شرکت در
مجلس ترحیم سید مصطفی
کاشانی (نماینده مجلس و فرزند
ارشد آیه اللّه کاشانی) که در
مسجد شاه منعقد گردیده بود را
داشت، ترور کردند، اما وی از
این حادثه جان سالم بدر برد و در
حالی که سر و پیشانیش جراحات
سطحی برداشته بود و باند پیچی
داشت، در جلسه های پیمان بغداد
شرکت کرد.
به دنبال این ترور
نواب صفوی و برخی از اعضاء
فدائیان اسلام دستگیر و محاکمه
و اعدام شدند و دولت علاء تا
اواخر 1335 به کار خود ادامه
داد.
وی در سال 1336 بار دیگر
به وزارت دربار منصوب و تا
شهریور 1342 در این مقام بود،
وی هم چنین ریاست شورای
جشن های شاهنشاهی، ریاست
هیئت امنا دانشگاه پهلوی ـ
ریاست هیئت مؤسسین دانشگاه
ملی ـ و ریاست انجمن برادری
جهانی و لاینز بین المللی و استاد
اعظم فراماسونری را به عهده
داشت.
حسین اعلاء که یکی از
حمایتگران بی بدیل اعضای فرقه
بهائیت در رژیم پهلوی بود،
سرانجام در 21 تیر 1343 فوت
و در مجاورت حضرت
عبدالعظیم (ع) دفن گردید.
حسین فردوست در خصوص وی
چنین می گوید: «...
این شخص
طرفدار سیاست انگلیس و
علاقمند شدید به محمدرضا بود
و از دوره جوانی که به همراه
مصدق، هر دو نماینده مجلس
بودند، نزدیک ترین فرد به
مصدق بود.
همین فرد، تردیدی
نداشته و ندارم که محکم ترین
رابط بین محمدرضا با
سفارت های انگلیس و آمریکا و
در عین حال محکم ترین رابط
بین محمدرضا و مصدق بود.
اطلاع داشتم که ملاقات های علاء
با انگلیسی ها و آمریکایی ها فقط
در رده سفیر بود و محل ملاقات
آنها در ساختمان وزارت دربار
بود.
»
2ـ رضا فاخر حکمت سردار
فرزند حسام الدین مشارالدوله
شیرازی به سال 1272 ه ش در
تهران متولد شد.
تحصیلات
ابتدائی را در مدرسه علمیه که به
ریاست مخبرالسلطنه هدایت و
نظامت ناظم العلوم، اداره می شد،
طی کرد و صرف و نحو عربی و
ادبیات فارسی را آموخت.
سپس
در سال 1322 به اتفاق پدر به
شیراز رفت و در امر خلافت،
دستیار پدر شد و پس از
درگذشت پدر به کار ملکداری
در املاک وسیعی که پدرش به
جای گذاشته بود، پرداخت.
با
دختر میرزا سید علی خان
مهندس الدوله ازدواج کرد و پس
از تشکیل کمیته دمکرات در
شیراز به آن کمیته پیوست و از
مؤسسین حزب دمکرات در
شیراز بود.
مدتی بعد والی فارس شد و در
دوره های چهارم و پنجم از
آباده به نمایندگی مجلس شورای
ملی انتخاب شد.
در مجلس
مؤسسان اول نیز، به نمایندگی
آباده شرکت جست و پس از پایان
دوره پنجم مجلس، چندی به
اروپا سفر کرد.
در دوره هفتم از
شیراز و دوره هشتم از آباده به
نمایندگی برگزیده شد در این
دوره بین او و تیمورتاش وزیر
مقتدر دربار اختلاف افتاد.
از این
رو تیمورتاش از انتخاب او در
دوره نهم جلوگیری کرد و سردار
فاخر بار دیگر قریب به یک سال
عازم اروپا گردید.
یادشده در
تابستان سال 1313 به حکومت
گرگان منصوب گردید و در سال
1315 فرمان حکومت یزد را
دریافت کرد.
وی پس از دو سال
اقامت در یزد در سال 1319 به
استانداری کرمان و در سال
1322 به ریاست کل آمار و ثبت
احوال منصوب شد و پس از چند
ماه به وکالت دوره چهاردهم
مجلس از شیراز انتخاب گردید.
