تاریخ سند: 5 بهمن 1354
برگ مواجهه
متن سند:
خطاب به آقای مهندس غلامحسین سرافراز
س ـ در مورد تباین پاسخ سوال در زمینه نحوه بردن دو فقره چکهای دو میلیون و
سه میلیون تومان به بانک و پشت نویسی چکها و مذاکراتی که در این مورد
فیمابین آقای سرافراز و انهاری صورت گرفته توضیح بفرمایید.
ج ـ پس از وصول دو فقره چک از آقای یزدانی نزد آقای خوش کیش رفتم و
عرض کردم که آقای یزدانی
این دو فقره چک را به من
دادند که خدمت شما بدهم
ایشان در حالت ناراحتی به
من اظهار داشتند که شما که
14 سال است مرا
می شناسید موارد مشابهی
برای رفع سوءتفاهم برایتان
پیش آمده که با حسن نیت
حل و فصل نمودم چکها را
به ایشان پس بدهید و
بگویید که خودش هم به من
تلفن کند که گرفته ام
و روز بعد ایشان پیغام دادند
که آقای یزدانی به بانک
بیایند در ملاقات آقای
یزدانی با آقای خوش کیش از ایشان پرسیدم چکها را پس گرفته اید ایشان گفتند
مال شما نیست من داده ام به آقای سرافراز و از ایشان می گیرم بنابراین چکها نزد
من بوده تا اینکه صبح 28 /8 /54 به من اطلاع دادند که برای کار اصفهان فردا
باید در اصفهان باشد بنده بلافاصله اقدام نمودم و چون به هیچ هواپیمائی اجازه
فرود نمی دادند بوسیله دوستان یک تاکسی دربست گرفته به اتفاق آقای واثق
مافی به اصفهان رفته صبح همان روز که در دفتر بودم (28 /8 /54) آقای انهاری
در جریان مکالمات تلفنی من برای تلاش برای گرفتن هواپیما حضور داشتند
چون این مسافرت ناگهانی بود و بدهی حساب جاری داشتم که بایستی در
28 /29 تصفیه کنم و روز جمعه هم تعطیل بود به آقای انهاری عرض کردم که من
با اجازه آقای یزدانی چکها را به صورت دستی به بانک می سپارم و روز شنبه که
مراجعت کردم به ایشان پس می دهم و بلافاصله به اصفهان عزیمت نمودم و چون
نگران حساب جاری خود بودم از اصفهان چندین مرتبه مکالمه تلفنی نمودم که
در دو نوبت موفق شدم با ایشان صحبت کنم و به ایشان اطلاع دادم که به آقای
یزدانی نیز یادآوری شود که وجه چک را بپردازند که حتی ایشان به من اطمینان
دادند که ایشان خواهند
پرداخت شنبه که مراجعت
نمودم دیدم که چکها از
بانکها برگشت داده شده
است و بعد در دفترم دو فقره
چک را که پشت نویسی شده
بود در حضور آقای انهاری
خط زدم و حتی آقای
انهاری فرمودند من هم
سیاه تر می کنم که مشخص
نباشد و به ایشان پس
می دهم و چکها را تسلیم
آقای انهاری نمودم.
س ـ خطابه های آقای
انهاری توضیحات آقای
سرافراز را شنیدید مطالب
خود را بفرمایید.
ج ـ روز حرکت اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر به اصفهان نظر به اینکه از
حرکت هواپیماها و مسافرین عادی به اصفهان جلوگیری می شد اینجانب ساعت
10 صبح همان روز به دفتر آقای سرافراز رفتم و ایشان را در مورد حرکت به
اصفهان سراسیمه دیدم و ناظر بودم که به این تاکسی تلفن کردند و قرار شد با این
تاکسی به اصفهان برود به اتفاق دوستش آقای واثق من از دفتر خارج شدم چون
ایشان عجله داشتند که خود را به فرودگاه برسانند حرکت این تاکسی ساعت
5 /11 بود در مورد چک مطالبی عنوان نشد روز بعد بعدازظهر پنجشنبه از دفتر
آقای سرافراز به من تلفن کردند و موفق به صحبت با من نشدند چون من منزل
نبودم صبح جمعه آقای سرافراز از اصفهان تلفن کردند که معلوم نیست که من
شنبه بتوانم به تهران برگردم چون از شهرداری اصفهان طلبکارم دو فقره چک را
من به حساب گذاشته گویا چکها برگشته است و به من اطلاع داده اند و به آقای
یزدانی بگویید که وجه این چکها را بپردازند من بعد از مراجعت به تهران با ایشان
تسویه حساب خواهم کرد من هم به آقای یزدانی گفتم گفتند که من اطلاع دارم و
چکها پرداخت نشده خود
من به رئیس شعبه به نام
آقای زند که رئیس شعبه
فردوسی است گفتم که
نپردازند.
دو روز بعد از این
جریان آقای یزدانی از من
خواستند که نزد آقای
سرافراز بروم و چکها را
بگیرم.
چکها را آقای
سرافراز پس دادند از ایشان
سؤال کردند چکها را کی به
حساب گذاشته است جواب
دادند حالا که وصول نشده
من برای واریز بدهی حساب
جاری پشت نویسی کرده و
به حساب خودم گذاشته
بودم آن چکها را گرفته و به آقای یزدانی دادم.
خطاب به آقای مهندس سرافراز
س ـ اظهارات آقای انهاری را شنیدید پاسخ لازم را بدهید.
ج ـ بنده روز چهارشنبه صبح به اصفهان رفتم ماجرای چک را به آقای انهاری
گفتم که به آقای یزدانی بگویند بپردازند تا از اصفهان برگشتم به ایشان بدهم.
همان روز که آقای انهاری آمدند و من می خواستم به اصفهان بروم فردای آن روز
آقای یزدانی 50 میلیون تومان مجددا چک کشیدند و بانک نپرداخت و
آقای یزدانی عصبانی شد و روز پنجشنبه به اصفهان به بنده تلفن کردند که بانک
اعتبار به من نمی دهد و بنده عرض کردم من چکار می توانم بکنم و حتی به آقای
یزدانی گفتم که چکهائی را به حساب گذاشته ام و شنبه پس می دهم و چون چکها
برگشت و روز بعد پشت نویسی آن را خط زده و در حضور آقای انهاری که ایشان
هم پشت چک را خط کشیدند و به انهاری دادم توضیح اینکه آقای یزدانی گفتند
که چون خوش کیش به من اعتبار نداد و سرافراز هم حاضر نشد که علیه او
شهادت در مورد چکها بدهد پدر آنها را در می آورم بگذار که سرافراز هم به
آتش خوش کیش بسوزد این
مطلب را در حضور آقای
انهاری بیان کرد و مورد تایید
ایشان هم هست و حالا من
به آتش ایشان می سوزم و
گناهی ندارم.
آقای انهاری
قسم یاد کرد که کاملاً
[ناخوانا] حاضر نشد من و
آقای یزدانی شرفمان را از
دست بدهیم و در آن حال که
سرافراز شدیدا ناراحت شده
و به گریه افتاده بود آقای
انهاری اظهار داشت که من
بدون اطلاع شما و یزدانی
نزد تیمسار ایادی1 رفتم و
جریان را به تیمسار ایادی
گفتم و به عرض ایشان رساندم که مطلبی نیست و بی گناهی شما را ثابت کردم
[ناخوانا] ماوقع را برای تیمسار ایادی شرح داد.
سرافراز 5 /11 /54
منبع:
کتاب
هژبر یزدانی به روایت اسناد ساواک صفحه 78