تاریخ سند: 16 مهر 1357
موضوع: دکتر ناصر پاکدامن. دکتر هما ناطق
متن سند:
از: 20 ﻫ 13 تاریخ:16 /7 /1357
به: 321 شماره: 32617 /20 ﻫ 13
موضوع: دکتر ناصر پاکدامن. دکتر هما ناطق
1. دکتر ناصر پاکدامن ضمن تماس با دکتر بهداد 1 گزارش اقدامات دانشگاهیان را به وی داده و اظهار داشت در جلسه اخیر انتخابات شورا انجام و من به اتفاق براتعلی2. ابوالحمد3 و یکی دیگر انتخاب شدیم البته باید تعداد را بالا ببریم.
دکتر بهداد در پاسخ گفت به این ترتیب آن طرفیها نارحت میشوند و ممکن است سروصدا درآید. بهتر بود یکی از دوستان جوان تر هم انتخاب میشد.
پاکدامن اضافه نمود روی نفر چهارم اعتراض است.
2. دکتر هما ناطق ضمن صحبت با خانمی به نام آنژل اظهار داشت میبینید چه وضعی پیش آوردهاند حالا که رؤسای دانشکدهها را انتخاب نمودهاند ریاست دانشگاه احکام انتصابی صادر نمیکند و توقع دارند همه هم تبعیت کنند. در دانشکده ادبیات مجدداً دکتر نگهبان4 را منصوب کردهاند اصلاً رأی نداشته و در دانشکده حقوق رضوی را برداشته حکم به نام حسن افشار5 صادر کردهاند.
آنژل اظهار داشت حکومت نظامی یعنی همین تعدادی رنجر که برای جنگ آماده میشوند در کاشان به دبیرستانها حمله کردهاند. حدود 250 نفر دانش آموز 15 ساله را مجروح کردهاند. خود شیبانی دیوانه زنجیری است آن وقتها میگفتند به زور دخترها را سوار اتومبیل خود میکرده و میبرده است.
3. دکتر هما ناطق ضمن صحبت با دکتر نراقی اظهار داشت این چه وضعی است که پیش آوردهاند.
نراقی در پاسخ گفت این مردک دیوانه شیبانی را ول کنید من با نهاوندی صحبت کردهام گفتم قرار گذاشتیم شیبانی دو ماه دیگر در پست خود باشد و بعد او هم عوض میشود. این مسائل را من به عرض رسانیدم و عرض کردم من از خود آقای شریف امامی ناراحت هستم. به هرحال من دلم بیش از شما خون است بعضی مواقع فکر میکنم که ریاست دانشگاه را بگیرم و دوباره حکمها را لغو و انتخابی شدن را عملی سازم.
نظریه یکشنبه: عنوان مطالب فوق از ناحیه نامبردگان صحت دارد. ضمناً نسخه اول حضور تیمسار ریاست ساواک تقدیم گردیده است.
رونوشت برابر اصل است. اصل در پرونده کلاسه 43486 مربوط به هما ناطق بایگانی میباشد.
در پرونده کلاسه 47374 مربوط به احسان نراقی بایگانی گردد. بیات 30 /7 /57
توضیحات سند:
1. محمدصادق بهداد: فرزند باقر، در سال 1295 ش در مشهد به دنیا آمد. از دبیرستان دارالفنون دیپلم گرفت و در رشته حقوق دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد. در سال 1320ش در وزارت دارایى استخدام شد و بعد از آن به شغل وکالت پرداخت و به دلیل خدماتش به رژیم شاهنشاهی در جریان کودتاى 28 مرداد 1332، بازرس دولت در شرکت بیمه شد و این درحالی بود که در سال 1331ش در میتینگ حزب ایران شرکت مىنمود و طرفدار مصدق بود و کلوپ هواداران مصدق را در مشهد تأسیس کرده بود. مشارالیه مدتى هم عضو هیئت مدیره بنگاه خالصجات بود و در کابینه شریف امامى در سال 1339 از طرف نخستوزیر، به عنوان رابط بین کابینه و مطبوعات انتخاب گردید و همزمان مشاورت حقوقى وزارت اطلاعات را نیز برعهده داشت.
صادق بهداد یکی از همکاران روزنامه شاهد، ارگان حزب زحمتکشان بود که تا سال 1336ش، که این روزنامه توقیف شد، این همکارى ادامه داشت. مشارالیه صاحب امتیاز روزنامه جهان و مجله جام جهاننما نیز بود که در سال 1336ش، در حمایت از رژیم صهیونیستی، در این نشریات، به اتحادیه مصر و سوریه، حمله و آنها را دست ساخته کمونیستها معرفى مینمود.
