وضع فعلی احزاب ملی و نهضت مقاومت ملی
متن سند:
وضع فعلی احزاب ملی و نهضت مقاومت ملی
در این شرایط حساس از زمان علاء تا به حال
دولت علاء روی کار بود که شایعه نخستوزیری اللهیار صالح قوت گرفت و دوباره احزاب ملی که وضع آنها رضایتبخش نبود، سر و صورتی به وضع تشکیلات خود دادند و تقریباً یک صفآرایی شروع شده، هر کس خود را قوی میکرد تا شاید با روی کار آمدن دولت اللهیار صالح از موقعیت استفاده کند. در این زمینه عدهای از دولتیها که جزو هیئت حاکمه هستند، به خیال اینکه واقعاً ملیون روی کار میآیند، با ملیون تماس گرفته و همکاری میکردند.
بعد از روی کار آمدن دکتر اقبال
همانطوری که ملیون حدس میزدند، درست در نیمه اول ماه رمضان دولت عوض شد، منتهی به جای ملیون، دکتر اقبال روی کار آمد. عدهای را مقصر میدانستند که چرا مثلاً با هیئت ریچاردز1 (نماینده آیزنهاور) به خوبی تماس نگرفتند و غیره. روحیه همه سرد شده و مأیوس گشتند، ولی وقتی دکتر اقبال روی کار آمد، وجود دو حزب را برای دموکراسی واقعی واجب دانست. به محض اینکه این خبر شایع شد، دوباره روزنه امیدی برای ملیون پیدا شد، زیرا همه این موضوع را تأیید میکردند؛ تا اینکه حتی عدهای از ملیون که دوست دکتر اقبال بودند، قرار شد با ایشان راجع به آزادی احزاب ملی صحبت کنند و آنها هم سربسته صحبت کردند و این موضوع را طور دیگر تأیید و تعبیر کردند.
بعد از سخنرانی اعلیحضرت همایون شاهنشاهی
شاهنشاه در سخنرانی خود نیز وجود دو حزب قوی مثل کشورهای دموکراسی غربی را تأیید کرد. با این گفتار، احزاب که آمادگی داشتند دوباره خوشحال شده و به قول معروف خود را برای یک مبارزه عمیق حاضر کردند، به این نحو که احزاب ملی که عبارتند از: نیروی سوم خنجی2 و پان ایرانیست3 و مردم ایران و حزب ایران؛ افراد را خواستند و آنها را در حوزهها متمرکز کردند و تماسها به سرعت زیاد شد و تماس انجمنها (از قبیل انجمن دانشجویان اسلامی) برقرار گردید؛ از طرفی خود افراد ملی هم بیشتر مایل به کار کردن شدند.
نقش نهضت مقاومت ملی
در این بین نهضت مقاومت ملی که تقریباً فرمانده تمام ملیون محسوب میشود، خود را برای یک رهبری و یک مبارزه جدی و تثبیت[شده]حاضر کرد و اولین اقدام مثبت نهضت مقاومت که به تمام ملیون و احزاب ملی (بیدار باش) داد، اعلامیه نهضت مقاومت ملی بود که درست دو روز بعد از روی کار آمدن دولت اقبال، برنامه کار اقبال را برای همه تشریح کرد، یعنی همان روزی که اقبال رسماً نخستوزیر شد، از طرف عدهای که با دوستان اقبال رابطه داشتند، برنامه کار او را برای نهضت مقاومت ملی آوردند و همان شب برای چاپ فرستاده شد و فردای آن روز اعلامیهها حاضر شد و صبح روز بعد توزیع شد. با این اقدام بجا، تقریباً نهضت مقاومت ملی اولین اقدام مثبت را کرد و پیشقدم شد و همه را به خود جلب نمود.
ولی همه چه میخواهند بکنند؟ و چرا آماده شدهاند.
