تاریخ سند: 23 فروردین 1340
موضوع: مجلس ختم مرحوم آیتالله بروجردی
متن سند:
شماره: 165 س ت
در روز یکشنبه 20 /1 /40 از ساعت 0900 الی 1200 در مسجد ارک مجلس ختمی به مناسبت درگذشت حضرت آقای بروجردی برپا شده بود.
در ساعت 1110 آقای اسلامی1 واعظ به منبر رفته و نطقی به تفصیل ذیل ایراد نموده است:
آقایان روحانیون و افسران کشور عزیز ایران، شما افسران خدا هستید منتها طبقه روحانی راهنمای قانون خدا و افسران ارتش مجری آن فرمان و قانون میباشند زمانی که همۀ ما دست کمک به هم بدهیم و به کمک یکدیگر دین اسلام را محکم نماییم هیچوقت کوچکترین لغزشی برای استقلال میهن عزیزمان که حامی اصلی آن چهارده معصوم میباشند پیدا نخواهد شد و برای همیشه پایدار خواهد ماند چون کشور شیعیان میباشد.
در ضمن این بیانات گفتهاند موقعی که دبیر کل جامعه اسلامی که در مصر سکونت دارند برای تحقیقات مذهبی به کشورمان تشریف فرما شدند یک شبی در خانه بنده میهمان بودند و تحقیقات و مطالعاتی که در تهران در اطراف و اکناف آن نمودند از بنده سئوال کردند چرا در شمال این شهر مسجد کمتر از جنوب شهر میباشد؟ من به راستی در جواب ایشان گفتم برای اینکه آقایان پولدارها و رجال ایران در شمال این شهر سکونت دارند.
در جوابم گفتند مگر دین بستگی به داشتن و یا نداشتن دارد.
بروید در مملکت مصر ببینید که چطور در مواقع اجرای مراسم دینی حتی عبدالناصر2 برای ادای فرایض به مسجد میآید و اعمال دینی خودش را ادا مینماید.
ببینید در مواقع معین چطور دانشگاهیان آنجا مشغول انجام اعمال دینی خود هستند.
هیچ مملکتی درست و اصلاح نخواهد شد مگر در اثر سایۀ قوانین دین اسلام.
سپس راجع به وخامت آینده دنیا و مقام تشیع حضرت آقای بروجردی صحبت کرده و نصایحی چند به افسران و حضار دربارۀ همکاری با علماء و بالعکس به عنوان استقلال میهن عزیز بیان داشته و همچنین آیاتی از قرآن مجید را ترجمه و تفسیر نموده است.
این مجلس مقارن ساعت 1200 خاتمه یافته است.
بخش 312 ـ 26 /1 /40 بایگانی شود.
29 /1 /40
گیرندگان: اداره کل سوم
تعداد نسخه: (4)
توضیحات سند:
1ـ حجتالاسلام حاج شیخ عباسعلی اسلامی فرزند حسین در سال 1275 ش در سبزوار متولد شد.
وی پس از آموختن مقدمات و ادبیات رهسپار مشهد مقدس گردید و سطوح را در محاضر آیات بزرگ مرحوم حاج میرزا مهدی اصفهانی، آقازاده کفایی، مرحوم حاج حسین قمی و مرحوم آشتیانی فرا گرفت.
سپس جهت تکمیل اندوختههای علمی خود به نجف اشرف هجرت کرد و از محضر مرحوم آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی و دیگران بهرهمند شد و پس از چند سفر علمی به کشورهای مختلف به تهران آمد و از راه منبر و تأسیس 180 باب مدرسه اسلامی در سراسر ایران و ساختن کتابخانه و مسجد و ...
خدمات بسیاری به اسلام و مسلمین کرد.
وی سفرهایی نیز به کشورهای اسلامی نمود و در هند به مدرسۀالواعظین رفت که برنامههای آموزشی آن مدرسه بر ایشان تأثیر گذاشت و در ایران مدرسۀ جامعۀ تعلیمات اسلامی را تشکیل داد.
وی با سخنرانی درباره کشف حجاب رضاخانی با آن مبارزه کرد و ضمن دفاع از حجاب اسلامی به خاطر مبارزات خستگی ناپذیرش چندین بار به زندان افتاد.
حجتالاسلام شیخ عباسعلی اسلامی در 20 فروردین 1364 دار فانی را وداع گفت.
2ـ جمال عبدالناصر رهبر پیشین مصر در 15 ژانویه 1918 در اسکندریه مصر به دنیا آمد.
او در قاهره از آکادمی علوم نظامی فارغالتحصیل شد.
