بازجوئى از: اسداله لاجوردى فرزند سید علىاکبر
متن سند:
بازجوئى از: اسداله لاجوردى فرزند سید علىاکبر
س ـ با احراز هویت شما یک نسخه اعلامیه پلى کپى شده تحت عنوان (گامى دیگر در راه تشدید غارتگرى) به جنابعالى ارائه میشود هر گونه اطلاعى که در مورد تهیه کنندگان اعلامیه مزبور دارید ذیلاً بنویسید.
ج ـ آقاى لشگرى یک برگ اعلامیه آورد و بمن داد و گفت این را چاپ کن من هم آن را گرفتم و به آشیخ حسن نصیرى دادم که فردى معمّم است و یک جوان لاغراندام و با مقدارى ریش کوتاه است و وقتى من در تشیع جنازه آقاى شاهچراغى ایشان را دیدم باو گفتم یک اعلامیه یک فردى بمن داده و خواهش کرده که چاپ کنید من هم قبول کردم و حالا به شما میدهم و خواهش مىکنم که چاپ کنید ایشان هم قبول کرد و اتفاقا روز بعد که قرار بود تشیع جنازه ساعت ــ بشود من ساعت 5 /7 رفتم و جنازه را حرکت داده بودند اتفاقا ایشان را دیدم که میخواهد سوار ماشینش بشود با او تا حضرت عبدالعظیم رفتم و همانجا ایشان گفت وقتى حاضر شود بشما تلفن مىکنم من هم شماره تلفنم را دادم و یک روز ایشان تلفن کرد که فردا صبح ساعت 9 اوّل کوچه ثمربخش در خانى آباد من حاضرم بیا و بگیر من هم رفتم و گرفتم. اسداله لاجوردى
س ـ نحوه دوستى و آشنائى خود را با شیخ حسن نصیرى بنویسد و توضیح دهید که تا کنون چند بار بمنزل وى رفتهاید در کجا.
ج ـ نحوه دوستى من با ایشان از حسیّنیه ارشاد شروع شد بدین نحو که یکدفعه من به آقاى مطهرى1 در حسیّنیه سلام کردم و همین شخص هم با ایشان مشغول صحبت بود آقاى مطهّرى مرا بنام صدا کرده و احوال پرسى مىنمودند و پس از اینکه از ایشان خداحافظى کردم همین آقا شیخ حسن بدنبال من آمد و گفت شما را مثل اینکه وقتى در زندان شماره 4 بملاقات آقاى طالقانى2 مىآمدم دیدهام و من هم گفتم درست است ایشان اظهار محبّت فراوانى کرد و گفت ما یک جلسه مذهبىاى داریم که گاهى جزوههائى پلى کپى میکند و [به] مستمعین در جلسه مىدهد و هم اکنون یک دانه از آنها نزد من است مطالعه کنید عبارتى پشت جزوه بود که خود عبارت را بیاد ندارم ولى معنایش این بود اسلام و تبعیضات نژادى که واقعا بقدرى جالب بود که مرا شیفته کرده بود بهر جهت این بود اصل آشنائى ما با این شخص و اوقات دیگر هم که به حسینیه میرفتم باز گاهى ایشانرا مىدیدم و همان احوالپرسىها ادامه داشت و چیز دیگرى نبود تا همانروز که اعلامیه را بایشان دادم ولى منزلشان را بما نگفت چون دوستى ما خیلى تازه بود و غیر از حسینیه و منزل آقاى شاهچراغى ایشان را جاى دیگر ندیدم. اسداله لاجوردى
س ـ از چه تاریخى با شیخ حسن نصیرى آشنا شدید.
ج ـ در ماه محّرم سال جارى بود اسداله لاجوردى
س ـ از بدو آشنائى با حسن نصیرى تا کنون چند بار با او ملاقات کردید
ج ـ دقیقا یادم نیست ولى فکر مىکنم 2 دفعه در حسینیه ارشاد یک دفعه روز فوت شاهچراغى و یک دفعه روز بعد که روز تشیع بود که در ماشینش سوار شدم و یکدفعه هم همان روز که اعلامیه را گرفتم. جمعا 5 دفعه اسداله لاجوردى
س ـ توضیح دهید که اولین بار در چه تاریخى و در کجا با حسن نصیرى ملاقات کردید و چه مذاکراتى انجام دادید.
