صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: گزارش

تاریخ سند: 27 دی 1339


موضوع: گزارش


متن سند:

از: بخش 4- 3 تاریخ: 27 /10 /1339
موضوع: گزارش
محترماً به استحضار می‌رساند
در ساعت 2045 مورخه 26 /10 /39 آقای مبشر1 مدیر تلویزیون ایران بدون اطلاع قبلی و ارائه متن سخنرانی آقای سلیمان شاملو2 مدیر انجمن برادری جهانی، نامبرده را در برنامه هفته برادری جهانی شرکت داده، پس از تذکراتی که اینجانب به آقای مبشر داده است، نامبرده اظهار ندامت نموده و به استناد اینکه اجراکننده برنامه شخصی مطمئن می‌باشد، دست به این عمل زده است.
پس از بررسی سابقه آقای سلیمان شاملو در پرونده کلاسه ک . 526 . م . و بایگانی کل، شخص مذکور بنا به اطلاعیه‌های موجود در پرونده با منبع و تقویم (ب . 3) در تاریخ 10 /8 /37 در بعضی جرائد آمریکا مطالبی علیه ایران منتشر کرده است. ضمناً نامبرده در سال 27 وارد شبکه جاسوسی (مستر جرالد دوهر3) وابسته عشایری سفارت آمریکا شده و ابتدا مأمور تماس با مرحوم تیمسار رزم‌آرا4 رئیس وقت ستاد ارتش شده و بعد از تشکیل جبهه ملی،5 رابط بین جبهه ملی و سفارت آمریکا گردید. در سال 31 وارد شبکه (سی .‌ای . آ) شده و برای سفارت آمریکا جاسوسی می‌نمود، لیکن یک سال بعد به علت سوءاستفاده‌های مالی اخراج گردید. وی مدتی زیر دست ولبر نویسنده آمریکائی کار می‌کرده و در کتابی علیه اعلیحضرت فقید مطالبی درج نموده است و روی اصل آشنائی که با آقای علاء وزیر دربار شاهنشاهی داشته است در سال 37 در آن وزارتخانه شغلی به وی ارجاع گردید و چون مطالب غیرواقع از قول اعلیحضرت همایون شاهنشاه در خارج بازگو نمود، اخراج گردید و درحال حاضر دبیر باشگاه لاینز6 و مترجم کمیته جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی7 می‌باشد.
مطابق پی‌نوشت مورخه 6 /9 /39 مدیریت کل، شخص یادشده صلاحیت استخدام در اداره کل انتشارات و رادیو را ندارد. با عرض مراتب فوق این شخص سمت سرپرستی برنامه برادری جهانی را در این هفته به عهده‌دارد؛ علیهذا صدور هرگونه اوامری منوط به اراده عالی است.
مطالبی را که می‌خواهد از تلویزیون ایراد کند، قبلاً بازرسی نمائید. 3 /11 /39
_____________________
1. در ملاقاتی که در تاریخ 22 /11 /1343ش، در آغاز نخست‌وزیری امیرعباس هویدا، توسط حسین نشاط، رئیس دفتر روابط عمومی ساواک با او صورت گرفت تا در خصوص چگونگی ایفای نقش در پرهیز از ارتباط علنی با تشکیلات بهائیت و تقویت آشکار آنان پرهیز نماید، به او گفت: «‌از نزدیکی با بهائیان و استخدام آنها در وزارتخانه‌ها خودداری نمایند، کما اینکه انتصاب آقای مبشر (معاون ثابت پاسال و رئیس تلویزیون در وزارت فرهنگ به سمت مدیرکلی یکی از اشتباهات دولت منصور بود.» امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک . ج 1 . ص 161
2. سلیمان شاملو فرزند موسی، متولد سال 1294 ش در کرمانشاه، از اعضای تشکیلات فراماسونری و دارای نام مستعار «امونا» بود.
3. جرالد دوهر(Gerald F.P. Dooher)، جاسوسی بود که با پوشش وابسته عشایری سفارت امریکا، در دوره سفارت جورج آلن و جان وایلی در تهران فعالیت می‌کرد. وی نقش مهمی در توهم نفوذ کمونیسم در ایران داشت. دیدگاه‌های او حتی در وزارت ‌خارجه امریکا اغراق‌آمیز تلقی می‌شد.
