تاریخ سند: 13 خرداد 1344
متن سند:
از : طهران سوم
به : خراسان شماره : 7568 /316
ساواک خراسان
از طرف عده ای از طلاب قم طوماری در دست تهیه است که ضمن آن از
مراجع ایران و نجف سؤال شده دادگاه رسیدگی به پرونده قتل منصور1 از لحاظ
شرعی صلاح است یا خیر طبق اطلاع محرک اصلی این موضوع آیت الله میلانی
است و آیت الله قمی اظهار داشته در صورتی که آیت الله شریعتمداری طومار
مزبور را امضاء نماید نامبرده هم امضاء خواهد کرد قرار است عین طومار در
مشهد نیز تهیه گردد دستور فرمائید در این مورد سریعا تحقیق و نتیجه را اعلام
نمایند2
شاهین
آقای دبیری فوری اخذ دستور 15 /3
توضیحات سند:
1ـ منصور (حسنعلی) از اسفند
ماه 42 تا بهمن 43 به مدت کمتر
از یکسال نخست وزیر بود.
حزب ایران نوین را به اصطلاح
بر اساس کانون مترقی بنا نهاد و
اولین گام را برای تصویب
کاپیتولاسیون برداشت و در
جهت حفظ امنیت فرمول حساب
شده تبعید امام را به اجرا
درآورد.
اول بهمن ماه 43 به
هنگامی که حسنعلی منصور با
غرور تمام به مجلس می رفت
مقابل مجلس هدف گلوله محمد
بخارائی عضو مؤتلفه اسلامی
قرار گرفت ساواک در گزارش
اولیه خود از این اقدام چنین
گزارش داد : «مقارن ساعت 10
روز جاری 1 /11 /43 پسر
بچه ای که تاکنون هویت وی
روشن نگردیده مقابل مجلس
شورای ملی نسبت به آقای
منصور نخست وزیر سوءقصد
می نماید که بلافاصله دستگیر
می شود.
ضارب که ظاهرا لال به
نظر می رسد تاکنون در این
مورد اظهار نظر نکرده است،
هرگونه اطلاع در این مورد
متعاقبا به استحضار خواهد
رسید.
در خصوص تقاضای حکم اعدام
منصور، ر.ک : نهضت
روحانیون مبارز، ج 7، صص
233 و 288 و به سند
10 /4 /44 ـ 6730 /9 ه رجوع
کنید.
مورخ معاصر آقای علی دوانی،
جریان ترور منصور را به نقل از
آقای حاج علی حیدری از
اعضاء هیئت مؤتلفه و هم رزم
شهید بزرگوار اندرزگو چنین
نقل می کند :
«در سال 1339 با شهید
اندرزگو در یکی از کوچه های
صابون پز خانه تهران
آشنا شدیم.
در جلسه ای بود و آن شب توسلی را شروع کرده بود و بعد از توسل و دعا یکی از دوستان ما را به هم معرفی کرد.
آن وقت ها در بازار آهنگرها به
اتفاق برادرش یک مغازه نجاری
داشت و ضمنا در مسجد کوچکی
که همان جا هست نزد مرحوم حاج
صادق امانی درس عربی
می خواند.
از همان وقت با
حکومت مخالف بود و طاقت
تحمل اوضاع را نداشت.
در سال
1339 تا 40 بود که مرحوم
عراقی ما را به هیئت مؤتلفه
دعوت کردند و ما به عضویت این
سازمان درآمدیم و شاخه هائی
را اداره می کردیم.
اعلامیه امام
درباره کاپیتولاسیون، یک شبه به
وسیله همین هیئت های مؤتلفه
پخش شد و سرعت عمل ما
ساواک را به وحشت انداخت.
روز عاشورای سال 42 پس از
راهپیمائی عظیم تهران اعلام شد
که امام در قم سخنرانی خواهند
داشت.
به این جهت حرکت کردیم
و پیش از انجام سخنرانی به
حضور امام رسیدیم و دقایقی
صحبت خصوصی داشتیم و به یاد
می آورم که همان روز امام به هر
کدام از ما یک جلد کتاب کارنامه
سیاه استعمار نوشته هاشمی
رفسنجانی را مرحمت کردند و
گفتند : قدر این آقای هاشمی را
بدانید.
