تاریخ سند: 23 آذر 1344
موضوع: مذاکره با اریک رولو
متن سند:
رونوشت گزارش کاملاً محرمانه 195 مورخه 23 /9 /44 13440923
دفتر اطلاعات و مطبوعات ایران در پاریس
وزارت اطلاعات کاملا محرمانه
موضوع: مذاکره با اریک رولو
امروز صبح ساعت 9 پس از تلفن مجدد با آقاى اریک رولو (روزنامه لوموند) قرار ملاقاتى با نامبرده گذاشتم و بلافاصله به اداره روزنامه رفتم و پس از دیدار ایشان متفقا بیک کافه رفتیم و مذاکرات زیر در فاصله یکساعت و نیم که با هم بودیم انجام پذیرفت:
س) انشاءاله سفر شما در تهران خوش گذشته است؟
ج) من هیچ مایل نبودم به این شکل به تهران بروم خصوصاً براى حضور در دادگاه آن هم پروندهاى که در دنیا سر و صدا راه انداخته و همه نسبت بخاتمه و نتیجهى آن ذیعلاقه هستند زیرا قطعا در مواردى از این قبیل نمیشود چیز خوشآیند نوشت و بهر صورت هیچ طرف (نه روزنامه و نه دولت ایران) راضى نخواهند شد.
س) تصادفا ما مایل بودیم که شخصى نظیر شما به ایران برود زیرا اولاً در جریان این پرونده همواره با چاپ کوچکترین خبر اظهار علاقه بتعقیب آن میکردید ثانیاً در مورد وضع متهمان و آزادى عمل آنها براى دفاع که به نظر میرسد مورد یقین اولیاء لوموند نبود ثالثاً چون شما از دوستان کشور ما هستید فرصتى بود که ایران را بهتر بشناسید.
ج) در مورد وضع متهمان باید بگویم که خیلى رضایتبخش نبود. هنگامى که آنها از شکنجه صحبت مىکردند و والدین آنها میگریستند من نیز گریه کردم خیلى آزادى براى دفاع وجود داشت و ناظرانى نیز از همه جا بودند گو آنکه روز اول واقعاً من بزحمت توانستم پس از چند بار تلفن پیاپى بوزیر اطلاعات وارد جلسه دادگاه شوم. اما درباره بازدید از ایران من ترجیح میدادم که مسافرت موقعى انجام میشد که حوادثى از این قبیل نباشد و من بتوانم همه جاى ایران را ببینم نه فقط تهران را.
س) نظر شما درباره پرونده چیست؟
ج) من نمیخواهم آنچه را که در روزنامه نوشتم و یا بمقامات (وزیر اطلاعات و دادستان) اظهار کردم تکرار کنم زیرا قطعا شما در جریان آن هستید. من دقیقاً پرونده را دیدم و ظرف دو ساعت که با تیمسار فرسیو بودم بایشان گفتم من در پرونده هیچ دلیل و سند کافى و محکمه پسند دائر بشرکت متهمان در حادثه توطئه نمیبینم و این پرونده واقعاً از این حیث ضعیف است و جز اظهارات این و آن هیچ چیز قطعى در آن دیده نمیشود. حتى به تیمسار پاکروان1 عرض کردم من اگر قرار بود پروندهاى علیه متهمان بسازم قطعا پروندهاى بهتر میساختم. ممکن است افکار عمومى بپذیرد که متهمان کمونیست هستند من شخصاً بدون دلیل آن را قبول میکنم ولى هرگز افکار عامه صرفاً باظهار دادستان و بدون دلیل قبول نمیکند که اینها در واقعه کاخ دست داشتهاند.
