گزارش بازجویی:
متن سند:
گزارش بازجویی:
الف- مشخصات متهم:
نام قنبر فرزند جعفر شهرت درویشی دارنده شماره شناسنامه 371 صادره از شیخ آباد میناب متولد سال 1333 محل تولد نخل ابراهیمی از توابع بخش تیاب شهرستان میناب مجرد مسلمان (شیعه اثنی عشری) تبعه دولت شاهنشاهی ایران خدمت وظیفه را انجام نداده و معافیت تحصیلی دارد. شغل طلبه مدرسه مصلی در یزد و مدرسه حجتیه قم ساکن قریه نخل ابراهیمی از توابع بخش تیاب شهرستان میناب و فاقد سابقه محکومیت کیفری و اتهامی از نظر (ضد امنیتی) میباشد.
ب- موضوع اتهام:
اقدام علیه امنیت داخلی مملکت.
پ- گردش کار:
از مدتها قبل اخبار و اطلاعاتی به سازمان اطلاعات و امنیت استان ساحلی مبنی بر این که تعدادی از روحانیون افراطی طرفدار خمینی در شهرستان میناب ضمن تشکیل جلساتی مبادرت به مطالعه کتاب مضره مذهبی نموده و افراد را تشویق به این کار مینمایند و تبلیغاتی را به نفع خمینی در شهرستان مذکور دنبال و عده ای از اهالی را مقلد خمینی نموده و ضمن جمعآوری سهم امام از مقلدین خمینی وجوه مربوطه را به نماینده وی نیز تحویل میداده و در منابری که در مساجد و تکایای مختلف برپا میکردند بعضی از اقدامات سازنده دولت از جمله مبارزه باگران فروشی را تخطئه و تبلیغات سویی را نیز در این مورد دنبال و تحریکاتی را می نمودند. به همین منظور چون مشخص گردید که یاد شده یکی از روحانیون افراطی طرفدار خمینی میباشد دستگیر و با صدور قرار بازداشت مورخ 16 /7 /54 صادره از دادسرای دادگاه عادی شماره 14 کرمان بازداشت که قرار صادره به روئیت مشارالیه رسیده و نسبت به آن اعتراض ننموده است.
ت- خلاصه اظهارات متهم:
در تحقیقاتی که از نامبرده بالا به عمل آمده اظهار داشته که در مدرسه حجتیه قم و مدرسه مصلی شهرستان یزد مشغول فراگیری درس طلبگی و تحصیل میباشد. مشارالیه اضافه نموده در مدت زندگی مشغول درس خواندن بودم و در قم که بودم هیچ گونه فعالیتی نداشتم و هنگامی که به میناب آمدم در قریه نخل ابراهیمی که محل سکونت پدر و مادرم میباشد بودم و دخالت در کاری نداشتم. فقط یک روز که به منزل عمویم در قریه تیاب رفته بودم وقتی که برگشتم یک پاکت در خانه ما انداخته بودند. سوال کردم چه کسی آن را به منزل آورده. پدر و مادرم گفتند که ما در منزل نبودهایم و نمیدانیم نگاه کردم دیدم دو ورقه داخل پاکت می باشد که یکی درباره تقلید از خمینی بود که در این مورد توصیه شده بود دیگری تلگراف تسلیتی بود که بعد از فوت آیتاله حکیم1 برای خمینی فرستاده بودند. که من پس از مطالعه آنها را پاره کردم و برایم مشخص نیست که چه شخصی آنها را فرستاده است و چون تصمیم به ازدواج داشتم همیشه در فکر مسئله ازدواج خود بودم. تا این که ماه رمضان رسید از من دعوت شد که جهت منبر رفتن به میناب بروم که آن را قبول کردم و در میناب منبر میرفتم و صحبتهایی در زمینه توحید و نبوت و معاد میکردم. داستانهایی درباره سلمان فارسی و مقداد و اباذر و امثالهم بر روی منابر نیز میگفتم و به طور کلی روش من در منبر ذکر آیه قرآن و معنی آن و بعد برای مثال یک داستان میگفتم و مسلمانها را ترغیب میکردم که شما هم باید مسلمان واقعی باشید دزدی نکنید. دروغگویی و کارهایی که از نظر قرآن حرام است انجام ندهید و کارهایی که از نظر قرآن واجب یا مستحب است و به فقرا باید رسیدگی شود و به همسایه ها باید کمک کرد را روی منابر خود میگفتم و هنگامی که در قم مشغول به درس خواندن بودم در ماههای محرم و صفر از طرف آیتاله نجفی2 و گلپایگانی در دهات به منبر می رفتم و چون از طرف این افراد به دهات اعزام میشدم از آنها تبلیغ میکردم و رسالههای آنها را با خود برده و بین مردم توزیع میکردم و در مدرسه حجتیه قم که مشغول تحصیل بودم با یکی از طلبهها به نام محمد هادی غفوری در یک اتاق زندگی میکردم که این شخص در یک شب که آیت اله شریعتمداری در قم جلسه فاتحه خوانی برای یک فردی به نام غفاری تشکیل داده بود در آن جلسه شنیدم که غفوری شعاری داده و به همین خاطر دستگیر شده و چندی پیش نامهای از زندان برای پدرش میفرستد. یاد شده در زمینه این که روی منابرش مطالب تحریکآمیز را عنوان مینموده و حکومت فعلی را به حکومت یزید و معاویه تشبیه میکرده اظهار داشته من اصلاً تشبیه نکردم و روی منابر در زمینه تاریخ و به طور کلی مردم را به کاری دعوت و برای نمونه روایت پیغمبر و داستان سلمان در مدائن را می گفتم.