ج ـ دفعه اوّل همان دفعهاى بود که در حضور آقاى مطهّرى بود و من به آقاى مطهرى که سلام کردم ایشان هم مرا بنام صدا کردند. و احوال پرسى نمودند ایشان هم که آقاى مطهرى باشند بمن گفتند آقاى لاجوردى حالتان خوب است و من از ایشان که خداحافظى کردم آقا شیخ حسن نصیرى بمن رسیدند و گفتند من شما را در زندان 4 آن هنگام که بملاقات آقاى طالقانى مىآمدم دیدهام درست است جواب دادم بله و ایشان گفتند من از آشنائى با شما خرسندم و مقدارى تعارفات برگزار شد و گفتند من یک جلسه مذهبى دارم که بعضى از مطالب را پلى کپى مىکنم و بحضّار در جلسه میدهیم که از آن استفاده کنند و الان یکى از آنها را همراه دارم من هم گرفتم و خواندم خیلى جالب بود و مجددا بایشان دادم و گفتم بسیار جالب است. اسداله لاجوردى
س ـ متن اعلامیهایکه حسن نصیرى در اختیار شما قرار داد چه بود
ج ـ بنام مقدسات قسم باور کنید که اصلاً نخواندم اسداله لاجوردى
س ـ متن جزواى که در اولین ملاقات حسن نصیرى در اختیار شما قرار داد چه بود.
ج ـ کاملاً جزئیات مسئله را در خاطر ندارم و امّا دورنمائى از یک محیط تاریک ظلمانى را نشان مىداد که با درخشیدن خورشید اسلام تمام گوشه و کنار آن بیابان تاریک نورانى شده بود و نور خورشید چنان بر همه تافت که کسى در ظلمت و جهل باقى نماند. اسداله لاجوردى
س ـ دومین ملاقات شما با حسن نصیرى در چه تاریخى انجام شد در کجا و با حضور چه کسانى و چه مذاکراتى را با یکدیگر انجام دادید.
ج ـ دومین ملاقات باز در حسینیه ارشاد بود و مذاکراتى جز احوالپرسى حال و احوال چیزى دیگر نبود گفتم حالتان خوب است کسالتى ندارید ایشان هم جواب مىداد نه بحمداللّه خوبم سالمم و در حسینیه ارشاد کسى را بهنگام ملاقات با ایشان توجهى نداشتم و پس از احوالپرسى خداحافظى کردم و آمدم. اسداله لاجوردى
س ـ کلیه اطلاعات خود را در مورد مشاغل دوستان و معاشرین و محلهاى رفت و آمد حسن نصیرى بنویسید.
ج ـ من چنانکه در بالا گفتم ایشان را همان در حسینیّه ارشاد دیدم و آشنا شدم و محّل رفت و آمدش را هم اطّلاعى ندارم جز اینکه همان روز سوار ماشینش شدم و بحضرت عبدالعظیم رفتم رنگ ماشینش طوسى سیر است و هر وقت پشت فرمان مىنشیند عمّامهاش را بر میدارد. اسداله لاجوردى
س ـ حسن نصیرى چند سال دارد و اهل کجاست
ج ـ تقریبا در حدود سى و سه چهار ساله است و نپرسیدم که اهل کجاست داراى ریش کوتاهى است. اسداله لاجوردى
س ـ سومین ملاقات شما و حسن نصیرى در چه تاریخى انجام شد و در کجا و با حضور چه کسانى و چه مذاکراتى انجام دادید.
ج ـ سومین در خانه آقاى شاهچراغى بود و روز اوّل فوت ایشان که مجال گفتگوئى جز سلام نبود فقط بایشان سلام کردم و ایشان هم جواب دادند و صحبت دیگرى نبود مثلاً آقاى مطهرى بودند آقاى شریعتمدارى بودند و چند نفر از اهل محّل ایشان که در خیابان سیروس هستند مثلاً یک آقاى سلمانى که روبروى مسجد ایشان سلمانى داشت دم درب اطاق ایستادهبود. اسداله لاجوردى
س ـ کلیه مذاکراتى که بین شما و حسن نصیرى در مورد تعداد اوراق اعلامیه مورد نظر (تحت عنوان گامى دیگر در راه تشدید غارتگرى)3 انجام شده است.