تمام احزاب ملی منتظرند که دو حزب قوی چطور کار خواهد کرد و آیا رسوخ در آنها به نفع ملیون است یا نفی آنها، لذا تمام احزاب ملی و بخصوص نهضت مقاومت ملی فعلاً هیچگونه برنامهای برای کار در آن صورت تنظیم نکردهاند، ولی به مجرد اینکه دو حزب دولتی تشکیل شود، آنها تکلیف خود را روشن خواهند کرد، ولی به طور مسلم همگی تابع نهضت مقاومت ملی خواهند بود.
تشکیل جلسات کلی برای همکاری
از یکی دو سال پیش به این طرف، نهضت مقاومت ملی در عین حالی که تمام ملیون را اداره میکرد، هر حزب برای خود مستقلاً فعالیت میکردند و در بعضی مواقع اصولاً با هم به هیچ وجه تماس هم نداشتند؛ ولی از موقع شایعه نخستوزیری صالح، جلساتی ترتیب داده شد و نمایندگان احزاب ملی و نهضت مقاومت ملی متفقاً تصمیماتی میگیرند و با هم همکاری نزدیکتری میکنند.
ولی نماینده نیروی سوم (ملکی4) را قبول نکردند و در این بین، بین سه حزب ایران و پان ایرانیست و مردم ایران روابط دوستانه و حسنهای برقرار شد و مرتب داریوش فروهر و اللهیار صالح و رازی از طرف سه حزب مزبور اکثراً معتقدند که اگر قرار بر این شد که در دو حزب دولتی رسوخ کنند، باید با یک برنامه منظم و تاکتیک صحیح در آن دو حزب رسوخ کنند که به هیچوجه در آنجا شناخته نشوند و حتی به دستور کمیتهای که افراد را به آن حزب میفرستاد، باید کارهایی در آن دو حزب انجام دهند و حتی شاید بهترین موقعیت برای جمع افراد با تبلیغات باشد که آنها را ملی کنند.
کمیته دانشآموزان نهضت مقاومت ملی مجهزترین و بهترین کمیتههای موجود در تهران میباشد، زیرا افراد آن از لحاظ پخش بودن در تمام تهران و در تمام نقاط خانوادهها رسوخ دارند و از طرفی وقت و انرژی افراد این کمیته از سایر کمیتهها بیشتر است.
فعلاً تنها کمیتهای که کاندید شده است که کمیته رسوخ در دو حزب قوی را اداره کند، کمیته مزبور میباشد و برای مقدمات این کار اعتباراتی برای تسهیل امور ارتباطی و کار در اختیار این کمیته قرار میگیرد.
به طور حتم اگر قرار شود در دو حزب دولتی رسوخ کنند و در آنجا هم جاسوسی کنند و هم تبلیغات به نفع خود و هم عملیات تخریبی، کمیته دانشآموزان نهضت آنها را اداره خواهد کرد و احزاب ملی هم معتقدند که در صورتی که در آنجا رسوخ کنند باید تمرکزی وجود داشته باشد که زیر نظر کمیتهای کار بکند.
تشکیل احزاب جدید طرفدار دولت
در این گیرودار که همه سرگرم تدارکات میباشند، عدهای هم خیال دارند از آب گلآلود ماهی بگیرند و به این خاطر خود را طرفدار دولت و اعلیحضرت همایونی قلمداد کرده و خیال دارند وارد مبارزات سیاسی شوند که عبارتند از
1 . نهضت ملی ایران.
2 . حزب خدا.
3 طرفداران شاه و سلطنت.
4 . گروه ترقیخواهان ایران به رهبری احمد آرامش5 که تقریباً نظریات ملیون را تأمین میکنند.
5 . فدائیان شاه و چند حزب به نامهایی از همین قبیل که به قول ملیون، این احزاب در دو حزب قوی حل خواهند شد. ممکن است مثلاً سمتی به مسئولین این احزاب در دو حزب جدید داده شود.
