صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: پخش اعلامیه آقای انصاری وزیر فعلی کشور

تاریخ سند: 30 تیر 1345


موضوع: پخش اعلامیه آقای انصاری وزیر فعلی کشور


متن سند:

از: 300 الف تاریخ30 /4 /1345
به: بخش 322 شماره: 427-300 الف
موضوع: پخش اعلامیه آقای انصاری وزیر فعلی کشور

عباس شاهنده1 مدیر روزنامه فرمان2 ضمن یک صحبت خصوصی می‌گفت چند روز قبل آقای دکتر اقبال مدیر عامل شرکت ملی نفت به من دستور داد که درباره آقای انصاری3 تبلیغ فراوان بشود و افزود که اخیراً علیه انصاری اقداماتی صورت گرفته که باید خنثی کرد و دکتر اقبال از من خواستند که در این باره نیز تحقیق کنم و جریان را به اطلاع ایشان برسانم. این موضوع قبل از انتصاب اخیر آقای انصاری بوده است) ولی متاسفانه چون از اعلامیه‌هایی که بر علیه آقای انصاری توزیع شده به روزنامه‌ها نداده‌اند لذا نتوانستم آن طوری که باید تحقیق کنم.
شاهنده سپس افزود عامل اصلی و یکی از مخالفان سرسخت عبدالرضا انصاری مهندس روحانی وزیر آب و برق است و این شخص از روز اول با انصاری مخالف بود و حتی در تشکیلات او جاسوسانی نیز به صورت کارمند گمارده بود و اخیراً هم که صحبت از انتصاب آقای انصاری به مدیریت عامل سازمان برنامه بود این مخالفت را با اطلاع دادن به آقای اصفیاء4 و کمک به ایشان تکمیل کرد بطوریکه در هفته گذشته از طرف دوستان اصفیاء مخصوصاً تیمسار خاتمی5 فرماندهی نیروی هوایی فعالیت شدیدی صورت گرفته و همان فعالیت و اطلاع آقای روحانی نسبت به تثبیت اصفیاء کمک فراوان کرد.
اصل در پرونده عبدالرضا انصاری کلاسه الف ـ ن ـ 50
رونوشت برابر اصل است. این برگ در پرونده مهندس منصور روحانی وزیر آب و برق بایگانی شود. ش (4)
رئیس بخش 323

توضیحات سند:

1. عباس شاهنده، فرزند احمد (صفاء السلطان) در سال 1292 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى را در دبستان خاقانى و متوسطه را دبیرستان شرف در تهران گذراند و پس از آن به دانشسرا رفت و بعد از اتمام دوره‌ی مربوطه و گرفتن دیپلم به عنوان آموزگار در خدمت وزارت معارف قرار گرفت و به تدریس در دبیرستان‌هاى تهران مشغول شد. پس از استخدام در دولت با سازماندهى اولین جوخه‌ها و گروه‌هاى پیشاهنگى شروع به خودنمایى کرد. خدمات او در این عرصه آنقدر مورد توجه قرار گرفت که وزیر معارف وقت نامبرده را به عنوان اولین رئیس پیشاهنگى تهران منصوب کرد. شاهنده در سال‌هاى اولیه پس از شهریور 1320 ظاهراً جانب مردم را گرفت و خود را طرفدار آزادى جا زد و براى بهره‌بردارى از این وضعیت جدید به فعالیت مطبوعاتى روی آورد و روزنامه‌ی فرمان را با حمایت سرویس‌هاى اطلاعاتى انگلیس انتشار داد. اولین شماره‌ی فرمان در روز 15 خرداد 1322 روانه‌ی پیشخوان روزنامه‌فروشى‌ها شد.
با تشکیل حزب توده و نفوذ روزافزون این حزب و گسترش آن در شهرها و مناطق کارگرى، عباس شاهنده بر حمایت از حزب توده پرداخت و روزنامه‌ی فرمان را کاملاً در اختیار جریان کمونیستى ایران گذاشت، ولیکن این حمایت از حزب توده مدت زیادى طول نکشید و زمانى که قوام‌السلطنه بر مسند وزارت تکیه زد، دست از پشتیبانى حزب توده برداشت و این تغییر خط‌مشى را در 24 دى ماه 1324 علنى کرد و به صف حامیان قوام و محمدرضا پهلوى پیوست.
زمانى که حزب دموکرات تشکیل شد، عباس شاهنده سردستگى اراذل و اوباش هوادار قوام را بر عهده داشت و گروهى را به‌نام گارد احترام و تشریفات حزب دموکرات به وجود آورد. پس از جدایى شاهنده از حزب توده، قوام‌السلطنه او را مورد عنایت و توجه قرار داد و در اسفند 1324 طى فرمانى ویژه وى را از وزارت فرهنگ به نخست‌وزیرى منتقل و مامور سازماندهى اتحادیه‌ی سندیکاهاى کارگرى ایران کرد و او با بهره‌گیرى از این مقام در آذرماه 1325 نام روزنامه‌ی فرمان را به فرمان کارگران تغییر داد.
پس از ختم غائله آذربایجان و کردستان، شاهنده از نخست‌وزیرى به تشکیلات شهردارى تهران انتقال یافت و در سال 1326 به سمت مدیر کل خواربار شهر تهران منصوب شد. شاهنده پس از برکنارى از مقام مدیریت خواربار شهر تهران به مقام مدیریت کل بازرسى شهردارى رسید و در زمان نخست‌وزیرى حاجعلى رزم‌آرا با حفظ سمت به مقام معاونت شهردارى تهران نیز دست یافت. وى مدعى بود که در جریان کودتاى 28 مرداد 1332 جزو اولین کسانى بوده است که به همراه سرهنگ پهلوان، مهدى میراشرافى و احمد فرامرزى و گروهى از اراذل و اوباش نظیر شعبان بى‌مخ و هفت کچلان به فرستنده‌ی رادیو تهران حمله کرده و پس از تصرف آن سقوط حکومت دکتر مصدق را اعلام داشته است.
او در اکثر سفرهاى خارجى محمدرضا پهلوى و همسرش ثریا و مسافرت‌هاى حسین علاء و منوچهر اقبال به عنوان عضو ثابت و اکثرا به عنوان رئیس هیأت مطبوعاتى به همراه آنان بود. یکى از مهم‌ترین سفرهاى شاهنده، سفر به کشور عراق در آبان 1334 به منظور شرکت در کنفرانس بغداد بود. این کنفرانس منتج به امضاى پیمان بغداد میان کشورهاى ایران، عراق، ترکیه، پاکستان و انگلستان شد. سمت شاهنده در این کنفرانس ریاست هیأت مطبوعاتى همراه حسین علاء، نخست‌وزیر وقت بود. او پیمان بغداد را متمم کودتاى 28 مرداد 1332 معرفى کرد.
