تاریخ سند: 4 اردیبهشت 1344
موضوع: جلسه منزل اسداله رشیدیان
متن سند:
شماره: 226 /322 اداره دوم عملیات
پیش از ظهر روز جمعه 3 /2 /44 جلسه هفتگی منزل اسداله رشیدیان
تشکیل گردید و در حدود دویست نفر از جمله: مهندس مدنی کارمند وزارت
پست و تلگراف و تلفن ـ مهندس انصاری کارمند وزارت آبادانی و مسکن ـ دکتر
طیاری پزشک ـ اشکبوس معاون ناحیه 4 شهرداری ـ اسفندیاری کارمند فنی
ناحیه مزبور و بیست نفر
دیگر از کارمندان اخراجی
اخیر شهرداری ـ دانشگر
کارمند راه آهن ـ دانشیار
گودرزی و بیست نفر دیگر
از کارگر راه آهن ـ حدود
سی نفر از آموزگاران
روزمزد وزارت آموزش و
پرورش که سه نفر از آنها زن
بودند.
ثقفی از اهالی جنوب
شهر و کارمند آگاهی
پورفشنگی نماینده کارگران
پلاستیک ساز ـ اسکندر
سرابی ـ پاکدامن ـ حدود
بیست نفر از کارگران موقت
و فصلی بنگاه دخانیات
چهل نفر زن و مرد از اهالی قریه کائوی کاشان (گویا قریه کائو در شصت
کیلومتری شهر کاشان است) در آن شرکت کردند.
در این جلسه ثقفی ضمن تعریف فراوان از خدمات ملی رشیدیان اشعاری را که به
مناسبت رفع خطر از اعلیحضرت همایون شاهنشاه سروده بود قرائت نمود و
نسبت به اهمیت مقام سلطنت صحبت کرد.
رشیدیان پاسخ داد بر همه مردم روشن است که مقام سلطنت برای این کشور این
ملت کمال ضرورت را دارد و اصولاً تنها ملجاء و پناهگاه مردم می باشد و چون
بسیاری از مسئولین دستگاههای مربوطه وظایف خودشان را به خوبی انجام
نمی دهند نقطه اتکای ملت شاهنشاه است که مستدعیات مردم به عرضشان
می رسد و رفع گرفتاری از مردم می فرمایند و اگر تمام اولیای مردم واقعا نیت
شاهنشاه را درک کنند و حسن نیت هم داشته باشند هرگز وضع اجتماعی و
اقتصادی مردم ایران به این خرابی و بحرانی نخواهد بود شخص شاهنشاه جز
خیر و صلاح مردم چیز دیگری نمی خواهند و حتی دو روز پیش در فرمایشات
خودشان تشریح فرمودند که می خواهند شورای سلطنت تشکیل بدهند تا اگر
خدای ناخواسته حادثه ای
برای خودشان پیش آمد
کرد کشور و مردم ایران
دچار بدبختی و هرج و مرج
نشوند.
خود من هر موقع که
استدعای مردم را به
عرضشان رسانیدم واقعا
متأثر شدند که چرا دستگاه
وظیفه خود را درباره مردم
خوب انجام نمی دهند و
بلافاصله دستور انجام آن
مستدعیات را صادر
فرمودند.
منتها اشخاصی
هستند که به شاهنشاه دروغ
می گویند و خیانت می کنند و
افکارشان حاضر به خدمت مردم نیست و فقط پست و مقام می خواهند ولیکن
شخص آقای هویدا1نخست وزیر واقعا مرد پاک و درست است و تا آنجا که
بتواند قصد خدمتگزاری دارد و هفته گذشته صراحتا به خود من گفت چون
دستگاه دولت قادر به انجام خدمت شایسته به مردم نیست باید کارها را بدست
خود اصناف و داد مردم تا شخصا عمل کنند و همین اعتراف آقای نخست وزیر
دلیل قاطع شهامت و درستکاری ایشان است.
رشیدیان در مورد کار آموزگاران
روزمزد خطاب به آنها گفت هفته گذشته استدعای شماها را به عرض شاهنشاه
رسانیده و شاهنشاه فوق العاده متأثر شدند و صریحا فرمودند: چرا با این همه
بودجه ای که به وزارت آموزش و پرورش داده ایم عده ای آموزگار با کمترین
دستمزد کار می کنند.
