تاریخ سند: 16 خرداد 1349
متن سند:
منصور عزیز قربانت گردم.
اولاً از بابت پیراهن پشمی قشنگی که فرستاده
بودی بسیار متشکرم و ثانیا از این که تا به حال فرصت نشد برایت توضیح دهم
معذرت می خواهم.
قرار بود ابتدا به زندان شماره 4 بیایم.
بعد رفتم به شماره 3 و
در همه ی مدت سخت سرگرم مباحثه با جماعت بودم.
البته برای بسیاری یک
شوک بود.
عیبی ندارد.
بهتر این است که یک راه بن بست را نشان داد تا این که
جوان ها انرژی خود را در این راه تلف کنند.
عیب زندان قصر این است که آدمی
پس از مدتی بدل می شود به تابعی از مسایل داخل زندان و زندگی بیرون را از یاد
می برد.
همه چیز در یک
مسأله ی خصوصی خلاصه
می شود و آرام آرام یک آدم
متفکر بدل می شود به یک
آدم قشری که چون چیز
تازه ای مطالعه نکرده است
حرف تازه یی هم ندارد که
بگوید.
اگر نامه مرا در
روزنامه به دقت خوانده
باشی مسایل بسیاری بر تو
کشف خواهد شد.
من
امیدوار بودم که تو خیلی
جدی تر به این کار بنگری و
نپنداری که پرویز از روی
ضعف شخصی این حرف ها
را زده است.
نه جانم حقیقت
این است که خیلی کارها دارد انجام میگیرد و ما به «هیچی» چسبیده ایم.
من
نمی خواهم که تمام محتوای نامه را تو به یکباره بپذیری چون نمی توانی.
چون من
هم با زحمت مطالعه و تفکر زیاد به این نتیجه رسیدم.
بنابراین فقط می خواهم در
اطرافش فکر کنی تا فرصت تازه یی برای گفتگو به دست آید.
آدم نازنینی که تو
هستی می دانم در اطراف این قضیه فکر خواهی کرد.
برای بسیاری در زندان
شماره 3 توضیحات مفصل دادم.
بسیاری قانع شدند که با مسایل جدیدی روبه
رو شده اند و باید جدا مطالعه کنند.
فقط این نکته را در نظر بگیر: اگر حرکت
کنونی جامعه ایران در جهت منافع ملی است در مقابل این حرکت ایستادن خیانت به منافع ملی است.
تمام
مطالب نامه را خود من نوشته ام که تماما چاپ شد بدون تغییر یک کلمه، بی جهت به بیراهه مرو.
در آینده
حتما از نزدیک با تو حرف خواهم زد.
تا آن وقت بیندیش! به پدر و مادر و منصور از قول من سلام بگو.
تقاضای یک گفتار تله ویزیونی [تلویزیونی] کرده ام.
به امید دیدارت.
حرفهای مرا سرسری نگیر.
قربانت پرویز
16 خرداد ماه 49
منبع:
کتاب
پرویز نیکخواه به روایت اسناد ساواک صفحه 288