ث- اقاریر سایر متهمین دستگیر شده درباره مشارالیه :
اعتراف شیخ مهدی پیرسقا معروف به مجیدی درباره نامبرده بالا در برگ شماره 17 پرونده وی ضمیمه میباشد.
و- نظریه:
با توجه به محتویات پرونده و تحقیقات انجام شده چنین به نظر می رسد که نامبرده ضمن ایراد نطق و خطابه مردم را تحریک به اغتشاش مینموده که با دستگیری وی از اقدامش به موقع ممانعت به عمل آمده. علی هذا اینک که پرونده امر تکمیل گردیده در صورت تصویب جهت سیر مراحل قانونی به دادسرای دادگاه عادی شماره 14 کرمان احاله گردد.
توضیحات سند:
_
1. آیتاللهالعظمی سید محسن حکیم، یکى از فقها و مراجع نامدار شیعه در سال 1264 ﻫ ش در خاندانی از علم و تقوا، در لبنان متولد شد. پدرش علامه سید مهدى حکیم و مادرش نواده آیتالله آقا شیخ عبدالنبى کاظمى، صاحب کتاب «تکملۀالرجال » مىباشد. خاندان حکیم یکى از خاندانهاى اصیل و عرب در عراق مىباشد که شخصیتهاى علمى و اجتماعى بزرگى از آن برخاستهاند. آیتالله حکیم از محضر علمای بزرگى چون حاج سیدمحمد کاظم یزدى، حاج شیخ محمدکاظم خراسانى، میرزاى نائینى، آقا ضیاءالدین عراقى، شیخالشریعه اصفهانى و برخى دیگر تلمذ نموده است.
مرحوم آیتالله حکیم بعد از رحلت آیتالله العظمى بروجردى، مرجعیت عامه شیعه را به دست گرفت و در تنظیم امور ادارى حوزههاى علمیه و تأسیس مدارس و تربیت مبلغین سعى و کوشش بلیغ مبذول داشت و در غنا بخشیدن به فرهنگ اسلامى شاگردانى را تربیت نمود. ایشان یکى از موفقترین مراجع تقلید شیعه در امر تألیف و تصنیف بود. آیتالله حکیم در امور جاری و سیاسی دخالت داشته از جمله:
1. شرکت در جهاد مردم عراق علیه استعمار انگلستان
2. تکفیر حزب شیوعى و اشتراکى
3. کمک به جنبشهاى آزادیبخش
4. شرکت در نهضت اسلامى ایران
آیتالله حکیم دارای فرزندانی برومند، عالم و لایق بود که در دوران زعامت پدر بزرگوار خود از معاونت و یارى او خوددارى نکردند و پس از رحلت آن بزرگوار اغلب آنان به دست دژخیمان نظام عفلقى عراق به فیض شهادت نائل آمدند. خاندان حکیم یکى از کانونهاى مقاومت و شهادت در عراق به شمار مىآید.
این عالم بزرگوار پس از عمرى تلاش و کوشش در راه اسلام و قرآن سرانجام در 12 خرداد سال 1349 به ملکوت اعلى پیوست. مدفن آن مرحوم در نجف در مقبره مخصوص جنب کتابخانه خود مىباشد.
2. آیتالله العظمى سیدشهابالدین مرعشى نجفى، فرزند سید محمود در سال 1276 ﻫ ش در نجف اشرف متولد شد. نسب شریف او با 29 واسطه به حضرت امام سجاد (ع) مىرسد. تحصیلات ابتدایى و مقدمات علوم را نزد پدر فرا گرفت و پس از ادامه تحصیل در محضر اساتید بزرگ آن زمان، در علوم گوناگون از جمله رجال، فقه، کلام، ادیان، انساب، حدیث و علم حروف سرآمد شد. وى در ادبیات، علم طب و هیأت نیز صاحب نظر بود. آیتالله مرعشى در جوانى به مقام اجتهاد نائل آمد و مدرسان مشهور همچون ضیاءالدین عراقى، فشارکى، یثربى کاشانى، شیخ عبدالکریم حائرى یزدى و میرزا محمدحسین نائینى به وى اجازه روایت و اجتهاد دادند. ایشان پس از فوت آیتالله العظمى بروجردى به عنوان یکى از مراجع مطرح شد. از جمله اقدامات فرهنگى و علمى مهم وى، تأسیس یک کتابخانه با بیش از 90000 جلد کتاب است که 25000 جلد آن به صورت خطى و بعضا کمیاب مىباشد و به عنوان یکى از گنجینههاى کمنظیر و ارزنده اسلامى به حساب مىآید. از آیتالله مرعشى 70 اثر نفیس علمى در زمینههاى مختلف به جاى مانده و از دیگر خدمات ایشان بناى مساجد، حسینیهها و مراکز درمانى در داخل و خارج کشور مىباشد. فعالیت سیاسى ایشان از سال 1341 آغاز شد. وى مانند بیشتر علماى مشهور قم با لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى مخالفت کرد. در ماجراى قیام 15 خرداد 1342 و حوادث پس از آن از طریق انتشار اعلامیه رژیم را نسبت به اقدامات ضداسلامى و خشونت بار مورد انتقاد قرار مىداد. با اوجگیرى انقلاب اسلامى در سالهاى 1356 و 1357 ایشان با اعلامیههاى متعدد به رفتار دولت اعتراض مىکرد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى نیز همواره از نظام اسلامى حمایت مىنمود. آیتالله مرعشى نجفى در روز 8 شهریور 1369 بر اثر سکته قلبى در سن 96 سالگى به رحمت ایزدى پیوست و در محل کتابخانه خویش به خاک سپرده شد.
آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، 3 جلد، مرکز بررسی اسناد تاریخی
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان هرمزگان - کتاب 2 صفحه 20