از 1942 م که افسر ارتش مصر بود با همکاری افسران همدورهایش قصد سرنگون کردن حکومت ملک فاروق را داشت.
هدف او از این تصمیم، اقدام به اصلاحات اجتماعی بود.
وی معتقد بود که این اصلاحات در زمان حیات این رژیم قابل انجام نیست.
او در جنگ 1948 اعراب علیه اسرائیل شرکت داشت.
پس از شکست اعراب در جنگ، ناصر جنبش افسران آزاد را پیریزی کرد و ژنرال محمد نجیب به عنوان رهبر این جنبش برگزیده شد.
جنگ 1948 اعراب و اسرائیل سبب بدیین شدن مردم نسبت به لیاقت ملک فاروق شد و این امر پایههای حکومت فاروق در مصر را به شدت متزلزل ساخت.
در ژوئیه 1952 جنبش افسران آزاد در یک کودتا به حکومت فاروق خاتمه دادند.
رهبری این کودتا به عهده ژنرال محمد نجیب و دستیار وی جمال عبدالناصر بود.
فاروق به ناچار در 26 ژوئیه 1952 از مقام خود استعفا داد.
رهبران کودتا احمد فؤاد پسر خردسال فاروق را به عنوان فاروق دوم به سلطنت رساندند.
اما در 18 ژوئن 1953 در مصر اعلام جمهوری شد و فاروق و خانوادهاش تبعید شدند.
فاروق در 1965 در رم بر اثر سکته درگذشت.
اولین رئیس جمهور مصر ژنرال محمد نجیب بود که در 1954 توسط سرهنگ جمال عبدالناصر برکنار شد.
ناصر که معتقد به ناسیونالیسم عربی و اتحاد میان آن کشورها بود تا زمان مرگش یعنی تقریباً 16 سال رئیس جمهور مصر باقی ماند.
وی سیاست جدایی از کشورهای غربی و نزدیکی به بلوک شرق خصوصاً شوروی سابق را در پیش گرفت و اقدام به خرید اسلحه از این کشور نمود.
شوروی سابق نیز وی را در تأمین اسلحه و سایر نیازها و همچنین ساختن سد عظیم آسوان بر رود نیل که غربیها از احداث آن خودداری کرده بودند کمک نمودند و این همکاری تا زمان به قدرت رسیدن سادات ادامه داشت.
ناصر در ژوئیه 1956 کانال سوئز را ملی اعلام کرد و یک سازمان مصری را برای اداره آن تأسیس کرد.
به دنبال این عمل دولت اسرائیل همراه با قوای انگلیس و فرانسه در اکتبر 1956 به خاک مصر در شبه جزیره سینا حمله بردند تا خلیج عقبه را روی کشتیهای اسرائیلی باز کنند.
این جنگ سرانجام با تهدید شوروی سابق به دخالت نظامی در ماه مارس 1957 پایان پذیرفت، اما در این سال جمال عبدالناصر تمام داراییهای دولتهای غربی در مصر را ملی اعلام کرد و کانال سوئز نیز در آوریل همان سال بازگشایی شد.
در 1958 سه کشور مصر، سوریه و یمن تحت عنوان جمهوری متحده عرب با یکدیگر متحد شدند و در یک همهپرسی جمال عبدالناصر به ریاست جمهوری آن برگزیده شد.
این اتحاد دیری نپایید و بر اثر بروز اختلافاتی در 1961 از هم گسیخت و سه کشور از یکدیگر جدا شدند.
جمال عبدالناصر در 67-1962 دهها هزار تن از نیروهایش را برای کمک به جمهوریخواهان یمن بدان سرزمین اعزام داشت و این امر باعث بروز اختلافاتی با عربستان سعودی شد.
ناصر در سومین جنگ اعراب و اسرائیل (نبرد ژوئن 1967) که با حمله غافلگیرانه هواپیماهای اسرائیلی به فرودگاههای قاهره و دمشق آغاز شد؛ صحرای سینا، تمام طول شرقی کانال سوئز و رقم عظیمی از هواپیماهای نظامی خود را از دست داد.
جمال عبدالناصر سرانجام در 28 سپتامبر 1970 در سن 52 سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت.
بعضی از مفسران سیاسی مرگ ناصر را ناشی از یک توطئه میدانند؛ توطئهای که قصد داشت سادات معاون ناصر را که به لزوم دوستی با غرب و صهیونیستها معتقد بود به قدرت برساند.
(مشاهیر سیاسی قرن بیستم، احمد ساجدی، صفحه 293 تا 295، انتشارات محراب قلم، تهران، سال 1374)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 5