موضوع تشکیل کنگره
از طرف دو مجلس سنا و شورای ملی کنگرهای تشکیل شده است که بعضی از مواد قانون اساسی را در آنها تجدیدنظر کنند. این اقدام پارلمان را ملیون این طور تعبیر میکند.
برای از بین بردن مواد اساسی و تغییر قانون اساسی از طرف دو مجلس شورای ملی و سنا، کنگرهای تشکیل شده است که فقط برای ملت ضرر دارد و بس؛ لذا به این اقدام، به انواعی حمله میشود و تصمیمی که 3 حزب ایران و مردم ایران و پان ایرانیست گرفتند بالاخره پان ایرانیستها طی اعلامیهای نظریات ملیون را اعلام کردند. (اعلامیه قبلاً تقدیم گردید)
دار و دسته کاشانی و بقایی و مکی
از این دستهها به هیچ وجه خبری نیست ولی در تماسی که با آنها گرفته شده در کارهای مثبت ملیون برای فعالیت و یا از بین بردن هیئت حاکمه مداخله نخواهند کرد و حتی اگر در بعضی موارد با هم اشتراک عقیده داشته باشند ملیون را تأیید خواهندکرد.
تعطیل دانشگاه و مدارس و آغاز فعالیت
به طوری که شایع است در عرض همین یکی دو ماه، دو حزب جدید از طرف هیئت حاکمه تشکیل خواهد شد و در عرض همین ماه هم دانشجویان دانشگاه و مدارس بیکار خواهند شد و بهترین موقع برای فعالیت آنها میباشد و اکثر سعی و کوشش نهضت مقاومت ملی و افراد ملی این است که از این موقعیت استفاده کرده و بخصوص که مصادف با مواقع بیکاری دانشجویان و دانشآموزان است.
دایره 1 . قسمتهای مربوط به هر یک از احزاب استخراج و ضمیمه پرونده مربوطه شود.
توضیحات سند:
1. جیمز ریچارد، نماینده مخصوص آیزنهاور، در سوم فروردین ماه سال 1336ش در رأس هیأتی به منظور تشریح نظر دولت آمریکا درباره کشورهای خاورمیانه به ایران آمد و برای دیدار با محمدرضا پهلوی به بابلسر رفت. وی مدت چهار روز در تهران بود و سپس راهی کراچی شد. روزشمار روابط ایران و آمریکا. غلامرضا کرباسچی . ص 122
2. محمدعلى خنجى فرزند محمدامین که به تجارت اشتغال داشت، در سال 1304 ش در بحرین متولد شد. تحصیلات ابتدائى را در دبستان «اتحاد ملى» ایرانیان بحرین بود و در سال 1318ش برای ادامه تحصیل، به همراه خانواده، به تهران آمد و دورهی متوسطه را در دبیرستان علمیه به پایان رساند. سپس به دانشکده حقوق تهران و در رشته قضائى لیسانس گرفت و براى ادامه تحصیل راهی پاریس شد و در رشته اقتصاد، دکتراى دولتى گرفت.
وى فعالیتهاى سیاسى را از دوران دبیرستان شروع کرد، از سال 1322 تا 1326 در حزب توده ایران فعال بود. در سال 1326 به اتفاق «انشعابیون» از حزب توده جدا شد و از 1328 پس از بازگشت از فرانسه، که مقارن با فعالیتهاى جبهه ملى به رهبرى دکتر مصدق بود، به جبهه ملی پیوست و در نهایت به همکارى با خلیل ملکى در «حزب زحمتکشان ملت ایران» مشغول گردید. فعالیتهای او در حزب زحمتکشان، از جمله نوشتن سرمقالههاى روزنامه شاهد و اداره بحث در جلسه فعالین و گویندگى تعدادى از حوزههاى دانشجوئى بود.
