صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: اظهارات شیخ تقی نصیری و محمدهادی کاظمی

تاریخ سند: 18 فروردین 1349


موضوع: اظهارات شیخ تقی نصیری و محمدهادی کاظمی


متن سند:

از: 14ﻫ تاریخ: 18 /1 /1349
به: 316 شماره: 1089/ﻫ
موضوع: اظهارات شیخ تقی نصیری و محمدهادی کاظمی
عطف: 2779 /316 - 1 /6 /48

در ساعت 00 18 روز 16 /1 /49 در فروشگاه کاظمی واقع در خیابان شاه، شیخ تقی نصیری به محمدهادی کاظمی و چند نفر دیگر چنین اظهار داشت که یهودیان مردمانی خوبی نیستند و افزود در جلسات مذهبی که شبهای شنبه هر هفته در منزل من تشکیل می‌شود، شرکت کنید؛ ولی محمدهادی کاظمی اظهار داشت که به علت گرفتاری نمی‌توانم شرکت کند[کنم]. بعداً درباره آخوندها صحبت شد. شیخ تقی نصیری یاد آور شد که اگر کسی رفتار خود را با اسلام تطبیق دهد، آدم خوبی است، چه آقای خمینی چه آقای بروجردی و پس از خروج شیخ مزبور از مغازه، محمدهادی کاظمی اظهار داشت تمام اینها (شیخ‌تقی و آخوندها) دروغ می‌گویند، چون یک نفر پای بند دین بود آن هم خمینی.
نظریه منبع. از گفتار محمدهادی کاظمی چنین استنباط می‌شود که یاد شده از طرفداران خمینی می‌باشد.
نظریه رهبر عملیات. شیخ تقی نصیری ظاهراً از روحانیون بی‌طرف و آرامی است، ولی در باطن از طرفداران خمینی می‌باشد. محمدهادی کاظمی از افراد متعصب مذهبی بوده و اظهارات وی درباره خمینی مقرون به حقیقت می‌باشد. ضمناً مشخصات وی به شرح زیر می‌باشد.
نام محمدهادی. شهرت کاظمی. شماره شناسنامه 315 متولد 1317. شغل کاسب
نظریه امنیت داخلی. شیخ تقی نصیری از جمله روحانیون سمنان است که سعی می‌نماید برای خود کسب وجهه‌ای نموده و در بین روحانیون طراز اول سمنان نامی به دست آورد. وی در شبهای شنبه در منزل خود تعدادی در حدود بیست نفر را جمع و ضمن ایراد مسائل دینی، به‌طور ضمنی از خمینی طرفداری می‌نماید که از طریق منابع اعمال و رفتارش تحت نظر می‌باشد.
نظریه رئیس ساواک. شیخ تقی نصیری وجهه‌ای ندارد و سمنان روحانی طراز اول ندارد.1 فقط آیت‌اله علامه حائری مازندرانی است که از هر لحاظ روشنفکر و میهن‌پرست است. جمع شدن این عده که به عناوین مختلف برای خود بساطی درست می‌کنند، بایستی زیر نظر و مراقبت کامل قرار گیرد و افراد با مشخصات کامل شناخته شوند و به هیچ وجه عمل بر خلافی نمی‌توانند انجام دهند.







______________________
1. استعمارگران انگلیسی، بعد از جریان نهضت تنباکو که براساس آن، قرارداد استعماری رژی با فتوای آیت‌الله میرزای شیرازی(ره) ملغی گردید، زمانی که تأثیر این فتوا را تا اندرونی ناصرالدین شاه دیدند، برآن شدند تا این رکن اساسی، یعنی علماء و مراجع و به‌طور کلی روحانیت را مورد تضعیف قرار داده و از صحنه خارج نمایند، که اوج این حرکت در زمان به قدرت رسیدن رضاخان میرپنج بود. حضرت امام خمینی(ره) در این باره می‌فرماید: «عمده نظر این بود که روحانیت را دیده بودند. آنهایى که احتمالاً این را وادار به این امور مى‌کردند، دیده بودند لااقل این صد سال را درست دیده بودند که هر وقت که بنا بود یک شکستى به ملت بیاید، روحانیت جلویش را مى‌گرفت. دیده بودند که در مثلاً عراق که انگلیسها عراق را آن وقت تقریباً گرفته بودند، آن روحانى بزرگ «مرحوم آقا میرزا محمد تقى» جلویش را گرفت و از [دست‌] ایشان گرفت عراق را. استقلال عراق را او مى‌گرفت از آنها. و باز دیده بودند که قبل از او میرزاى شیرازى با یک کلمه، ایران را نجات داد از دست انگلیسها و مزاحم را مى‌دیدند که همین روحانیین هستند. و اگر چنانچه بخواهند آن چیزهایى که آنها مى‌خواهند که عبارت از مخازن شرق بود، عبارت از معادن شرق بود، اینها را آنها مى‌خواستند و علاوه بر این، شرق را بازار کنند براى خودشان. از آن طرف مخازنشان را ببرند و از آن طرف با صورت دیگر بازار درست کنند و هر چه دارند به این بازار صرف کنند. ما را به صورت یک مصرف درآورند. مى‌دیدند که روحانیت اگر زنده باشد، و چشمش را باز کند و بگذارند به حیات خودش ادامه بدهد، این مزاحم است. از این جهت روحانیت را با تمام قوا کوبیدند. به‌طورى که این حوزه علمیه‌اى که آن وقت البته هزار و چند صد تا محصل داشت، رسید به یک چهار صد نفر، آن هم چهار صد نفرى که توسرى خورده، چهار صد نفرى که هیچ نتواند یک کلمه صحبت کند. یک کلمه تمام منابر را در سرتاسر ایران، تمام خطبا را در سرتاسر ایران زبانشان را بستند. و تمام علما را در سرتاسر ایران زبانشان را بستند. مع ذلک خوب، در زمان رضا شاه هم یکى- دو- سه دفعه قیام کردند علما. مع ذلک چون قیامى بود که ملت از بس ترسیده بود از او همراهى نمى‌توانست بکند شکسته مى‌شد. از آذربایجان قیام کردند. از خراسان قیام کردند. از همه ایران، یکوقت در قم جمع شدند و نهضت کردند لکن شکسته مى‌شد. این براى این بود که آنها مى‌دیدند اگر بخواهند همه چیز ما را ببرند و صدا درنیاید، باید اینها را از بین ببرند، تا اینکه ملت نتواند دیگر یک جایى باشد که به [وسیله‌] آن، [آنان‌] را رهبرى کنند و متمرکز بشود قوا در آنجا. این مقصد اینها بود.» صحیفه امام . ج‌11 . ص 455

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان سمنان - کتاب 1 صفحه 201


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.