تاریخ سند: 11 مرداد 1341
موضوع : سخنرانی آقای سیدمحمود طالقانی
متن سند:
شماره : 762 س ت
ساعت 2130 روز 9 /5 /41 آقای طالقانی در محل اتحادیه صنف
قهوه چی ها به منبر رفت و پس از تلاوت آیه ای چند از کلام اللّه مجید اظهار داشت
بشر امروز مانند بشر قبل از اسلام به بت پرستی مشغولند و از راه راست منحرف و
ثناگوی زورمندان می باشند هر کسی نوعی بت پرستی می کند عده ای بت های
خارجی و عده ای بت های
داخلی را می پرستند مثلاً هر
دولتی یا وزیری به
نخست وزیر یا وزارت
می رسند بت پرستان دسته
گلی تهیه و در مقابلشان زانو
به زمین می زنند همه ثناگوی
آنها می شوند و وقتی آنها
می روند دیگران روی کار
می آیند باز دسته گلها راه
می افتد.
ثناگویی شروع
می شود و اضافه نموده
عده ای بت های خارجی
دارند آنهایی که طرفدار
بلوک سرخ می باشند در
مقابل آنها زانو به زمین
می زنند و سجده می کنند و آنهایی که با بلوک دیگر سروکار دارند به همین ترتیب
در مقابل آنها سجده می کنند.
پیغمبر اسلام بتهای عهد جاهلیت را شکست و
مردم را از بردگی نجات داد و به سوی خداپرستی سوق داد امروز هم باید بت و
بت پرستی را از بین برد و اقتصاد کشور را درست کرد از آدم گرسنه نمی توان
انتظار عمل درستی را داشت و مثلاً اگر من گرسنه باشم باید مطابق میل صاحب
مجلس صحبت کنم تا خوشش آید و باز هم دعوتم کند و دیگران هم همین طور
از من دعوت کنند پس ابتدا باید شکم ها را سیر کرد و سپس بتها را نابود نمود.
معمم نادرست و بازاری نادرست و کارمند و وکیل نادرست را از بین برد تا مردم بفهمند و درصدد اصلاح
خود برآیند و راه مستقیم خدا را بروند.
جلسه در ساعت 2230 خاتمه پذیرفت.
روزانه 1 /5 /41
1ـ اطلاعیه شود
2ـ در گزارش روزانه درج شود 13 /5 /41
توضیحات سند:
تاریخ : 11 /5 /41
اطّلاعیّه
روز 9 /5 در مجلس عزاداری
صنف قهوه چی ـ که حدود 200
نفر شرکت داشته اند ـ طالقانی
واعظ، اظهار داشته: دو نفر از
دانشجویان شیراز، به منزل من
آمده و گفتند: استاندار شیراز،
در بازدید از دهات، ایراد گرفته
که چرا مشروب فروشی ندارند.
این عدّه، فقط مامور گمراه کردن
مردم هستند و عدّه ای نیز،
هستند که هر کس نخست وزیر
شد، برای او دسته گلی می برند.
به پرونده سیّدمحمود علائی
طالقانی، ضمیمه و سپس
بایگانی شود؛ 321 ـ
20 /5 /41
از لحاظ موضوعی،
بهره برداری شد.
عین اطّلاعیّه،
جهت هرگونه اقدام مقتضی، به
اداره دوم ارائه شود.
17 /4 /41
منبع:
کتاب
آیتالله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 221