ج ـ مذاکراتى نکردم فقط به ایشان گفتم یک اعلامیه یکى از رفقا بمن داده و الان همراه من است شما که ماشین پلى کپى دارید خوب است آن را پلى کپى کنید ایشان هم قبول کرد و گفت بشما تلفن مىکنم که بیائید و بگیرید و این بود که تلفن کرد و گفت صبح ساعت 9 سر کوچه ثمر بخش در خانى آباد منتظرم من هم رفتم و گرفتم. اسداله لاجوردى
س ـ چهارمین ملاقات جنابعالى و حسن نصیرى در کجا انجام شد و در چه تاریخى با حضور چه کسانى و درباره چه مواردى گفتگو نمودید.
ج ـ وقتى من ساعت 5 /7 صبح روز تشیع جنازه آقاى شاهچراغى رسیدم دیدم جنازه را از مسجد شاه چراغى بردهاند جلو مسجد شاهچراغى متحّیر بودم که دیدم ایشان پشت ماشینش نشسته جلو رفتم و گفتم کجا مىروید گفت از این طرف که سر چهار راه خاک ریختهاند ماشین نمیرود و از سمت سه راه سیروس مىروم و بعد به حضرت عبدالعظیم دنبال جنازه من هم گفتم میآیم سوار شدم و با او به حضرت عبدالعظیم رفتم در حدود 1 روز قبل. اسداله لاجوردى
س ـ در چه تاریخى مینوت اعلامیه (گاهى دیگر در راه تشدید غارتگرى را) از لشگرى دریافت نمودید در کجا
ج ـ تقریبا 15 روز پیش و 2 سه روز قبل از ملاقات با حسن نصیرى بود که اعلامیه (گامى دیگر در راه غارتگرى) را از لشگرى گرفتم فکر مىکنم آورد در خانه ما. اسداله لاجوردى
س ـ منظور شما از دریافت اعلامیه مزبور چه بود.
ج ـ باور کنید جز مسئله رفاقت با لشگرى و اینکه در رودربایستى ماندم و بدون توجه بهر نوع مسئولیتى گرفتم و هیچ منظور دیگرى نداشتم. اسداله لاجوردى
س ـ اگر منظورى نداشتید چرا مینوت اعلامیه مزبور را از لشگرى گرفتید.
ج ـ عرض کردم جز مسئله رفاقت با ایشان و کم توجّهى هیچ چیز دیگرى نبود و گرفتم دادم بحسن نصیرى چاپ کرد. اسداله لاجوردى
س - چرا مینوت اعلامیه را از لشگرى دریافت و در اختیار حسن نصیرى قرار دادید.
آقاى لشگرى گفت این اعلامیه را اگر وسیلهاى دارید چاپ کنید من هم چون یادم بود که آشیخ حسن نصیرى پلى کپى دارد گفتم ببینم اگر شد مىکنم این بود که حسن نصیرى گفت میکنم من هم دادم به او چاپ کرد و من هم گرفتم دادم به لشگرى اسداله لاجوردى
س ـ ملاقات شما با حسن نصیرى در تشیع جنازه شاهچراغى تصادفى بود یا طبق قرار قبلى.
ج ـ ملاقات ما طبق قرار قبلى نبود بلکه صرفا تصادفى بود. اسداله لاجوردى
س ـ پس از دریافت مینوت اعلامیه از لشگرى تصمیم داشتید در کجا به حسن نصیرى تحویل دهید.
ج ـ چون من جزم نداشتم که حتما او را خواهم دید این بود که با تردید باو گفتم و حدس میزدم که در مجلس حسینیه مثلاً باز ایشان را ببنیم. اسداله لاجوردى
س ـ بعد از دریافت مینوت اعلامیه از لشگرى چند بار به حسینیه ارشاد مراجعه کردید تا حسن نصیرى را به بینید.
ج ـ دیگر در حسینیه ارشاد نرفتم چون مصادف با فوت آقاى شاهچراغى بود و زمانى فاصله نمیشد این بود که ایشان را فقط در خانه آقاى شاه چراغى دیدم. اسداله لاجوردى
س ـ مگر جنابعالى صرفا براى تکثیر اعلامیه مورد نظر مینوت آن را از لشگرى نگرفتید.
ج ـ طبیعى است وقتى اعلامیهاى چاپ مىشود زیاد مىشود. قصدم این بود که اعلامیه را از او بگیرم و بدهم چاپ کنند اسداله لاجوردى
س ـ اگر سر کار تصمیم داشتید پس از دریافت اعلامیه مورد نظر آن را جهت تکثیر و پلى کپى در اختیار حسن نصیرى قرار دهید چرا اقدامى بعمل نیاوردید.