س) فرضاً که شاهنشاه توطئه علیه خود را نادیده بگیرد بالاخره اینها مسئول قتل دو سرباز گارد و تیراندازى داخل کاخ هستند یانه؟
ج) مسئول واقعه کاخ ظاهراً شخص شمسآبادى بوده و بجاى این که بدنبال دلیل و سند و جمعآورى مدرک علیه این متهمان بگردند بهتر بود اول روشن میساختند چگونه شمسآبادى با آن سوابق سوء و بدرفتارى و توطئه علیه على امینى نخستوزیر اسبق ایران وارد سربازان گارد شاهنشاهى شده است؟ من همین پرسش را نیز به عرض شاهنشاه رساندم و معظم له تقریباً صریح فرمودند قصورى متوجه گارد نیست و ما پروندهاى براى اشخاص در گارد نداریم. میماند دو دستگاه سازمان امنیت و رکن دوم. همانطور که من در گزارش خود (مندرج در لوموند نهم دسامبر 65) نوشتهام قضاوت با خوانندگان است که در یابند تنها غفلت و سهو و ندانمکارى در کار بوده یا واقعاً در این دستگاهها شریک خیانت و جرمى وجود دارد من حتى بدادستان و وکلاى مدافع اظهار کردم چرا از شهود در این دادگاه استفاده نشد فى المثل چرا «فروتن» را که در محل واقعه بوده براى اداى شهادت نخواستهاند تا توضیح لازم بدهد ولى در هر بار جوابى دریافت نکردم و همه شانههاى خود را بالا انداختند.
تناقضگوئى در پرونده زیاد بچشم مىخورد حتى مثلاً در تشریح چگونگى واقعه بین فرمایشات شاه و اظهارات دادستان اختلاف هست. بدون شک شاهنشاه که خود در جریان واقعه بودهاند عین حقیقت را بیان داشتهاند فى المثل معظم له بمن فرمودند:
«احساس من این بود که پنجاه نفر تیر میانداختند زیرا تیراندازى واقعاً شدید بود. وقتى در را گشودم فقط دو نفر سرباز گارد را مرده یافتم».
مطلب مهمترى که من بدادستان گفتم و پاسخ قانع کنندهاى نیافتم موضوع اظهارات منصورى بشاهنشاه بوده که طبعاً نمیتواند دروغ باشد ولى شاه که شخصاً در دادگاه حضور نیافتهاند تا شهادت بدهند من پرسیدم شما چه دلیلى دایر به این مواجهه و اظهارات منصورى دارید؟ دادستان گفت «تیمسار کمال رئیس رکن دوم حضور داشتند و گزارش داده است» وقتى گزارش را خواستم دیدم نه تاریخ دارد نه امضاء گفتم نظایر این گزارشها را هر لحظه میشود یافت ولى آیا استناد شما به این که منصورى در حضور شاه مطالبى گفته همین است و بس؟ 2
س) من از مجموعه اظهارات شما اتخاذ سند میکنم که اولاً آنچه دائر به در اختیار گذاشتن پرونده ملاقات با شخصیتها ـ مذاکره با وکلا یادداشتبردارى در دادگاه میفرمایند دلیل کافى است بر این که دولت ایران خصوصاً مایل بوده محاکمه در محیط آزاد و بدون فشار با حضور نمایندگان و روزنامههاى خارجى و ناظران و نمایندگان تلویزیون صورت گیرد در غیر این صورت دلیلى نداشت اجازه بدهد این عده با آراء و عقاید و افکار مختلف به دادگاه بیایند. ثانیاً متهمان در اول محاکمه هرگز صراحتاً نگفتهاند که واقعاً کمونیست نیستند و یا کمونیست بوده و فعلاً از آن روى گردانده بلکه بعضا متعذر شدهاند که کمونیست بودن آنها از قوه بفعل در نیامده و هر کس آزاد است هر نوع تمایلات سیاسى که بخواهد در سر داشته باشد. مهمتر اسناد و نوشتههائى در پرونده هست که متهمان بشرکت در توطئه اعتراف نمودهاند.
