تاریخ سند: 23 آذر 1347
موضوع : روضه خوانی در مسجد جامع گرمخانه
متن سند:
به : 316
از : 20 ه 3 شماره : 33582 /20 ه 3
در ساعت 1230 روز 17 /9 شیخ غلامحسین جعفری در مسجد جامع
گرمخانه درباره احکام دین و ظهور حضرت صاحب الزمان (ع) صحبت کرد و
گفت ظهور آن حضرت حتمی است و اگر تاکنون طول کشیده است ما لیاقت
نداریم بعد ضمن دعا گفت خدایا کسانی که به قرآن و اسلام خیانت می کنند مقهور
کن و یهودیان که با اسلام می جنگند منفور و مقهور گردان بعد از مشارالیه سید
عبدالرسول حجازی به منبر رفته و درباره ظهور حضرت صاحب الزمان (ع)
صحبت کرد و ضمن گفتار خود اظهار داشت تاکنون دو فتوا گفته ام که یکی راجع
به سپاهی دختران و دیگری راجع به مدرسه که از پول اوقاف ساخته شود.
اما
امروز آن بزرگوار فرمود معامله و معاشرت با بهائیان و یهودیان که با اسلام در
حرب هستند حرام است.
یهودیان ایران در زمان صفویان با کسی جنگ نداشتند
اما امروز چه در ایران و چه در جاهای دیگر در جنگند معامله و دوستی با آنها
حرام است.
و باید مواظب باشید در پایان برای نابودی یهودیان دعا کرد و اضافه
نمود خدایا مسلمانان را در راه مبارزه موفق بگردان.
1
مستقیما ارسال شود.
تهامی 20 /9
توضیحات سند:
1ـ این خبر توسط یکی دیگر از
منابع ساواک نیز گزارش شده
است که به شرح ذیل است:
به : 316
از: 20ه 3
تاریخ : 24 /9 /47
شماره: 33592 /20ه 3
موضوع : مجلس روضه خوانی
در مسجد جامع
از ساعت 1235 روز 17 /9 /47
مجلس روضه خوانی در شبستان
گرمخانه مسجد جامع با شرکت
عده ای در حدود 100 نفر تشکیل
گردید.
ابتدا شیخ غلامحسین
جعفری رشته سخن را در دست
گرفت و اظهار داشت برادران
مسلمان شما باید استقامت داشته
باشید و دین را یاری کنید و
نگذارید کوچکترین لطمه ای به
دین وارد آید امر به معروف و
نهی از منکر از وظایف اولیه
شما است پس مسلمانی به
چیست.
نامبرده ضمن دعا گفت
پروردگارا ریشه یهود را از این
مملکت بر کن.
خداوندا یهود
مسلکها و آنهایی که پشتیبان
یهود می باشند آنها را خوار و
ذلیل بفرما سپس سید
عبدالرسول حجازی به منبر
رفت و ضمن سخنان خود گفت
امروز نیز یکی از فرمایشات و
دستورات (آقا) را بیان می کنم
(ایشان فرمودند که معامله با
یهودیان و بهائیان به کلی حرام
است.
بنابراین شما باید در
معاملات خود خیلی توجه داشته
باشید.
این مجلس در ساعت
1400 پایان یافت.
نگهبان
از طرف رئیس بخش 3 ـ تابش
23 /9
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ غلامحسین جعفری همدانی به روایت اسناد ساواک صفحه 301