تاریخ سند: 10 شهریور 1342
موضوع:دکتر علی امینی نخستوزیر
متن سند:
تاریخ 10 /6 /42 شماره: 1422 /س ت
موضوع:دکتر علی امینی نخستوزیر
بدینوسیله یک نسخه نشریه (چهار برگ)* که تحت عنوان (دکتر امینی و پرونده کلاهبرداری) به چاپ رسیده و توسط پست به این ساواک ارسال شده به پیوست تقدیم میگردد.%
توضیحات سند:
* گزارش ساواک از مطالب نشریه بدین شرح میباشد:
تاریخ: 12 /6 /42
شماره: ۱۲۷۷۱ /س ت
موضوع: نشر جزوه به نفع آقای دکتر امینی
جزوهای که در ۸ صفحه چاپی تحت عنوان (چرا سرنا را از سرش مینوازید. دکتر امینی و پرونده کلاهبرداری) به امضاء مستعار (ر.پ) منتشر شده است. در این جزوه در جواب خبر روزنامهها راجع به اینکه خانم نخستوزیر سابق میلیونها ریال کلاهبرداری نموده مطالبی درج گردیده و از شخصیت آقای دکتر امینی و خانمش جانبداری شده است. - د
گیرندگان: اداره کل سوم
چرا سرنا را از سرش مینوازید؟
دکتر امینی و پرونده کلاهبرداری...
هر دم از این باغ بری میرسد تازهتر از تازهتری میرسد.
قبل از آغاز مطلب بد نیست حکایت تاریخی جالبی را برای خوانندگان و علاقمندان تعریف کنم.
کاردینال و پشیلیو روزگاری با نهایت قدرت به صندلی صدارت فرانسه تکیه زده بود و چون بیرحمانه به جان خاینین و فاسدین اجتماع آن روزافتاده بود دشمنان زیادی برای خود ذخیره کرد که برای محو و نابودیش افسانهها میساختند و حکایتی نقل میکردند و نسبتهایی به او میدادند.
روزی دشمنی به صورت غمخوار به دفتر شخصی او (البته بعد از صدارت) وارد شد و با قیافهای افسرده گفت - عالیجناب – به قرار اطلاع دادستان کل به فکر تنظیم پرونده محکمهپسندی علیه شماست و دیری نخواهد گذشت که شما را در اجتماع فرانسه به محاکمه دعوت خواهند کرد، اندیشهای کنید و چارهای نمایید .. ریشیلیو نگذارد حرفش تمام شود. دستی به ریش خود کشید و با متانتی که از خصوصیات اخلاقی او بود گفت: آن توپ را که در کنار اطاق است بردار و نزد من بیاور. بعد به او دستور داد که این توپ را به شدت به زمین بزند.
وقتی توپ بر اثر اصابت با زمین به هوا برخاست و پشیلیو رو به مرد کرد و گفت: برو به آن کسی که تو را به نزد من فرستاده تا با گفتن اراجیف مرا بترسانی بگو. ریشیلیو مانند توپی است که هر وقت به زمین بخورد با شدت بیشتری به هوا برمیخیزد و امواج را میشکافد. آن مرد که وقار و متانت و استدلال کاردینال را دید شرمنده شد و به دست او افتاد. آن را بوسید و گفت: بیجهت نیست که فرانسه هنوز نمرده و نخواهد مرد. تا وقتی چنین مردانی را مام وطن پرورش میدهد فرانسه عظمت خود را حفظ خواهد کرد
چند روز قبل خبری به دست من رسید که حکایت از یک ماجرای جدید میکرد و کافی بود خواننده رگ داشته باشد تا تکان بخورد و به خوداید روزنامههای عصر به درشتی تگرگ نابهنگام بهاری که آفت هر شکوفه باردار و هر میوهای است نوشته بودند:
خانم نخستوزیر سابق میلیونها ریال کلاهبرداری کرده و تحت تعقیب در آمده و اگر معلوم گردد که در این عمل نخستوزیر سابق هم دست داشته است موضوع به معتمدین احاله میشود تا نظر خود را بدهند.!!
البته نخستوزیر سابق کسی جز دکتر علی امینی نبود.