ج) من منکر این نیستم که آزادى در جریان محاکمه وجود داشته و آن را چند بار در گزارشهاى خود بازگو کردم ولى اعتقاد دارم که این دسته کوچک بتوانند هم براى کشتن شاه و هم براى ایجاد جنگهاى پارتیزانى جهت برانداختن رژیم توطئه کنند. ارتکاب یکى از این دو امر ممکن است زیرا هر دو نتیجه واحد دارد ولى هر دو امر در آن واحد منطقى نیست. در مورد اقاریر آنها من اطمینان ندارم که واقعاً شکنجهاى در کار نبوده باشد شکنجه کردن کار انسانى نیست.
س) در گزارشهائى که فرستادهاید و یا اینجا تهیه کردهاید به نظرتان نمیرسد قدرى بىانصافى کرده باشید خصوصاًکه نوشتههاى شما مورد استناد کمونیستها قرار میگرفت و روز بعد خلاصه و نقاط حمله گزارشهایتان در اومانیته چاپ میشد.
ج) ابداً من این گزارشها را با رعایت جانبدارى ایران تهیه کردم. خصوصاً معتقدم که شخص شاه تنها فردى است که با کمال علاقه پیشرفتهاى ایران را دنبال میکند. هر چه در عصر حاضر شده فقط در نتیجه کوششهاى او است در این گزارشها همواره خواستهام از شاهنشاه طرفدارى نمایم و نشان بدهم که در این ماجراها کمترین دخالتى ندارد زیرا او واقعاً مستغنى از این امر است. اما از شما هم گلایه دارم که به تهران تلگراف زدهاید که گزارشهاى رولو مورد استفاده اومانیته است. سابق بر این کومبا مقالات و خبرهاى ما را میدزدید اما حالا اومانیته این کار را میکند. آنها دزد هستند ولى دلیل نمیشود که من گزارشها را به این قصد تهیه کرده باشم وانگهى اگر بخواهیم فکر کنیم که هر حرف ما مورد استفاده دیگران قرار میگیرد باید نه چیزى بنویسیم و نه چیزى بگوئیم.
س) عقیده من این بود که در مواردى نظیر این نباید حربه به دست دشمن داد زیرا آنها با تغییر شکل گزارشهاى شما و حذف نقاط مثبت و پس و پیش کردن جملات تازهاى ابداع میکردند که ابداً شباهت با حقیقت نداشت.
ج) گفتم که اومانیته خبرهاى ما را میدزدد ولى من هرگز مقالهاى بقصد انتفاع آنها تهیه ننمودهام و خصوصاً آخرین مقالهاى که نوشتهام (مورخ 14 دسامبر) در جهت حمایت از شاه است زیرا بعقیده من در این پرونده دیگران گناهکارند که بایشان همه حقایق را نگفتهاند و اگر فرانسه را با انگلیس مقایسه کنید میبینید که مطبوعات فرانسوى ده یک حملات انگلیسیها را نداشتهاند من حاضرم هم اکنون بشما پنجاه نامهاى را که از فرانسه براى اعتراض بپرونده دریافت کردهام اظهار عقیدههاى قضائى را که از سویس رسیده نشان بدهم که هیچ یک مورد استفاده واقع نشده و واقعاً اگر میخواستم آنچه را در تهران دیده یا شنیده بنویسم خیلى مقالات بدتر و ناهنجارتر از گزارشهاى فعلى بود.
س) در قضیه شمسآبادى و ذکر سوابق او از آقاى على امینى نخستوزیر اسبق اسم بردهاید آیا واقعاً قصد شما بیان واقع بوده یا خواستهاید نام ایشان را زنده کنید زیرا شنیدهام دو سه بار اتفاق ملاقاتى نیز با نامبرده دست داده است؟
ج) ساواک واقعاً در ایران قویست. گفتگوهاى دیگرى نیز به طور متفرقه صورت گرفت از جمله نظر ایشان این بود کانونهاى مخالفى در میان قشقائیها و در میان کردها وجود دارد که ممکن است در آینده قوت بگیرد در باب این پرونده عقیده داشت که اگر متهمان محکومیت اشد پیدا نکنند خیلى در اذهان و افکار عمومى اثر خواهد داشت. وعده ملاقاتىنیز براى سهشنبه آینده ترتیب دادم که در سفارت کبراى شاهنشاهى با حضور جناب سفیر کبیر انجام پذیرد.