جـ بحسن نصیرى دادم و چرا بلافاصله ندادم چون جا و مکان او را نمیدانستم تا حتما این کار را انجام دهم و این بود که از همانروز اوّل با تردید به آقاى لشگرى جواب دادم. اسداله لاجوردى
س ـ چنانچه حسن نصیرى را در مراسم تشیع جنازه شاهچراغى نمیدیدید تصمیم داشتید در کجا بملاقات او بروید.
ج ـ اگر او را نمیدیدم اعلامیه را قهرا به لشگرى پس مىدادم تصمیم داشتم به حسینیه ارشاد بروم شاید او را به ببنیم. اسداله لاجوردى
س ـ چه تعداد از اعلامیه (گامى دیگر در راه تشدید غارتگرى) چاپ شد و بوسیله چه کسانى و در کجا و در توزیع آن چه افرادى دخالت داشتند.
ج ـ مقدار صحیح آن را نمیدانم چون از شیخ حسن نصیرى نپرسیدم یا اگر پرسیدم الان یادم نیست ولى مىدانم وقتى روی هم بود در حدود 2 سانتیمتر قدش بود و من فقط وقتى اعلامیه را مىگرفتم تصمیم داشتم به لشگرى بدهم چنان که دادم و در توزیع آن چه افرادى بودهاند هیچ اطلاعى ندارم اسداله لاجوردى
س ـ شما قبل از فوت آقا شاه چراغى اطلاع داشتید که ایشان در روز... فوت مینماید و در مراسم تشیع جنازه وى نیز آقاى حسن نصیرى خواهد آمد در همان جلسه سرکار مینوت اعلامیه را به نصیرى خواهید داد.
ج ـ من عرض کردم که وقتى اعلامیه را گرفتم تصمیم داشتم بروم حسینیه اگر ایشان را مىدیدم به او بدهم این بود که فوت شاه چراغى پیش آمد و بخانه او رفتم و اتفاقا حسن نصیرى را در آنجا دیدم. اسداله لاجوردى
س ـ آخرین بار در کجا با حسن نصیرى ملاقات کردید.
ج ـ در خیابان خانى آباد سر کوچه ثمر بخش که اعلامیهها را از او گرفتم. اسداله لاجوردى
س ـ قرار ملاقات مزبور بوسیله چه کسى تعیین کردید و چرا خیابان خانى آباد انتخاب شد.
ج ـ من خودم با او قرار گذاشتم و خیابان خانى آباد روبروى کوچه ما است و نزدیک به خانه ما. اسداله لاجوردى
س ـ در چه ساعتى با حسن نصیرى در خیابان خانى آباد ملاقات کردید.
ساعت 9 صبح 7 یا 8 1 روز قبل اسداله لاجوردى
س ـ در کدام جلسه این قرار ملاقات گذاشته شد.
ج ـ در ماشین خود او که بسمت حضرت عبدالعظیم میرفتیم. اسداله لاجوردى
س ـ مجددا از شما سئوال میشود که قرار ملاقات با حسن نصیرى بمنظور دریافت اعلامیه بوسیله چه کسى گذاشته شد.
ج ـ بوسیله خودم در ماشین ایشان قرار گذاشته شد. اسداله لاجوردى
س ـ سر کار در پاسخ به اولین سئوال نوشتید که یک روز ایشان تلفن کرد که فردا صبح ساعت 9 اول کوچه ثمر بخش در خانى آباد من حاضرم بیا و بگیر و من هم رفتم و گرفتم و حالیه مىفرمائید که قرار ملاقات مزبور بوسیله خود من گذاشته شد کدامیک از دو گفتار شما صحیح است. س ـ پر واضح است که من خود با او قرار گذاشتم و براى اینکه چگونه او بمن اطلاع دهد که چه موقع حاضر است قرار شد او تلفن کند این بود که تلفن کرد و گفت همانجاى موعود سر ساعت 9 صبح اسداله لاجوردى
س ـ اظهارات خود را چگونه گواهى میکنید.
