صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 14 شهریور 1342


متن سند:

گزارش شماره 2 بامداد امروز پس از خروج از خانه آقای قمی نزد آقای میلانی رفتم و ملاقات با ایشان و پسرشان آقا سید محمد علی میلانی از ساعت 5 /10 صبح الی 15 یعنی سه بعد از ظهر بطول انجامید ناهار را نیز در خدمت آقای میلانی صرف کردم و کلیه اطلاعات مکتسبه را بشرح زیر بعرض میرسانم: 1ـ دیروز عصر که آقا برای نماز مغرب به شهر رفت عده ای از پاسبانها و مأموران راهرا بر مؤمنینی که برای خواندن نماز پشت سر آقا بخانه استیجاریش (منزل آقای پورغدیری) می آمدند بستند و مانع از آن شدند که مانند هر روز مردم به ملاقاتش بیایند و پشت سرش نماز بخوانند.
یکی از روحانیونی که در داخل خانه بود یکی از پاسبانان را (پاسبان شماره 699) بداخل خانه طلبیده از او می پرسد؟ چرا مانع اقامه نماز میشوید میگوید دستور داریم مانع ورود مردم باین خانه بشویم.
می پرسد دستور از جانب کیست؟ میگوید از جانب سرهنگ فرمانداری نظامی (اسم سرهنگ را افشاء نمیکند و میگوید نمیدانم) از او میپرسند آیا خودش بشما گفته اینطور بکنید؟ جواب میدهد بخدا ما تقصیر نداریم کلانتری بما گفته است مأموریم مانع از ورود مردم گردیم.
2ـ طبق اطلاع مکتسبه این جلوگیری مورد اعتراض بسیاری از بازاریان قرار گرفته بود و صبح امروز تعداد زیادی از روحانیون که از آن جمله آقایان شریعتمداری و بحرالعلوم و آقا سید نورالدین رشتی را شناخته ام بخانه آقای میلانی (شماره 49 ـ پل رومی) آمده بودند و از اینکه دیشب برایش چنان وضعی پیش آمده بود سؤالاتی کرده ضمن ابراز تأسف باو تبریک میگفتند که با اینگونه اعمال بر محبوبیت شما افزوده خواهد شد.
آقایان روحانیون با اتومبیل دوج مشکی رنگی که در داخل حیاط خانه متوقف بود تماما به شهر برگشته و آقای شریعتمداری و یکی از همراهانش تا ساعت 45 /12 در آنجا ماند و پس از نیمساعت بنده نیز بایشان ملحق شده و تا ساعت مذکور با آقای میلانی مذاکره میکردیم.
آقای بحرالعلوم نیز ظهر میهمان آقای میلانی بود.
3ـ قرار است عصر فردا (جمعه) در میدان بهارستان میتینگی از طرف بازاریان و سایر صفوف بنا بدعوت کمیته دانشجویان جبهه ملی تشکیل شود که قبلاً از آقای میلانی خواسته بودند بر آنها منّت گذاشته و در محل حاضر شود.
امروز نیز از آقا خواسته بودند حالا که خودتان نمی آئید پسرتان آقا سید محمد علی را بفرستید که ایشان گفتند پسرم نیز نخواهد آمد، اینگونه اجتماعات موجب خونریزی بیهوده ای را فراهم خواهد کرد.
4ـ ضمن طلب فتوائی که از آقای میلانی شده ایشان جواب داده اند مسئله حقوق سیاسی اناث و اصلاحات ارضی تمام شده است و هیچ جای بحثی در آنها باقی نمانده ولی انتخابات بصورتی که دارد پیش میرود آزاد نیست و شرکت در آن حرام است.
5ـ آقایان میلانی و شریعتمداری که بدون حضور شخص دیگر با بنده مذاکره میکردند پس از مدتها شروع به درد دل کرده اظهار میداشتند که ما هر دو بعلت آنکه معتقدیم باید کارها با آرامش پیش برود و کشت و کشتار نشود توانسته ایم به برقراری نظم نهایت کمک را بکنیم.
بارها از تعطیل دکاکین و یا از تظاهرات دسته جمعی جلوگیری کرده ایم و بآنها وعده داده ایم که نظرات آنها کم و بیش مجری خواهد گردید.
آقای شریعتمداری میگفت در کنترل وضع تبریز من نهایت کمک را بدولت کرده ام و اگرچه بوظیفه ام عمل کرده ام و نباید انتظاری داشته باشم ولی چون انتظار برای خودم ندارم عرض می کنم و از شما خواهش میکنم اگر دستتان میرسد به مقامات عالیه خودتان (منظورش تیمسار ریاست ساواک بود) اطلاع بدهید که هیچیک از مواعیدی را که بما داده بودند عملی نکردند.
درست مثل آنست که خری از پل گذشته باشد و نیازی به تیمار آن پیش نیاید.
حتی موضوع نظام وظیفه طلاب را که قول داده بودند منتفی نکردند و در حالیکه سایر محصلین در حین اشتغال به تحصیل از خدمت معاف میگردند و پیشینیان همین طلاب هنوز هم اوراق معافیت بعلت اشتغال به تحصیل علوم دینیه را در دست دارند آنانرا برای خدمت اجباری جلب میکنند.
آقای میلانی گفت پسرم دیروز از خراسان آمده و در آنجا بکلیه مدارس دینی و مدرسیّن برای معرفی طلاب مشمول مراجعه شده است.