به هر حال من اطمینان می دهم که کار شماها درست خواهد
شد و تا یکی دو روز دیگر شاهنشاه دستور لازم به دولت صادر خواهند فرمود و
حتی شاهنشاه در این مورد به من فرمودند که خود شما هم با نخست وزیر مذاکره
کنید و فورا راه حلی برای آنها پیدا کنید.
اشکبوس معاون ناحیه 4 شهرداری که در تحول اخیر شهرداری بازنشسته شده
است ضمن سخنرانی خود
که با عصبانیت ایراد کرد
گفت گرچه شاهنشاه دلسوز
مردم و علاقمند به ملت
ایران هستند ولی اکنون که
عده ای خائن.
دزد و
خیانتکار اطراف ایشان را
گرفته و به ایشان می گویند
(خاطر مبارک آسوده باشد
تکلیف ملت ایران چیست)
شاهنشاه قصد اصلاحات
واقعی دارند ولی خائنین
اعمال غرض می کنند.
سپس اشکبوس اشاره به
خدمت خود و کارمندان
شهرداری تهران نسبت به
میهن و شاهنشاه در قیام 28 مرداد 32 و سایر موارد نموده و گفت مأمورین
شهرداری در راه شاه و کشور بارها جانبازی و فداکاری کرده اند ولی امروز یک
فرد خائن به نام دکتر شادمان با صدور حکم خاتمه خدمت و حکم بازنشستگی
این کارمندان شاهدوست را به بدبختی و بیچارگی سوق داده است و من اعلام
خطر می کنم که عمل دکتر شادمان باعث نارضایتی و بدبینی چندین هزار نفر
مردم به دستگاه و میهن خواهد شد و (آدم گرسنه فاقد دین و ایمان و مهین
می باشد).
اشکبوس اضافه کرده دکتر شادمان شهردار فعلی تهران از لحاظ مرام و مسلک
خائن و عضو جبهه ملی2 است و در این ناراضی تراشی و خیانت هم از سران
جبهه ملی الهام می گیرد و از حیث مادی و اداره شهرداری هم دزد و کثیف است و
به موجب اسناد موجود ظرف یک سال مبلغ یک میلیون و سیصد و ده هزار ریال
از بودجه شهرداری برای خودش پاداش گرفته است و به سه نفر مدیران کل
شهرداری به هرکدام مبلغ ششصد و پنجاه هزار ریال پاداش داده است و آقای
عقیلی معاون فعلی شهرداری از خرید اتومبیل ها مبلغ یک میلیون و پانصد هزار
ریال از کمپانی رشوه گرفته
است و آخرین مرتبه در آخر
اسفند ماه 43 شادمان
یکصد و شصت هزار ریال
پاداش گرفته است و همین
شخص به عنوان اصلاح
شهرداری کارمندان
سابقه دار را به عنوان دزد و
ناپاک اخراج کرده است که
تعدادشان به حدود هفتصد
نفر خواهد رسید و آن دسته
از اخراجی ها که کارمندان
غیر رسمی شهرداری
بوده اند چون دیناری مزایا
به آنها داده نشده ناچار به
گدایی هستند و یک نفر از
اخراجی های مزبور که دو روز پیش اقدام به خودکشی کرد و خود را زیر کامیون
انداخته و کشته و به طور کلی دکتر شادمان کارمندان با سابقه را اخراج کرد و
فامیل و بستگان خود را که بیش از هر فردی دزد هستند روی کار آورده است.
اشکبوس چند برگ از احکام خاتمه خدمت و بازنشستگی که از طرف شهرداری
درباره عده ای از کارمندان صادر شده بود به رشیدیان ارائه داد و تقاضا کرد به
فرمان مبارک شاهنشاه هیئتی به ریاست رشیدیان مأمور رسیدگی به این امر
شوند و نسبت به کارمندان اخراجی فکر عاجلی بنمایند.
ضمنا اشکبوس به طور
اشاره به آقای دکتر امینی نخست وزیر سابق حمله کرد و گفت شخصی که
کاندیدای نمایندگی مجلس بود چند بار از من خواهش کرد که صندوق اخذ رأی
را به نفع او پر کنم ولی پس از آنکه انتخاب نشد هنگام نخست وزیری همان
اشخاصی را که صندوق ها را به نفع او پر کرده بودند ضمن اعلام جرم به
دادگستری آنها را زندانی کرد و آن موقع نیز رشیدیان به دادن آن اشخاص رسید
و آزاد کرد.