مهم‌ترین محل فعالیت وابسته‌های عشایری امریکا در میان عشایر منطقه آذربایجان و کردستان بود. جرالد دوهر که علاوه بر داشتن ارتباطات وسیع با عشایر ایران، با نیروهای نظامی همانند: فضل‌الله زاهدی، با نمایندگان مجلس و دولتمردانی چون: سیدمهدی میراشرافی ( سرمایه‌دار مشهور اصفهانی که بعد از انقلاب اعدام شد) ارتباط داشت. میراشرافی در حصارک کرج محلی داشت که خود وی، زاهدی، ویلز(Wales) مستشار سیاسی سفارت و دکتر گرنی(Gerny) وابسته فرهنگی سفارت امریکا و احمد ملکی (از بنیانگذاران جبهه‌ ملی و نویسنده تاریخچه‌ی آن) به همراه مظفر بقایی در این جلسات شرکت می‌کردند. در اسناد انتشار یافته سفارت امریکا نیز به این جلسه و حضور دکتربقایی در آن اشاره شده است.
دکتر حسین آبادیان در خصوص ارتباط دوهر و مظفر بقائی می‌نویسد: «‌بقائی از زمان استیضاح دولت ساعد، اختلاف خود را با رزم آرا علنی کرده بود و... در این زمان، جرالد دوهر، مأمور عالیرتبه اطلاعاتی آمریکا که در پوشش وابسته عشایری سفارت آمریکا کار می‌کرد، با بقائی ملاقات نمود.» زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقائی . ص 106
4. سپهبد حاجیعلى رزم آرا فرزند محمدخان در سال 1280 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد، وى یکى از مشهورترین افسران ارتش بود که پس از به پایان رساندن مدرسه نظام، با درجه ستوان دومى وارد ارتش شد. مدتى در رشت و آذربایجان خدمت کرد، سپس در سرکوب حرکت میرزا مشارکت داشت و پس از گرفتن درجه سروانى براى ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در مدرسه سن سیر به تحصیل پرداخت. بعد از مراجعت به ایران در هنگ کرمانشاه مشغول به خدمت شد و در 1311 به فرماندهى تیپ مستقل لرستان ارتقاء مقام یافت. در 1314 به تهران آمد و در دانشگاه جنگ مشغول به کار شد. در 1317 به درجه سرتیپى رسید و در 1320 ابتدا فرمانده لشکر یک تهران و سپس فرمانده آمادگاه تسلیحاتى ارتش و در 1323 ریاست ستاد کل ارتش را برعهده گرفت. رزم‌آرا پس از شهریور 1320 و اشغال ایران توسط متفقین، در رقابت و کشمکش با سرلشکر حسن ارفع «حزب نهضت ملى» را براى جذب افسران علاقمند به فعالیت سیاسى تشکیل داد که در شهریور 1324 تعدادى از اعضاى آن دستگیر و تبعید شدند و خود او نیز معزول و منتظر خدمت شد. در 1326 دوباره به ریاست ستاد کل ارتش رسید و در 1329 به نخست‌وزیرى برگزیده شد و در 16 اسفند همان سال به هنگام ورود به مسجد شاه با شلیک سه گلوله از سوى خلیل طهماسبى در 49 سالگى به قتل رسید. رزم‌آرا را از حامیان منافع شرکت نفت ایران و انگلیس دانسته‌اند. رزم‌آرا در زمینه‌هاى نظامى تألیفاتى داشته است که یکى از مهمترین آنها مجموعه «جغرافیاى نظامى ایران» است.
5. جبهه ملى: در زمستان 1328ش، جمعى از رهبران و سران احزاب سیاسى ملى‌گرا که هدف مشترک آنها ملى شدن صنعت نفت بود گردهم آمدند و جبهه واحدى را موسوم به جبهه ملى به رهبرى دکتر محمد مصدق پایه‌گذارى کردند. از جمله این احزاب مى‌توان به حزب ایران، حزب ملت ایران، حزب زحمتکشان ملت ایران، نهضت خداپرستان سوسیالیست، انجمن بازرگانان و کسبه ایران و غیره اشاره کرد. پس از پیروزى نهضت ملى نفت و تشکیل کابینه دکتر مصدق، برخى از احزاب و جمعیتهاى تشکیل دهنده جبهه ملى از این جبهه کناره‌گیرى کردند و حتى به صف مخالفان دکتر مصدق پیوستند. به هر حال جبهه ملى تا کودتاى 28 مرداد 1332 از دکتر مصدق و دولت او حمایت مى‌کرد و بعد از کودتا به دلیل دستگیرى و زندانى شدن بسیارى از سران جبهه ملى