وى همچنین در شهریور 1335 سفرى به اسرائیل داشت و در سفرنامه‌ی خود اهمیت اسرائیل براى توازن روابط سیاسى ایران و اعراب را برشمرده است. در سال 1342 وقتى محمدرضا پهلوى در جریان مراسم سلام نوروزى از طولانى بودن صف روزنامه‌نگاران گله کرد، جهانگیر تفضلى، مدیر روزنامه‌ی ایران ما و وزیر مشاور و سرپرست انتشارات دولت تصمیم به کاستن از تعداد روزنامه‌ها و مطبوعات گرفت و امتیاز 71 نشریه و روزنامه را لغو کرد که روزنامه‌ی فرمان نیز یکى از آنها بود. امّا شاهنده در شمار روزنامه‌نگاران معمولى نبود که به آسانى تسلیم شود و تلاش براى راه‌اندازى مجدد روزنامه‌ی فرمان را رها نکرد تا اینکه سرانجام موفق شد دوباره امتیاز لغو شده‌اش را پس بگیرد و در تاریخ 29 تیر 1344 مجدداً روزنامه‌ی فرمان را انتشار داد و از آنجا که روزنامه‌ی او تنها روزنامه‌اى بود که پس از لغو دوباره امتیاز گرفت، مى‌توان به نفوذ شاهنده در هرم حاکمیت محمدرضا‌شاهى پى برد. در طول مدتى که روزنامه‌ی فرمان تعطیل بود، عباس شاهنده موافقت مقامات مسئول را براى نامزدى در انتخابات دوره‌ی بیست و یکم مجلس شوراى ملى کسب کرد. در این انتخابات که در تاریخ 26 شهریور 1342 برگزار شد، شاهنده به عنوان نماینده‌ی شهرستان بیجار انتخاب گردید، امّا به دلایلى نامشخص اعتبارنامه او در صحن عمومى مجلس تصویب نشد و او این بار هم نتوانست بر کرسى نمایندگى مجلس تکیه بزند.
شاهنده در مراسم تاجگذارى و نیز در جشن‌هاى 2500 ساله تمام توان و قدرت خود را در خدمت دربار گذاشت و به همین سبب در اسفند ماه 1350 به خاطر خدماتش در جریان برگزارى این جشن‌ها نشان «جشن شاهنشاهى» را دریافت کرد. همچنین او عضویت شاخه مطبوعاتى حزب ایران نوین را نیز دارا بود و در آذرماه سال 1351 به عنوان نایب رئیس انجمن‌هاى شهر استان مرکزى برگزیده شد. عباس شاهنده هنگام اوج‌گیرى انقلاب اسلامى فعال شد و کوشید با فریبکارى و نیرنگ یکبار دیگر خود را در عرصه‌ی مطبوعات ایران جاى دهد و در اواخر سال 1357 مجدداً فرمان را منتشر کرد و با فریب مردم انتقادات خود را متوجه هویدا نمود. با پیروزى انقلاب اسلامی، شاهنده کوشید از عملکرد ضدکمونیستى خود سود جوید و به این طریق خود را به حاکمیت و رهبران جمهوری اسلامی نزدیک سازد. ساواک در سند بیوگرافى وى آورده است: «مشارالیه فردى زیرک، موقع‌شناس، پشتکاردار، فعال و پول‌پرست، رشوه‌گیر، کلاش، بند و بست چى مى‌باشد و نفوذ وى در اشخاص خوب است، وى استعداد زیادى در متشکل کردن دسته‌هاى کارگرى و تشکیلات حزبى دارد.»
شاهنده فردى ابن‌الوقت و تابع منافع شخصى خود بود و در همین راستا در تشکل‌هاى مختلفى عضویت داشت. وى عضو «جمعیت یاران» دکتر منوچهر اقبال، عضو پروژه‌ی مشترک «بدامن» که گروهى از نویسندگان و روزنامه‌نگاران و روشنفکران و دهها نشست و روزنامه را در خدمت منافع انگلیسى در ایران تعقیب مى‌کرد، بود.
(اسناد ساواک ـ پرونده‌ انفرادى)
2. روزنامه فرمان: به صاحب امتیازی علی شاهنده و هیئت تحریریه عباس شاهنده‌، جعفر ندیم‌، هادی هدایتی روزنامه عصر در 22 خرداد 1322 منتشر شد. مواضع این روزنامه در سال 1324 چپ‌گرای افراطی طرفدار حزب توده (البته بدون ذکر وابستگی‌) و ارگان حزب آزادی بود. در سال 1325 طرفدار قوام‌السلطنه و حزب دمکرات ایران شد. این روزنامه چند مرتبه توقیف شد و به ترتیب روزنامه‌های دماوند و نسیم شمال به جای آن منتشر می‌شد. در آذر ماه 1325 تغییر نام داد و با اسم فرمان کارگران منتشر شد که البته از همان امتیاز فرمان استفاده می‌کرد. فرمان کارگران ارگان اتحادیه سندیکاهای کارگری ایران بود و این اتحادیه از پشتیبانی حزب دمکرات ایران برخوردار بود اما در فروردین سال 1326 ﻫ ش مجدداً با نام فرمان و در حمایت از دربار منتشر شد.