نامبرده همچنین گفت در دوران دکتر شادمان هیچگونه اصلاحات شهری اعم از
آسفالت و غیره صورت
نگرفته و ارزاق عمومی به
دو برابر قیمت افزایش پیدا
کرده است وی شهردار
واقعی آقایان مهام و
ذوالفقاری بودند که خدمات
زیادی انجام داده اند.
سپس
رشیدیان شروع به صحبت
کرد و ابتدا اظهار داشت من
متأسفم که آقای اشکبوس
ضمن تشریح مطالب
خودشان به طور صریح از
فرد نام بردند در حالی که
نباید نام شخص یا اشخاص
برده شود و اهانت شود بلکه
باید اصل مطلب را بیان کرد
تا حمل بر فرض نشود و انجام خواسته های شما که قانونی است عملی گردد.
در
مورد اینکه چرا شاهنشاه اجازه می دهند اشخاص با مقدرات عده ای دیگر بازی
کنند علت آن است که مسئولین امر به شاهنشاه می گویند فلان کار و فلان نقیصه
مانع انجام وظیفه من است و شاهنشاه برای آنکه بهانه به دست آن مقام مسئول
ندهند می فرمایند موانع را برطرف کنید تا اگر شخص مسئول نتوانست خدمتی به
مردم بکند نگوید شاهنشاه اجازه اصلاحات و خدمت را ندادند.
هم چنانکه دکتر
امینی که فقط هوچیگری می کرد به شاه گفت رشیدیان مانع انجام اصلاحات
است و شاهنشاه فرمودند اگر این طور است او را بازداشت کنید در نتیجه من و
فرود را مدت شش ماه دکتر امینی زندانی کرد و پس از آنکه باز هم نتوانست
خدمتی انجام دهد شاهنشاه فرمودند حال که معلوم شد خودت لایق
خدمتگزاری نیستی ادامه زندانی رشیدیان و فرود نتیجه ای ندارد.
رشیدیان افزود مسئولین مربوطه هرکاری را به شاه نسبت می دهند و میگویند با
اجازه شاه کرده ایم ولی توضیح نمی دهند که به شاه چه عرض کرده اند تا شاهنشاه
چنان اجازه صادر فرموده اند شاهنشاه فوق العاده خوش قلب و مهربان هستند و
هرگز مایل نیستند قطع نان
کسی بشود.
حتی در مورد
افسران عضو سازمان نظامی
حزب توده من به ایشان
عرض کردم که خانواده آنها
گناهی ندارند و بیچاره
شده اند و معظم له متأثر
شدند و دستور فرمودند
حقوق آنها به
خانواده هایشان پرداخت
شود و عائله شان در موقع
بیماری از بیمارستان ارتشی
استفاده کنند و هرکدام از
افسران مزبور از مدتی
زندانی به دستور شاهنشاه
به کاری مشغول شدند و یا
حقوقشان را به خانواده آنها می پردازند و من از این راه کمک بسیار بزرگی به
افسران عضو سازمان نظامی توده کردم و شاهنشاه را قانع کرده ام که این مرحمت
را به آنها بفرمایند و اگر چند نفرشان اعدام شده اند دلیل بر بی رحمی شاهنشاه
نیست بلکه برای حفظ نظم مملکت شاهنشاه برخلاف میل قلبی خودشان
چاره ای نداشتند.
آنگاه رشیدیان درباره وضع اخیر شهرداری تهران گفت البته
نمی توان گفت در شهرداری عناصر دزد و ناپاک وجود ندارد ولی من با قطع نان
اشخاص ولو اینکه دزد باشند مخالفم و باید راه دزدی را به روی کارمند ناپاک
بست و از طرفی اگر مسئول یک دستگاه و سپس مدیرکل و رئیس اداره خودش دزد نباشد هرگز کارمند
زیردست دزدی نمی کند زیرا کارمند ناچار است دزدی و اخاذی کند و به رئیس مافوق خود بپردازد و اگر
مافوق توقع رشوه نداشته باشد دزدی نمی شود.
از طرفی دیده شد که در گذشته شهردارانی آمدند و افرادی
را از ادارات دیگر به شهرداری آوردند و به وسیله همان اشخاص میلیونها تومان دزدیدند و رفتند در حالی
که آقای مهام شهردار سابق بدون آنکه یک نفر کارمند را اخراج کند و یا کسی را از خارج به شهرداری
بیاورد بهترین خدمت را به شهرداری کرد و دزدی هم زمان ایشان صورت نگرفت.
