تاریخ سند: 2 خرداد 1343
موضوع : کنفرانس نمایندگان روحانی دول اسلامی
متن سند:
شماره : 4588 /20/الف
شایع است که کنفرانس با حضور نمایندگان روحانی 12 کشور اسلامی به
زودی در نجف تشکیل خواهد که در این کنفرانس در مورد محرومیتهای
روحانیون ایران تصمیم اتخاذ گردد در این کنفرانس آیت اله حکیم1، حاج سید
ابوالقاسم خوئی2، آیت اله سید محمود شاهرودی3 شرکت نموده و وضع
روحانیون ایران را تشریح
خواهند کرد از ایران گویا
شخصی بنام صادقی که
استاد دانشگاه تهران بوده و
فعلاً لباس روحانیت پوشیده
است بعنوان نماینده روحانی
از ایران شرکت می کند.
آقای
صادقی فعلاً در نجف است و
یک نفر دیگر هم قرار است
از طرف روحانیون ایران
معرفی شود که هنوز مأمور
آن را نشناخته است و به قرار
اطلاع آیت اله سید ابوالقاسم
خوئی تقبل نموده مبلغ 300
هزار تومان جهت تبلیغات و
مخارج این کنفرانس
بپردازد و طلاب نجف هم ضمن نامه به آیت اله خوئی نوشته اند که ما حاضریم از
شهریه خود صرفنظر کنیم و شما شهریه ما را برای تبلیغات و کمک به روحانیون
وعاظ ایران صرف نمایید این کنفرانس بعد از عاشورا در نجف تشکیل می شود.
گیرندگان : اداره کل سوم بخش 321
در روی نسخه یکم اقدام شده در پرونده 787 ـ ک بایگانی شود.
صابری 6 /3 /43
توضیحات سند:
1ـ آیت الله سید محسن حکیم
طباطبائی فرزند سید مهدی در
سال 1264 ش در نجف اشرف
متولد شد.
تحصیلات مقدماتی
را نزد برادرش سید محمود
حکیم به پایان برد و در حوزه
علمیه نجف از محضر آیات
عظام، خراسانی، آقا ضیاءالدین
عراقی، شیخ باقر جواهری،
میرزائی نائینی و سید سعید
حبوبی بهره برد.
در سال 1290
ش در جریان مبارزات ضد
استعماری مردم عراق علیه
قوای انگلیس وارد صحنه عمل
شد و نقش مؤثری داشت.
وی
همچنین در برابر روند سیاسی
کمونیست در عراق به مخالفت
پرداخت و در این رابطه فتوی
صادر نمود و مدتها مورد اذیت
آزار رژیم عراق قرار گرفت و
در زمان اشغال فلسطین توسط
اسرائیل به پشتیبانی مردم
فلسطین برخاست.
ایشان از همان اوائل نهضت
امام خمینی بوسیله انتشار بیانیه
و اعلامیه امام را یاری نمود
وی در مورد طرح انجمنهای
ایالتی ولایتی و کشتار فیضیه قم
موضع گرفت و به مخالفت با
رژیم شاهنشاهی ایران پرداخت.
سرانجام آیت الله سید محسن
حکیم در 26 ربیع الاول 1390
ق (12 خرداد 1349 ش) در
بغداد دارفانی را وداع گفت و در
شهر نجف مدفون گردید وی
صاحب تألیفاتی همچون
مستمسکُ العروۀ الوثقی،
حقائق الاصول، منهاج
الصالحین، نهج الفقاهه و غیره
می باشد.
(رسالت ش 1380 پنج شنبه 26
مهر 1369؛ با کیهان
ش15719)
2ـ آیت الله سید ابوالقاسم
خوئی فرزند علی اکبر در 15
رجب 1317 در خوی متولد شد.
پدر ایشان در سال 1328 به
نجف اشرف هجرت کرد و ایشان
هم در سال 1330 به نجف سفر
کرد.
تحصیلات ابتدائی را در
خوی فرا گرفت و پس از هجرت
به نجف به ادامه تحصیلات
پرداخت و از محضر آیات عظام
اصفهانی، مازندرانی، عراقی،
نائینی و کمپانی بهره برد و به
درجه اجتهاد رسید و در همان
شهر به تدریس پرداخت.
در
زمان حضور ایشان در حوزه
نجف اتفاقات مهمی در ایران و
عراق و جهان رخ داد.
وی در
جریان نهضت امام در ایران در
سال 41 ش در طرح انجمنهای
ایالتی ولایتی و کشتار فیضیه در
سال 1342 ش و تبعید امام به
ترکیه و عراق به نفع نهضت
اسلامی موضع گرفت و به مبارزه
برخواست و در جنگ شش روزه
اعراب و اسرائیل خواستار تحریم
نفت و قطع رابطه با رژیم
صهیونیستی شد و از مردم
فلسطین حمایت کرد و در جریان
مبارزات داخلی عراق به حمایت
از مردم عراق پرداخت و از سوی
رژیم عراق مدتی به کوفه منتقل
شد، اما پس از سالها تدریس
سرانجام آیت الله سید ابوالقاسم
خوئی در تاریخ 17 /5 /1371
ش دارفانی را وداع گفت و در
مسجد خضراء به خاک سپرده شد.
وی صاحب آثار بسیار از جمله
البیان فی التفسیر القرآن، منتخب
الرسائل، مناسک الحج، معجم
الرجال الحدیث، تلخیص
المنتخب و غیره می باشد.
(تاریخ
فرهنگ معاصر 1371؛ کیهان ش
15671 سال 75 نامداران راحل
سال 1375 ص 379)
3ـ آیت الله سید محمود شاهرودی
فرزند سیدعلی در سال 1301 ق
در یکی از روستاهای شاهرود
متولد شد.
تحصیلات ابتدائی را
در همان روستا فرا گرفت و سپس
مقدمات و سطح را در شهرهای
شاهرود بسطام آموخت و برای
ادامه تحصیلات به شهر مشهد
سفر کرد.
پس از فراگیری دروس
عالیه در سال 1328 به نجف
هجرت نمود و در آنجا از محضر
آیات عظام خراسانی، نائینی و
عراقی بهره برد و به درجه اجتهاد
رسید و تا اواخر عمر خود به
تدریس پرداخت وی در نجف
مدتی با رژیم بعثی عراق درگیر
بود سرانجام آیت الله حاج سید
محمود شاهرودی در 16 شعبان
1394 ق دارفانی را وداع گفت و
در نجف در صحن حرم حضرت
علی (ع) مدفون گشت، وی به غیر
از رساله خود بیش از 20 جلد اثر
از خود بجای گذاشته است از
جمله آثار ایشان کتاب رجال،
کتاب قضاء کتاب طهارت تعریف
علم اصول فقه، و کتاب حج
می باشد.
(گنجینه دانشمندان، شریف
رازی؛ مجله نور علم 1366)
منبع:
کتاب
قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - جلد 5 صفحه 429