رهبران جمعیت های
مؤتلفه مثل مرحوم عراقی، حاج
صادق امانی، آقای
عسگراولادی، دکتر بهشتی و
آقای انواری به عنوان کادر
مرکزی با سید علی اندرزگو در
رابطه بودند و تماس او با امام از
طریق این افراد بود.
اما باید گفت
که بیشتر اوقات که به حضور امام
مشرف می شدیم حضور دسته
جمعی بود و اگر گاهی مرحوم
عراقی با دیگر برادران
صحبت های خصوصی با امام
داشته اند بحثی جداگانه است
ولی بیشتر جلسات امام عمومی
بود و جلسات خصوصی با امام
کمتر بود.
یک بار را به خاطر
دارم که در یک جلسه خصوصی
با امام بودم و شهید اندرزگو هم
بود.
تا آن که جریان 15 خرداد
پیش آمد.
در این روز هر یک از
دوستان نقش مهم و مؤثری به
عهده داشتند و به خصوص نقش
مؤثر شهید اندرزگو را باید
یادآور شد.
بعضی از شب ها اصلاً خواب
نداشت.
دائم بین تهران و قم در
حرکت بود و با مراجع تماس
داشت.
روش خاص یارگیری
جمعیت های مؤتلفه باعث پیدا
شدن پایگاه مردمی محکمی
برای آنها شده بود که توانست
حرکت عظیمی مثل 15 خرداد را
به وجود آورد و اگر این حرکت
پیش نمی آمد ساواک قصد کشتن
امام و اطرافیان را داشت.
پس از
تبعید امام فکر مبارزه مسلحانه
به مخیله اعضاء جمعیت های
مؤتلفه اسلامی خطور کرد و
تمرینات در معدن ذغال سنگ
متعلق به شهید عراقی انجام
می شد که در این میان شهید
اندرزگو از طراحان اصلی
کادرهای نظامی بود، مدت ها
حسنعلی منصور و نصیری را زیر
نظر داشت و گاهی حتی لباس های
بسیار شیک و رسمی می پوشید
تا به او شک نبرند.
بعد از مدتی
که به نقشه کشی و طرح ریزی کار
گذشت بالاخره روز اعدام
حسنعلی منصور فرا رسید و
شهید اندرزگو به ناودان مجلس
خورد و شاید هنوز اثر آن را
بتوان یافت.
قبل از اعدام منصور، در جلسه
مرکزی تصمیم گرفته شد که ابتدا
حکم قتل این ملعون ها را از
مراجع بگیریم و به این جهت
نامه ای به مرحوم آیت الله میلانی
نوشته شد که خود من حامل آن
بودم...
منزل آیت الله میلانی
شلوغ بود و من نامه را میان
مقداری سبزی و میوه به ایشان
رساندم و ایشان در اثر آشنائی
شان با اعضاء کادر مرکزی مثل
آقای آیت الله دکتر بهشتی و آقای
انواری و مرحوم حاج صادق
امانی و آقای عسگراولادی ما را
پذیرفت و پس از تحویل نامه
گفتند که بروید و فردا صبح زود
مراجعه کنید.
صبح زود روز بعد
نزد ایشان رفتیم و صحبت کردیم
و جواب را گرفتیم که حکم اعدام
این ملعون ها بود.
از جمله افرادی که مستقیما در
جریان اعدام حسنعلی منصور
دست داشتند می توانم از آقای
دکتر بهشتی، آقای هاشمی
رفسنجانی، آقای دکتر باهنر و
آقای انواری یاد کنم و تمام
برادران امانی ها.
ر.ک : علی
دوانی، نهضت روحانیون ایران،
ج 7، صص 233 و 234
2 ـ با بررسی انجام یافته در
پرونده انفرادی آیت الله میلانی
در اسناد ساواک هیچگونه
سابقه یی از طومار موصوف
بدست نیامد.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 339