مسئله مهم مسئله
مدیریت است که باید رئیس مسئول مدیر شایسته باشد و سازمان را اداره کند والا خاتمه خدمت عده ای
کارمند بیچاره حاصلی برای سازمان نخواهد داشت.
رشیدیان اضافه کرد من یقین دارم برنامه دولت فعلی
ناراضی تراشی و اخراج بی جهت کارمندان نیست و خود آقای دکتر شادمان هم تا آنجا که من شناخته ام
دزد نیست ولی اداره شهرداری شایستگی و مدیریت لازم دارد در این موقع کارمندان شهرداری فریاد
زدند ظرف یک سال صدو سی و یک هزار تومان پاداش علاوه بر حقوق گرفته و معنی ندارد دزدی هم
بکند و همین مبلغ دزدی است و رشیدیان ادامه داد بعضی اشخاص هستند که شایستگی اداره یک سازمان
بزرگ و قدرت سازندگی ندارند به خرابکاری دست می زنند تا از این راه با هوچیگری معروفیت پیدا کنند.
والا اصلاح وضع شهرداری احتیاج به اخراج کارمندان ندارد و باید راه دزدی و سوءاستفاده را بست و به
طور مثال می توان گفت در شرکت سابق نفت و بانک شاهی هیچ وقت دزدی و سوءاستفاده صورت
نمی گرفت در حالی که اکثریت قاطع کارمندان آن ایرانی بودند و علتش حسن اداره آن دستگاهها بود
(منظور رشیدیان حسن اداره مقامات انگلیسی در اداره شرکت سابق نفت و بانک شاهی بود) و به هر حال
ایجاد هرج و مرج و ناراضی تراشی در یک دستگاه دلیل بر عدم مدیریت و دلیل بر خرابکاری است و در
این مورد هم مراتب را به عرض اعلیحضرت همایونی خواهم رسانید و قطعا به امر شاهنشاه فکری برای
این عده کارمندان که اخراج شده اند و مخصوصا بازنشستگی هم به آنها تعلق نمی گیرد خواهد شد که
مبالغی به آنها داده شود که امرارمعاششان مختل نشود.
در این موقع اسفندیاری عریضه ای که چند نفر از
کارمندان اخراجی شهرداری امضاء کرده بودند به رشیدیان برای تقدیم به پیشگاه ملوکانه تسلیم کرد.
نظریه مأمور ـ کارمندانی که به منزل رشیدیان مراجعه کرده بودند اکثرا کارمندان ناحیه 4 شهرداری
می باشند که چندین سال سابقه خدمت متوالی داشته و بعضا به علت غیررسمی بودن مشمول مقررات
بازنشستگی نمی باشند در موقع اخراج بدون پرداخت مزایای سابقه خدمت به خدمت آنها خاتمه داده شده
و حداقل باید طبق ماده 33 قانون کار با آنها رفتار کنند و برای هر سال خدمت حداقل معادل 15 روز با
یک ماه حقوق به آنان داده شود و به طوری که از قیافه تمام کارمندان اخراجی مزبور استنباط می گردید
همگی به شدت عصبانی و روح عصیان در آنها کاملاً تحریک شده بود و بعید به نظر نمی رسد که بعضی از
آنها یا براثر تحریک بقیه و یا براثر بیچارگی و استیصال مبادرت به اعمال غیرقانونی و خطرناکی مانند
ترور اشخاص و یا لااقل خودکشی بنمایند.
کشاورزان قریه کائوی کاشان (اعم از زن و مرد و بچه های
شیرخوار) با وضع رقت انگیزی گریه کنان به رشیدیان گفتند از مدتها پیش بین رعایای قریه مزبور
اختلافات ملکی و محلی و حقا به وجود داشته و بارها منجر به زدوخورد گردیده و پرونده به دادگستری
کاشان احاله شده است و قوامی رئیس دادگستری کاشان اعمال غرض کرده و به ناحق به نفع مخالفین ماها
رأی داده و براثر اعتراض و شکایت ما به مرکز از وزارت دادگستری بازرسی به محل اعزام شد تا رسیدگی
کند که در نتیجه از آن به بعد قوامی رئیس دادگستری کاشان بیشتر آزار و اذیت کرده و هفته یک مرتبه ما را
به کاشان احضار می کند و از هستی ساقط شده ایم و به دستور ایشان ژاندارمری محل هم از مخالفین ماها
حمایت شدید می نماید و هر روز ژاندارمها برای ما و فامیلمان بهانه جویی می کنند و ماها را بازداشت و
کتک می زنند.