وابسته مطبوعاتى
پورشالچى
توضیحات سند:
1 - حسن پاکروان، در سال 1290 در تهران به دنیا آمد. پدر او، فتحاللّه پاکروان، از دولتمردان رضاخانى بود که در زمان فاجعه قتل عام مسجد گوهرشاد استاندارى خراسان را به عهده داشت. حسن پاکروان تحصیلات نظامى خود را در دانشکدههاى «پواتیه» و «فونتن بلو» فرانسه به پایان رسانید و در سال 1312 به ایران بازگشت و مدتها به عنوان مربى دانشکده افسرى اشتغال داشت. در سالهاى 1320 - 1322 افسر ستاد ارتش، و در سالهاى 1323 - 1324 فرمانده پادگان بوشهر و افسر انتظامات بنادر جنوب بود. پاکروان در سالهاى 1325-1327 افسر رکن دوم ستاد ارتش گردید و در سالهاى 1328-1329 به عنوان وابسته نظامى به پاکستان رفت. پس از بازگشت به ایران مدتى ریاست رکن دوم ستاد ارتش را به عهده داشت و مجدداً در سالهاى 1333 - 1334 به عنوان وابسته نظامى به هند رفت. با تأسیس ساواک در اسفند 1335 پاکروان معاون ساواک گردید و در اسفند 1339 با برکنارى سپهبد تیمور بختیار به ریاست ساواک رسید. درباره دوران ریاست پاکروان بر ساواک ارتشبد فردوست در خاطرات خود سخن گفته است. سرلشکر حسن پاکروان تا سال 1343 ریاست ساواک را بر عهده داشت و سپس جاى خود را به نصیرى داد و به عنوان وزیر اطلاعات وارد نخستین کابینه هویدا شد (1343-1345). پاکروان از شهریور 1345 تا مهر 1348 سفیر ایران در پاکستان بود و در این تاریخ به عنوان سفیر به فرانسه اعزام شد و تا آبان 1352 در پاریس مستقربود. در بازگشت به ایران، از سال 1352 توسط ارتشبد فردوست در بازرسى شاهنشاهى به کار گرفته شد و در مهرماه 1356 به عنوان مشاور و سرپرست امور مالى وزارت دربار منصور گردید.
سرلشکر حسن پاکروان پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران دستگیر و در تاریخ 22 /1 /1358 به همراه جمعى از بلند پایگان رژیم پهلوى به اعدام محکوم شد. از کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى، جلد 2، ص 448 و 449
3- در مورد اظهارات منصورى به شاه نکتهاى که در اینجا ضرورى است بدان پرداخته شود این است که از قرار معلوم در رکن دوم دستگیرشدگان مورد شکنجه براى اعتراف قرار مىگیرند و منصورى مطالبى مىگوید و اظهار مىدارد که اگر مرا نزد شاه ببرید همه حقایق را خواهم گفت. با اجازه شاه این کار صورت مىگیرد و منصورى را یک روز به کاخ مىبرند که روى پادشاه مىافتد و مىگوید اعلیحضرتا ما را خیلى شکنجه دادهاند که اعتراف کنیم قصد کشتن شما را داشتهایم ولى قسم مىخوریم که ما چنین برنامهاى نداشتیم و شمسآبادى را هم نمىشناختیم ولى مثل این که گروههاى دیگرى هستند که شمسآبادى را به این کار وادار کردهاند و چون شکست خوردهاند به گردن ما انداختهاند پس از این ملاقات بود که پرونده کاخ مرمر به سازمان امنیت ارجاع شد و به همین جهت از اعدام متهمین واقعه که محکوم شده بودند صرف نظر شد. رجوع شود به ایران در عصر پهلوى، نوشته دکتر مصطفى الموتى، جلد چهارم، ص 145 و 146 و تاریخ سى ساله ایران، نوشته بیژن جزنى جلد2
منبع:
کتاب
ترور شاه / حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک صفحه 214