قبل از این که مطالب بعدی مرا بخوانید بد نیست بدانید من کسی هستم که به نخستوزیر سابق یعنی همین آقای دکتر علی امینی ایراد و انتقاد زیاد کردهام و اگر مجدداً بایشان روبرو بشوم و فرصت و مجال صحبتی به دستماید از تکرار آنچه که در سایت به ایشان گفتهام مضایقه نخواهم کرد ولی این نکته را هم نمیتوانم انکار کنم که هر روز که میگذرد من به شخصیت و عظمت فکر، و به اعمال این مرد بیشتر معتقد میشوم و به آن ایمان میآورم. زیرا بیش از یک سال است که از استعفای این زمامدار میگذرد و هنوز صحبت او - نام او - اعمال او بر سر زبانهاست و روز و هفتهای نمیگذرد که اثرات شخصیت او در اجتماع ما به نحوی تجلی نکنند. من از شهریور ۱۳۲۰ به این طرف کمتر زمامداری را سراغ دارم که غیبتش از کشور باعث تعبیرها وتفسیرها باشد و مراجعتش به ایران اجتماعی را به خود مشغول دارد. به علاوه جمعی را بترساند و گروهی را امیدوار سازد و دستهای را از رفتنش خواب آسوده کنند و از بازگشتنش برخورد بلرزند دستهای غیبت او را از کشور جبرانناپذیر بدانند و برای مراجعتش اهمیتی بسزا قائل باشند. و هر دسته و گروهی هم احساسات - تأثرات – شادیها و اندوههای خود را به نحوی منعکس سازد.
بودند نخستوزیرانی که به مقتضای زمان از چند روز تا چند سال صندلی صدارت را اشغال کردند و موقعی که رفتند نه اثری از آنان به جای ماند و نه از آنها صحبتی در میان بود. همانند حبابهایی روی آب بودند که با موج مختصری بوجود میآمدند و با قطره کوچک بارانی محو میشدند. ولی دکتر علی امینی آمد که از خود اثر بگذارد ناعاقلان نامش را به نیکی یاد کنند و جاهلان در مبارزهای که با او در پیش گرفتهاند حیثبت و آبروی خود را ببرند.
پس باید اعتراف کرد که دکتر امینی مردیست که در جامعه ما - میان رجال و زمامداران ما ممتاز است و چون اسمش همه جا و همیشه ارزش آن را دارد که به قول آقای ابراهیم خواجه نوری زیر ذرهبین قرار گیرد تا ملاحظه شود اتهامی که به او و یا به خانم او وارد آمده است صحیح است و یا اینکه خدای ناخواسته اغراضی در کار بوده که برای انحراف افکار عمومی از آن استفاده شده است.
هر چند که دکتر امینی نیازی معرفی ندارد و خانواده او را مردم این کشور به خوبی میشناسند معذالک برای اینکه اطلاعات صحیحی در معرض افکار عمومی قرار گیرد بد نیست بدانیم که دکتر امینی کیست؟
از کدام خانواده است ؟
چطور تحصیل کرده است ؟
قبل از احراز پست نخستوزیری چکاره بوده و از چه محلی اعاشه میکردی؟
و چه کسی و از کدام خانواده را به همسری انتخاب نموده است ؟ شاید بیاثر نباشد.
دکتر امینی از خانوادهای است که افرادش قریب به یک قرن و نیم در این مملکت حکومت و صدارت نمودهاند و صفحات تاریخ ایران را به خود اختصاص دادهاند. پدرانش با وزیر و با صدر اعظم این کشور بودهاند و مادرش دختر اصیل پادشاهی است که باتفویض مشروطیت و آزادی به ایرانیان - ما را در عداد ملل آزاد و متمدن جهان در آورد و یادگاری فراموشنشدنی از خود بجای گذارد. ثروتی که آنها در اختیار داشتهاند به اندازهای بود که صرفنظر از تأمین زندگی اولاد و وابستگانش صدها نفر دیگر هم بر سر سفرهشان نان میخورند و از خوان کرمشان زندگی میکردند. در ایامی که کسی به فکر دارالایتام، مدرسه، بیمارستان، و مسجد نبود در بودجه سالیانه خانم فخرالدوله مبالغ قابل توجهی برای این منظور پیشبینی میگردید و از آن محل مؤسساتی بوجود آمد که امروز در هر گوشه و کنار کشور نمونهای از آن موجود است.
ثروت این خانواده به اندازهای بود که پسرانش احتیاجی به کمک دولت نداشته باشند و از محل درآمد شخصی خودشان به تحصیل بپردازند. به اروپا و امریکا بروند و چون به این آب و خاک علاقه داشتند جلای وطن نکنند و برای خدمت به مردم و کشور باز گردند و کار کنند.
از روزی که دکتر امینی به مقامات بالا رسید تا به امروز که در خانه نشسته یک شاهی از خزانه نگرفته و هر چه حقوق داشته به دیگران بخشیده است.