افراد مزبور محل ضرب و جرح را به رشیدیان نشان دادند و گفتند ژاندارمها ما را بی گناه
مجروح کرده اند و به ناچار آن هم بدون داشتن خرج سفر از ده با زن و بچه به تهران آمده ایم و تقاضای
دادخواهی داریم و رشیدیان کارت توصیه برای تیمسار سرلشکر خسروانی فرمانده ژاندارمری ناحیه
مرکز نوشت تا به تقاضای آنان رسیدگی کند.
عده ای از کارگران موقت و فصلی دخانیات مدعی بودند که
مدت یک سال است در دخانیات به طور موقت و متناوب کار می کنند ولی تا به حال وضع خدمتی آنها را
روشن نکرده اند و تقاضا داشتند جزء کارگران دائمی دخانیات محسوب شوند و رشیدیان وعده کرد اقدام
لازم به عمل آورد و جلسه در ساعت یک بعد از ظهر پایان یافت.
9125 /322 ـ 8 /2 /44
ریاست بخش 321 جهت استحضار رئیس بخش 322 رشیدی 7 /2
توضیحات سند:
1ـ امیر عباس هویدا فرزند
حبیب اللّه (عین الملک) در سال
1298 ه ش متولد شد.
تحصیلات
ابتدائی و متوسطه خود را در
مدرسه فرانسوی بیروت به پایان
رساند و سپس به بلژیک رفت و
در دانشگاه آزاد بروکسل در رشته
علوم سیاسی و اقتصاد درس
خواند.
در سال 1321 به ایران
برگشت و به استخدام وزارت
امور خارجه درآمد.
در سال
1324 در اولین مأموریت
سیاسی خارج از کشور، به پاریس
رفت و با حسنعلی منصور آشنا
شد.
در سال 1329 عبداللّه انتظام
به وزارت خارجه رسید و هویدا
را به ریاست دفتر خود انتخاب
کرد.
در مهر ماه 1330 هویدا به
پیشنهاد کمیسار عالی پناهندگان
سازمان ملل متحد بمدت 5 سال
مأمور خدمت در این سازمان شد.
در سال 1335 با درخواست
منصور که سفیر ایران در آنکارا
بود به عنوان رایزن سفارت ایران
در ترکیه انتخاب شد.
در سال
1336 عبداللّه انتظام مدیر عامل
شرکت ملی نفت شد و هویدا را به
عضویت هیئت مدیره شرکت نفت
انتخاب کرد.
هویدا در اوایل سال
1340 در زمره موسسان کانون
مترقی به ریاست یار دیرین خود
حسنعلی منصور، درآمد.
هویدا
در سال 1342 در کابینه حسنعلی
منصور به سمت وزارت دارائی
برگزیده شد و به مدت پانزده ماه
در این مقام بود تا اینکه منصور
به قتل رسید.
شاه برای جلب
رضایت آمریکائیان یکی از
همکاران نزدیک منصور را به
جانشینی او انتخاب کرد و او امیر
عباس هویدا، کاملاً مطیع شاه بود
و همان اعضاء کابینه منصور را در
کابینه خود ابقا کرد.
در فروردین
سال 1346 امام خمینی (ره)
از نجف نامه مفصلی به هویدا
نوشت و وضعیت کشور و حضور
بیگانگان بویژه امریکا را گوشزد
نمود.
اما نامه امام بی جواب ماند
ولی مسائلی را که امام بیان کرده
بودند دهان به دهان در میان مردم
پخش شد و زمینه حرکتهائی که در
سالهای دهه 50 شکل گرفت را
فراهم کرد.
هویدا در سه بخش مهم
سیاست خارجی، امور اقتصادی و
مسائل نظامی مسلوب الاختیار
بود و فقط در صحنه سیاست
داخلی و حضور در نمایشات
انتخاباتی حضور داشت.
هویدا
رهبری حزب ایران نوین را به
عهده داشت و دکتر کلالی را به
مقام دبیر کلی حزب تعیین کرد.