پس از انشعاب خلیل ملکى و دوستانش از حزب زحمتکشان و تشکیل حزب زحمتکشان «نیروى سوم»، دکتر خنجى نیز با آنان همراه و در کنگره حزب، در خرداد 1332ش، به عضویت هیأت اجرائیه برگزیده شد. پس از مسأله رفراندوم در مورد انحلال مجلس دوره هفدهم و دیگر مسایل مملکتى و دیدار خلیل ملکى با دکتر مصدق و مخالفت با رفراندوم در حضور مصدق، دو نظر در هیأت رهبرى نیروى سوم بود. یکى نظر دکتر خنجى در حمایت کامل از نظریهها و اقدامات دکتر مصدق و دیگرى نظر خلیل ملکى که به طور کلى با تجزیه و تحلیلهاى دکتر خنجى به شدت مخالف بود و در واقع حزب نیروى سوم از همان زمان فلج شد. حوادث بعد از 28 مرداد 1332 و نتایج حاصله از آن، منجر به از همپاشیدگى حزب نیروی سوم شد و در نتیجه اعضا، به دو گروه تقسیم شدند: گروه خلیل ملکى و طرفدارانش و گروه دکتر خنجى.
خنجی، که پس از جدا شدن از نیروى سوم، به نهضت مقاومت ملى پیوسته بود، بعد از کودتای 28 مرداد، مدتها در اختفا به سر برد و بارها به زندان افتاد. مشارالیه پس از قطع فعالیتهاى سیاسى، از سال 43 به بعد به کارهاى علمى و تحقیقاتى روى آورد. کتاب معروف او «بیانیه جبهه بینالمللى» که در شرایط سانسور و خفقان رژیم پهلوى بدان اجازه طبع و نشر داده نشد، بعد از مرگش در سال 1358 چاپ شد. محتواى این کتاب که شعار روى جلد آن: «هر که بر ضد ما نیست، با ماست» نوشته شده است، در حقیقت تز سیاسى و چکیده برداشتها و مطالعات دکتر محمدعلى خنجى براى حل مسایل جهانى است. کتاب دیگر دکتر خنجى «طراحى براى بررسى تاریخ اجتماعى ایران» است که فقط مقدمه آن در یک جلد چاپ شد. دکتر محمدعلى خنجى، در بهمن ماه سال 1350ش درگذشت.
3. حزب پان ایرانیست، این حزب، در سال 1326ش، با نام «مکتب پان ایرانیسم» و به رهبری محسن پزشکپور، فعالیت خود را آغاز کرد. پس از انتشار دیدگاههای این تفکر، تحت عنوان «بنیاد مکتب پان ایرانیسم» در سال 1329ش، یکی از افرادی که به آن پیوست، داریوش فروهر بود. در سال 1330ش، حزب پان ایرانیسم اعلام موجودیت کرد و همواره جانب دربار را نگه داشت؛ همین مسئله، موجب جدائی داریوش فروهر از آن شد. پان ایرانیست، در جریان اصلاحات آمریکائی شاه، از حامیان آن بود و تا پایان عمر تشکیلاتی خود، در زمان شکل گیری حزب رستاخیز بود، همواره از مبانی سلطنت و شاه دفاع میکرد. همزمان با انحلال حزب رستاخیز در جریان اوجگیری انقلاب اسلامی، محسن پزشکپور که در این موقع، به عنوان نماینده خرمشهر به مجلس شورای ملی آمده بود، دوباره موجودیت حزب پان ایرانیست اعلام و تلاش کرد تا با نطقهای تند در مجلس، چهرهی ملی و مستقلی از خود ارائه دهد، که موفق نبود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، محسن پزشکپور، تحرکاتی را علیه انقلاب اسلامی آغاز نمود، که ثمری نداشت و منجر به خروج او از کشور شد، ولی در اردیبهشت سال 1370ش، سرافکنده و شرمسار دوباره به ایران بازگشت.