دکتر امینی چند بار وزیر و وکیل و یک بار نخستوزیر گردید. اگر دوران وزارت و صدارت و حقارت و وکالتش را حداقل به ده سال فرض کنیم و حقوق متوسط ماهیانهاش را به چهار هزار تومان درآوریم قریب پنج میلیون ریال حقوق داشته که نه تنها دیناری از آن را نگرفته بلکه از جیب خود مبالغی هم به روی آن گذارده و دیگران داده است.
خانم دکتر امینی دختر وثوقالدوله و برادرزاده قوامالسلطنه در ناز و نعمت پرورش یافته و از ثروت پدری میلیونها تومان به ارث برده است، پس زنی بوده که از مال دنیا بینصیب باشد و یا خانمی نبوده است که در دوران نخستوزیری شوهرش طعم همسری وزیر و با نخستوزیر را چشیده باشد. پدر و عمویش سالیان دراز صدراعظم مملکت بودهاند. شوهرش نیز همیشه در مشاغل بالا بوده و بنابراین نخستوزیری شوهرش اتفاقی نبوده که چشم او را خیره کند و برق بزند و قلبش بطپد که چه میخواهد و چه میکند.
خانم دکتر امینی دو سال است که دو طفل بینوا و بیپدر را به فرزندی قبول کرده و مخارج آنها را متحمل بوده خرجی را که برای این دو طفل میکند اگر صورتش را برای ارباب محترم جراید و یا قضاه محترم دادگستری میفرستادند مسلماً مسیر اعلام جرم را به کلی تغییر میداد و همه را بیشتر به حقایق امر واقف میساخت، به هر حال دکتر امینی و خانمش یک پسر دارند که هزینه خود آنها تحصیلاتش را تمام کرده و چون مایل نبود تحمیل به بودجه دولت شود کار آزاد قبول کرد و امروز هم به آن کار مشغول است.
همین پسر بود که وقنی پدرش املاک خود را واگذار میکرد و سند آن را امضا مینمود فریاد شادی برآورد و خدا را شکر کرد که به آرزویش رسید و شاهد و ناظر بود که املاک پدر پش بین عدهای کشاورز و زحمتکش تقسیم میشود معذالک با وجود تقسیم اراضی و املاک خود دکتر امینی و خانمش آنقدرها دارند که به خوبی زندگی کنند - بخورند و بخوانند و دست خود را آلوده به کثافات نکنند.
مگر خانم دکتر امینی در دوران صدارت عمویش و وزارتهای مختلف شوهرش نمیتوانست سوءاستفاده کند که در زمان صدارت دکتر امینی آن هم در موقعی که شوهرش باگردنکشترین دزدان و سیهکاران و کلاهبرداران و جنایتکاران دست و پنجه نرم میکرد این کار را بنماید؟
مگر در وزارت دارایی شوهرش امکان سوءاستفاده نداشت که در یک چنین موقعی دست چنین عملی بزند؟
مگر در وزارت اقتصاد یا در وزارت دادگشری دکتر امینی نمیتوانست کارچاقکنی کند و پول بگیرد؟
هر بچه شیرخواری میداند که اگر خانم دکتر امینی اهل سوءاستفاده بود و یا خدای نکرده احتیاج به ارتکاب یک چنین اعمال ناشایستی داشت میتوانست به آسانی و به خوبی باج بگیرد و سوءاستفاده کند و مانند دیگران مدرکی هم بر جای نگذارد نه اینکه بیاید ملک خود را بفروشد و برای وجهی که بابت فروش زمین گرفته است کلاهبرداری کند؟
این دفعه اول است که شنیده میشود کسی قصد کلاهبرداری و سوءاستفاده از مقام شوهرش را داشته ولی در قبال پولی که گرفته هم خدمت نامشروع و برخلاف موازین قانونی انجام داده و هم مال خود را دو دستی تقدیم کرده !!
در صورتی که شوهرش معادل دو برابر همان مبلغها حقوق از دولت میگرفته ولی همه آن را به اضافه مبلغی از جیب خود مردم میداده است.
عجبا!! این هم باز یکی از کارهایی است که انجامش فقط در کشور گل و بلبل امکان دارد.
هر کس از هر طبقهای که این ماجرا را میشنود – میخندد - مسخره میکند - و ناشرین را ملامت مینماید و ناقلین را مذمت میکند.