در بهار سال 1325 سردار فاخر
از طرف قوام السلطنه به
استانداری کرمان و بلوچستان
مأمور شد.
در انتخابات دوره
پانزدهم کرمان که زیر نظر او
انجام شد در انتخاب دکتر مظفر
بقائی از کرمان کمک مؤثری کرد
و خود نیز از شیراز انتخاب شد و
قبل از انتخاب، به عضویت کمیته
مرکزی حزب دمکرات ایران
درآمد.
پس از انتخاب وکلای
حزبی در کمیته مرکزی، با تمایل
قوام السطنه برای ریاست
مجلس، نامزد شد و با اکثریت
قابل ملاحظه ای به ریاست
مجلس برگزیده شد.
سردار فاخر
بار دیگر در انتخابات دوره
هجدهم از شیراز به نمایندگی
مجلس برگزیده شد و در
فروردین 1333 با اکثریت آرا به
ریاست انتخاب گردید.
پس از
پایان دوره مجلس نوزدهم
سردار فاخر در دوره ده ماهه
فترت بین مجلس 19 و مجلس
بیست، ریاست اداری مجلس را
به عهده داشت.
در دوره بیستم هم
از شیراز انتخاب گردید و در
اوایل اسفندماه به ریاست مجلس
رسید ولی عمر دوره بیستم دیری
نپائید و در 19 اردیبهشت 1340
منحل گردید.
در دوره فترت بین
مجلس بیستم و مجلس بیست و
یکم سردار فاخر باز هم ریاست
اداری مجلس را داشت.
او در
دوره ریاست مجلس، مکرر به
عضویت شورای سلطنتی انتخاب
شد.
پس از انتخابات دوره بیست
و یکم که در شهریور ماه 1342
انجام شد سردار فاخر بکلی از
سیاست و امور پارلمانی
کناره گیری نمود و سرانجام در
سال 1356 درگذشت.
3ـ نعمت اله نصیری فرزند محمد
(عمیدالممالک) در سال 1289 ه
ش در سمنان به دنیا آمد.
در سال
1313 از دانشکده افسری
فارغ التحصیل شد و مشاغل زیر
را عهده دار شد:
فرماندهی گروهان دانشکده
افسری، معاونت دانشکده
تکمیلی، فرماندهی گردان هنگ
18 لشکر کرمان، فرماندهی
گردان مستقل سیرجان، فرماندهی
هنگ یکم لشکر گارد، فرماندهی
گارد سلطنتی.
نعمت اله نصیری که در مرداد
1332 پیک مخصوص
محمدرضا پهلوی در ابلاغ حکم
انفصال محمد مصدق و فضل اله
زاهدی بود، در کودتای ننگین
28 مرداد 32 از عوامل مؤثر
کودتا، بود.
وی در سال 1339 ه
ش ژنرال آجودان مخصوص شاه
و سپس ریاست شهربانی کل
کشور را به عهده گرفت.
او که در
مرداد 1341 درجه سپهبدی
گرفته بود، در سال 1342
فرماندار نظامی تهران شد و در
دولت هویدا در بهمن 1343 به
معاونت نخست وزیر و ریاست
ساواک رسید و در سال 1350
درجه ارتشبدی گرفت.
او که به خاطر دخالت مستقیم و
غیرمستقیم در ارعاب، تعقیب،
شکنجه و قتل آزادیخواهان مورد
نفرت همه طبقات جامعه بود، با
گسترده شدن قیام اسلامی در
ایران، در تیر ماه 1357 از
ریاست ساواک برکنار و به عنوان
سفیر راهی پاکستان شد، ولی در
شهریور ماه همان سال، پس از
اوج گیری تظاهرات مردمی و
موج افشاگری ها علیه دستگاه
جهنمی ساواک، به تهران احضار
و با بازداشتی عوامفریبانه راهی
زندان شد.
نعمت اله نصیری که با
سوءاستفاده از قدرت عظیم و
شیطانی خود، ثروتی افسانه ای
اندوخته بود با پیروزی انقلاب
اسلامی در بهمن 57 موفق به
فرار نشد و به دست نیروهای
مردمی گرفتار گردید که پس از
محاکمه، در روز 26 بهمن 1357
اعدام شد.
منبع:
کتاب
سپهبد مهدیقلی علوی مقدم به روایت اسناد ساواک صفحه 109