ج ـ جوابها را خودم نوشتم با امضاء گواهى مىکنم. اسداله لاجوردى
نماینده دادستانى ارتش سروان بهداد
توضیحات سند:
1ـ استاد شهید آیتاللّه مرتضى مطهرى در سال 1298 ه. ش در فریمان چشم به جهان گشود. مقدمات علوم اسلامى را در شهر مشهد گذراند و در سال 1316 براى ادامه تحصیل به قم رفت و مراتب عالى علوم حوزوى را نزد اساتیدى چون حضرت امام خمینى (ره)، آیتاللّه العظمى بروجردى و علامه محمد حسین طباطبایى طى کرد. استاد مطهرى با ورود به دانشگاه نقش عمدهاى در نزدیک کردن اندیشههاى حوزه و دانشگاه ایفا کرد. ایشان 22 سال استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران بود. آیتاللّه مطهرى یکى از نظریه پردازان اصلى انقلاب اسلامى است. ایشان در تشکیل هیئتهاى موتلفه داراى نقشى فعال است و در همین راستا در هیئتى که گردانندگان آن شهید امانى و شهید لاجوردى بودهاند با طرح بحث انسان و سرنوشت و روشنگرى مسائل اجتماعى نقش مؤثرى داشته است این هیئت یکى از پایههاى اساسى تشکیل هیأت مؤتلفه در سال 42 بوده است. رژیم پهلوى ایشان را در سال 1356 ممنوع المنبر کرد. با پیروزى انقلاب اسلامى آیتاللّه مطهرى یکى از اعضاى اصلى شوراى انقلاب شد. آثار ایشان جزو منابع پر طرفدار در شناخت اسلام و مبانى آن است. آیتاللّه مطهرى در اردیبهشت ماه سال 1358 به وسیله گروهک «فرقان» ترور شد و به شهادت رسید.
2ـ آیتاللّه سید محمود طالقانى (1289ـ1358 هش) پس از کسب علوم اسلامى در مدارس رضویه و فیضیه قم در سال 1317 براى تدریس و تبلیغ معارف اسلامى به تهران آمد، و در سال 1318 هش به جرم مخالفت با رژیم پهلوى دستگیر و زندانى شد. کلاسهاى درس ایشان از سال 1327 به بعد در مسجد هدایت تهران مرکز تجمع عناصر روشنفکر مذهبى و نیروهاى مذهبى جبهه ملى بود که بعدها به تأسیس نهضت آزادى منجر گردید. در سالهاى 1331ـ1330 به اردن و مصر سفر کرد. در مبارزات ملى شدن صنعت نفت شرکت جست و بعد از کودتاى 28 مرداد به اتهام مخفى کردن نواب صفوى، رهبر فدائیان اسلام، در منزل خود دستگیر شد. مرحوم طالقانى به سبب مبارزات خود به دفعات به زندان رفت و در سال 1343 نیز وى را به دلیل حمایت از نهضت امامخمینى به زندان افکندند، ولى در سال 1346 آزاد گردید. در سال 1350 به زابل و سپس به بافت کرمان تبعید شد. در سال 1354 به سبب خیانت یکى از اعضاء مجاهدین خلق دستگیر و به 10 سال زندان محکوم شد. ایشان در 18 آبان 1357 به همراه جمعى از زندانیان سیاسى آزاد گردید. بعد از پیروزى انقلاب اسلامى به ریاست شوراى انقلاب و عضویت مجلس خبرگان برگزیده شد؛ و در مرداد 1358 به فرمان امام خمینى (س) اولین نماز جمعه را در دانشگاه تهران اقامه کرد. از آیتاللّه طالقانى آثار متعددى در زمینه تفسیر قرآن و معارف اسلامى و مسائل اجتماعى و سیاسى بر جاى مانده است.