4. خلیل ملکی، فرزند فتحعلی در سال 1280 ش در تبریز چشم به جهان گشود. در سال 1307 ملکی برای تحصیل در رشته شیمی به آلمان رفت. پس از بازگشت به ایران در دانشسرای عالی ادامه تحصیل داد و پس از اتمام دورهی آن معلم مدرسه شد. ملکی در آلمان با دکتر تقی ارانی آشنا شد و همین آشنایی موجب شد که با محفلی که مجلهی دنیا را در زمان رضا شاه منتشر میکرد نزدیک شود. پس از سقوط رضا شاه و تشکیل حزب توده، خلیل ملکی نیز به عضویت حزب درآمد. حزب توده از همان آغاز درگیر اختلافات داخلی بود. حمایت حزب از واگذاری نفت شمال به اتحاد جماهیر شوروی و حکومت فرقهی دموکرات در آذربایجان، اختلافات را به اوج رساند. در نتیجه خلیل ملکی که مخالف این رویهی حزب توده بود به همراه گروه کثیری در تاریخ 13 دی ماه 1326 از حزب انشعاب کرد. آنان تحت فشار حزب توده مدتی در انزوا زیستند، امّا با اوج گرفتن مسأله ملی کردن صنعت نفت بار دیگر وارد عرصهی سیاست شد. اینبار به اتفاق جلال آلاحمد سراغ مظفر بقایی رفت. مدتی بعد خلیل ملکی و مظفر بقایی در اردیبهشت 1330 حزب زحمتکشان ملت ایران را بنیان نهادند. متعاقب شکاف در رهبری نهضت، حزب زحمتکشان نیز دچار انشعاب و خلیل ملکی از حزب اخراج شد. با وقوع کودتای 28 مرداد سال 32، خلیل ملکی دستگیر شد و به زندان افتاد. با بازشدن نسبی فضای سیاسی در سال 39 و تجدید حیات جبههی ملی دوم خلیل ملکی جامعهی سوسیالیستهای نهضت ملی ایران را تأسیس کرد. خلیل ملکی در سال 1340 هنگام بازگشت از هفتمین کنگرهی بینالمللی احزاب سوسیالیست که در ایتالیا برگزار شده بود به اسراییل سفر و از کیبوتصهای آنجا بازدید کرد و آنها را به عنوان «هستههای سوسیالیسم» ارزیابی کرد. خلیل ملکی در سال 1344 به زندان محکوم و پس از 14 ماه آزاد شد. وی در تیرماه سال 1348 درگذشت.
5. احمد آرامش فرزند محمدعلى در سال 1287 ش در یزد به دنیا آمد. نام خانوادگى وى، شعله اشترى بود که بعدها آن را به آرامش تغییر داد. در برخى مدارک تاریخ تولد وى 1283 ذکر شده است. پس از گذراندن مقدمات، در سال 1306 به استخدام اداره فرهنگ یزد درآمد و به شغل معلمى مشغول گردید. در سال 1310 به تهران آمد و در وزارت راه ـ سازمان راهآهن و اداره محاسبات اداره طرق و شوارع ـ شروع به کار کرد. او که در حین اشتغال، در کالج آمریکائى تهران به ادامه تحصیل پرداخته بود، در سال 1314 دیپلم گرفت و بعدها موفق به دریافت لیسانس اقتصاد سیاسى از مدرسه سیاسى شد و در این دوران، به انتشار دو کتاب، حاوى اسناد خرابکارى حزب توده دست زد. در سال 1318 به وزارت دارایى منتقل شد و پس از چندى به وزارت پیشه و هنر رفت و در آنجا تا مقام مدیرکلى و معاونت وزارتخانه ارتقاء یافت. احمد آرامش که در راهاندازى حزب دموکرات قوامالسلطنه، نقش مؤثرى داشت و مدتى دبیرکل آن حزب بود، در کابینه او به وزارت کار و تبلیغات رسید و با اخذ امتیاز روزنامه دیپلمات در سال 1325، از این روزنامه به عنوان ارگان حزب دموکرات، استفاده کرد. با سقوط کابینه قوامالسلطنه، تا سال 1328 به مشاغل آزاد و انتشار دیپلمات مشغول بود، تا اینکه در این سال به همکارى با هیئت مستشارى وزارت کار، دعوت شد و به عنوان ناظر سازمان برنامه، انتخاب گردید و در عین حال مشاورت وزارت کار را نیز به عهده داشت. وى که از شخصیتهاى مرموز تاریخ ایران به شمار مىرود، در سال 1334 با همکارى افرادى چون، دکتر اسدى و دکتر نیاکى، گروه ترقیخواهان ایران را شکل داد. در این سمت با ابوالحسن ابتهاج به مخالفت برخاست و ضمن نوشتن کتابى تحت عنوان «چه سرهایى که بر سر نفت رفت» در سال 1336 به اجبار از وزارت کار کنار گذاشته شد.