عملاً این جبهه فروپاشید. در سال 1338 ش مجددا گروهى از هواداران دکتر مصدق، جبهه ملى دوم را ایجاد کردند این جبهه در جریان قیام 15 خرداد 1342 واکنشى از خود نشان نداد و باعث انتقاد عده‌اى از سکوت آنان در قبال کشتار 15 خرداد توسط رژیم شد. به سبب بروز اختلاف و دو دستگى میان سران جبهه ملى سرانجام در بهار 1343 نیز فرو پاشید و تلاش گروهى از اعضاى این جبهه براى تشکیل جبهه ملى سوم بى‌نتیجه ماند. در آستانه پیروزى انقلاب اسلامى کریم سنجابى و گروهى از بازماندگان جبهه ملى دوباره اقدام به تشکیل و فعال کردن جبهه ملى کردند و این بار سنجابى رهبرى این جبهه را به عهده گرفت و تا خرداد 1360 که امام(ره) جبهه ملى را به سبب انتقاد از حکم اسلامى قصاص مرتد اعلام کرد؛ فعال بود. پس از آن اعضاى جبهه ملى از کشور فرار کردند.
6. باشگاه لاینز در سال 1917 توسط یکی از فراماسونرهای آمریکایی به نام «ملوین جونز» در شهر شیکاگو تأسیس شد و شعبه‌ای از آن در تاریخ پانزدهم فروردین 1336در ایران افتتاح گردید و به زودی در حدود پنجاه شهر ایران، شعبه‌هایی دایر کرد. اعضای این باشگاه در روزهای پنجشنبه سوم هر ماه در یکی از هتل‌های تهران تشکیل جلسه می دادند. هدف ظاهری باشگاه لاینز، گسترش نوع دوستی و حمایت از حقوق بشر و کمک به انسان‌های ستم کشیده و از این قبیل مطرح می‌شد؛ ولی هدف واقعی و پشت پرده آنان، همانند لژهای فراماسونری و کلوپ‌های روتاری، برقراری جامعه جهانی و حکومت جهانی بود. بسیاری از اعضای این باشگاه، هم زمان عضو لژهای فراماسونری و کلوپ‌های روتاری هم بودند.
7. در تلاش وسیع رژیم پهلوی، برای احیاء سنن شاهنشاهی قبل از اسلام با هدف ستیز با دین‌، جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی در دستور کار این رژیم قرار گرفت و از سال 1336 اولین اقدامات آن صورت پذیرفت و کمیسیونهای مختلفی برگزار شد. در ابتدا قرار بود این جشن در سال 1337 برگزار شود، امّا این تاریخ به دلیل بافت حاکم بر بوروکراسی رژیم شاه، هر ساله به تعویق افتاد تا اینکه بالاخره در سال 1350 در تخت جمشید برگزار شد. برگزاری این جشن با هزینه میلیون‌ها دلار از سرمایه‌های ملّی، موجب خشم و نفرت عمومی و محکومیت آن توسط علماء و روحانیون و خصوصاً حضرت امام خمینی(ره) شد که با اشاره به فقر شدید مردم، این چنین جشن‌هایی را اسراف می‌دانستند. جشن‌های 2500 ساله در تخت جمشید، نمایشی از رؤیاها و بلندپروازی‌های شاه و ره‌آوردِ آن، جدایی کامل او از واقعیات بود که بیش از پیش، دچار اشتغال فکری دربارۀ سلطنت خود و اهمیت جانشینی مستقیم خود بر اریکه کورش گردید. محمدرضا پهلوی با برپائی این جشن‌ها، دورۀ جدیدی در پادشاهی خود آغاز کرد، دوره جنون انجام کارهای بزرگ‌. بسیاری از معروف‌ترین و مقتدرترین چهره‌های جهان در تخت جمشید برای ستایش کشور شاهنشاهی و بلکه مهم‌تر از آن، ستودن خود او، به این محل آمده بودند. ر . ک: کتاب بزم اهریمن چاپ مرکز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات . دوره 4 جلدی . ماروین زونیس‌، شکست شاهانه‌، ترجمه عباس مخبر، نشر طرح نو، تهران‌، ص 114 و 115. ویلیام شوکراس‌، آخرین سفر شاه‌، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی‌، نشر البرز، تهران‌، ص 38 و 49.

منبع:

کتاب حبیب‌ ثابت پاسال به روایت اسناد ساواک صفحه 81

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.