3- اعلامیه مورد اشاره بدین شرح است: 1ـ گامى دیگر در راه تشدید غارتگرى
هیئت حاکمه ارتجاعى ایران که به دنبال کودتاى خائنانه 28 مرداد سال 32 با یورش وحشیانه به نیروهاى ملّى و انباشتن زندانهاى قرون وسطائى خود از عناصر آزادیخواه مبارز چنگال اهریمنى خود را در حلقوم ملّت ستمدیده ما فرو برد. هر روز گامهاى بلندترى در جهت تحکیم منافع امپریالیسم انگلیس و آمریکا برداشته است. کودتاى ننگین 28 مرداد نقطه عطفى در سیر منافع امپریالیسم جهانى در کشور ما محسوب مىشود. چه دولتهاى امپریالیستى انگلیس و آمریکا با سازش بر سر تقسیم ثروتهاى ملى و اتخاذ سیاست مشترک در مورد غارت منابع ایران و حمایت از دولتهاى دست نشانده و خیانت پیشه بیش از پیش سطله اسارت بار خود را در کشور ما گسترش دادند بخصوص امپریالیسم تازه نفس پاکى که پاى خود را در کشور ما بتازگى باز کرده بود با سرعت فراوان به استثمار و غارت خلق ما پرداخت. از آن پس امپریالیسم متجاوز هر روز به توطئه جدیدى دست زد تا با در هم کوبیدن ملت مبارز ما بکمک دژخیمان دستگاه حاکمه محیطى آرام براى چپاول هر چه بیشتر ایجاد کند. هجوم وحشیانه و کشتار مردم مبارز در حوادث 6 آذر 32، اول بهمن 40، دوم فروردین (حادثه مدرسه فیضیه قم) و 15 خرداد 42 گوشهاى از تلاش مذبوحانه هیئت حاکمه براى نیل بدین مقصود است.
رژیم کودتا براى تحکیم پایههاى لرزان حکومت خویش هر روز پیش از پیش تحت سلطه امپریالیسم قرار گرفته و ملت فقیر ایران را زیر بار وامهاى سنگین خارجى خرد مىکرد. تا آنجا که رئیس دولت وقت «على امینى» با صراحت گفت: «از 28 مرداد 32 ایران به سوى ورشکستگى نزول کرده است» نفوذ اسارت بار امپریالیسم تا آنجا در کشور بالا گرفت که هیئت حاکمه مزدور بدنباله واگذارى امتیازات متعدد در مورد بهره بردارى از معادن و منابع کشور به کنسرسیومهاى خارجى براى اخذ وامهاى دیگر باعطاى مصونیت سیاسى به مستشاران نظامى آمریکا دست زد و همزمان با این عمل خائنانه با حبس و تبعید و شکنجه عناصر آزادیخواه بجرم مخالفت با اعطاى این مصونیت صداها را در گلو خفه و با اعمال مداوم سیاست اختناق و تفتیش عقائد موفّق به ایجاد ثبات سیاسى و آرامش عمومى کاذب در کشور گردید. اینک در شرائط کنونى به دنبال سالها اختناق مرگبار و تبدیل کشور به جزیره به اصطلاح آرامش در ادامه غارتگرى منابع ملى ما قصد دارد تا با هجوم همه جانبه خود حیات اقتصادى و سیاسى کشور ما را تحت نفوذ و سلطه کامل خود در آورد. ورود هیئتى مرکب از بزرگترین سرمایه داران و بانکداران امریکائى که در اواخر اردیبهشت ماه جارى به منظور فراهم ساختن مقدمات سرمایه گذارى کلان در رشتههاى مختلف معادن و منابع ـ شبکه توزیع ـ جلب سیاح ـ کشاورزى و صنعت صورت مىگیرد. نشانه شروع این تجاوز همه جانبه است امپریالیسم مىکوشد تا صدور سرمایه را به کشورهاى عقب مانده تحت عناوین ریا کارانهاى چون «کمک به رشد و توسعه صنعتى» کمکهاى اقتصادى و وامهاى خارجى قرار دهد در صورتی که هدف اصلى امپریالیسم از یک طرف با جلوگیرى از رشد صنایع سنگین و مشغول داشتن کشورها و تبدیل آنها به صورت تابعى از اقتصاد امپریالیستى است امپریالیسم از یک طرف با جلوگیرى از رشد صنایع سنگین و مشغول داشتن کشورهاى عقب مانده به صنایع مصرفى و مونتاژ آنها را به صورت تولید کننده مواد خام «که با تبانى تراستها و کارتلهاى بین المللى با نرخ ارزان به یغما مىرود) همچنین مصرف کننده کالاهاى امپریالیستى تبدیل مىکند و از طرف دیگر با سرمایه گذارى در رشتههاى تولیدى و تجارى این کشورها و بهره بردارى از دستمزد پایین کارگر ـ منابع بیکران و حمل و نقل ارزان به ویژه با در دست گرفتن اقتصادى سیاسى منطقه به استثمار و بهره کشى ملل ستمدیده مىپردازد. صدور کالا و سرمایه به کشورهاى عقب مانده براى امپریالیسم که تنها با سود جوئى هر چه بیشتر تسکین مىبابد، در حکم شریان حیاتى است که حتى به قیمت ایجاد نبردهاى خونین و کشتار وحشیانه خلقها دفاع از آن را به عهده مىگیرد. دکتر «آندره اف بریمر» معاون امور اقتصادى امریکا مىگوید: «اگر دست ایالات متحده از آسیا، آفریقا و آمریکاى لاتین کوتاه شود این کشور با یک تجزیه عظیم سیاسى و اقتصادى روبرو خواهد شد. اگر ما تنها به نیروى خویش متکى باشیم نخستین زیانش این است که از تمام مواد خام مورد لزوم محروم مىشویم و بزودى به یک کاروان عقب از قافله آینده بدل مىگردیم.»