3. عبدالرضا انصارى، فرزند سرهنگ محمد حسین خان در سال 1304 ﻫ ش در تهران متولد شد. تحصیلات متوسطه را در دبیرستان‌هاى فیروز بهرام و البرز انجام داد و پس از اتمام دوره سه ساله دانشکده کشاورزى کرج، لیسانس گرفت. بر اساس اسناد ساواک، وى در سال 1323 به استخدام وزارت اقتصاد درآمد و در سال 1325 معاون اداره کل دفتر وزارت اقتصاد شد. در سال 1326 براى ادامه تحصیل عازم ایالت یوتاى آمریکا و موفق به گذراندن دوره عالى اقتصاد شد. در سال 1331 به ایران مراجعت کرد و ابتدا به سمت معاون ادارى، سپس معاون قسمت اقتصادى و بالاخره معاون مخصوص رئیس کل اصل چهارم «ترومن» شد. در این پست آن چنان اعتماد آمریکائی‌ها را جلب کرد که در فعالیت‌هاى سیاسى (وارن رئیس اصل 4) در زمان حکومت مصدق شرکت کرد. هم‌چنین آمریکائی‌ها هنگام تشکیل صندوق مشترک ایران و آمریکا وى را قائم مقام رئیس ایرانى صندوق مذکور کردند و از آن به بعد با حمایت آنها مشاغل مهم و حساسى را به دست آورد. وى عضو مؤسس حزب ملیون نیز بود. در سال 1341 ساواک او را مظنون به داشتن همکارى سیاسى با آمریکائی‌ها دانست. در سال 1345 به عنوان عضو شوراى عالى انجمن فارغ‌التحصیلان آمریکا همراه دوستان خود اقدام به متشکل نمودن فارغ‌التحصیلان آمریکا کرد. وى همچنین عضو لژ فراماسونرى اهواز وابسته به سازمان اسکاتلند معرفى شد. در سال 1347 از وزارت کشور برکنار و مشاغلى چون قائم مقامى اشرف پهلوى، سرپرستى سازمان شاهنشاهى خدمات اجتماعى و از سال 1351 نیز مدتى قائم مقامى ریاست شوراى مرکزى جشنهاى شاهنشاهى را به عهده داشت. مشاغل مهم دیگر وى عبارت بودند از: وزیر کار در کابینه اقبال (از سال 1338)، مدیرعامل سازمان آب و برق خوزستان (از سال 1339)، استاندارى خوزستان (از سال 43) و وزیر کشور در کابینه دوم هویدا (از مهر 1346 تا شهریور 1352) او عضو حزب ایران نوین، عضو مؤسس گروه ایران نو و عضو حزب رستاخیز نیز بود. در یکى از گزارش‌هاى ساواک درباره خصوصیات اخلاقى او چنین آمده است: «در طول سالهاى متمادى اشتغال وى در مشاغل حساس مختلف، نامه‌هاى ماشین شده بدون امضاى زیادى براى مقامات مختلف مملکتى ارسال شده که در آنها موارد بسیارى از سوء استفاده‌ها و مفاسد اخلاقى وى و همچنین وابستگى نامبرده به آمریکا ذکر شده است. انصارى به همراه اردشیر زاهدى وسایل عیش و عیاشى رئیس اصل 4 ترومن را فراهم مى‌کردند.» با پیروزی انقلاب اسلامی وی به خارج از کشور گریخت و در همانجا خاطرات خود را نیز منتشر کرد.
(اسناد ساواک - پرونده انفرادى)
4. محمد صفی اصفیا، فرزند سلیم در سال 1295 ﻫ ش در تهران تولد یافت‌. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در همین شهر به پایان رسانید و از دبیرستان ثروت در سال 1311 موفق به اخذ دیپلم گردید و برای کسب تحصیلات عالیه عازم فرانسه شد. وی به دلیل علاقه‌ای که به اکتشافات و زمین‌شناسی داشت در دانشگاه پلی‌تکنیک فرانسه ثبت نام نمود و از همین دانشگاه در رشته معدن و زمین‌شناسی موفق به اخذ دیپلم مهندسی شد و در سال 1317 بعد از 6 سال اقامت در اروپا به وطن مراجعت نمود. وی پس از کسب مشاغلی در اداره معادن دستگاه مستقل آبیاری کشور در سال 1334 به سمت معاونت سازمان برنامه منصوب شد و در سال 1336 که کار ساختمانی سد کرج آغاز شد، سرپرستی مستقیم عملیات مربوط به این سد را بر عهده گرفت و به دلیل ارتباطش در کابینه علی امینی به سمت قائم‌مقام نخست‌وزیر در سازمان برنامه منصوب شد، وی در کابینه اسدالله علم در تاریخ 28 تیرماه 1341 مجدداً در پست خود ابقا گردید و در کابینه هویدا نیز مدتی عهده‌دار همین سمت بود.
صفی‌اصفیا پس از بازگشت به کشور در وزارت صنایع و پیشه و هنر مشغول به کار شد و همزمان به تدریس در دانشکده فنی نیز اشتغال داشت‌. خدمت سربازی را در دانشکده افسری طی کرد و در سال 1321 به وزارت فرهنگ منتقل شد.