در همان موقع که چند نفر از افراد معلومالحال که تحت تعقیب قرار داشتند اقدام به انتشار این اسناد و مدارک مسخره کردند من رفتم و آنها را دیدم. اعلام جرمکننده مدعی بود که خانم دکتر امینی زمینی در الهیه را که متری ۲۰۰ ریال ارزش داشته به متری ۱۸۰۰ ریال فروخته است !! همان جا عده زیادی از حاضرین به این اعلام جرم میخندیدند و میگفتند حاضرند از همین زمینها به متری ۲۰۰ ریال بخرند و حتی استدعا داشتند آقای اعلام جرمکننده لطف کند و برایشان بخرد. کمی هم قیمت آنها بیشتر باشد عیبی ندارد!!
آخر خجالت هم خوب چیزی است. شرم و حیا لازم است. فرض کنیم در این معامله خریدار به اصطلاح مغبون شده باشد، ادعای غین از طرف چه کسی عنوان گردیده است؟
شاکی کیست؟
نحوه شکایت چیست؟
مگر خریدار مهجور یا صغیر بوده یا راههای قانونی بروی او بسته بوده که نتوانسته علیه فروشنده ادعای غبن کند و ضمن تقدیم یک چنین عرضحالی علل انجام معامله را بشمارد و بگوید که فروشنده از موقعیت شوهرش سوءاستفاده کرده و برای اثبات این اتهام هم دلایلی بیاورد که محکمهپسند و مقبول عامه باشد؟
کجاست این ادعا و این اتهام؟
در غیبت یک چنین اسناد و مدارک و عرضحالی و شکواییهای از طرف خریدار وقتی عاملین تشکیل این پرونده ایراد میشود در پاسخ جسته و گریخته میگویند نفس معامله در عرف و عادت از نظر محکمه جرم نیست ولی فروشنده با استفاده از مقام شوهرش خریدار را از چنگال عدالت فرار داده است و ما به دنبال این امر میرویم.
فرض کنیم این ادعا صحیح باشد و خدای نخواسته مجرمی به دست بانوی نخستوزیر سابق از چنگال عدالت فرار کرده باشد.
دلایلی که برای این عمل ناشایسته ارایه شود چیست؟
آیا باید قبول کرد که خانم دکتر امینی میآید زمین مرغوب خود را در بهترین نقطه پایتخت کشور به مجرمی فراری تقدیم کند که چه بشود؟ که او فرار کند و ایشان امروز گرفتار عواقب آن بشود؟
به علاوه این مطلب برای ما و هیچ کس روشن نیست که چرا دولت برای مراجعت مجرم اصلی اقدام نمیکند؟
چرا به کنسولگریهای شاهنشاهی دستور نمیدهد گذرنامه او را بگیرند و بکی از آن ورقههای کذا و کذای ۱۰ روزه را به او بدهند که به ایران بیاید و پرده از رأی این معما برداشته شود؟
فرض کنیم این عمل هم برای دولت مقدور نیست و نمیتواند آدمی را که هنوز محکوم نشده است به صرف اتهام از محلی محل دیگر منتقل کند. بسیار خوب. چرا به کنسولگریهای شاهنشاهی که در واقع ضابط و رابط دولت در خارج هستند دستور نمیدهند که او را محترمانه به سفارت بخواهند و در حضور سرکنسول و نماینده سفیر استنطاق کنند و بپرسند به چه نحو از ایران خارج شده است؟
چه کسی او را قرار داده است؟
و نتیجه بازپرسی را برای اقدام بعدی به ایران بفرستند و به این ماجرا برای همیشه خاتمه بدهند و دهان مردمان سوء ظنی و بدگمان را ببندند؟
مگر قرار یک مجرم از کشور به این آسانیها میسر است و هر زن وزیر و نخستوزیری میتواند این کار را بکند؟
هر آدمی که پایش را از ایران بیرون گذارده باشد میداند رفتن از ایران چه تشریفاتی دارد.