6ـ آقایان میلانی و شریعتمداری میگفتند در این ایام بشدّت مورد حمله آنهائی قرار گرفته ایم که زمانی ما را ملامت میکردند که چرا جلو اقداماتشان را میگیریم.
آنها الساعه بما بدبین شده اند و ما را دولتی محض میدانند، ما نیز وقتی می بینیم آبرویمان دارد میریزد چاره ای جز مقاومت نداریم.
بما مراجعه میکنند و میگویند اگر آنروزها جلوی ما را نگرفته بودید اینروزها پیش نمی آمد.
7ـ آقایان درباره وضع آقایان قمی، محلاتی و خمینی از من سؤال کردند که جوابی نداشتم بدهم.
اولاً میخواستند بدانند تا چه وقتی این وضعیت ادامه پیدا خواهد کرد (آقای قمی نیز همین سوال را داشت) و ثانیا متقاضی بودند که جلو قسمتی از ملاقاتهای مردم را با آقایان نگیرند (آقای قمی نیز همین تقاضا را داشت) و ثالثا چنین وانمود میکردند که علاقمندند شخصا از آقایان قمی و سایر توقیف شدگان دیدن کنند ولی میترسند که مانع شوند.
ضمنا نمیخواهند مستقیما خواهش کنند.
که در این زمینه با پسر آقای میلانی صحبت کردم او میگفت : ملاقات پدرم و آقای شریعتمداری با آن آقایان بنفع همه است حتی اگر هنگام ملاقات یکی از افراد مورد اطمینان خودتان و از مأمورین خودتانرا هم بگذارید حضور یابد باز هم ملاقات نتایج سودمندی ببار خواهد آورد کما اینکه هنوز هم بعضی از آقایان در فکر خودشان چنین میپرورانند که باید با حقوق نسوان مخالفت بعمل آید در حالیکه اگر اینها با آنها ملاقات کنند بآنها تفهیم خواهند کرد که حقوق سیاسی اناث و مسئله اصلاحات ارضی کوچکتر از آنست که مطرح شود و اینها حلّ شده اند (البته تصمیم در اینباره و اینکه آیا مصلحت هست آقایان بملاقات آقایان قمی و امثالهم بروند یا خیر با مقامات عالیه ساواک است منتهی در صورت تصویب بهتر است بطریق مقتضی بآقایان اطلاع داده شود که ملاقات آنها بلامانع است).
8 ـ بطوریکه پس از ملاقات ده روز پیش حضورا بعرض تیمسار قائم مقام ریاست ساواک و مدیریت کل اداره سوم رسانده بودم پسر آقای میلانی بطور خصوصی به بنده گفته بود بهتر است قبل از شروع انتخابات پدرم در تهران نباشد.
و از طرفی او نمیتواند بدون اخذ نتیجه و باصطلاح با دست خالی از تهران به مشهد برگردد.
لااقل باید بهانه ای بدستش بدهند تا بتواند باصطلاح سربلند و موّفق به خراسان برگردد و پس از مذاکراتی که در این زمینه بعمل آمد معلوم شد اگر تعدادی از زندانیان کنونی را آزاد کنند آقای میلانی میتواند همین مسئله را مستمسک قرار داده خود را موفق قلمداد کرده مثلاً برگردد.
آقای میلانی نیز شخصا دفعه گذشته از من خواسته بود که نسبت بآزادی 20 نفر از زندانیان تقاضای اقدام نمایم.
ایندفعه آقای میلانی صورتی از نام همان افراد را به بنده دادند که در صورت امکان استدعا کنم آزادشان کنند.
البته بایشان تذکر داده شد که اگر جرم سیاسی غیر قابل عفو داشته باشند ترخیص آنها امکان ندارد.
عین کیفر خواست دادستان ارتش را درباره بعضی از متهمین وقایع اردیبهشت ماه و خرداد ماه امسال که پلی کپی شده بود آقای میلانی بمن دادند که مطالعه نمایم و پس از مطالعه آن پسر آقای میلانی نام چند نفر از سران نهضت مقاومت ملی را نیز بصورت اسمهائی که پدرش داده بود اضافه کرد.
(صورت اسمها ضمیمه گزارش است و آنچه که در زیر خط نوشته شده اسمهائی است که پسر آقای میلانی داده است).
10ـ به آقا سید محمد علی میلانی گفتم اگر ادّعا میکردید که انتسابی به جمعیت های سیاسی ندارید پس چطور است که شما اسم کسانیرا بمن میدهید که همه از سران جمعیت های سیاسی و از رهبران واقعه 15 خرداد معرفی شده اند؟ جواب قانع کننده ای نداشت مگر آنکه خواهش کند باو یاد بدهیم چه کاری انجام بدهد که دستگاههای مملکتی (منظورش ساواک بود) او را منتسب باحزاب و جبهه ملی ندانند که گفتم بهتر است از اینگونه اشخاص حمایت نکنید تا جزء آنها محسوب نگردید.
11ـ پسر آقای میلانی اظهار میداشت 7 نفر از نامزدهای انتخاباتی کنگره از بهائیان هستند و معرفی آنها در این شرایط بمنزله دهن کجی نسبت به مقدسین است.
با تقدیم احترام جناب

منبع:

کتاب قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - جلد 4 صفحه 102




صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.