وی در سال 1324 به ریاست آزمایشگاه معدن‌شناسی دانشکده فنی رسید و تا سال 1331 در آن دانشکده بود. اصفیأ در اواخر سال 1331 به عضویت شورای عالی صنعتی انتخاب و در ضمن تصدی کرسی استادی زمین شناسی اقتصادی‌، در مهر ماه 1334 با حفظ سمت به عنوان مشاور عالی سازمان برنامه و عضو شورای اداری سازمان نقشه‌برداری انتخاب شد. مشارالیه که از اعضای مؤسس حزب ایران به شمار می‌رفت در سال 1339 با حمایت‌های حزبی‌، پس از برکناری خسرو هدایت به عنوان مدیر عامل سازمان برنامه انتخاب شد. او که در سال 1345 به پیشنهاد هویدا و موافقت شاه دارای لقب «جناب‌» شده بود، در تاریخ 8 /7 /1350 به عنوان وزیر مشاور و نایب نخست‌وزیر در امور اقتصادی و عمرانی منصوب شد که با تبریک نصیری ـ ساواک ـ روبرو شد و در همین سال یک قبضه تفنگ گلوله‌زنی شکاری کالیبر 270 دریافت کرد.
او که با تائید محمدرضا پهلوی به عنوان دبیر کل کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی برگزیده شده بود، در سال 1352 با پیشنهاد وزیر علوم و آموزش عالی و با تائید شاه به عضویت هیأت امنای دانشگاه جُندی شاپور در آمد. در تاریخ 17 /5 /1356 به پیشنهاد جمشید آموزگار وزیر مشاور شد. دیگر مشاغل اصفیا که همگی با موافقت محمدرضا پهلوی صورت گرفت‌، بدین شرح است: عضویت در هیئت شورای انرژی اتمی، عضویت در هیئت مدیره سازمان خدمات شاهنشاهی، عضویت در شورای مرکزی دانشگاه‌ها، عضویت در هیئت امنای مؤسسه برنامه‌ریزی ایران، عضویت در هیأت امنای مؤسسه عالی آموزش ارتباطات، عضویت در هیأت امنای دانشگاه اصفهان، عضویت در هیأت امنای دانشگاه فارابی، عضویت در هیأت امنای بنیاد فرهنگ ایران، عضویت در شورای عالی مرکز طبی کودکان و عضویت در شورای هیأت امنای سازمان جشن هنر.
صفی‌اصفیا در سال 1343 قصد خرید یک کارخانه قند به قیمت 60 میلیون تومان از یک شرکت انگلیسی را داشت. یکی از دختران وی بنام صفورا با تائید ساواک در اسفند 54 به نمایندگی ثابت ایران در یونسکو (پاریس‌) انتخاب شده است‌. اصفیا در سال 1387 در تهران درگذشت.
5. ارتشبد محمد خاتمی، فرزند محمود در سال 1297 ﻫ ش در رشت به دنیا آمد. پس از اخذ دیپلم متوسطه وارد دانشکده افسرى شد و مدارج نظامى را بدین شرح گذراند: سال 1320 با درجه ستوان دومى از دانشکده فارغ‌التحصیل شد و سپس دوره‌هاى عالى نظامى را در آموزشگاه خلبانى انگلستان، آلمان و دوره ستاد هوایى را در آمریکا گذراند و موفق به دریافت نشان‌هاى لیاقت درجه 2، رستاخیز درجه 1، سپاس درجه 1، همایون درجه 2، یادبود جشن تاجگذارى و یادبود جشن‌هاى 2500 ساله شاهنشاهى شد. خاتمى از افرادى بود که در مقطعی در دربار پهلوی نفوذ زیادی پیدا کرد، وی پس از اینکه خلبان محمدرضا در یک سانحه هوایى کشته شد از طرف گیلانشاه، فرمانده نیروى هوایى وقت، به محمدرضا پهلوی معرفى شد. خاتمی بسیار زود خود را به محمدرضا نزدیک کرد و در 25 مرداد 1332 هنگام فرار محمدرضا از کشور خلبان او بود. در سال 1337 وی به جاى گیلانشاه به فرماندهى نیروى هوایى منصوب شد و در آبان 1338 با فاطمه پهلوى ازدواج کرد و مدارج ترقى را تا درجه ارتشبدى با سرعتى که در مورد سایر افسران سابقه نداشت پیمود. موقعیت ارتشبد خاتمى که در رأس نیروى هوایى قرار داشت، با توجه به روابط ناسالم و پنهانى در معاملات اسلحه، زمینه مناسبى براى وى به وجود آورد که در متن زدوبندها و رشوه‌خوارى‌هاى حاکم بر معاملات اسلحه قرار بگیرد. خاتمى در 21 /6 /1354 هنگام پرواز تفریحى با کایت بر روى دریاچه سد دز سقوط کرد و جان سپرد.
پهلوى‌ها، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، جلد دوم، ص 354 ـ 351.
(اسناد ساواک - پرونده‌ انفرادى)

منبع:

کتاب منصور روحانی به روایت اسناد ساواک صفحه 80

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.