مگر مأمورین گذرنامه صرف دستور زن نخستوزیری تذکره میدهند؟ فرض کنیم دادند این دستور کجاست؟
پس از تذکره و گرفتن برگ خروج - همه میدانند گذشتن از گمرک و از مقابل چندین مأمور گمرک و شهربانی و سازمان امنیت و بهداری کار آسانی نیست - باز هم فرض میکنیم که خانم نخستوزیر این کار را هم کرده است. شاهد این امر کجاست و دلیل آن در دست و در اختیار کدام مقامی است که افشای آن را صلاح نمیدانید؟
به علاوه در این مدت این مرد کجا بوده و چه کسی به دنبال کارش میدویده است؟
ممکن است پا را بالاتر بگذاریم و ادعا را غلیظتر بکنیم و بگوییم خانم نخستوزیر سایق شخص متهم را در ازای زمینی که از ایشان خریده است و در خانه خود پناه داده و مقدمات فرارش را فراهم کرده است؟
آیا جن و پری به دنبال کارهای گذرنامه - و بلیط هواپیمای این مرد بودهاند که کسی آنها را ندیده و با یک آدم معمولی این مأموریت را انجام داده است؟
این آدم کیست؟
کجاست ؟ چرا او را معرفی نمیکند؟
اثبات پناه دادن این متهم در منزل خانم دکتر امینی کار مشکلی نیست. چند نفر را میتوان خرید و در مقابل پرداخت چند صد تومان وادار کرد که گزارش دهند ما خودمان دیدیم که کیانی را به فلان مکان که ملک مسلماً خانم نخستوزیر سابق بود بردند و از آنجا هم او را فرار دادند. قبح یک چنین عملی مسلماً بیشتر از اصل اعلام جرم نیست و هر کس که اعلام جرم را با تمام گشادی و ولنگ و بازی آن کرده از عهده انجام یک عمل شنیع هم برمیآید.
ولی آیا مردم هم باور خواهند کرد؟
کجاست آن مأمور شهربانی - مأمور گمرک – مأمور گذرنامه - مأمور سازمان امنیت - مأمور بهداری که بیایند و اعتراف کنند به دستور خانم نخستوزیر سایق مقدمات فرار یک چنین شخصی را فراهم آمده و مدارک آن هم موجود است؟
من هرچه در این امر دقیقتر میشوم به مردمی که از طریق بیشرمانه با رجال مملکت که سرمایه ما هستند گلاویز میشوند و خورده حساب تصفیه میکنند بدبینتر میشوم و به کسانی که به درج این اخبار تن در میدهند بیایمانتر میگردم. اگر چند روزی نامه این خبر را درج کرده بودند عیبی نمیداشت.
ولی روزنامههای وزین مملکت که اخبارشان مبنای قضاوت مردم کشور و خارجیان است چرا باید بدون تأمل و تعقل و رسیدگی دقیق به جریان امر چنین کاری کنند و نخواهند که قبل از درج آن خبرنگار قضایی خود را بفرستند و در کشف امر کمک کنند و از معمایی به این اهمیت پرده بردارند؟
ولی مسلماً این کار به این سادگیها که اعلام جرمکنندگان خیال میکنند خانمه نخواهد یافت. زیرا مسلماً افرادی هستند که به درستی از ماجرای فرار کبائی معروف مطلعند و منتظرند کار به جایی برسد که نوبت آنها هم بشود و آن وقت پرده را بالا بزنند و با مدارک و دلیل و شواهد زنده اعلام دارند چه کسی و چه کسانی او را فرار دادهاند و از چه طریق ایران را ترک گفت و اکنون هم با چه اشخاصی در تماس است. دکتر امینی آدمی بود که دانست چه موقع استعفا کند و برود و نگذارد مقام و جاه بر ارادهاش نسلط باید.
چطور یک چنین مردمی با تمام مکنت و ثروت خدادادهاش میآید عملی انجام میدهد که امروز دشمنانش گریبان او را بگیرند؟
دکتر امینی که از مقام صدارت با آن همه قدرت به این آسانی صرفنظر کند و آن صندلی را که به خاطر اشغالش چه زد و بندها که نمیکنند دو دستی ببوسد و برود آیا از چند صد هزار تومان پول نامشروع نمیتواند بگذرد؟
او صدها هزار تومان حقوق چندین سالهاش را میبخشد ولی آیا از پول نامشروع نمیتواند بگذرد؟
بروید کاری کنید و راهی را بیایید که بهتر شما را به مقصود برساند و بدانید که این بازیهای مسخره کهنه شده و عاقبت شومی در بردارد و مردم عاقل بازیکنان این صحنهها را به خوبی میشناسند و به هویت آنها آگاهند.
تاریخ ایران را ورق بزنید. زندگی رجال را بخوانید تا بدانید چه چیزها در آن ثبت شده، شاید درس عبرتی از آنها بگیرید.
اگر دکتر امینی بگوید:
کفر چو منی گزاف و آسان نبود
محکمتر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و او هم کافر
پس در همه دهر یک مسلمان نبود
بنابراین دروغ نگفته است. ر. ب
«پایان»
منبع:
کتاب
علی امینی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 96