در سالهاى 1337 ـ 1338، انتشار مقالاتى تحت عنوان «چهارراه خاورمیانه» را شروع کرد که با مخالفت شدید سفارت آمریکا در تهران مواجه گردید. او که در سال 1338 از خدمت دولت مستعفى گردیده بود، در سال 1339 به علت ارتباط سببى که با شریف امامى داشت ـ همسر آرامش، خواهر شریف امامى بود ـ در کابینه وى به عنوان وزیر مشاور و قائم مقام نخستوزیر در سازمان برنامه، منصوب گردید. احمد آرامش که با سقوط کابینه شریف امامى، از کار برکنار شده بود و در پرونده خود سابقه رهبرى جوانان حزب دموکرات ایران، دبیرکلى آن حزب، ریاست انجمن روزنامهنگاران و رهبرى گروه ترقیخواهان را داشت، به تشکیل حزبى تحت عنوان حزب جمهورىخواهان دست زد و مکاتباتى را با سران کشور آمریکا شروع کرد که از آن جمله، نامهاى بود که خطاب به جانسون نوشت و در آن، به انتقاد شدید از حسنعلی منصور، حزب ایران نوین و امیرعباس هویدا پرداخت و به همین مناسبت در سال 1344 دستگیر و به ده سال حبس محکوم شد که البته این مدت به شش سال تقلیل یافت و در سال 1350 از زندان آزاد گردید. او که قبل از این زندان طویلالمدت، چند بار دیگر نیز براى مدتهاى کوتاهى دستگیر شده بود، در بازجویى مورخه 31 /1 /42، پرده از چهره مرموز خود برگرفت و نوشت:
«براى اولین بار است که فاش مىکنم طرح کودتا علیه حکومت مصدق در منزل من صورت پذیرفت، به این معنى که 3 نفر سرهنگ آمریکایى وابسته به «سیا» در اوایل تیر ماه 32 به تهران آمدند و چندین بار در منزل من جمع شده و نقشه کار را پىریزى کردیم. در ابتدا قرار بود کودتا در 25 /5 /32 انجام گیرد ولى موفق نشدیم و بالاخره در 28 مرداد ماه به نتیجه مطلوب رسید. فلسفه اقدام ساقط کردن حکومت مصدق آن بود که مىترسیدم دکتر مصدق، کریسنکى ایران بشود. همین که کار کودتا خاتمه یافت و شاه به وطن بازگشت، من فراموش شدم و خدمات من به حساب لیاقت خودشان عنوان شد.»
احمد آرامش پس از آزادى از زندان، شرح حالى از چگونگى و علت دستگیرى خود، به همراه سختىها و مرارتهاى داخل زندان و شکنجههاى صورت گرفته را تحت عنوان «یادداشتهاى زندان» منتشر کرد.
وى در 24 مهر ماه 1352 در پارک لاله تهران به دست افراد ناشناسى کشته شد، که برخى معتقدند این قتل به دست مأموران ساواک صورت گرفته است. اسناد ساواک . پرونده انفرادی
منبع:
کتاب
اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک-جلد اول صفحه 96