نامبرده ارتباطات مشکوکى با مقامات انگلیسى و آمریکایى و عبدالله شاطى، رئیس دفتر سفارت کویت (مأمور اطلاعاتى) داشت و تا قبل از دستگیرى در سال 49 به دلیل مکاتبه با تیمور بختیار، مسؤولین جایگاه خاص براى وى قائل بودند، به نحوى که در جشنى که به مناسبت سومین سال انتشار روزنامه جهان در هتل پلازا برپا شده بود، عده زیادى از مقامات دولتى از جمله اسداله علم، علی امینى و سفراى خارجى شرکت کرده بودند.
صادق بهداد، یکى از دوستان نزدیک سپهبد تیمور بختیار اولین رئیس ساواک، بود و بر همین اساس، طى نامهاى به یکی از دوستانش، درخواست همکارى جهت مقابله و انجام هر مأموریتى از طرف نامبرده را نموده بود.
در این ایام، برادر صادق بهداد که بازرس سازمان نقشهبردارى سازمان برنامه بود، خود را کارآگاه معرفى مىکرد و در سال 1338 به همکارانش گفته بود، برادرش (صادق بهداد) با تیمسار بختیار ارتباط دارد و با سرهنگ ناصر کیانى افسر سازمان امنیت به یک مأموریت سرى رفته است.
صادق بهداد، اهل زدوبند و تبانى نیز بود و از این راه پولهاى کلانى به دست آورد که به علت شایع شدن آن، یک بار در سال 1340 بازرس شهردارى علیه او شکایت نمود و او را راهی زندان کرد که با دستور نخستوزیر از زندان آزاد شد؟!
بر همین اساس بود که ساواک در معرفی او نوشت: «صادق بهداد... طرفدار مقام شامخ سلطنت و مخالف سیاست شوروى و کمونیسم و مرد مورد اعتمادى است و نشریه جهان مفید مىباشد و در بین مطبوعات جایگاه دارد.»
صادق بهداد در سال 1348 طى نامهاى که از طریق پیک براى تیمور بختیار مستقر در عراق نوشت، به او جهت نیل به مقصود، توصیه نمود تا اقدام به ترور برخى از شخصیتهاى مملکتى نماید تا وضع موجود متزلزل شود. ساواک از این مکاتبه خبردار شد و او را دستگیر نمود. علی رغم اینکه در جریان این دستگیری، به مدت 7 سال محکومیت گرفت، محمدرضا پهلوی دستور فرستادن پول برای فرزندان او را که در آمریکا مشغول تحصیل بودند، صادر کرد.
صادق بهداد نیز که در مدت بازداشت، با خانواده ملاقات حضوری هم داشت، پس از یک سال آزاد گردید.!
یکی از اقدامات صادق بهداد در روزنامه جهان، انتشار تصاویر عریان و رواج بیعفتی بود که این مسئله موجب اعتراض شدید مردم شده بود تا جایی که ساواک، از او تعهد کتبی گرفت تا در انتشار اینگونه عکسها دقت داشته باشد.
صادق بهداد پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فرانسه رفت و در خدمت گروه بختیار واقع شد.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
2. ترابعلی براتعلی: بعد از کودتای 28 مرداد 1332ش، با دکتر محمدعلی خنجی در تجدید حیات حزب سوسیالیست همکاری کرد، که این همکاری تا سال 1340 ادامه داشت. وی از اساتید دانشکده علوم و دارای تفکرات ملی گرایی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به علت ارتباطی که با محمد ملکی داشت، به همراه او در شورای مدیریت دانشگاه شرکت نمود. در این دوره بود که محمد ملکی، که کاندید منافقین بود، دانشگاه را صحنهی درگیریهای شدید گروهی نموده بود و علیه انقلاب اسلامی تلاش میکرد.
دکتر براتعلی، پس از این نیز، ارتباط خود را با محافل ملیگرایی حفظ کرد.
3. عبدالحمید ابوالحمد: در دانشگاههای تهران و پاریس تحصیل نمود و دکترای حقوق و علوم سیاسی گرفت.
پس از بازگشت به ایران، به عنوان استادیار در دانشکده حقوق و علوم سیاسی مشغول تدریس شد و سپس به درجه استادی رسید. وی همچنین، وکیل دادگستری و عضو کانون وکلا نیز بود.
وی دارای تألیفاتی به زبان فارسی و فرانسه میباشد که از آن جمله است: حقوق اداری ایران. مبانی سیاست. فرهنگ اصطلاحات حقوق فارسی به فرانسه. کتابشناسی تمدن ایرانی در زبان فرانسه
دکتر ابوالحمد در سال 1388ش، از دنیا رفت.
4. عزتالله نگهبان: در سال 1300ش در اهواز به دنیا آمد. در مدارس جمشید جم، فیروز بهرام و مدرسه فنی آلمان در تهران درس خواند و پس از آن به دانشگاه رفت و در سال 1328ش، در رشته باستان شناسی لیسانس گرفت.