دکتر کلالی حزب را بخ صورت
احزاب چپ سازماندهی کرد و او
را گسترش داد و به کانون قدرت
مستقلی تبدیل کرده کم کم خود شاه
را به وحشت انداخت و خود
هویدا دبیر کلی را به عهده گرفت
و کنگره بزرگ حزبی را در دیماه
1353 با دعوت از نمایندگان
احزاب بزرگ جهان تشکیل داد.
علم نزد شاه رفت و تشکیل حزب
واحد رستاخیز را به شاه تلقین
کرد.
شاه در سال 1353 تشکیل
حزب رستاخیز را اعلام و هویدا
را به دبیر کلی حزب معرفی کرده و
کم کم ستاره بخت هویدا پس از
13 سال افول کرد و شاه به هویدا
تکلیف کرد استعفا دهد و او را
وزیر دربار به جای علم که در
بستر بیماری بود، انتخاب کرد.
ازهاری نخست وزیر وقت هویدا
را مقصر همه فجایع کشور معرفی
کرد و به ظاهر او را بازداشت کرد
تا اینکه در روز 22 بهمن به دست
نیروهای انقلاب افتاد و پس از
یک محاکمه در روز شنبه 18
فروردین 1358 هویدا اعدام شد.
هویدا در یک خانواده بهائی
بدنیا آمد و پدرش جزء مبلغان و
داعیان فرقه ضاله بهائیت بشمار
می رفت.
هرچند که هویدا
می خواست به ظاهر بهائی
قلمداد نشود اما ارتباطات او با
افراد فرقه بهایت قطعی بود.
در
مدتی که مأمور به کمیسار عالی
پناهندگان بود با سازمانهای
فراماسونری ارتباط برقرار کرد
و یکی از اعضاء برجسته
فراماسونری در اروپا و استاد
اعظم لژ بزرگ ملی فرانسه بود.
«بازیگران عصر پهلوی، محمود
طلوعی»
2ـ جبهه ملی اول آبان 1328 ه
ش نوزده نفری که در تحصن
دربار شرکت کردند [دکتر
مصدق، شمس الدین امیر
علایی، یوسف مشار، دکتر
شایگان، محمود نریمان، دکتر
سبحانی، دکتر کاویانی، دکتر
مظفر بقایی، حسین ملکی،
عبدالقدیر آزاد، عباس خلیلی،
حائری زاده، عمیدی نوری، دکتر
حسین فاطمی، جلالی نائینی،
احمد ملکی، ارسلان خلعتبری،
مهندس زیرک زاده، سید محمود
غروی ]در منزل دکتر مصدق
جمع شدند و تصمیم گرفتند اولاً
عنوان خود را جبهه ملی بدهند
ثانیا کمیسیونی برای تنظیم
اساسنامه انتخاب کنند...
.
سال
39 که انتخابات دوره بیستم در
کوران جدیدی از سیاست با
عنوان آزادی آغاز شد افرادی
از حزب ایران جلساتی را با
دعوت اللهیار صالح و باقر
کاظمی تشکیل دادند و فعالیت
هایی را آغاز کردند که تا سال
42 ادامه داشت اجتماع این
دوره را جبهه ملی مردم
می نمایند...
جبهه ملی سوم را
در سال 44 برای جذب مردم و
وحدت که مرکب از نهضت
آزادی ایران ـ حزب مردم ایران
حزب ملت ایران، سازمان
دانشجویان جبهه ملی ایران و
جامعه سوسیالیست های نهضت
ملی ایران بود تشکیل دادند که
در مرحله تشکیل باقی ماند و به
فعالیت نرسید...
.
جبهه ملی
چهارم مربوط به زمان
اوج گیری نیروی مذهبی است و
آن وقتی است که حکومت جدید
امریکا سیاست حقوق بشر کارتر
را اعلام کرد...
عده ای باز به
فکر جبهه ملی افتادند ...
.
ماسک بر چهره می زدند صاحب
عقیده و ایمان شدند محقق و
دانشمند گردیدند و با دسیسه و
نیرنگ ـ مدعی وراثت خون
ده ها هزار شهید گردیدند.
یاران امام به روایت اسناد
ساواک شهید لاجوردی ص 34
منبع:
کتاب
رشیدیانها به روایت اسناد ساواک - جلد سوم صفحه 263