آمار زیر ماهیت سود جویانه سرمایه گذارى امپریالیستها را به خوبى مشخص مىکند: در آمد ایالات متحده در سال 1961 به 17 میلیارد دلار مىرسد که در سال 1964 یعنى سه سال بعد به 618 میلیارد دلار یعنى ... برابر افزایش یافت. در صورتی که رشد تولیدات صنعتى این کشور در طول این سه سال 5 /28 در صد اضافه شده است و به عبارت دیگر افزایش در آمد امریکا در مدت سه سال فوق 17 برابر رشد تولیدات صنعتى این کشور بوده است. افزایش نامتناسب و سرسام آور کل سودهاى آمریکائى نسبت به رشد تولیدى آن کشور تنها از طریق آن قسمت از سرمایه گذارى امریکائى که به جذب ثروت ملّى و نیروهاى انسانى و منابع زیر زمینى ممالک عقب افتاده به کار افتاده حاصل شده است. از همین جهت است که در آئین نامه دیپلماتهاى امریکائى که در سال 1955 تحت عنوان خط مشى اقتصادى ـ سیاسى ـ خارجى امریکا انتشار یافت صریحا تاکید مىشود که صنعتى شدن کشورهاى توسعه نیافته و وابستگى اقتصادى آنها به امپریالیسم پایان مىبخشد و از این رو مصممانه باید با تمایل کشورهاى توسعه نیافته در پایهگذارى صنایع سنگین مخالفت ورزید و آمار منتشره در کنفرانس هاوانا حاکى از آنست که از سال 1324 تا 1341 از مجموع 10 میلیارد دلار سرمایه گذارى در کشورهاى آمریکاى لاتین سود یکساله خارج شده از آن کشورهاى بالغ بر 2 میلیارد دلار است یعنى در عرض 5 سال معادل کل سرمایه سود خارج گردیده، در صورتیکه مدت سرمایه گذارى 18 سال بوده است. خروج منافع هنگفت ناشى از ثروتهاى ملى و نیروى انسانى کشورهاى آسیا افریقا و امریکاى لاتین را هر چه بیشتر به فقر و ورشکستگى و وابستگى اسارت بار به امپریالیسم سوق مىدهد. امپریالیسم متجاوز براى حفظ منافع سرشار خود و ادامه غارت مردم بپاخاسته جهان که بر اثر شرایط عینى ناشى از مناسبات نکبت بار استعمارى به جنبش آزادیبخش دست زدهاند. به یورش وحشیانه خود وسعت و دامنه بیشترى بخشیده است. ولى جدیت ملل بیدار جهان براى رهایى از یوغ اسارت امپریالیسم شکستناپذیر و تحوّل اجتماعى و جهانى غیر قابل اجتناب خواهد بود. سال گذشته با ورود راکفلر سرمایه دار صهیونیست آمریکایى به امریکاى لاتین موج اعتراض و اعتصاب سراسر آن منطقه را فراگرفت و مردم مبارز این قاره با آتش زدن مؤسسات امریکایى خواستار خروج کلیه سرمایههاى خارجى گردیدند. ملت مبارز ایران علیرغم توطئهها و خیانتهاى هیئت حاکمه مزدور که با ایجاد خفقان عمومى هر روز کشور را در بند اسارت امپریالیسم فرو مىبرد. با عزمى راسخ به مبارزه ضدّ امپریالیستى خود تا سر حدّ پیروزى نهایى ادامه خواهد داد.
(مردم مبارز ایران)
منبع:
کتاب
شهید سید اسدالله لاجوردی صفحه 88