در سال 1329 به آمریکا رفت و در دانشگاه شیکاگو ادامه تحصیل داد و در یک دورهی چهار ساله، فوق لیسانس دریافت نمود و در رابطه با مطالعات باستان شناسی در منطقه خوزستان، در خدمت رونالد مک کان قرار گرفت. در همین موقع بود که با دختری به نام میریام لوئیس میلر، که دانشجوی کتابداری دانشگاه شیکاگو بود، ازدواج کرد.
عزتالله نگهبان، در سال 1335 به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران مشغول به کار شد. در سال 1338ش، مؤسسه باستانشناسی دانشگاه تهران را تأسیس کرد و با ایجاد مرکزی در دشت قزوین، به تربیت دانشجویان باستان شناسی اقدام نمود. تلاش او در این رشته به میزانی بود که پدر باستانشناسی ایران لقب گرفت و در سال 1345ش، دانشگاه تهران به او دکترای افتخاری داد.
برخی از دیگر مشاغل او، به این شرح است: «معاون فنی اداره کل باستانشناسی. مشاور فنی وزارت فرهنگ. مشاور عالی سازمان ملی حفاظت آثار باستانی. و...»
دکتر نگهبان، در سال 1354ش به ریاست دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منصوب شد که تا زمان بازنشستگی، در سال 1357ش،این سمت را دارا بود.
ایشان، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فیلادلفیای آمریکا رفت و به چاپ گزارشهای باستان شناسی خود مشغول گردید و به عنوان راهنمای بخش موزه دانشگاه پنسیلوانیا نیز به کار پرداخت.
عزت الله نگهبان که در سالهای پایانی عمر به بیماری آلزایمر و پارکینسون مبتلا شده بود، در بهمن ماه سال 1387ش در آمریکا از دنیا رفت.
5. حسن افشار: فرزند على، در سال 1293 ش در تهران به دنیا آمد. در سال 1315ش، از دانشکده حقوق تهران لیسانس گرفت و پس از آن راهی پاریس شد و پس از دو سال، به ایران بازگشت و از سال 1317ش، دانشیار دانشکده حقوق شد و در سال 1322ش، تصدى کرسى حقوق تطبیقى دانشکده حقوق را عهدهدار گردید. او که دکترای حقوق تطبیقی را از دانشگاه پاریس دریافت نموده بود، در مشاغلى چون: مشاور کمیسیون ارز، رئیس اداره تعدیل اجارهبها در زمان دکتر میلسپو، معاونت وزارت کار در زمان مصدق، کفیل وزارت کار، عضو هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت سهامى پنبه، رئیس دانشکده حقوق، مدیر گروه حقوق خصوصى و اسلامى و تطبیقى دانشگاه تهران، رئیس مؤسسه حقوق تطبیقى، نماینده مجلس شوراى ملى در ادوار 18،19،20 فعالیت کرد و کاندید نمایندگى دوره 24 مجلس شوراى ملى نیز بود.
از دیگر فعالیتهاى او، عضویت در باشگاه دوستداران فرانسه، ریاست جمعیت حقوقدانان ایران در آمریکا، تأسیس حزب وحدت ایران و حزب سوسیالیست ایران، عضویت در کمیته مرکزى حزب مردم میباشد.
حسن افشار که مانند دیگر سردمداران رژیم شاهنشاهی، از اعضای تشکیلات فراماسونری و در لژ کسری عضویت داشت، در سال 1336 به همراه چند تن دیگر، شرکتى جهت انتشار مجلهاى به نام آینده تأسیس و اقداماتى جهت تشکیل حزب کشاورزان نمود.
حسن افشار، داراى تمایلات سوسیالیستى بود و همواره در دانشگاه از انقلاب سفید دفاع مىکرد، پس از درگذشت همسر اولش در حادثه تصادف، با خانم اتحادیه، که همسر سپهبد فضل الله زاهدی بود، ازدواج کرد. وى همچنین مدعى بود که دانشگاه وظیفه دارد درباره اصالت و بىسابقه بودن انقلاب سفید، در تمام دنیا روش صریح و قاطع اتخاذ و در این زمینه تبلیغ دائم و جدى نماید. افشار جهت شرکت در کنفرانسها و کمیته منتخب آکادمى بینالمللى حقوق تطبیقى، سفرهاى متعددى به کشورهاى آسیایى، آفریقایى، اروپایى و آمریکایى داشت و در سال 1351 به سمت مدیر مسئول نشریه اختصاصى کمیته ایرانى حقوق تطبیقى انتخاب شد. ساواک در سند بیوگرافى او که نشانهاى علمى و فرهنگى و سوم همایون را دریافت کرده بود، آورده است: «فردى مدیر، لایق، مردم دار و در عین حال تا حدى رفیق باز، مادى و جاهطلب که به مقام و قدرت، پول و زن علاقه زیادى دارد.»
حسن افشار در سال 1371ش در تهران از دنیا رفت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى)
باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران ج 1، ص 151
منبع:
کتاب
احسان نراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 519